ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس علي با خواهرش مريم

داستاني كه الآن مي خونيد. ممكنه كم تو جامعه اسلامي ما اتفاق بيفته. اما بازم هست. به اميد روزي كه كسي معني فساد اخلاقي. يا بيماري هاي مانند ايدز را ندونه. اما... مريم و علي خواهر و برادر بودند. مريم 16 سال و علي 19 سال داشت. آن دو در يك خانواده مذهبي به دنيا اومده بودند. باباي مريم روي مسائلي مثل حجاب خيلي حساس بود و عقيده داشت. دختر بايد در بيرون از خانه با چادر باشه و توي خونه. با شلوار و پيراهن بلند و كدر. طوري كه هيچ قسمت از بدن اون پيدا نشه. فقط حق داره. دستها و پاهاش از مچ به پايين. سر و گردنش پيدا باشه اگه مثلا مريم گرماش مي شد و مي خواست. تك پوش نصف آستين بپوشه. بابا عصباني مي شد و به اون تشر مي زد اون همين سختگيري را به نوعي ديگر نسبت به علي داشت. اونا فيلمايي فقط مي تونستند ببينند كه توش دختر با حجاب باشه. زيادم خوشگل نباشه. اگه علي مي خواست با دوستاش بيرون بره. باباي علي اول دوستاشو مي ديد. قيافه شونو تاييد مي كرد. بعد اجازه مي داد بره بيرون. كم كم مريم و علي كه در بين دوستان كه درد دل مي كردند. مي ديدند خيلي تو محدوديتند. و در عين حال خودشونو از بقيه دوستانشون عقب افتاده تر مي ديدند. اونا از ازدواج و.. سر در نمي آوردند و اصلا نمي دونستند. چرا بايد ازدواج كنند. فرق بين زشت و زيبا را تشخيص نمي دادند. اگه مثلا يه دوستاي علي مي گفت. فلاني خيلي تيكه است. علي اصلا منظورشو نمي فهميد. نمي تونست يه دختر خوشگل رو پيش خودش تجسم كنه. بابا و مامان اين دو كار اداري داشتند و صبح ها ساعت 7 از خونه بيرون مي رفتند و 3 بر مي گشتند علي و مريم. داخل خانه ويديو داشتند.اما استفاده ويدو تو اون خونه اين بود كه گاهگاهي فيلماي مذهبي آورده مي شد و علي و مريم مجبور بودند ببينند. يه روز علي يه فيلم از يه دوستاش گرفت و به خونه آورد. دوست علي گفته بود اگه مي خواي بفهمي خوشگل چيه. زندگي چيه اين فيلم را ببين. آره يه فيلم كه ما بهش مي گيم سوپر علي به مريم گفت مريم يه فيلم آوردم. دوستم مي گفت : فيلم زندگي كردن واقعيه مريم و علي پاي تلويزيون نشستند و فيلم را ديدند. در حين پخش فيلم. هر دو با خجالت و شرم اون فيلم را مي ديدند. در عين حال صبر كردند تموم شه بعد از تموم شدن فيلم. هر دو حالشون بد شد. مريم با علي خيلي دعوا كرد. علي هم گفت : مريم به خدا من هم نمي دوستم چيه يه مدتي از اون فيلم گذشت. باز علي ترغيب شد يه بار ديگه همچين فيلمي ببينه. براي همين فيلم را در دستگاه ويديو گذاشت و منتظر شد تا مريم خوابش ببره. اون مو قع فيلم رو ببينه مريم خوابيد و فيلم شروع شد. در بين فيلم. مريم بيدار شد ولي حرفي نزد و اونم به تماشاي فيلم نشست. اين دفعه ديگه حرفي نبود. فرداي اون روز هر دو تغيير كرده بودند. مريم ديگه از شلوار تونيك آستين بلند بدش ميومد. به علي گفت : علي هم گفت. از صبح تا ساعت 5/2 دامن مامان و لباس آستين كوتاه بپوش. بعد لباساتو عوض كن. از فرداش مريم جلوي علي ديگه راحت بود. كم كم كار اون به جايي رسيد كه ديگه براي عوض كردن لباسهاش حتي به اتاقش نمي رفت. جلوي علي راحت لخت مي شد ولباسشو عوض مي كرد. علي هم همين طور شده بود. در صورتي كه قبل از اون هر دو حيا مي كردند چند روز بعد علي دوباره يه فيلم سوپر خونه آورد. اون نشسته بود مي ديد كه ديد مريم با حالت بي لباس نزديكش ميشه و خودشو بهش چسبوند. علي هم از اين كار مريم شهوت به سراغش اومد و لباسهاشو كند. اون دو به حالت بي لباس همديگه را در آغوش مي كشيدند و گاه گاه بوسه هايي بر همديگر مي زدند.اما باز هم خجالت مي كشيدند كامل بي لباس بشند اما اين اتفاق هم مي افتاد بله هفته ي بعد كه دوباره علي فيلم آورد. اونا تصميمشونو گرفته بودند. علي مي گفت. هيچ كس قرار نيست بفهمه تا مامانو بابا بياند كار تموم شده. بله اونها تصميم گرفته بودند به فيلم نگاه كنند و عمل كنند. چه روز بدي بود زمان گذشت. دو ماه بعد. مريم حالش بد شده بود. بعدازظهرش با مامانش رفت دكتر. دكتر پس از آزمايش به اون گفتم. دخترم تبريك مي گم تو حامله اي. مريم معني اين حرف را نفهميد. حامله مگه من ازدواج كردم. اما وقتي مامانش و باباش فهميدند فقط خدا مريم را نجات داد. اونجا بود كه مريم تازه فهميد. اون روزي كه با برادرش نزديكي كرده بود. چه كار اشتباهي انجام داده بود. قضيه لو رفت. باباي مريم نمي توست اون دو را بچه هاي خودش بدونه. مريم و علي را از خونه بيرون كرد. چون علي كار داشت. يه خونه اجاره كردند. علي و مريم كه ديدند. كار از كار گذشته. دست از عادت بد خود بر نداشتند و نزديكي ها هر روز تكرار مي شد. تا اينكه يه روز علي يه دختر ديگه خونه آورد و با اون سكس مي كرد. مريم هم كه نمي فهميد همين كار را كرد. علي غيرت را ديگه نمي فهميد. با مريم كاري نداشت. خونه ي علي مركز فساد شده بود. مريم بابت سكسش از پسرها پول مي گرفت. اين پول مقداريش خرج خونه مي شد. مقداريش خرج سكس علي يه روز مريم به خاطر بيماري اي كه داشت به دكتر مراجعه كرد و تو آزمايش مشخص شد كه ايدز داره. پيرو اون علي هم آزمايش داد. بله هر دو ايدز گرفته بودند اكنون علي و مريم زير خاربار ها خاكند پدرشون هر جمعه سر خاك مي ره و پيش خودش مي گه : كجاي كار اشتباه كرده ؟

1 نظرات:

ایرانی گفت...

این قسمت هم تموم شد و آخرش هم این نوید خان ما با مامانش یک سکس سیر کننده (برای خودش)نداشت ولی خوب آخر داستان به بعد رو دیگه با حدس خودمون می تو نیم توی ذهن خودمون ادامه بدیم.متشکرم امیر عزیز واقعا خسته نباشی..ایرانی

 

ابزار وبمستر