ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سكس با دختر همسايه فاطي

من سعید هستم میخام داستان سکسم رو با دختر همسایمون رو براتون بگم فاطمه دختری بود که تازه به محل ما اومده بود و اون15له بود و من 18 سال داشتم از اون روز های اول توکفش بودم.میخاستم باهاش دوست شم ولی می ترسیدم اما خودش به من خیلی علاقه داشت این عشق بین ما بود ولی نمی تونستم کاری بکنم تا این که فصل امتحانات شروع شد و اون برای سوال کردن مسایل درسی در خونه ما میومد.حتی چند بار من رفتم خونشون و با هم درس کار کردیم تا یک روز من که خیلی دوستش داشتم بهش گفتم که دوستش دارم اونم جا خورد وهیچی نگفت بعد من تلفن خونمون رو بهش دادم اونم چیزی نگفت اون روز خیلی سخت گذشت. بعد از چند روز ساعت 11 صبح(بهش گفته بودم صبحا زنگ بزنه که خونه کسی نباشه)تلفن زنگ زد فکر نمی کردم فاطمه باشه اما خودش بود بعد با هم صحبت کردیم و گفتم که خیلی دوستش دارم اونم شروع کرد به صحبت که اونم منو دوست داره خلا صه ما با هم کلی فک زدیم که بالاخره با هم قرار گزاشتیم با هم بریم پارک تو پارک هدیه ای رو که براش خریده بودم رو بهش دادم و خیلی خوشهال شد بعد از اون روز بارها با هم قرار گذاستیم البته فاطمه هم در این مدت به من علاقه پیدا کرده بود تا یک روز فکر سکس با یک نفر به کلم خورد. با خودم فکر کردم دیدم چه کسی بهتر از فاطی هم با من دوست هم منو دوست داره.دو سه روز بعد تلفنی با هم قرار گذاشتیم پارک ملت. بعد از دیدن هم گلی رو که براش خریده بودم رو بهش دادم و کلی عاشق بازی دراوردیم اون روز صحبت سکس رو باهاش مطرح کردم مثل روزی که تلفنمو گرفته بود جا خورد اما بعد از کلی صحبت اونو قانع کردم بعد از کلی کلکل از هم خدا حافظی کردم و من رفتم مدرسه.حدود ده بیست روز بعد یکی از فامیلهای پدری من مرد و همه ی خانوادهی من به تهران رفتند. این بهترین موقعیت برای سکس با فاطی بود چون فقط من خونمون مونده بودم.درست روز بعد فاطمه با من تماس گرفت و من هم از خدا خواسته گفتم فاطمه بیاد خونه ی ما اونم قبول کرد تا فردا عصر بیاد منزل ما. فردای اون روز دلهره عجیبی داشتم. بند و بسات سکس از قبیل کلد کرم کاندوم و اسپری بی حسی رو اماده کردم.ساعت 6 عصر زنگ خونمونو زدن خودش بود دلهرهای عجیب منو گرفته بود. فاطمه اومد و نیم ساعتی صحبت کردیم بعد مساله سکس رو دوباره مطرح کردم این دفعه با هم کنار اومدیم و قرار شد که فقط سکس مقعدی داشته باشیم ظمنا فاطمه اولین سکس رو می خاست انجام بده.بعد از بردن فاطمه به اتا ق اونو خوا بوندم و ازش لب گرفتم در حالی که میمالوندمش لباساشو کندم و فقط شورت و کرست تنش بود که اونارو با دندون کندم عجب بدن و کون سفیدی داشت شروع به مالش کس و کونش کردم تا خوب حشری شه بعد با انگشت کون تنگ وسفید شو باز کردم که هی اخ و اخ میکرد با خودم گفتم که تازه اول کاره گریتو در میارم.بعد با روغن و کرم کونشو چرب کردم بعد چند دقیقه مالش کاندومو جاسازی کردم وبعد کیرمو محکم به کونش انداختم ولی توش نرفت دو سه بار این کارو کردم تا کونش کمی باز تر شه این دفعه کیرمو سریع داخل کونش کردم که یکدفعه فاطمه چنان دادی زد که فکر کردم مرده سریع در اوردم و رفتم براش اب اوردم حالش که بهتر شد میخواست که بره ولی با هزار قول بهش گفتم که اروم تر بکنمش اونم قبول کرد. چون دیگه کونش پاره شده بود این دفعه رحم نکردم و سریع به کونش انداختم و تلمبه زدم در حالی که فاطی داشت حال میکرد جیغ هایی میزد که ادم رو مست و حشری تر می کرد و من در حال کردن سینه های کوچیک ولی خوشمزه اونو میمالیدم تا این که ابم اومد و تو کونش ریختم و خودش حال کرد دو سه دقیقه بعد رفتم سراغ کسش و لیس زدن کس خوشگلش که فریادش در اومد و گفت که فعلا بسه منم قبول کردم بعد من گفتم حالا نوبت تو پرسید چه نوبتی گفتم ساک زدن اول مثل همیشه قبول نکرد ولی راضی شد عجب ساک میزد انگار حرفه ای بود و کارش بود خلاصه برای دومین بار اب کمرم اومد این دفعه ابم رو روی سرو سینه ی فاطی ریختم بعد از این که فاطی خونه ی ما دوش گرفت اماده شد و رفت خونشون و بعد از چهار روز خانوادم از تهران اومدن اونا تو عزا ما تو صفا البته الانم من با فاطی رابطه دارم ولی دیگه با هم سکس نکردیم و با هم دوستی داریم.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر