ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آموزش سكس به دخترهام9

بعد کنترلها رو گرفتم و خاموش کردم و مهسا و مونا هم به سمت اتاق خواب طبقه سوم راه افتادند.من فقط یک شورت پوشیدم و مهسا هم فقط یک شورت پوشیده بود ، مونا هم یک لباس راحت یک سره پوشید و هر سه کنار هم رو تخت دراز کشیدیم. من وسط خوابیده بودم و دخترهام هم سرشون رو بازو و سینه من بود و خوابیدند.حسابی خوابمون برده بود ، هنوز صبح زود بود که بیدار شدم ، آخه بدلیل اینکه هر روز صبح زود باید سر کار میرفتم ، عادت داشتم که صبح زود بیدار بشم. مونا غلطیده بود و به بغل خوابیده بود ، پشتش به من بود و پاهاش رو تو شکمش جمع کرده بود که با اینکار کون قشنگ کوچیکش از پشت به سمت عقب اومده بود و حالت قشنگی رو ایجاد کرده بود. ولی مهسا که هنوز سرش رو بازوی من بود طاق باز خوابش برده بود و کمی هم پاهاش رو باز کرده بود سینه های زیباش از دوطرف به سمت بیرون متمایل شده بود و هر کسی رو به هوس می انداخت ، به آرومی به سمت مهسا به پهلو شدم و سعی کردم به آرومی دستم رو از زیر سرش بیرون بیارم ، برای اینکار مجبور شدم کمی سرش رو با بازوم به سمت بالا بیارم و روی سینه هاش خم بشم تا بتونم با دست دیگم سرش رو نگهدارم و بازوم رو از زیر سرش آزاد کنم ، با اینکارم سینه های قشنگ مهسا به سینه های من مالیده شد و منرو دوباره تحریک می کرد، خودم رو کمی به پایینتر هل دادم تا دهنم رو بروی سینه های مهسا قرار بگیره ، به آرومی و با احتیاط با نوک زبونم شروع به لیسیدن نوک قهوه ای رنگ سینه مهسا کردم ، نمیدونم مهسا بیدار شده بود و خودش رو به خواب زده بود یا واقعاً خواب بود ، ولی هیچ عکس العملی نشون نمی داد. کاملاً خودش رو در اختیارم گذاشته بود. با احتیاط و خیلی آروم دستم رو به روی شکمش می کشیدم و با نوک زبونم نوک سینه هاش رو لیس میزدم ، یواش یواش سینه هاش سفت و روبه بالا شده بود دستم رو کم کم پایین میبردم و همینطور که به آرومی ماساژ میدادم به شورتش رسیدم. دستم رو داخل شورتش کرده بودم و برجستگی بالای کوسش که من پیشانی کوس میگم میمالیدم و سپس شروع به مالیدن برامدگیهای کنار لبهای کوسش کردم که من اونها لُپ های کوس میگم. احساس خیلی خوبی بهم میداد و میدونستم اینکار برای هر زن یا دختری دلپذیر و تحریک کننده هست ، همینطور که پیشانی و لُپ های کوس مهسا رو میمالیدم ، نوک سینه هاش رو هم می مکیدم. واقعاً که خوشمزه بود. مهسا که داشت لذت می برد و بیدار شده بود ولی چشمهاش رو بسته نگهداشته بود ، دستشش رو به روی شکمم می مالید. با اینکارش متوجه بیدار بودنش شدم و کمی سرعت ماساژ و خوردنم رو زیادتر کردم ، حالا دیگه داشتم با لبه های کوس و چوچولش بازی می کردم و مهسا هم نفس نفس می زد و با دست دیگش داشت سینه های خودش رو ماساژ میداد ، کیرم حسابی بزرگ و کلفت شده بود. به آرومی بلند شدم و شورتم رو در آوردم ، برگشتم و پاهام رو دو طرف سر مهسا گذاشتم ، طوری که کیرم جلو دهنش قرار بگیره و اینطرف هم با دست خودم شورتش رو از پاش بیرون کشیدم و پاهاش رو از هم کاملاً باز کردم و صورتم رو به کوسش نزدیک کردم. کیرم رو تو دهنش کرده بود و داشت با آشتها اونو میک میزد و با یکی از دستاش با تخمهام بازی می کرد و با دست دیگش هم داشت سینه های خودش رو می مالید ، اینطرف هم من دستهام رو به دور رون و کپلهاش برده بودم و همینطور که با نوک زبون چوچولش رو تحریک می کردم با انگشتهام هم سوراخ کونش رو برای خودم آماده می کردم ، کوسش حسابی آب انداخته بود و با آب کوس خودش انگشتم رو خیس می کردم و تو سوراخ کونش می کردم و در می آوردم با اینکارم کمی دردش می اومد و جیغهای کوچیک شهوتناکی می زد. و گاهی هم از درد گازهای کوچولوئی از کیرم می گرفت صدای آآآآآآآه و اووووخ های شهوتناک مهسا اتاق رو پر کرده بود.مونا هم که با این صداها بیدار شده بود نگاهی به من و مهسا انداخت و وقتی ما رو در این حالت دید گفت: باباجون ، چی کار می کنید ؟؟؟؟؟؟؟سرم رو از کوس مهسا بلند کرده بودم و نیم خیز شده بودم ولی همچنان مهسا داشت برام ساک میزد یواش یواش داشت تو اینکار وارد می شد ، تو اون لحظه کلی به مغزم فشار آوردم تا جمله یا کلمه ای بگم که مونا این موضوع رو درک کنه و بفهمه ، بالاخره با کمی مکث گفتم : مونا جون ، بیدار شدی !! تو دیگه بزرگ شدی باید بدونی که ، این کاری که ما می کنیم بهترین تفریح بزرگتر هاست. باید به تو هم این کار رو یاد بدم تا بدونی با کی و کجا و چطوری میتونی اینکارو بکنی ، حالا هم میتونی اون لباست رو در بیاری تا بهت بگم چیکار باید بکنی.مونا هم لباسش رو درآورد و به ما نزدیک شد ، من از روی مهسا بلند شدم و مهسا هم نیم خیز شده بود ، خوب حال کردنش نصفه کاره مونده بود و این برای یک زن یا دختر خیلی آزار دهنده هست ، برای همین با اشاره به کوس مونا، گفتم : موناجون ، اون کوست رو ببر جلو دهن مهسا.من هم لای پاهای مهسا نشستم و پاهاش رو باز کردم و رو به مونا گفتم : ببین من هم کوس مهسا رو می خورم.بعد شروع کردم به خوردن کوس مهسا ، اشتهام داشت زیاد و زیادتر میشد و با انگشتهام هم همینطور داشتم با سوراخ کون مهسا بازی می کردم و دیگه تونسته بودم یک انگشتم رو تا ته تو کون مهسا بکنم و داشتم با زبونم داخل کوس مهسا رو می لیسیدم و با نوک دماغم با چوچولش بازی می کردم ، مهسا هم داشت کوس مونا رو می خورد و براش لیس می زد ، مونا هم داشت تند تند نفس می کشید و این نشون میداد که داره خیلی لذت می بره و شاید این اولین باری بوده که داشت از دختر بودنش نهایت لذت رو می برد ، چون شب گذشته این حالت امروز بهش دست نداده بود ، داشتم سوراخ کون مهسا رو با دو انگشتم امتحان می کردم و سعی می کردم انگشتهای بیشتری رو تو سوراخ کون مهسا فرو کنم تا سوراخ کونش آماده بشه ، آخه بعد از چند روز که با بچه هام حال می کردم خیلی هوس کرده بودم که کیرم رو داخل کون مهسا بکنم. مهسا حسابی داشت از کارم لذت می برد و مونا رو از روی صورتش کنار زد و با سر و صدای زیادی به اورگاسم رسید و بازم دهن منو پر از آب کرد و من هم برای اینکه بتونم لذتش رو کامل کنم به آرومی کوسش رو می لیسیدم تا لذتش تکمیل بشه.رو به مونا گفتم : دیدی خواهرت چقدر لذت برد حالا به پشت بخواب تا مهسا بتونه کوست رو بلیسه ، تا تو هم لذت ببری.ادامه دارد........
 

ابزار وبمستر