ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس با نرگس

برای یه کاره چند روزه رفته بودم شهرستان ساعت 12:30 دقیقه شب بودم که رسیدم در خونمون.یه هفته بود که تو کف بودم ثانیه هارو میشموردم تا برسم خونه با زنم یه دلی از عزا در بیارم.دیدم چراغ خونمون خاموشه حالم گرفته شد.ماشینو زدم تو پارکینگ رفتم بالا.در واحدمونو باز کردم رفتم داخل.خونه تاریک تاریک بود.رفتم تو اتاق لباسمو در آوردم با یه شورت دراز کشیدم رو تخت.به زخمت تو تاریکی دیدم زنم پشت به من خوابیده.ولی تعجب کردم که لباس پوشیده بود.آخه منو زنم عادت داشتیم شبا با یه شورت فقط میخوابیدیم.اهمیت ندادم.خوابم نمیومد.خیلی هوس سکس کرده بودم تازه فردا هم باید میرفتم سر کار.نمیتونستم تا فردا غروب که از سر کار بر میگردم صبر کنم.گفتم فوقش زنم بیدار میشه اونم خوشحال میشه .دست انداختم فهمیدم دامن پوشیده دامنشو دادم بالا شورتشو کشیدم پایین بدون معطلی کیرمو از پشت کردم تو کسش هی تلمبه میزدم یه تکونی خورد هیچی نگفت.گفتم سلام جیگرم خیلی دلم برات تنگ شده بود.چه خانوم گلی دارم شوهرش نبوده با لباس خوابیده.ولی همش یه هفته نبودم چه کونت تپل شده.لا اقل پا شو یه خوش آمد بگو به شوهرت.هیچی نگفت.گفنم عیب نداره.بخواب منم زود کارموتموم میکنم میخوابم.یه خورده تلمبه زدنو شدید تر کردم یه صدای آه شنیدم.برام عجیب بود گفتم یه هفته ولش کردم این از کونش این از کسش که گشاد تر شده اینم از اهو اوه کردنش که بلد نبود.عجب.آبم اومد ریختم تو کسش گفتم خره فردا صبح یه قرص بخور هیچی نمیگی که معلوم نیست چته.بازم هیچی نگفت چراغ خواب کنار تختو روشن کردم برش گردوندم خشکم زد.مادر زنم بود داشت بهم نگاه میکرد.گفتم سسسس سلام.سریع چراغو خاموش کردم از اتاق رفتم بیرون.اتاقهای دیگرو گشتم زنم نبود.نگران شدم ولی روم نمیشد دوباره برم تو اتاق.تلفونو برداشتم به موبایل زنم زنگ بزنم مادر زنم از اتاق اومد بیرون گفت لیلا رفته خونه ما.بیا بگیر بخواب نگران نباش.گفت خوش به حال لیلا با این شوهر سکسیش.خجالت کشیدم.گفتم نفهمیدم شمایید.گفت منم نفهمیدم کی اومدی عیب نداره حالا چرا خجالت میکشی بیا بخواب خسته ای فردا میخوای بری سر کارت.رفتیم تو اتاق رو تخت نشستم گفتم من سر در نمیارم شما اینجا لیلا خونه شما.گفت سر شبی با شوهرم دعوام شد اومدم خونه شما.لیلا گفت من میرم با بابا صحبت کنم دیگه شورشو در آورده همش دعوا دعوا.رفت از اونجا زنگ زد امشب نمیاد منم از بس گریه کردم خوابم برد.گفتم حالا سر چی چرا گریه آخه.گفت مرده بازنشست شده پدر منو در آورده شدم کلفت بی جیره مواجیب این مرد یه ذره به من توجه نداره.امشب ازت خوشم اومد خیالم بابت لیلا راحت شد که دخترم مثل من یه شوهر سرد نداره.باز خجالت کشیدم سرمو انداختم پایین گفتم به جون لیلا نفهمیدم.گفت منم که گفتم عیب نداره.منم نیاز داشتم بدم نیومد.هر وقت خواستی .حرفشو قطع کردم گفتم از چی خوشتون اومد؟گفت از سکس با تو.گفتم آخه آخه.گفت دیگه شده خجالتو بذار کنار بیا بخواب.منم دراز کشیدم گرفتم خوابیدم.تازه خوابم برده بود دیدم دست انداخته تو شورتم داره با کیرم بازی میکنه.از خواب پاشدم گفتم چرا این کارو میکنی یه بار اتفاقی شد دیگه این حرمتهارو نشکن مامان نرگس.دست انداخت دور گردن بغلم کرد بوسم کرد.گفت التماست میکنم این مرد منو پوسوند همه دعوای منو اون سره همین چیزاست دیگه.نمیتونم اسم خودمو بندازم تو سر زبون فامیل بگن فلانی تو این سنو سال با شوهرش دعوا داره آبروم میره هی قهر قهر .از خونه این بچه به خونه اون بچه امشبم خونه شما.گفتم من چیکار میتونم بکنم باشه فردا میرم یه جوری با آقا سعید حرف میزنم.گفت عجب خنگی هستی تو.گفتم چرا گفت خره من باهاش زیاد حرف زدم اون سرد شده.گفتم خوب یه کاری میکنم گرم بشه.گفت نمیشه .گفتم چاره چیه.گفت چاره اینه که ما که یه بار به قول تو اتفاقی این کارو کردیم بازم این کارو بکنیم.گفتم نرگس جون چی میگی آخه من زن دارم تو شوهر داری مادر زنمی نمیشه.این ماجرا رو فراموش کن اتفاق بود.گفت تو رو جون لیلا جون نرگس نه نگو.گفتم نمیشه.اومد جلو لبشو گذاشت رو لبم ازم لب گرفت.اصلا نمیدونستم چیکار کنم.گفت قبوله.برقو روشن کرد دیگه کیرم راست شده بود.دامنشو کشید پایین.پیرهنشو در آورد اومد رو تخت کنارم.گفت ده زودباش یالا مردم.نگاه کردم دیدم چه سینه های گوشتی با چه رونای تپلی داره.افتادم کنارش از بالا تا پایین لیسیدمشو نوک پستوناشو با دندون فشار میدادم کیف میکرد.رفتم سراغ کسش بدون مو انگار تازه زده بود.با زبون با چوچولش بازی بازی کردم تو اوج هیجان بود.کیرمو در آوردم گذاشتم رو کسش گفتم من نیم ساعت پیش فکر میکردم چرا کس لیلا گشاد شده نگو مامانش پیشم خوابیده.تلمبه زدنو شروع کردم و ازش لب میگرفتم.بوسم میکرد ازم تشکر میکرد.گفتم راستی سری قبل ابمو ریختم یه قرص بخور گفت نمیخواد لوله هامو بستم .کیرمو در آوردم برش گردوندم چه کونی تاحالا بهش توجه نکرده بودم تو این همه مدت که دامادش بودم.گفتم خاک بر سر آقا سعید بی لیاقت قدر همچین نعمتی رو نمیدونه.گفت نه همون بهتر که ندونه از پشت نه درد داره نمیخوام.گفتم اذیت نکن بذار منم لذت ببرم.زورکی فشار دادم نمیرفت یه آهی از درد کشید گفت بی انصاف لااقل چربش کن.رفتم کرم آوردم مالیدم سر کیرم به سوراخ کونشم مالیدم با انگشتم بازی کردم کیرمو گذاشتم هول دادم تو کونش.تلمبه که میزدم متکارو گاز میگرفت میگفت یواش یواش.آبم که داشت میومد خالش کردم تو کونش.بر گردوندمش بغلم کرد گفت مرسی مرسی مرسی.گرفتم خوابیدم صبح پاشدم برم سر کار دیدم رفته تو حال خوابیده تا یه موقع زنم اومد شک نکنه.درو باز کردم که برم بیرون پاشد گفت بازم مرسی.ولی قول بده آخریش نباشه.گفتم ببینم چی میشه.ناراحت شد ولی اهمیت ندادم از خونه زدم بیرون...تشکر از دوست عزیزم بخاطر ارسال این داستان .پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر