ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خونواده سكسي ما2

منم قبول كردم نميدونستم منظورش چيه. از اتاقم ميخواست بيرون بره كه دستشو گرفتم و گفتم راجع به سكسمون به بابا اينا هم ميگي گفت اي بابا اونا خودشون منو فرستادند بيام تا بلكه دلتو بدست بيارم گفتمش ميدونم قبل از اينكه بياي از لاي در همه چيزو شنيدم ولي منظورم اينه كه بگو با هم سكس نكرديم چون خجالت ميكشم ، شراره گفت مامان خودش لاي در بود تو حواست نبودولي من ديدمش كه خوشحال و خندون از پيروزيشون از لاي در رفت توي حال كنار بابا نشست. بيخيال الان كه برم مامان مياد پيشت اگه دوست داشتي ميتوني باهاش سكس كني از خداشه آخه همون شبي كه مچ منو گرفت كه داشتم كيرتو توي خواب ليس ميزدم كيرتو ديد و گفت با اينكه يه پسر بچه است ولي تا سال ديگه از كير باباش بزرگتر ميشه كاش براي يكبار اونو توي تن و بدنم حس ميكردم و شراره از اتاق بيرون رفت چيزي نگذشت كه مامان اومد خودمو زدم به خواب اومد بالاي سرم و با موهام بازي ميكردو همش قربون صدقم ميرفت با حرفهايي كه از شراره شنيدم راجع به مامان ديگه با ديد ديگري بهش نگاه ميكردم راستش دستش كه بهم خورد كيرم بلند شد و شهوت تموم وجودمو فرا گرفت. اونقدر با موهام و لاله گوشمو و دور گردنم بازي كرد كه ديگه نتونستم خودمو نگهدارم و وانمود كردم كه دارم از خواب بيدار ميشم يه مرتبه مامان گفت خدا مرگم بده بچمو از خواب بيدار كردم و منگفتم عيبي نداره مامان تا تو كنارم هستي آرامش دارم خواب واسه چي ؟ مامان گفت منظورت اينه كه من كنارت بخوابم ؟ گفتم آره مامان مثل بچگي هام ميخوام توي بغلت بخوابم ، مامان گفت الهي قربون پسر گلم برم چشم ميام پيشت ميخوابم و اينو گفت و اومد زير پتو كنارم خوابيد. گفتم مامان در اتاق باز مونده نمي بنديش چراغ روهم لطفا خاموش كن تا راحت بخوابيم. مامان هم بلند شد رفت در و بست و چراغ رو هم خاموش كرد اما اومدنش زير پتو كمي طول كشيد ولي بلاخره اومد ، خيلي ميترسيدم ولي حرفهاي شراره مدام توي ذهنم تداعي پيدا ميكرد و اين باعث ميشد تا جراتم بيشتر بشه آروم خودمو بهش نزديك كردم ، خداي من بدنم وقتي به بدنش خورد ديدم مامان لخت لخت شده و اومده زير پتو توي همين افكار بودم كه مامان به پهلو غلطيد و منو سفت توي بغلش گرفت و گفت شهرام گلم ميخواي با همين لباسها بخوابي ، گفتم مامان پس چكار كنم گفت خودم واسه عزيز دلم درشون ميارم و منتظر جواب من نمود و شروع كرداول زير پيراهنمو بعد هم شلواركمو در اورد فقط شورتم پام مونده بود كه ديدم دستش رفت سمت كش شورتم آروم دستشو گرفتم گفتم مامان چيكار ميكني چرا شورتمو ميخواي در بياري ؟ مامان گفت وقتي داشتم از اتاقت بيرون ميرفتم بهت گفتم كه از خجالتت در ميام درسته ؟ گفتم خوب كه چي ؟ گفت باباجونت كه شراره رو كرد تو هم بايد مامانو بكني ، ببين شهرام الان مدتيه آرزوي كيرت بدلم مونده از زماني كه شراره رو ديدم اون كير سفيد و خوش تراشتو ليس ميزد بهش حسوديم شد تازه الان هم كه اومد تو اتاقت ديدم كه با چه حرص و ولعي اونو خورد خوب منم حقي دارم تازه تو از توي شكم من بيرون اومده دوست دارم كيرتو بذاري توي همون جايي كه ازش اومدي بيرون و سريع بدون مقدمه رفت زير پتو و كيرمو از شورتم بيرون كشيد و شروع كردبه ليسيدن ومكيدن سر كيرم خدايا چه ميديدم ، پتور رو از روش كنار زدم و با حيرت و لذت وصف نشدني ساك زدن مامانو نگاه ميكردم احساس كردم تموم خوشيهاي دنيا الان توي كير من هستند دهان مامان از كوره هم داغتر بود آب دهانش گرم و سفت بود و فضايي آكنده از شهوت رو واسه سر كير من اون تو درست كرده بود. چون قبلا آبم اومده بود مطمئن بودم كه حالا حالاها آبم نمياد و مصمم شدم بيشترين لذتو از ساك زدن و حال كردن با مامان رو ببرم ، آروم دستمو بردم روي سينه هاش و با سينه هاش شروع كردم به نرمي بازي كردن بايد اين حقيقتو قبول ميكردم كه از فرصت پيش اومده بايد كمال استفاده رو برد نبايستي غفلت كرد دو لعبت ناز و خوشكل توي اين خونه تمام هم و غمشون اين بود كه از جوونيه من حداكثر استفاده رو ببرن و من هم از تن و بدن و حرارت شهوت اونا كمال استفاده رو ببرم واسه همين بيكار ننشستم و فوري سر و ته شده و رفتم تا اينكه چشممو به جمال مكان خروج خودم هنگام تولد روشن كنم.خداي من چقدر زيبا بود دور و برش رو لبه هاي گوشتي قهوه اي رنگ گرفته بود و خيلي هم پف كرده بود و چند قطره آب بي رنگ هم از اون بيرون زده بود با انگشتم روي اون آب كشيدم و اونو بو كردم ، با بوييدنش شهوتم تا جنون بالا رفت چه بوي خوشي ميداد و كمي هم لزج بود انگشتمو وارد دهانم كردم و ديگه لذتمو به اوج خودش رسوندم بقدري خوشمزه بود كه ديدم حيفه حروم بشه با زبونم تموم اون آب رو از دور كوسش ليس زدم و زبونمو وارد كوس مامان كردم كه باعث شد مامان خيلي آروم ناله كنه واييييييييييييييييييييي قربون پسر خوشگلم برم كه ميدونه مامانش از چي خوشش مياد بخور مامان همش مال توئه ديگه نميذارم كسي جز پسرم اون كوس تپل رو بليسه همش مال خودته بخور گلمي عزيزمي آخخخخخخخخ ديونم كردي مامان ، اين كلماتي بود كه مامانم موقع خوردن كوسش توسط من دائما تكرار ميكرد. بعد از كلي ساك زدن براي همديگه مامانم گفت شهرام جون نميخواي كيرتو بزاري توي كوسم آخه بدجوري هوس كيرتو كرده اين كوس من آفرين پسرم بيا منو بكن. منم معطل نكردم بلند شدم و رفتم وسط پاي مامان سر كيرمو آرومي وارد بهشت مامان كردم خدايا چه حس دلپذيري باورم نميشد كوس مامان بعد اين همه سال اينقدر روفرم مونده باشه به آرومي شروع كردم به تلمبه زدن و مامان هم با انگشتش چوچولشو مي مالوند داشتم از شدت لذت ميمردم سينه هاشو ليس زدم و لباشو توام با گاييدن كوسش ميمكيدم كه صداي مامان بلند شد ، شهرام بكن مامانتو بكن كه بلاخره به وصال كير خوش تراشت رسيدم و الان اونو توي كوسم حس ميكنم آيييييييييييييي خداي منننننننننننن چقدر كيپ شده توي كوسم ، من از شنيدن اين كلمات حشرم بيشتر ميشد و با حرص و ولع بيشتري تلمبه ميزدم بعد از چند دقيقه تلمبه زدن مامان با جيغ گفت شهرام محكمتر بزن دارم ميام منم شدت تلمبه هامو بيشتر كردم و مامان بعد از چند تا تكون خوردن بي حال شد و با لزج شدن درون كوس خوشگلش فهميدم ارضا شده منم شدت كارمو ادامه دادم تا احساس كردم آبم در حال فوران زدنه كه وقتي مامان فهميد پاهاشو دور كمرم حلقه كرد و نذاشت كيرمو در بيارم و آب داغم با فشار توي كوسش تخليه شد و منم كنارش به آرومي دراز كشيدم بدنم كاملا بي حس شده بود آرامش خاصي بهم دست داد و همونطور كنار مامانخوابم برد ساعت 11 ظهر بود كه با صداي شراره از خواب بيدار شدم وقتي چشمامو باز كردم ديدم كنارم نشسته و صورتمو بوسيد و بهم گفت كه مبارك باشه داداش خوشگلم دوماد شده و زن گرفته اونم چه زني ، مامان خوشگلشو گرفته مگه قرار نبود عروس شما من باشم ولي عيبي نداره من و مامان نداريم ولي دختريمو خودت بايد بزني باشه ، كمي به خودم اومدم ديدم بله من ومامان لخت مادر زاد كنار هم خوابمون برده بود و اونم اومد بالاي سرمو و مارو توي اون وضع ديده بود ، ميگن آب كه از سر گذشت چه يه وجب چه صد وجب. منم صورت ماهشو بوسيدم و لبام توي لباش براي چند لحظه قفل شد كه صداي بابا رو شنيدم كه به مامان ميگفت خانم جون پاشو يه غذايي آماده كن واسمون كه همگي حسابي گشنمونه بخصوص اين تازه وارد كه از ديشب تا حالا هر دو تونو حريف بوده و در ادامه گفت سلام بابا چطوري ديشب خوش گذشت ، بامن و من كردن و خجالت خواستم حرف بزنم كه ديدم خواهرم گفت بابا جون به خودتم كه بد نگذشت تا صبح منو داغون كردي حتي پلك هم نذاشتي روهم بزارم تا صبح كمرمو بريدي.... همگي با هم زديم زير خنده و بلنديم رفتيم واسه شستن دست و صورت صرف صبحانه يا بهتر بگم نهار. همگي لخت بوديم و مشغول خوردن صبحانه شديم ، صبحونه اي كه مامان و شراره تدارك ديده بودن ، نميدونيد چه لذتي داشت اينجوري خوردن صبحونه واقعا به تن هممون چسبيد ، همگي بعد از صبحانه اعتراف كردند بهترين صبحانه اي كه تا حالا خورده بودند امروز بود. رو كردم سمت بابا و مامان كه كنار هم نشسته بودند و گفتم چرا منو زودتر از اين توي بازيتون راه نداديد كه مامان يهو جواب داد عزيزم بابا نميزاشت ، اونم واسه خودش دليلهايي داشته كه شايد الان بتونه جوابتو بده. منم رو به بابا كردم گفتم بابا ميتونم ازت يه خواهش بكنم ، بابا گفت بگو عزيزم ، منم گفتم بابا جون اول از همه چي شد كه اين فكر يعني سكس خانوادگي به سرتون زد و دوم اينكه چرا تو اين يكسال به من چيزي نگفتيد. بابا گفت ببين شهرام جون بعد از گذشت اينهمه سال از زندگي مشترك منو مامانت در يكسال و نيم گذشته احساس كردم مامانت تنوع سكس لازم داره با وجود اينكه من دير ارضا مي شدم اما مامانت هيچوقت مثل گذشته در حين انجام سكس با من ارضا نميشد ، خيلي راجع به اين موضوع باهاش صحبت كردم ولي هميشه حاشيه پردازي ميكرد و فرار ميكرد و موضوع را نميگذاشت من دنبال كنم و به نتيجه برسم. تا اينكه يه روز موقع سكس ديدم چشماشو بسته و داره ميره توي حس ومثل قديما آخ و اوخش و واي واي گفتنش شروع شده تعجب كردم توي همين افكار بودم كه ديدم مامانت ميگه آقا حسن اون كير كلفتتو محكمتر بكن توي كوسم ، تعجب كردم ولي به روش نياوردم ، ولي ازش هم چشم نپوشيدم و پيگير موضوع