ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مادر زنم طاهره

اسم مادر خانمم طاهره است بعداز دید زدنش موقع عروسی دختر باجناقم خیلی دلم میخواست اونو بکنم ولی راهش نبود. از اون اتیشیا بود حتی پیر مردای دهاتم بهش چشم داشتند. پنج شنبه بعد عروسی بعداز ظهر زنم گفت وسایلام مونده خونه مامانم برو اونا رو بیار منم به خاطر اینکه شب حسابی بکنمش اطاعت کردم رفتم دهات خونه پدر زنم وقتی رسیدم دوسه بار زنگ زدم درو باز نکردند منم برای اینکه دست خالی برنگردم مجبور شدم برم بالای پشت بام و از اونجا برم تو حیاط.بالای پشت بام چیزی رو دیدم که هرگز تو عمرم ندیده بودم.تو حیاط رو نگاه کردم دیدم زیر بالکن روبرو که زیرش طویله بود در طویله بازه و الاغ نره پدر زنم بسته شده به تیر بالکن مادر زنم بدون شلوار لخت کیر الاغ گرفته دستش و می ماله به کوسش اون قدر مشغول بود که متوجه من نبود.من خوابیدم پشت بام ببینم چیکار میکنه شاید چیزی هم نصیب من بشه.اون همون طور مالید یک صندلی گذاشت زیرش و نشست رو صندلی من فکر کرم خسته شده ولی دیدم کیر خر رو رد کرد تو کوسش و فقط اویی گفت که منهم صداشو شنیدم با تعجب دیدم الاغه هم کمی خم شد خیلی راحت مادر زنم رو می گایید منم وقتو مناسب دیدم یواشکی رفتم پایین تا پیششان رسیدم یه سرفه ای کرم تا لا اقل زهره ترک نشه اونم فهمید و زیاد نترسید فکر کرد پدر زنمه هول شد یک لحظه دستش رو از کیر الاغ رو ول کرد و الاغه یه فشار دیگه اورد و نزدیک 20سانت بیشتر از کیرش رو تو مادر زنم فرو کرد.مادر زنم خواست کیر الاغ رو از تو کوسش در بیاره نتونست کیر الاغ تو کوسش گیر کرده بود وقتی فهمید منم قرمز قرمز شده بود از خجالتش نمی دانست چی کار کنه و چی بگه یک دفعه الاغه راه افتاد ومادر زنمو کشید و انو از رو صندلی انداخت ولی اون یه پا خودشو نگه داشت تا رو زمین سر نخوره منم بیکار نموندم و طناب و گردن الاغه رو نگه داشتم تا لا اقل به اون اسیب نزنه مادر زنم به گریه افتاده بوده والتماس میکرد که کمکش کنم کیر الاغه در نمی امد من گفتم چشمت کور باید جرت بده مارو باش اومدیم دختر کیروگرفتیم. ولی دلم سوخت طناب الاغه رو محکم کردم وپاهای جلوش رو با اضافه طنابه بستم تا در نره گفتم بکشش بیرون اونم دستش رو از کیر خر گرفته بود سعی میکرد بکشه بیرون با درد و گریه میگفت در نمی اد من نگاهی کردم زیاد تونرفته بود ولی بخاطر اینکه ابش خالی نشده بود باد کرده بود فکری به خاطرم رسید کیر الاغه رو دو دستی گرفتم و نگهش داشتم گفتم صندلی رو بذار زیرت اون نشست رو صندلی گفتم یه کم پاهاتو بلند کن جلو عقب کن اون اول نمی کرد وخجالت می کشید سرش داد کشیدم اونم از ترس انجامش داد بعد از یکی دو دقیقه دیدم الاغه تکان میخوره فهمیدم می خواد ابش رو بریزه گفتم حواست باشه می خواد بریزه اونم سرعتش رو بیشتر کرد منم که کوس باز شده مادر زنمو می دیدم حسابی کف کرده بودم ولی الان مهم در اوردن کیر خر از تو کوسش بود.الاغه از عقب خم شد تا ابش رو بریزه منم که محکم کیرش رو نگه داشته بودم تا زیاد تر نره یک دفعه دیدم مادر زنم حرف نمی زنه فکر کردم از هوش رفته به اون نگاه کردم دیدم نه بی حاله و فقط دندون قرچه میکنه و اخ میگه کوسش رو نگاه کردم دیدم اب کیر خره ازدرو برش زد بیرون کیر خر تو دستم شل شد فهمیدم کار تمومه کیر خر ازتو کوسش بیرون کشیدم دیدم همون خوابیده20سانت بیشتر بوده تعجب کردم که چطور پاره نشده پس نگو خانم بار اولش نیست و فقط این دفعه هول شده این طوری شده خودش بعدا تعریف کرد. دیدم مادر زنم حالش خرابه بی هوش شد به زور اونو بیرون کشیدم بردم بیرون لبه شیر اب به صورتش زدم تا به هوش امد صبر کردم حالش جا اومد گفتم چمپاته بشین بریزه بیرون اون اولش این کارو نمی کرد وخجالت می کشید با اخم من مجبور شد و نشست اب کیر همین طور می ریخت بیرون نزدیک صد گرمی همون جا جمع شد کوسش همین طور باز مونده بود براش اب گرفتم کوسش رو شست وخودش رو تکان میداد که کوسش جمع بشه گفتم شلوارت کجاس اونم نشونم داد اونو دادم پوشید گفتم پاشو بریم تو نمی تونست کمکش کردم بلند شد از دستش گرفتم بردم تو اتاق سرش پایین بود و اصلا نمی تونس حرف بزنه.گفتم چرا اینکار رو کردی مگه تو کمبود داری گریه اش گرفت گفت من بد بختم باید خودمو رو بکشم منم ناراحت شدم گفتم من باید می کشتمت ولی به خاطر ابروی حاجی این کار و نکردم ولی مجبور م بهش بگم تا تکلیفشو با تو معلوم کنه به التماس افتاد و غلط کردم و دیگه انجامش نمی دم تورو خدا ازا ین حرفا من یاد اون روز وکون گنده اش افتادم موقعیتو جور دیدم. گفتم اخه من به تو چی بگم حرف بزنم ابروی خودمان میره نزنم طاقت ندارم ببینم مادرزن من از این کارا میکنه. کمی صورتش باز شد و گفت گفتم که غلط کردم دیگه این کاررو نمی کنم. پرسیدم کدوم کار خجالت کشید وگفت همون کار کمی تند شدم گفتم کدوم کار این دفعه مجبور شد بگه کیر خر بزارم تو کوسم منم کم کم داشتم حشری میشدم البته حشری بودم ولی تا این لحظه به فکرش نبودم کم کم صورتم خندید گفتم اول بگو تو چه کمبودی داری که این کارو کردی اون حرف نمی زد گفتم از بیخ وبنت که من دیدم پس راحت پاش کم کم یخش اب شد با کمی منگ و منگ گفت اخه تو مردی شهوت و احساس زنو نمی دونی وقتی شهوت زن بزنه بالا دیگه هیچ چی نمی بینه منم از وقتی حاجی باد فتق شو عمل کرده وبا من کاری نداره قبلا برنامون زیاد بود دیگه سیر نمی شم با کس دیگرم رابطه ندارم..اینو راست میگفت. گفتم با خیاری بادمجانی خودتو خلاص می کردی گفت اول اینکارو میکردم ولی یه روز که رفتم طویله دیدم الاغه انداخته بیرون اونجا شهوتی شدم گرفتم به خودم مالیدم اخه داغیش یه مزه دیگه میداد شما هم اونشب اینجا بودید وحاجی هم خانه نبود توهم گرفتی دخترمو کردی منم کیر تو دیدم بدتر حشری شدم اونشب رفتم فقط نوکشو گذاشتم. دیگه داشت راحت برای من تعریف میکرد کم کم راهشو یاد گرفتم و گذاشتم تو کوسم ولی مواظب بودم که زیاد تو نر تا جر بخورم امروزم یک دفعه هول شدم اون طوری شد. گفتم چند بار اینکارو کردی؟گفت یادم نیست ولی هر روز میکردم.فهمیدم که کردن منم دیده به نوعی خودم رو مقصر دانستم ولی اون طوری که اون تعریف می کرد بدجور شهوتی شده بودم و می خواستم بکنمش.دیدم هم کوسش گشاد شده وهم خودمو نگه داشتم تا اون خوش بخواد. گفت یه خواهشی ازت دارم و به پات می افتم. من دانستم چی می خواد گفتم چیه؟گفت این موضوع رو جایی نگو من حرفی نزدم بلند شدم کمر بندمو باز کنم اون فکر کرد می خوام برم و افتاد به پام دلم براش می سوخت ازشونش گرفتم بلندش کردم تاکامل نشست یواش هولش دادم عقب به پشت خوابید تکان نمی خورد و ملتمسانه منو نگاه میکرد دکمه شلوارمو باز کردم و کشیدم پایین کیرم افتاد بیرون چشماش برق زد و فهمید می خوام چیکار کنم رفتم جلو کیرمو انداختم تو دهنش و سرشو به کیرم فشار داد اعتراضی نکرد برام حسابی ساک زد تا ابم بافشار ریخت تو دهنش خواست در بیاره نذاشتم خواست بیاره بالا کشیدم بیرون اب کیرم از دهنش زد بیرون اصلا حرف نمی زدیم با گوشه تیشرتش دهنشو پاک کرد بلند شد که بره دیدم هنوز گشاد راه میره رفت حموم تا لباسشو دربیاره در حمومو نبست لخت شد زیربغل و هیچ جاش مو نداشت زنم به من گفته بود که بدن مامانش اصلا مونداره ولی باور نکرده بودم تا اینکه به چشم خودم دیدم.بدنش پر پر بود.هنوز نیفتاده بود واین منو بیشتر حشری کرد رفتم از پشت بهش چسبیدم کیرم دو باره سیخ شده بود اوردمش جلو پنجره دستاشو گذاشتم لب پنجره و نیم خیز شد کیرمو مالیدم سوراخ کونش نمی دونم ترس داشت یا باز دلش می خواست کونشو تکان می داد با دست رو کونش زدم کونش سرخ شد ولی حرفی نمی زد تفی انداختم در سوراخش یه فشار دادم دیدم بر عکس کوسش کونش تنگه دوباره فشار دادم نصفش رفت تو اخی گفت درد می کشید ولی حرفی نمی زد وتحمل می کرد نامردی نکردم کمی صبر کردم تا دردش افتاد یه بار دیگه خیسش کردم تا ته فرستادم تواین دفعه راحت بود تلمبه زدنمو تندتر کردم بعداز نیم ساعتی ابمو ریختم تو کونش همون طور ایستاده بود کم کم کونش بسته میشد اب کیر من می ریخت بیرون شهوتم دیگر خوابید ناراحت بودم که چرا کردمش گفت تموم شد یا باز میخوای دید من ناراحتم گفت عیبی نداره از کیر خر که بدتر نبود منم خندیدم به این ترتیب رومان به هم باز شد به شوخی گفتم به دخترت میگم مامان جونش کیر خر می کشید اونم گفت بگو باور نمی کنه گفتم چرا وقتی پیش اون گاییدمت و کوس گشادتو دید باور میکنه گفت بکن ازاین به بعد باید زحمت منم بکشی اخرش قول دادیم فقط بین خودمان باشه ازش خداحافظی کردم زنگ زده بود خونه به دخترش گفته بود خیلی کمکم کرد خیلی خسته شده شب اذیتش نکن و اینارو دخترش توجا برام تعریف می کرد و ازم تشکر کرد.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر