ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس با مامان حميد

من آرمان هستم از تهران ، 21 سالمه و اين داستان بر مي گرده به 2 سال پيش. موقع سربازيم تو شهر شيراز افتاده بودم. چند هفته ي اول خيلي برام سخت بود ولي كم كم عادي شد. هم اتاقي من يه پسره خوشگلي بود به اسم حميد. اين آقا حميد ما به دليل اين كه باباش سپاهي بود سربازيشو تو شهر خودش مي گذروند. اسم مامانش پروين بود. يه زن 45 يا 46 ساله كه سينه ها و كون گنده اي داشت. بگذريم. هر وقت مرخصي مي گرفتم باهاش مي رفتم گشت و گذار و تقريبا هميشه با هم بوديم. تا اين كه يه بار منو با اصرار زياد برد خونشون. وارد كه شدم مامانش اومد. با يه چادر و زيرش مقنعه كه فقط دماغش ديده مي شد. در و ديوار پر از عكسهاي بالا دستا بود. ديگه داشت حالم به هم مي خورد. البته خود حميد خيلي باهام راحت بود. حتي كونشوهم ديده بودم. البته اونم كون منو ديده بود. وقتي رفتيم تو اتاقش سيستم رو روشن كرد و از تو درايو سي شاخه ويندوز و... كلي مسير يه فيلم نيمه آورد و با هم نشستيم نگاه كردن. زير چشمي نگاش مي كردم كه ديدم اون داره به كيرم نگاه مي كنه كه از زير شلوار خودنمايي مي كرد. يك لحظه يه جوري شدم. يواشكي دستمو بردم طرف گوشش و شروع كردم به ماليدن لاله ي گوشش. بعد از چند لحظه اون دستشو خيلي يواش گذاشت رو كيرم كه نزديك بود آبم بياد. خلاصه ديدم طبيعي شد بهش گفتم پاشو. وقتي پاشد با دست چپم كونشو لمس مي كردم و با دست ديگم كير كوچولوشو مي ماليدم. بعد از چند دقيقه به حالت دو زانو نشست و كيرمو از تو شلوار در آورد و كرد تو دهنش. با لبهاش سر كيرمو مي مكيد و با دستش خايه هامو. من كه خيلي شهوتي شدم اونو برگردوندم و دستهاشو رو ميز گذاشتم و شلوار و شورتشو با هم كشيدم پايين. ديگه الان يه كون لخت جلوم بود. يه دستي به كونش كشيدم و بدون معطلي به كيرم آب دهن زدم و فرستادم اون تو. واي كه چه حالي مي داد. تقريبا 2 دقيقه نمي شد كه يه دفعه صداي باز شدن در اتاق رو شنيدم. واي مامانش برامون شربت آورده بود. پروين خانوم تا ما رو تو اين حالت ديد هول شد و ليوان از دستش افتاد. (چون نشكن بود طوري نشد). من كه از ترس داشتم مي مردم. با خودم گفتم سپاهين، مي تونن خيلي راحت بكشنم. سريع شلوارمو كشيدم بالا. ولي حميد همون جوري كون لخت خشكش زده بود. فكر كنم بد جوري ترسيده بود. موندن رو جايز نمي دونستم. ساكمو برداشتم و معذرت خواهي كردم. همين كه مي خواستم از در برم بيرون يه دفعه پروين خانوم كيرمو گرفت و يه كم فشار داد. داشتم از خجالت آب مي شدم. حميد كه اين صحنه رو ديد با حالتي عصباني به مامانش گفت: داري چكار مي كني مامان؟ پروين خانوم خيلي پر قدرت جواب داد: همين الان مگه كون نمي دادي. پس ديگه هيچي نگو كه اگه با بابات بگم خيلي برات بد تموم ميشه. بعدش پروين خانوم آروم منو هل داد به طرف حميد. من هيچي نمي گفتم. اومد طرفم و شلوارمو كشيد پايين و شروع كرد ساك زدن. منم كه كم كم حشرم بالا زده بود كير حميد رو مي مالوندم. بعد پروين خانوم به حميد گفت: بيا بخور خيلي خوشمزست. حميد هم كه ترسيده بود با اكراه رفت كنار مامانش و كير منو ساك مي زد. چقدر صحنه خوبي بود. من پروين خانوم رو يه كم به طرف خودم كشيدم و از روي چادر كونشو مي ماليدم. (واي كه چه حالي مي داد كون يه زن با حجاب رو مالوندن) بعدش كم كم چادرشو زدم كنار از بين پاهاش كسشو مالوندم. كم كم داشت آبم مي اومد كه دست پروين خانومو گرفتم و كشيدم طرف خودم. اونجا بود كه تازه روي ماهشو ديدم. لباشو گذاشت رو لبام و شروع كرديم لب گرفتن و پروين خانوم هم كون منو مالش ميداد و انگشتو مي كرد تو كونم تا حدي كه 3 تا از انگشتاش براحتي تو كونم مي رفت. از اون طرفم حميد كه ترسش ريخته بود كون مامانش و كير منو با هم مي مالوند. بعد پروين خانوم رو بلند كردم و با حميد شروع كرديم لخت كردنش. اول چادرشو و بعد بلوزشو و شلوارشو تا رسيديم به شورت و كرستش. حميد از عقب بند كرستشو باز مي كرد منم شورتشو در آوردم. به سينه هاش كه نگاه كردم يه لحظه ترسيدم (آخه بيش از حد بزرگ بودن، فكر كنم 90 يا بيشتر). پروين خانوم رو روي زمين خوابوندم و شروع كردم به ليسيدنش. از سينه هاش تا كسش كامل خيس شده بود. كيرمو كردم تو دهن حميد و بعد از اينكه خيس شد فرستادم تو كس پروين خانوم (مامان حميد). خيلي گشاد بود ولي بازم حال مي داد يه مامان مذهبي رو جلوي پسرش مي كردم. حميد هم داشت از مامانش لب مي گرفت و كيرشو مي داد ساك بزنه. از اين حالت كه خسته شدم پروين خانوم رو دمر كردم و كيرمو كه حالا خيلي گنده شده بود كردم تو كونش. پروين خانوم به پسرش گفت: مي خوام كير خوشگلتو بكني تو كسم. پسرشم اطاعت كرد و كيرشو از جلو كرد تو كس مامانش. حالا ديگه ناله هاي پروين خانوم در اومده بود. هي مي گفت: بكنين. كونمو جر بده. كسمو پاره كن. من كم كم داشت آبم مي اومد. به پروين خانوم گفتم: كجا خاليش كنم؟ اونم گفت: بذار مي خوام بخورمش. منم پاشدم و كيرمو بردم نزديك صورتش و با شدت آبمو ريختم رو صورت و دماغ و لباش. حميد همچنان داشت مي كرد كه اونم پاشد و اومد آبشو ريخت رو صورت مامانش. بعدش اين قدر باهاش ور رفتيم و كس و سينه شو مالونديم تا اونم ارضا شد. موقع رفتن پروين خانوم تو ساكم يه شورت سفيد گلدار از شورتهاي خودش رو گذاشت كه به يادش باشم. با من و پسرش روبوسي كرد. حميد موقع روبوسي كون مامانشو انگل مي كرد و منم كون حميد رو. بعد از اين كه از خونه اومديم بيرون حميد به من گفت: ايول من تا حالا موهاي مامانمو كامل نديده بودم ولي از الان ديگه راحت مي تونم بكنمش. از اون به بعد ديگه مرخصي ها رو خونه حميد بوديم و مگر اين كه باباش خونه مي بود. الانم قرار شده وقتي سربازيم تموم شد با حميد يه كار خوب تو شيراز پيدا كنيم كه هميشه با هم باشيم.پایان

2 نظرات:

پوریا گفت...

سلام امیر جان خوبی؟ بابا تند تند داستان بذار . مخصوصا بابای خوب رو بذار البته از زبون باباه باشه که بهتره مرسی . راستی اسم این داستانو اشتباه نوشنی . اسم طرف حمیده دوباره نگاه کن
===
پوری جون

Unknown گفت...

سلام داداشم خوبي انشاالله يادي از فقير فقرا نميكني؛شكر خدا منم خوبم فعلا زنده ام؛بخاطر كم بودن وقت آزادم حتي بكارهاي شركتم نميرسم و درخواست داستانم كه زياده يكم طولاني ميشه نوشتن داستانها جشم اطاعت ميشه؛تشكر بخاطر دقتت الان تصحيح ميكنم؛قربونت

 

ابزار وبمستر