شدم تا اينكه فهميدم حسن قصاب دو كوچه پايين تره و وقتي مامانت ميره اونجاخريد كنه از هيكل قصاب محل خوشش مياد و توي تخيلش باهاش سكس ميكنه ، وقتي موضوع رو بهش رسوندم به اكراه همش ميگفت اشتباه ميكني ولي وقتي صداي ظبط شدشو كه چندين بار در حال سكس با اون بودم و بجاي من اسم آقا حسن رو مياورد ، باورش شد كه موضوع لو رفته و گفت كه بخدا هنوز نگذاشتم كسي به احساسم پي ببره ولي از هيكش خوشم اومده و اونو بجاي تو تصور ميكنم تا سكس برام لذت بخش باشه. چند روزي از موضوع گذشت تا اينكه يه شب موقع دستشويي رفتن از اتاقت صدايي شنيدم و آروم لاي در رو باز كردم و ديدم بله كيرت توي دهنه شراره است و با دستش به كوسش ور ميره. ايستادم و تموم حال كردنشو نگاه كردم. باور كن اگه هميشه 20دقيقه سكسم با مامانت طول ميكشيد اما ايندفعه با وجودي كه نظاره گر حال كردن شراره با تو بودم 2 بار در عرض 15 دقيقه ارضا شدم و باعث شد توي ذهن جرقه اي زده بشه و سريع به اتاقمون برگشتم و موضوع رو به مامانتون گفتم و بهش پيشنهاد كردم كه به بهانه رفتن دستشوي توي شبهاي ديگه بياد و سر مچ شراره رو بگيره و با شراره و تو سكسشو شروع كنه و من هم كم كم وارد عمل بشم ولي اون قبول نميكرد و ميگفت كه اونا بچه هاي من هستند نميتونم باهاشون اين كار رو بكنم و منم مجبورشدم داستانها و عكسهاي سكس خانوادگي تو وبلاگهاي ايراني رو بهش نشون بدم و تقريبا راضي شد ولي همش ميگفت ميترم گندش در بياد گفتم نترس همه چيزو بزار به عهده من. شب موعود فرا رسيد و به محض اينكه شراره اومد توي اتاقت مامانتو خبر كردم و فرستادم سراغتون بعد از5 دقيقه مامانت برگشت و گفت عزيزم پسر توي تمام اين مدت خوابه و اين دختر توي شربتي كه هر شب به شهرام ميداد داروي خواب آور ميداد كه مبادا شهرام بيدار نشه و بعد باهاش سكس ميكرده چون عاشق شهرام بوده ولي شهرام چون هنوز تو اين فاز نبوده ميترسه بهش بگه. اين بود كه من گفتم خوب برو سراغ شراره و اونو بترسونش كه ميخواي موضوع رو به من بگي و اين كار بديه و موقعي كه اون التماس كرد و افتاد به گريه اونو توي آغوشت بگير و بعنوان نوازش كم كم شروع كن به حال كردن باهاش. اونم هي ميگفت نميتونم و نميشه و از اينجور حرفها ، راستش خودم بدجور واسه شراره تيز كرده بودم چون وقتي بار اول لخت ديدمش ديونش شدم بدنش مثل جوونياي مامانت بود باسنش هم كمي بزرگتر و بهتر از مامانت بود. خلاصه به هر جون كندني بود راضيش كردم رفت توي اتاق شراره و بعد از چند دقيقه خودم رفتم پشت درب اتاق شراره و گوش وايسادم ببينم چي ميگن كه ديدم بجاي اينكه شراره به گريه بيفته مامانت به گريه افتاده و همش ميگه اين چه كاري بود كردي و شراره ميگه مامان من شهرامو دوست دارم و ول بكنش هم نيستم. بجاي اينكه برم بيرون از خونه و با غريبه اي كه نميشناسمش و نميدونم آيا بيماري داره يا نه حال كنم با برادرم كه هميشه دم دسته و هر وقت اراده كنم ميتونم باهاش حال كنم دوست دارم حالمو بكنم.

1 نظرات:

mitil گفت...

بسیار تا بسیار عالی بود میسی فدات شم...............

 

ابزار وبمستر