ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

من و خواهر سكسيم2

بهش گفتم : تحریکت می کنه ، گفت : خیلی زیاد....دست راستم رو از پشت گردنش به سینه راستش رسوندم و به آرومی برجستگی بالای سینه اش رو که از سوتینش بیرون زده بود رو میمالیدم. مژده هم دستش رو روی رون پام میکشید و هنوز روش نمیشد به کیرم دست بزنه ، کناره های رونم رو می مالید ، همینطور که چشممون به مانیتور بود و تو فیلم یک دختر دیگه وارد شده بود و داشتند با هم لز بازی می کردند... دست دیگم رو به دستش که روی رونم بود رسوندم و دستش رو به آرومی بطرف کیرم هدایت کردم. مثل اینکه منتظر همین بود و شروع کرد با کیرم از روی شلوارک بازی کردن ، دست راستم دیگه داشت نوک سینه راستش رو می مالید و با بازو و ساعدم سرش رو بیشتر به صورتم می چسبوندم و فشار می دادم ، روشرو به سمت من برگردوند ، لبهاش رو به لبهام گذاشت و شروع به مکیدن لبهای من کرد. من هم داشتم با نهایت لذت ازش لب می گرفتم زبونش داشت تو دهنم می چرخید و مزه خوبی بهم می داد. دستم رو از پشتش به پایین بردم و تاپش رو گرفتم و یکهو از سرش بیرون کشیدم سوتین کرم با توری لبه سیاهش رو هم در آوردم. سینه های قشنگش که نسبت به هیکلش کمی کوچک نشون میداد خیلی سفت و رو به بالا بود دیگه داشتم با دست چپم سینه هاش رو می مالیدم و با دست راستم هم از پشت پایین رفتم و از پشت کمرش دستم رو وارد شلوار و شورتش کردم و با باسنش بازی می کردم... مژده هم راحت تر شده بود و دستش رو برده بود داخل شورتم و داشت با کیرم بازی می کرد. بعد از ده دقیقه ای که به این حالت بودیم و من داشتم با دست راستم با سوراخ کوس و کونش همونطور که نشسته بودیم بازی می کردم صدای مژده به نفس نفس افتاده بود و دستاش رو آورد و رکابی منرو از سرم بیرون کشید و شروع کرد سینه های منرو خوردن ، بلندش کردم و گفتم بیا بریم رو تخت اینطوری نمیشه ، پاشدیم و همونطور که از هم لب می گرفتیم رفتیم تو اتاق خواب و اونجا بود که دکمه های شلوارش رو باز کردم شلوار و شورتش رو با هم کشیدم پایین و هلش دادم رو تخت شلوارک و شورت خودم رو هم در آوردم و رفتم لای پای مژده گفتم : خیلی دوستت دارم خواهر کوچولوی خودم.مژده هم می گفت : خوب من هم خیلی دوست دارم ، اصلاً همیشه میخواستمت ولی نمیشد.گفتم : دلم میخواهد از این به بعد فقط مال من باشی.مژده می گفت: من هم همینو میخواهم.با حرص و ولع خاصی مثل اونهائی که از قحطی فرار کردند شروع به خوردن کوس خوشگل و تمیز و بدون موی خواهرم کردم و حالا نخور و کی بخور زبونم رو تو کوس مژده می چرخوندم و مژده هم حسابی با موهای سر من بازی می کرد ، دهنم رو از کوس و چوچولش جدا کردم و گفتم : اینطوری نمیشه.. پاشو.من خوابیدم رو تخت و پاهام رو از هم باز کردم و به مژده گفتم 69 بشو اونهم پاهاش رو دوطرف سرم گذاشت و کوسش رو با دهنم میزون کرد و خیلی استادانه شروع کرد ساک زدن. معلوم بود که خیلی وارده و اینکار بهش خیلی حال میده ، من هم که استاد کوس لیسی هستم چنان داشتم داخل لبهای بزرگ و کوچیک کوسش و چوچولش رو میلیسیدم و می مکیدم که دیگه طاقت نیاورد و چون نزدیک بود که ارضاء بشه برگشت و خودش با دست خودش کیر منرو با کوسش میزون کرد و شروع کرد بالا و پایین شدن. واقعاً که خیلی حشری بود (مثل خودم ) خوب خواهر خودمه و خوب میدونم چه وجه اشتراکهائی داریم. دقیقاً اخلاقش مثل خودمه و سکس رو برای لذتش بی اندازه دوست داره و مثل من معتقده سکس میتونه درمان همه دردها باشه. همه ناراحتیهای آدم میتونه با سکس به شادی تبدیل بشه. از موضوع دور شدیم ، رو کیرم داشت بالا و پایین می رفت اونقدر داخل کوسش داغ بود که گفتم : خواهر خوشگلم ، خیلی توش داغه.گفت : آخه خیلی وقت بوده که میخواسته بکنیش.گفتم : از این به بعد هر وقت خواستی و موقعیت جور بود ، فقط کافیه اشاره کنی تا با هم باشیم. گفت : حتماً....تازه پیدات کردم ، دیگه ولت نمیکنم ، داشت نفس نفس می زد و فریاد می کشید و آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخ و اوووووووووووخی راه انداخته بود که هر کی رو تحریک می کرد نزدیک به اورگاسم شده بود و من هم دیگه داشتم به خاطر داغی کوسش خیلی حال می کردم همینطور که رو کیرم بالا و پایین می رفت داشتم نوک سینه هاش رو با دستم میمالیدم و تمام سینه هاش رو حسابی ماساژ میدادم. با فریاد زیاد به اورگاسم رسیده بود و این داد و فریادهاش هم باعث شد که من هم به ارضاء شدن نزدیک بشم. بعد از اینکه ارضاء شد خودشرو رو سینه های من ولو کرد در حالی که من هنوز داشتم تو کوس مژده تلمبه می زدم گفتم : دارم میام ، بلند شو.مژده هم سریعاً از رو کیرم بلند شد و فوران آب کیرم روی تن خودم و تن مژده نشست و کاملاً ارضاء شدم و با دستمال خودمون رو پاک کردیم.مژده فقط شورتش رو پوشید ولی من شورتم رو هم نپوشیدم و رفتم دستشوئی و برگشتیم سراغ کامپیوتر ، هنوز داشت فیلمه رو پخش می کرد دوباره نشستم و منتظر اومدن مژده شدم. اومد و دوباره پیشم نشست ،گفتم : ببخش من رو خیلی اذیت شدی ؟؟؟؟گفت : نه عزیزم ، تازه دارم گرم میشم ، ممنونم خیلی هم عالی بود.گفتم : از این به بعد مال خودمی. راستی میدونی نسبت به بدنت سینه هات کوچیکه ولی خیلی سفت و قشنگن.گفت : همه همینو می گن.!!!!!!گفتم : همه کی باشن ؟؟؟؟؟گفت : خوب دوستهام و همه دیگه !!!!!!!گفتم : خیلی ناقلائی ، چند تا دوست پسر داری ؟؟؟؟؟؟؟؟؟گفت : الان ندارم ، دیگه توقعاتشون بالا رفته بود منهم دیگه فعلاً با هیچکی نیستم. مدتی بود که با چند تا از دوستام مسابقه داشتیم و پوز زنی میکردیم.گفتم : چطوری ؟گفت : قرار میگذاشتیم یک جا با دوست پسرهامون و بعد هم مسابقه میدادیم که تو یک مدت زمان کی میتونه سکس بیشتری داشته باشه !!!!!گفتم : به به ، بقیش رو بگو ببینم.گفت : خوب من الان رکورد دارم. تو 48 ساعت 45 بار سکس کردم.گفتم : ماشااله به این کمر ، مشخص شد که خواهر خودمی !!!! من هم جوونتر که بودم تو یک شب تا صبح (6-7ساعت) شاید 10 بار سکس می کردم. هنوزم اگه پاش بیفته پوز خیلی از جوونترها رو میزنم.گفت : پس الان من بازم میخواهم.....گفتم : با من هم میخواهی مسابقه بدی ؟؟؟؟بعد هر دومون خندیدیم. فیلم به جائی رسیده بود که یک دختره رو داشتند سه نفره می کردند. هر کدوم تو یک سوراخش کرده بودند ، یعنی دهن و کوس و کونش پر از کیر شده بود.مژده دوباره لباش رو رولبهام گذاشت و با دستش رفت سراغ کیرم ، دوباره بیدارش کرد و کیر من هم داشت بزرگ و بزرگتر می شد.مژده می گفت : کیرت خیلی قشنگ و کلفته ، نمیدونستم داداشم همچین کیری داره وگرنه زودتر از اینها میومدم سراغش.گفتم : خوب بعد از این میتونی جبران کنی ، بیشتر باهاش باشی.!!!گفت : مطمئن باش دیگه از دستش نمیدم.بعد هم دوباره لبهاش رو به لبهام چسبوند و شروع کرد به خوردن و مکیدن اونها. اونقدر ماهرانه اینکار رو می کرد که می تونم قسم بخورم برای اولین بار بود که میدیدم کسی با این مهارت ازم لب میگیره. من مجدد دستم رو از پشت برده بودم تو شورتش و داشتم انگشتم رو تو اون کوس خیس آب انداخته اش میکردم و با سوراخ کونش بازی می کردم ، حسابی کوسش خیس شده بود و همینطور داشت خیستر هم می شد من هم از خیسی کوسش استفاده کردم و انگشتم رو باهاش خیس می کردم و تو سوراخ کونش می کردم ، خوب این میون من هم میخواستم حالش رو ببرم و همونطور که شاعر میگه :کیـــــــــــــر را از بهر کون گرد و مدور ساختند....گر برای کوس بُدش همچون تبر می ساختند....من هم دنبال باز کردن سوراخ کونش بودم تا بتونم کیرم رو تو اون کون قشنگ توپولی جا کنم.تو این اوضاع بود که ایندفعه مژده بود که منرو از جام بلند کرد و از کیرم گرفته بود و دنبال خودش میبرد به سمت اتاق خواب و من رو هول داد روی تخت و خودشرو انداخت روی من و کیرم رو با کوسش میزون کرد و با سر و صدای زیاد شروع به حال کردن کرد چنان فریادهایی می زد که من ترسیده بودم همسایه ها بریزن اینجا ، ولی خواهرم بود و میخواستم تا اونجا که میشه بهش خوش بگذره ، چنان روی کیر من بالا و پایین می رفت که تا حالا هیچکس اینطور با من حال نکرده بود یا تا اونجائی که به یاد دارم ، اینطور حالی نکرده بودم ، مدام قربون صدقه کیرم می رفت و نفس نفس میزد و به خودش سرعت میداد ، اینقدر سریع اینکارو می کرد که تا حالا ندیده بودم ، دقیقاً مثل کسی که برای رسیدن به چیزی تلاش کرده باشه و حالا میخواهد تمام اون چیز مال خودش باشه و ازش استفاده کنه.مژده می گفت : دیگه نمیخواهم هیچکس دیگه ای رو بکنی ، از این به بعد فقط این کیر مال منه !!!!! هر وقت خواستی فقط یک زنگ کوچولو بزن خودم میام و هر کاری بخواهی برات میکنم !!! نمیخواهم به هیچکس دیگه بدیش ، فقط مال منه ، فقط مال منه..........و چند بار این جمله رو نفس نفس زنون تکرار کرد و بعد با آآآآآآآآآآآآآآآآآآخ و اوووووووووووووووووووووووخی که کرد به اورگاسم رسید و کاملاً ارضاء شده بود و درحالی که من هنوز داشتم سینه هاش رو میخوردم تنش رو رومن ولو کرده بود.بعد گفت : کاش به بابا نگفته بودم زود بر میگردم و تا صبح پیشت میموندم. تازه دارم حال میام.گفتم : فعلاً که بی حالی !!!! برگرد میخواهم حال کنم...برگشت رو تخت و پاهاش رو تا جائی که میتونست از هم باز کرد و گفت : زودباش ، طاقت ندارم ، بازم میخواهم.گفتم : مژده تو دیگه رو منو کم کردی. ولی من الان چیز دیگه ای میخواهم.گفت : بکن دیگه !!! چییییییییی میخوایی ؟؟؟؟؟عشوه ای که با این گفتنش اومد طوری بود که خودم رو بهش نزدیکتر کردم و کیرم رو روکوسش میمالیدم. حسابی شهوت تمام وجود هر دومون رو گرفته بود تو لحظاتی بودیم که نمیتونم واقعاً وصفش کنم. پاهاش رو به سمت سینه هاش بالا بردم ، جوری که باسنش هم رو به بالا بیاد و سوراخ کونش در راستای کیر من قرار بگیره با تف سر کیرم رو خیس کردم و با دستم آب کوسش رو به سمت سوراخ کونش هدایت کردم ، تا کاری که میخواهم بکنم اذیتش نکنه. همونطور دوباره با دستهام پاهاش رو رو شونه های خودم انداختم و کیرم رو جلو سوراخ کونش قرار دادم و در حالی که رونهاش رو بطرف خودم می کشیدم تا موقعی که کیرم وارد سوراخش میشه خودشرو نتونه عقب ببره کمی کیرم رو فشار دادم و با فشار من کیرم تا نصفه رفت تو.مژده شروع کرد به آخ گفتن ، می گفت : یک خورده میسوزه و درد داره ، گفت : این اولین باری هستش که کیر به این کلفتی تو کونش میره.گفتم : قبلاً کی کرده بودت ؟؟؟؟(منظورم تو کونش بود)گفت : فقط یکی دو بار اونهم بابک (شوهر سابقش). تا حالا به هیچ کس دیگه ای اجازه نداده بودم از کون بکنتم ، ولی من دیگه مال توام ، هر کارخواستی بکن ، میتونی جرم بدی ، میتونی پارم کنی ، هر چی که میخواهی ، آخ جوووووووووووووووووون بکن تندتر بکن.میون صحبتهاش بود که من کیرم رو تا ته تو کونش کردم و بعدش هم به آرومی شروع به تلمبه زدن کردم حالا اون زیر شکمم به کوسش مالیده می شد و کیرم هم تو کونش عقب جلو می رفت ، حالا این من بودم که مثل سادیسمیهای کون ندیده با شدت و قدرت داشتم کون خواهرم رو می گائیدم. همینطور که تندتر و تندتر تلمبه می زدم مژده هم آآآآآآآآآخ جووووووووون ، آآآآآآآآآآآآآآآآآآخ جوووووووووووون می کرد و میگفت : تندتر بکن ، جرم بده ، تا حالا هیچکی نتونسته اینطوری بهم حال بده ، زود باش بکن ، جوووووووووون ، جوووووون چه کیری داری ، خیلی کلفته ، خیلی باحاله ، من هم که داشتم نفس نفس میزدم ، دیگه میخواست آبم بیاد که برای اینکه مژده هم بیشتر حال کنه چون نفسهای اون هم به شماره افتاده بود بازم به سرعت خودم اضافه کردم و حسابی سینه هاش رو مثل دوتا انار فشار می دادم. آب کیرم با فشار خیلی زیادی تو کون مژده خالی شد.مژده گفت : واااااای سوختم ، چقدر داغ بود.گفتم :این با داغی کوست در..... چون اون موقع که کوست رو روکیرم گذاشتی اونقدر داغ بود که داشتم میسوختم.بعد از چند بار تکون دادن موقعی که میخواستم کیرم رو بکشم بیرون ، گفت : صبر کن ، ادامه بده من هم دارم مییییییااااااااااااام.بعد هم با صدای آآآآآآآآآآآآآآآآآهی که کشید برای بار سوم ارضاء شد و من از اینکه بازم ارضاء شده بود احساس شعف میکردم ، چون تونسته بودم بازم ارضاش کنم.خودش هم می گفت : فکر نمی کردم از کون که می کنی بتونی بازم بهم حال بدی !!!!!بعد هر دومون بلند شدیم و خودمون رو تمیز کردیم و رفتیم دستشوئی و من دیگه شورتم رو پوشیدم ، بعد دوباره رفتم سراغ کامپیوتر ، داشت تیتراژ آخر فیلم رو نمایش میداد.مژده هم اومد و لباسهاش رو پوشید و رفت

1 نظرات:

seximan2 گفت...

خيلي باحال بود ،با اينكه از تخيل اسفاده كرده بودي و اين مشهود بود ولي بازم يجورايي آدم رو قلقلك ميداد ،
خيرت قبول داداش

 

ابزار وبمستر