ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس با دختر عمه هام 4

خواست دستش رو از دستم دربیاره که نتونست و گفت : کیا ولم کن بزار برم. ولی من دوباره داغ شده بودم و الناز رو کشیدم سمت خودم و افتاد رو پام. وقتی افتاد رو پام یه ناله کرد و بعدش تو صورتم نگاه کرد، چشم تو چشم، دیگه مطمئن شده بودم که اونم حشری شده ولی نمیخواد نشون بده.برای همین با دست زد روصورتم و خواست بلند شه که اون یکی دستش رو هم گرفتم و انداختمش تو بغل خودم. صورتامون بهم نزدیک شده بود و هر دو تامون داشتیم تند نفس میکشیدیم.نفهمیدم چی شد که یکدفعه احساس کردم لبام روی لبهای النازه و داریم از هم لب میگیریم.الناز هم معلوم بود که خیلی حشری شده چون به محض اینکه دستش رو ول کردم یه دستش رو گذاشت پشت سرم و اون یکی دستش رو اززیر لباس رسوند به پشتم و شروع کرد به مالیدن پشتم. الناز چند سانتی از پریناز کوچیکتر بود و از پری هم سبکتر بود. یکی از دستام رو از زیر لباساش رسوندم به سینه هاش و اون یکی دستم رو بردم زیر دامنش. سینه هاش با اینکه کوچیک بودن ولی سفت سفت شده بود و شورتش هم کاملا خیس شده بود و چون میدونستم که الناز سکس من و پری رو هم دیده فهمیدم که با خودش ور رفته بوده. صدای الناز خیلی زود در اومد و آه و اوهش بلند شده بود. بلند شدم و الناز رو گرفتم تو بغلم و دوباره رفتم سمت تخت پری که حوله و ملافه روش بود.به اتاق که رسیدیم از فاصله نزدیک تخت الناز رو انداختم روی تخت و خودم دوباره لخت شدم. الناز داشت به خودش میپیچید و دستش روی کسش بود که دامن و شورتش رو با هم کشیدم پایین. بعدش هم نشوندمش و لباسش رو با کمک خودش در آوردم. از بس حول بود و عصبی، سوتینش رو نتونست در بیاره و من خودم سوتینش رو در آوردم.رو تخت خوابوندمش و با دامنش که کنار تخت افتاده بود کسش رو که خیس خیس شده بود رو خشک کردم و مثل وحشیها بهش حمله کردم. کسش از کس پری کوچیکتر بود و کلا جثه الناز از جثه پری کوچیکتر بود.صدای الناز بلند شده بود و همونطور که سرم لای پاهاش بود و داشتم کسش رو میخوردم دستام رو هم به سینه هاش رسوندم و شروع کردم به مالوندن سینه هاش که دیگه سفت شده بودن. الناز روی تخت بود و من زانوهام روی زمین بود و تو همین حین که صدای هر دو تا مون بلند شده بود یک دفعه احساس کردم کیرم گرم شد.برگشتم و این دفعه دیگه کم آوردم. پری با صدای من و النازهمونجور لخت دوباره از توی حموم بیرون اومده بود و با دیدن ما تو اون وضع دوباره حشرش زده بود بالا و اومده بود زیر پای من خوابیده بود و کیر من رو تو دهنش کرده بود. دیگه از این شهوت انگیز تر نمیشد که من داشتم کس الناز رو میخوردم و پریناز هم داشت کیر من رو میخورد. یه کم که گذشت الناز رو کشیدم به سمت پایین تخت و رو زمین خوابوندمش و الناز هم شروع کرد به خوردن کس پریناز. دیگه هر سه تامون تو اوج شهوت بودیم و که پریناز دوباره ارضا شد و با تکونهای شدید که به بدنش داد از دور خارج شد. من هم چون یک بار آبم اومده بود به این زودی های آبم نمیومد و الناز هم که هنوز ارضا نشده بود. دیگه وقتش بود که کون الناز رو هم فتح کنم.ولی تصمیم داشتم یه جور دیگه کار کنم. سرم رو از روی کس الناز برداشتم و بلند شدم وایستادم و نگاه شهوت انگیز الناز رو که دیدم دستش رو گرفتم و بلندش کردم.متعجب وایستاده بود و نگاهم میکرد که بغلش کردم و از روی زمین بلندش کرد.دستش رو انداختم دور گردنم و اونم پاهاش رو دور کمرم حلقه کرد. برای اینکه تعادلم رو از دست ندم به دیوار تکیه دادم و پریناز رو که تازه یه کم به خودش اومده بود رو صدا زدم تا بیاد با کرم سوراخ کون الناز و کیر من رو چرب کنه. پریناز بلند شدو اول با کرم کون پریناز رو چرب کرد و بعدش دوباره زیر پای من نشست و شروع کرد به بازی کردن با کیر من و چرب کردنش. تو همون حال دو تا از انگشتام رو به زور کردم توی کون الناز و شروع کردم به چرخوندن.الناز دیگه تو آسمونا بود و صداش همه جا رو برداشته بود. یه دفعه احساس کردم که پری داره سر کیرم رو به کون الناز میماله.انگشتام رو از کون الناز در آوردم و سرکیر من رو با سوراخ کون الناز یکی کرد و من هم یه کم الناز رو شل کردم تا بیاد پایین تر.شل شدن الناز همان و کیر من تا نیمه رفتن تو کون الناز همانا. الناز همچین جیغی کشید که یه آن احساس کردم پرده گوشم داره پاره میشه.ولی یه کم که گذشت النازساکت شد و بعد از یکی دو دقیقه الناز رو کاملا شل کردم و کیرم تا ته رفت تو کون الناز.الناز دیگه نای حرف زدن نداشت و همونجا سر پایی یه کم بالا پایین کردمش ولی خیلی زود خسته شدم. دیگه جونی نداشتم و میخواستم که کارم با الناز رو هم تموم کنم. یکی از قشنگترین صحنه هایی که من تو فیلمهای دیده بود وقتی بود که زن روی میز میخوابید و مرد از جلو میرکد توی کسش و با هر عقب جلو سینه زن بالا و پایین میرفت. همیشه با دیدن این صحنه ها تو فیلم ارضا میشدم. میخواستم با الناز هم همین کار رو کنم و با اشاره به پری فهموندم که روی میز بغل تختش رو خالی کنه. پری با دستش همه چیز رو ریخت روی تخت و حوله اش رو که از سکس با خودش اونجا مونده بود رو انداخت روی میز. منم الناز رو خوابوندم روی میز و خودم همونجور که کیرم توی کونش بود جلوش وایستادم.الناز دیگه حرفی نمیزد و فقط و آه و ناله میکرد.پاهای الناز رو آوردم بالا و شروع کردم به عقب و جلو کردن و با هر ضربه ای که به کون الناز میخورد اون سینه های کوچیکش که حالا سفت سفت شده بودن بالا پایین میپرید و همین منو بیشتر حشری تر میکرد ضربه هام رو محکمتر بزنم تا سینه های الناز بیشتر بالا و پایین بپره.آه و ناله الناز دیگه تبدیل به جیغ شده بود و بعد از یه مدت بدنش شروع کرد به لرزیدن و لرزش بدن الناز و دیدن بالا و پایین رفتم سینه هاش منو رو هم به مرز انفجار رسوند و چند لحظه بعد از اینکه الناز به اورگاسم رسید و من هم ارضا شدم و این بار دیگه ابم رو تو کون الناز خالی نکردم وهمونجور که پاهای الناز بالا بود کیرم رو در آوردم و گذاشتم روی کس الناز و پاهاش رو به هم چسبوندم به یه عقب جلو من هم ابم اومد که تا صورت الناز پرت شد.دیگه نمیتونستم وایستم و پاهام شل شده بودن. به زور الناز رو روی زمین خوابوندم و خودم هم کنارش افتادم. فقط حس کردم که پری داره من و الناز رو تمیز میکنه و چشمام رو بستم و حدود ده دقیقه بعد چشمام رو باز کردم که دیدم پری کنارم نشسته و داره بدنم رو میماله.واقعا از حال رفته بودم و یه کم که گذشت از جام بلند شدم. دیدم الناز رفته حموم و پری هم همونجور لخت کنارم نشسته. بعد از چند دقیقه الناز از حموم در اومد و پری دوباره رفت حموم. من اصلا حال نداشتم و دوباره دراز کشیدم. ده دقیقه بعد پری هم از حموم در اومد و منم که حالم یه ذره سر جاش اومده بود بلند شدم و رفتم حموم یه دوش گرفتم اومدم بیرون که دیدم الناز و پریناز فقط با یه شورت روی مبل نشستن. من هم بدنم رو خشک کردم و شورتم رو پوشیدم و رفتم بین شون نشستم. ساعت رو نگاه کردم دیدم نزدیک 7. تلفن رو برداشتم و زنگ زدم خونه به مامان گفتم من بعد از شام میام و تلفن رو که قطع کردم سرم رو به مبل تکیه دادم و پاهام رو گذاشتم روی میز که دیدم الهام و پریناز هم سراشون رو کج کردن و گذاشتن روی شونه هام. مثل اینکه هر سه تامون از کاری که کرده بودیم راضی بودیم و بعدش الناز بلند شد و زنگ زد برای شام سفارش غذا داد. بعد از شام قبل از اینکه عمه ام اینا بیان لباسامون روپوشیدیم و من با یه بوسه از جفتشون خداحافظی کردم و رفتم سمت خونه. ولی هنوز برام باور نکردنی بود.نویسنده : مدیران; ساعت ٤:٢٠ ب.ظ ; چهارشنبه ٢٠ شهریور ۱۳۸٧تگ ها: سکسی و داستانپيام هاي ديگران(0) لینک+ نوزاد نابغهیعنی چی؟ چه اتفاقی در مورد من افتاده بود. مگه نه اینکه یک نوزاد نمیتونه فکر کنه؟ پس چطور من تمام اتفاقاتی که در کنارم می افتاد را میفهمیدم؟وقتی به اطاق بچه ها رفتم. دختری که کنارم خوابیده بود خیلی به من نگاه میکرد و میخندید. با خودم گفتم نکنه کونه؟ اما نه،آخه بچه 1 روزه هم مگه کون میشه؟ تصمیم گرفتم کمی در مورد خودم فکرکنم. چی شده که من اینطوریم و این خصوصیت رو دارم. خدایا داشتم دیوونه میشدم. آخرین چیزی که به یادم می اومد این بود که من یک زن را داشتم میکردم. آخه پس چطور سر از اینجا درآورده بودم. نکنه مثل بعضی از بچه ها که از پدر و مادرشون بعضی مریضیها را به ارث میبرند من از پدرم عقلشو به ارث بردم. یعنی همچین چیزی ممکنه؟دکتر به داخل اطاق اومد. به خودم گفتم:اگر باهاش صحبت کنم ممکنه بترسه. اما واقعا چاره دیگری هم داشتم؟ داشتم از شدت ترس به خودم میشاشیدم. نه نباید اینکارو بکنم. نه،آخه زشته ،ولی...........آخیش.وقتی کارم تموم شد، متوجه دکتر شدم که در گوشه اطاق با یکی از پرستارها مشغول بودند. دکتره سینه های پرستاره را توی دستهاش گرفته بود و داشت میمالوند و پرستاره هم کیر دکتره را در دست گرفته بود. نگاهی به کیر خودم انداختم.ای خواهر و مادر. ای کاش اینم به ارث میبردیم. از شانس من احساس شهوت رو به ارث برده بودم. امااز نظر جسمی هنوز یک بچه بودم. اصلا چرا باید دکتره بتونه بکنه و من نباید بتونم. شروع کردم به گریه تا پرستاره مجبور بشه بیاد طرفم و دکتره نتونه کاری بکنه. اما این احمقها اصلا محل نمیدادند. باید یک فکر دیگه میکردیم. آها! نمیدونستم میتونم صدای یک مرد گنده راتقلید کنم یانه. آروم با خودم حرف زدم. نه نمیشد صدام مثل موش بود. چاره ای نبود باید با همین صدا ترتب این دو تا را میدادم تا دیگه اینجوری کونمو نسوزونند.