ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس زنم با حسن

من افشين ۲۵ ساله هستم و زنم رويا ۲۱ سالشه.من و رويا دو ۲ سالی ميشه که ازدواج کرديم و زندگی خوبی هم داريم.زندگی ما با عشق و علاقه شروع شده و هنوز هم مثل روزهای اول آشناييمون واسه همديگه تازگی داريم.ما حدود يک سال که از زندگيمون گذشته بود و تقريبا تمام روشهای سکس رو استفاده کرده بوديم و ديگه به نوعی دلزده شده بوديم.و من هميشه خواهان تنوع بوده و هستم.بيشتر مواقع که من و رويا با هم فيلمهای سکسی می ديديم من ازديدن صحنه هايی که يه مرد سياه کير کلفت و سياهشو تو کس و کون يه زن سفيد می کرد واقعا لذت می بردم و هميشه دوست داشتم که شاهد رفتن يه کير سياه و کلفت تو کون و کس رويا باشم ولی می ترسيدم در اين مورد نظرمو به رويا بگم ومی ترسيدم که شايد در روابط من و رويا خللی ايجاد کنه.تا اينکه يه بار که داشتيم با رويا سکس می کرديم و تقريبا هردو مون داشتيم اينو ابراز می کرديم من به رويا گفتم کاش می شد تو سکسمون يه تنوعی داشته باشيم اونم حرف منو تاييد کرد. در همين لحظه فيلم به اونجايی رسيده بود که من خيلی خوشم می اومد. به رويا گفتم که رويا من خيلی دوست دارم شاهد اين باشم که يه زن سفيد توسط يه مرد سياه کرده بشه و حاضرم کلی پول بدم بدم تا اين صحنه رو از نزديک ببينم و رويا به شوخی طوری که من ناراحت نشم گفت که : دوست داری اون زن هم من باشم؟و من هم که حسابی ذوق زده شده بودم گفتم خوب اگه زنم خودش راضی باشه که خيلی خوب می شه و واقعا لذت می برم. و با اين اوضاع هر دومون به اين نتيجه رسيديم که مشکلی در اين زمينه نداريم.اون شب رو تا صبح نخوابيديم و تصبح در مورد اين ماجرا صحبت کرديم و به اين فکر افتاديم که شخص مورد نظر رو از کجا و چطوری پيدا کنيم که من يادم اومد تو کار خونه يکی از دوستام يه کارگر بلوچ هست که هم خيلی قوی هيکل و چهار شونه و سياه و کير کلفت هست و اينو به رويا گفتم و به رويا قول دادم که هر طور شده شب بعد اون کارگر رو به خونه بيارم و به کارمون برسيم. وای که از اون لحظه هردومون در انتظار بوديم و لحظه شماری می کرديم.تا اينکه روز بعد، بعد از ظهر به کارخونه دوستم رفتم. کار خونه تعطيل بود به قسمت خوابگاه کارگران رفتم و اون بلوچ رو پيدا کردم و بهش گفتم که يه مقدار امشب کار داريم و می خوايم اسباب کشی کنيم و بهت احتياج داريم. و کرايه خوبی هم بهت ميديم.شب ميام دنبالت.اونم قبول کرد و من راهی خونه شدم و به رويا خبر دادم. هردومون از خوشحالی تو پوست خودمون نمی گنجيديم. و خودمونو آماده کرديم. رويا يه تاپ صورتی خيلی خوشگل با يه دامن کوتاه بدون شورت پوشيده بود که اون رونهای سفيد و گوشتالوش کير هر کسی رو راست می کرد.ساعت ۱۱ بود که رفتم دنبال اون کارگره که اسمش حسن بود. منتظر ايستاده بود. سوارش کردمو آوردمش خونه. وارد خونه شديم و اونو رو يکی از مبلها نشوندم و خودم هم رو مبل کناريش نشستم. ديدم گفت که من از کجا بايد کارمو شروع کنم. من هم گفتم يه کم صبر کن الان کارتو شروع می کنی.در همين لحظه رويا با دوتا گيلاس مشروب اومد و يکيشو به اون داد و بعد اومد جلوی من خم شد طوری که پشتش به حسن بود و مشروب رو به من داد و حسن مثل اينکه خيلی بهت زده شده بود و داشت همينطور کون رويا رو که از اتاق خارج می شد رو بدرقه می کرد. تو همين افکار بود که رويا برگشت و رفت روی پای حسن نشست و موهای حسن رو نوازش ميکرد. حسن هم نمی دونست چی کار کنه يه نگاهی به من انداخت و من هم بهش گفتم راحت باش.کار امشب تو همينه بايد زن منو جلو چشمام بکنی.طفلک باورش نمی شد. بعد از اينکه رويا يه کم با هاش ور رفت رويا بلند شد و اون تاپ و دامنو از تنش در آورد و حسن هم که خيلی حشری شده بود شروع به لب گرفتن از رويا کرد و بعد از لب گرفتن رفت سراغ سينه های سفيد و نرم رويا و شروع کرد به خوردن اونها.معلوم بود که خيلی داره حال می کنه و من هم از ديدن اين صحنه ها لذت می بردم. ديگه صدای آخ و اوخ رويا بلند شده بود که حسن بلند شد و به يکباره پيرهنشو تو تنش پاره کرد و شورت و شلوارشو تو يه چشم به هم زدن از تنش در آورد و کير سياه و کلفتش که حسابی شق شده بود افتاد بيرون. وای که چقدر کيرش کلفت و بلند بود تقريبا دو برابر کير من. کيرش ۳۰ سانتی ميشد. رويا تا اون کير سياه و کلفتو ديد از جا پريد و شروع کرد به خوردن کير حسن. با چه حرص و ولعی می خورد. رويا رو تا بحال نديده بودم که اينطوری کيرمو بخوره.وای که چه صحنه های جذابی بود و من خودم هم حسابی حشری شده بودم. رويا همچنان داشت کير سياه و کلفت حسن رو هی بيشتر و بيشتر تو دهنش فرو می کرد و حسن هم حسابی داشت حال می کرد که حسن کيرشو از دهن رويا کشيد بيرون و رفت سراغ کس رويا و با اون زبون بزرگش شروع کرد به گاييدن کس رويا.ديگه هر سه حسابی حشری شده بوديم.من هم ديگه لخت شده بودم و داشتم اين صحنه رو می ديدم و لذت می بردم. صدای رويا بلند شده بود که حسن منو بکن کسمو پاره کن کونمو جر بده.... و حسن هم بلند شد و اون کير سياه گندشو کرد تو کس رويا رويا جيغ خفيفی زد و به نفس نفس افتاد من هم ترسيدم و سريع خودمو بالا سرش رسوندم. حسن هم فوری کيرشو کشيد بيرون که ديدم رويا سرش داد زد بکن توش چرا کشيدی بيرون منو بکن کسمو پاره کن.حسن هم دوباره ولی اينبار محتاط تر کيرشو کرد تو کس رويا و شروع کرد به تلمبه زدن و هی سرعتشو بيشتر می کرد. من هم از ديدن اين صحنه يه يه کير سياه کلفت و دراز داشت کس سفيد زنمو می گاييد حسابی لذت می بردم. رويا به حسن گفت يه لحظه بکش بيرون و حسن هم اطاعت کرد و بعد حسن رو به رو خوابوند و خودش رفت رو کيرش و کير حسنو فرستاد تو کسش و شروع کرد به بالا پايين رفتن و يه کم که اينکارو انجام داد همونطور که کير حسن تو کسش بود دراز کشيد رو حسن و کونشو يه کم داد بالا و منو صدا کرد و کيرمو گرفت و شروع به ساک زدن کرد وای که ديگه صدای سه تاييمون تو اتاق پيچيده بود و داشتيم حسابی لذت می برديم. دوست داشتم اون کير سياه و کلفت رو تو کون رويا هم ببينم بلند شدم و به حسن گفتم که دوست دارم بذاره تو کون رويا. اون هم از رو رويا بلند شد و رويا هم کونشو قنبل کرد من هم گفتم که صبر کنين تا کرم بيارم که رويا گفت نه نمی خواد می خوام همينطوری منو بکنه. گفتم آخه دردت می ادکه گفت نه بهتره. منم بر گشتم و حسن هم يه کم با زبون سوراخ کون رويا رو گاييد و بعد هم يه مقدار آب دهنشو ريخت تو سوراخ کون رويا و يه کم هم رو کير خودش و کيرشو گذاشت در کون رويا هنوز کير کلفت حسن نرفته بود تو که صدای ناله رويا در اومد ولی سريع به حسن گفت کيرتو نکشی بيرون و يه کم همونطور موندند و حسن شروع کرد به آروم آروم فرو کردن اون کير سياه و کلفت تو کون سفيد و خوشگل رويا و من هم ديگه داشتم از شدت لذت ديوونه می شدم تا اينکه تموم کير گنده حسن رفت تو کون رويا. واقعا که چقدر حال می ده يه کير سياه و کلفت تو يه کون سفيد و ناز وايييييييييی که اين دو رنگ متضاد هم تو سکس کنار همديگه چقدر لذت بخشه. حسن شروع کرد به تلمبه زدن و هی سرعتشو بيشتر می کرد و سر و صدای هردوشون بلند و بلند تر ميشد و حسن می گفت:می خوام کونتو جر بدم کستو ژاره کنم و رويا هم هی داد می زد بکن منو بکن کونمو پاره کن منو محکمتر بکن و.... سه تای داشتيم لذت می برديم. من بلند شدم رفتم و کيرمو گذاشتم تو دهن رويا و رويا همينطور برام ساک می زد که احساس کردمآبم داره می اد ابمو همونجا خالی کردم. حسن هم آبش داشت می اومد به رويا گفت که کجا خاليش کنم رويا هم گفت همشو تو کونم خالی کن و فکر کنم رويا هم همون لحظه ناله ی خفيفی کشيد و افتاد رو تخت و حسن هم بعد از خالی کردن آبش همونجا روش دراز کشيد. وای که چقدر ديدنی بود دو بدن يکی سياه و يکی سفيد روی همديگه قرار داشتند و من که حسابی حال می کردم. اون شب حسن رو تا ۴ صبح نگه داشتيم و دوبار ديگه هم با رويا سکس داشت و حسابی به هر سه مون خوش گذشت.واقعا اون شب يکی از بهترين و خاطره انگيز ترين شبای زندگی من و رويا بود.بعد از اين ماجرا ما هنوز رابطمون رو با حسن قطع نکرديم و تقريبا ماهی يکی دو بار اونو دعوت می کنيم خونه و سکس درست و حسابی ترتيب میديم.پایان

5 نظرات:

ناشناس گفت...

خیلی بد بود اگر شرف دارید حداقل داستان های مادر و خواهرو...را در سایتتون نگذارید اگه مردید ....لطفا اینو در لینکتون بذارید

ناشناس گفت...

خیلی بد بود اگر شرف دارید حداقل داستان های مادر و خواهرو...را در سایتتون نگذارید اگه مردید ....لطفا اینو در لینکتون بذارید

Unknown گفت...

Sharaf dashtan be nakhondane dastan nist.be anjam nadadaneshe aziz.harkas eteghadi dare.to age eimanet mohkame va edea dari pas to in sayt chekar mikoni???

Unknown گفت...

Sharaf dashtan be nakhondane dastan nist.be anjam nadadaneshe aziz.harkas eteghadi dare.to age eimanet mohkame va edea dari pas to in sayt chekar mikoni???

yuzpalang گفت...

amir jun ba in jur adama bahs nakon, arzesh nadare, ina mesle akhundan feqat harf az anjam nadadan mizanan vali az hame kasif taro lashi taran.

 

ابزار وبمستر