ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سکس با خواهرم2

داستان سکسی من و خواهرمعد از اون روز خیلی خشمگین بودم از دست آبجیم و داداشم ولی بیشتر از دست آبجیم چون دو رو بازی در آورده بود.تمام حرفاشونم رو ام پی تری ضبط شده بود البته با کیفیت خیلی بد ولی با هدفون می شد فهمید حرفاشونو خوب گوش کردم وحاشیه هاشو نمی نویسم :ب :یک هفته هیچ غلطی نکردمخ:چرا؟ وضعیت قرمزه؟ یا مسافرته؟ب:دیونه ای اگه مسافرت بود که ما از دست پخت شما بی بهره نمی موندیم!!!(و زدن زیر خنده نگو هر موقع زنداداشم میرفته جائی خواهرم شوهرشو به بهونه غذا درست کردن برا داداشم می پیچونده و بی دردسر و با خیال راحت می رفته بهش می داده)((لجم گرفت از خندیدنشو بد جور))خ:گفتم شاید مژده خانم (دوست آبجیم) غذاشون بهتر می زارن دهنتون!!!!!!ب:البته به شما عمرا برسه هر چی باشه ما الان 19 ساله داریم با شما می خوابیم(مخم سوت کشید یعنی خواهرم داشته از 9 سالگی به این میداده!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پیش خودم گفتم پس یه چیزی بود که خواهرم اینقدر گشاد بود)ب:این مینا(همونی که من می خواستمش) عجب کسیه نه؟ البته روچشم خواهر برادری میگم( ها ها ها ها )خ:به من چه.ب:تو بش بگو بقیه با منخ: :آخه خودت بگی بهتر ولی باشه من میگمخ: یه کم صبر کن حالا.اه گیر ندهب:زود باش دیگهالبته اینارو از پشت در شنیده بودم. نمی دونم چرا هم از دست خواهرم عصبانی بودم هم راست کرده بودم. یه لحظه تصمیم گرفتم به مادرم نشون بدم و حالشونو بگیرم ولی شب پشیمون شدم و دلم برام مادرم سوخت اگه می فهمید چی می شد ؟؟؟!!! با اون افه هائی که اینا برا خانواده شوهر خواهرم و زنداداشم میومدن تازه ادعاشونم می شد که دخترمون شوهر دوسته!!!فرداش تصمیم گرفتم برم خونه خواهرم و حالشو بگیرم که دیگه نزنه تو پر من ومینا رو هم مثل خودش کنه. از پنجره واحدمون نگاه کردم تا اینکه ساعت 9 شوهر خواهرم از خونه رفت بیرون. یه کم طولش دادم و به مامانم گفتم میرم جائی نمی خوام موبایلمو ببرم. مامانمم چیزی نگفت فقط گفت دیر نکنی برا ناهار و دم خونه مریمم از آیفون بهش بگو بیاد خونه قرار بود بریم بازار. عجب شانس بدی داریم با ناراحتی گفتم چشم ویهو گفتم بزار یه ریسکی بکنیم. به مامانم گفتم ولی صبح با رضا (شوهر خواهرم) مثل اینکه رفت بیرون. مادرم گفت پس هیچی خودم میرم و میام.اومدم پائین آیفونو زدم. آبجیم گفت کیه؟ گفتم:یه پسر زرنگ. از پشت آیفون درحالیکه درو باز کرد بلند بلند با کنایه گفت :حتما.پیش خودم گفتم بهت نشون میدم کونی. و رفتم بالا. در واحدشون باز بود رفتم تو و درو بستم. تو آشپزخونه بود داشت یه چیزی می زاشت تو کابینت منم همینجور که دولا شده بود و شلوارکش چسبیده بود بهش از پشت چسبیدم بهش و گفتم پس لابد تو زرنگی جنده!!؟؟ و بلندش کردم کشیدمش تو نشیمن. دادو بیداد راه انداخته بود که ول کن کثافت چیکار می کنی منم تا داد زد ولش کردم که برگشت و زد تو گوشم که منم داد زدم سرش و گفتم : جنده ی کونی من همه چیزو دیروز دیدم اونم مربا نبود آب کیر داداش.... بود الانم اومدم که فقط بکنمت. خواهرم دیگه داد نمی زد و با عصبانیت گفت آروم باش حیوون همه خبردار شدن. منم گفتم من اینا حالیم نیست من می خوام.اینبار آرومتر بود ولی هنوز عصبانی جواب داد: خب باشه حالا صداتو بیار پائینمنم دوباره بلند بلند گفتم : پس بکش پائین. دوباره گفت عجب نفهمی هستیا!!!!! ولی من گفتم اینا تو کتم نمیره همین الان باید بکشی پائین یالا شلوارتو بکش پائین. خواهرمم در حالیکه داشت دوبار فحش میداد شروع کرد دکمه های شلوارشو کشید پائین. کیر منم داشت می ترکید بهم آرومتر از قبل گفت : عجب خری هستی چرا داد میزنی ؟؟؟ خب مثل بچه آدم بگو چی می خوای؟منم گفتم کس می خوام و شلوارمو دادم پائین چشش که به کیرم افتاد یه سوت زد وبا خنده گفت این چیه؟؟!!! چقدر بزرگه؟؟ راست میگه من چون جق می زدم از بچگی کیرم کلفت بود. شلوارکشو که کشید پایین دستشو زد به کسش و بهم گفت خوب بیا. مال تو چرا داد می زنی؟حشرم رفت رو 1000 از طرفی اون کس گوشتیشم داشت دیونه ام میکرد پیرهنمم در آوردم وچسبیدم بهش که کیر رفت لای کسش خواستم بخوابونمش که دوباره داد زد وحشی یه دقیقه وایسا و بعد که ولش کردم گفت : لا اقل بزار بریم رو تخت و رفت سمت اطاق خوابشون تا به تخت رسید خوابید رو تخت و لا پاشو باز کرد و گفت بیا آبجی جوون بیا بکن توم. منم پریدم روش و سر کیرمو تف زدم گذاشتم دم کسش و فشار دادم تو. چشاش رفت تو سرش و شروع کرد حال کردن. جوووون الهی قربونت برم داداشی محکم بکن الهی فدات شم اووفففففف آخخخخخخ کسمو بکن. آبتو بریز تو کسم داداشی منم مثل سگ داشتم کیرمو هی تو کسش می کردمو در میاوردم که کمرمو محکم با پاهاش گرفت که نتونم تکون بخورم و سرمم گرفت تو دستش و گفت علی جون چرا اینقدر کیرت گندس؟؟؟ منم گفتم نمیدونم. بهم گفت الهی قربونت برم و سرمو کشید پایین لبشو گذاشت رو لبم و زبونشو کرد تا ته تو دهنم منم دوبار با کم کردن فشار پاهاش شروع کردم محکم شالاپ شالاپ تقه زدن و تمام دهنش خیس خیس بود آخه مثل چی داشتیم هم دهن همو هم لپ و گردن همو می لیسیدیم من خیلی داشتم حال می کردم و محکم می زدم که دیدم داره دادو بیداد می کنه علییییییییی ترا خدا بکوب جووون من محکم بزن پارم کردی پدر سگ جرم دادی. منم حسابی حشری شده بودم داشت آبم میومد خواستم نگهش دارم ولی اینقدر تکون تکون می خورد که همه آبم ریخت تو کسش تا به خودمون اومدیم دیگه کار از کار گذشته بود تموم موهاش از عرق خیس بود. بلند شد و بهم با حسرت گفت: اومدی؟؟!!!!چرا اینقدر زود؟؟؟در حالیکه نفس نفس می زدم گفتم آخه با این کارائی که تو کردی کی می تونه خودشو نگه داره؟؟؟شروع کرد قاه قاه خندیدن و گفت عزیزم. مساله ای نیست عادت می کنی.پیش هم خوابیده بودیم که بهش گفتم : مریم تو که دیروز به داداش گفتی پریودی!!!!!!!!جواب داد : دروغ گفتم نمی خواستم از جلو بهش بدم. گفتم:چرا؟از جلو نمی خواستی یااز عقب بیشتر حال می ده.نه؟؟؟؟با خنده جواب داد :از عقب که بیشتر حال میده.بهش گفتم پس چرا الان نخواستی؟ گفت:هنوز دیر نشده و همونجور که فقط پیرهنش تنش بود بلند شد رفت آشپزخونه و چند دقیقه بعد لخت لخت با یه نوشابه اانرژی و یه کاکائو اومد تو اطاق و گفت بیا اینو بزن.من نوشابه می خوردم و خواهرم داشت با کیرم بازی می کرد. کم کم داشت شق می شد که سرشو برد پائین و همشو کرد تو دهنش. من بدنم داشت می لرزید 10 دقیقه طول کشید که کیرم سیخ سیخ شد. رو به خواهرم کردم گفتم دوباره وحشی می شم!!!که اونم با عشوه و ناز بهم گفت : داداشی کونم بزار و دمر خوابید و پاهاشو تا حد جر خوردن باز کرد سوراخ کونش معلوم بود. افتادم رو کونش و شروع کردم لیسیدن و زبونمو رو شیارای کونش می کشیدم خیلی خیلی حال کرد. بعدا بهم گفت چقدر لذت برده از اینکارم. و اینم گفت تا حالا نه داداشم نه شوهرش اینکارو نکردن براش. خلاصه بعد از ده دقیقه بهم گفت علی دیگه بکنش تو. منم سر کیرمو گذاشتم دم سوراخ کونش و هل دادم تو حالا دیگه خواهرم مثل دیروز که زیر دستو پای داداشم آروم حال می کرد داشت آروم آخ واوف می کرد هر از گاهی فقط می گفت علی یه کم بیشتر و تند تر فشار بدی بهت 20 می دم. حالا لامذهب مگه آب ما میومد. درست یادمه 45 دقیقه طول کشید تا آبمو اینبار ریختم تو کون خواهرم. تموم که شد دراز به دراز همونجور دمر خوابید. منم یه ساعت موندم و بیدارش کردم. بعد دستشوئی رفت یه دوش گرفت و ازم خواست حولشو بدم دم در حموم درو کامل باز کرد و دستاشو گذاشته بود رو سینش که مثلا من نبینم و می خندید و گفت : زود بده سردمه.به نظر من هیچ لذتی بیشتر از این نیست که آدم با خواهر خودش اینقدر راحت باشه. از حموم که اومد بیرون صداشو پخش کردم که با تعجب وترس گفت جون علی اینو پاکش کن. منم گفتم شرط داره؟!!گفت هر چی باشه قبول. بهش گفتم حتی اگه قرار باشه هر روز بهم کس بدی؟!!!!!!! که به شوخی با فحش گفت پدر سگ می گم پاکش کن. مگه امروز بد بود برات؟؟!!!! گفتم: نه ولی من زیادتره داداشی می خوامت و می خوام فقط با تو باشم. خواهرم یه نگاه بهم کرد و در حالیکه با حوله موهاشو می خشکوند گفت:من باید به تو بگم بیشتر می خوام باهات باشم. با تعجب پرسیدم چرا؟؟؟ جواب داد : به چند دلیل 1.اینکه مال تو از این 2 تا کلفت تره و از پشت که کردی خیلی حال داد. همه جامو پر کرد. 2.اینکه داداش..... از وقتی من سوم ابتدائی بودم تا حالا داره حال میکنه دیگه نوبت توئه (ولی من مطمئنم ام دلیل دومی را برا خر کردن من گفت و بیشتر سایز کیرم دلیلش بود).خلاصه از اون روز جنده خونه من شده بود آپارتمان بغلی. مادرمم بنده خدا فکر می کرد من می خوام زن بگیرم وبرا مشورت و کس شعرای بعدش می رم خون آبجیم نمی دونست که ما با جناق دامادمون شدیم.بعد ها فهمیدم یه بار داداشم به بهونه ساک زدن آبشو ریخته تو دهن آبجیم و سر این نامردی 3 ماه آبجی مریم بهش آمار نداده.

1 نظرات:

ایرانی گفت...

آفرین به این داداش که حقشو از آبجیش گرفت .بی انصاف باید زور بالا سرش می بود تا عدالتو رعایت کنه ؟مرسی امیر جون ..ایرانی.

 

ابزار وبمستر