بلند داد زدم:آهای. این دکتره داره پرستاره رو میکنه. هر دوشون یک لحظه ماتشون برد و به طرف ما بچه ها نگاه کردند ما که نبودیم پس کی بود؟ پرستاره سریع شورتشو و بعد روپوش خودشو پوشید. دکتره هم لباساشو پوشیده بود. هر دو سریع جیم کردند وآی من کیف کردم. با خودم فکر کردم چه حالی داره. میشد از مزایای این ارث، خوب استفاده کرد. کمی که فکر کردم فهمیدم این مسئله اصلا بدنیست که خیلیم خوبه.دو روز توی اون اطاق بودم و دو تا دکتر، پرستار دیگه را هم ترسوندم. همه جا پیچیده بود که این اطاق جن داره و من حسابی کیف میکردم. وقتی پدر و مادرم رو برای اولین باردیدم حس خاصی در تمام وجودم منو فرا گرفت. چه مادر مهربونی داشتم. پدرم به خودم رفته بود و خیلی هم مرد قوی به نظر میاومد. نخواستم چیزی از ماجرا به اونها بگم. حتما جا میخوردند و شاید حسابی ناراحت میشدند. بهرحال فرصت زیادی هنوز باقی مونده بود. مشتاق بودم تا بقیه فامیلم رو هم ببینم. از وضع ظاهری پدر و مادرم مشخص بود که خیلی پولداریم. البته دیگه لازم نبود زیاد در مورد بقیه چیزها تحقیق کنم. چون حافظه پدرم کم کم به طورکامل داشت یادم می اومد. با اینکه هنوز خیلی کار داشت تا همه چیزها یادم بیاد.شاید چند ماه.وقتی از بیمارستان داشتیم مرخص میشدیم یکی از همون پرستارهایی که با یکی از دکترها توی اطاق ما حال میکردند، مسوول کارهای ترخیص من ومادرم بود. من روی میز خوابیده بودم و بقیه سرگرم کارها بودند. کسی حواسش به من نبود. برای همین با صدای بلند گفتم:این پرستاره جنده است. همه به هم نگاه کردند. بعد به اطاق کناری من. یکی از پرستارها به طرف اطاق رفت و وقتی دید کسی اونجا نیست شروع کرد به گریه که نگفتم اینجا جن زده شده. شما نمیدونید من اون لحظه چقدر ناز میخندیدم. بااینکه پدر و مادرم خیلی از خنده من خوششون اومده بود.تا به خونه رسیدیم تمام فامیل دور ما حلقه زدند. همه میخواستند منو بغل کنند یا ببوسند. یکهو چشمم به یک دختر ناز7-8 ساله افتاد که از همه بیشتر دوست داشت منو بهش بدند. دائم میگفت پسرخاله، پسرخاله و بالا پایین میپرید. اما هیچکس انگار نمیخواست منو بغل اون بده. چون فکر میکردند نمیتونه منو بغل کنه. چه بدن قشنگی داشت یعنی کی میشد من اینو بکنم!!دوست داشتم به بدنش دست بزنم. باید کاری میکردم که بتونم برم توی بغلش. دستهامو باز کردم و به طرفش به علامت منو بغل کن دراز کردم. همه گفتند چه بچه باهوشی بعد از چند روز یاد داره با دست و پاش بگه منو بغل کن! دختر خاله ام منو گرفت کیر کوچیکمو به بدنش فشار دادم. آخ که چه حالی داشت. چقدر بدن نازقشنگی داشت. چه حالی...در همین حین بود که زن پیر همسایه مون منواز بغل دختر خاله ام گرفت... آخ لعنت به تو. میدونستم چطور ازش انتقام بگیرم. میدونید چیکار کردم. یک کم فکرکنید.پايان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر