ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خاطره سکس من با امیر

همیشه دلم می خواست یه دوست خیلی خوبی داشته باشم دوستی که باهاش راحت باشم هم جواب سوالاتم رو بده و هم مورد اطمینان باشه هم بتونم دوستش داشته باشم. اما تا دانشگاه از این نعمت محروم بودم تا سال دوم هم که اینهمه پسرهای توپ می دیدم اما انگار بختم بسته شده بود با اینکه دانشگاه پسرهای خوبی داره اما نمی دونم چرا نشد که نشد تا موقعی که پدرم با یکی از همکارانش قرار ناهار گذاشت دوست پدرم آمد و پسرش را هم همراه آورده بود اسمش امیر بود.چشمم که بهش افتاد برق زد اما معلوم بود از من جوانتره اما خیلی بحال بود هم اینکه تو خودش بود و هم خیلی ریلکس بود.خلاصه هی می خواستم سر صحبت رو باهاش باز کنم می دونستم پسرها بیشترشون از سگ خوششون می یاد از مارشال بهش گفتم حاضر شد برای دیدن سگم مارشال به حیاط بیاد. اونجا سر صحبت را باهاش بازکردم همونجور که حدس می زدم دو سال از من کوچکتر بود اما قد بلند با وزن متناسب موهای خرمایی و چشای عسلی داشت درست همونجور که دوست داشتم بود یه مانکن حسابی خلاصه آنروز گذشت اما حرف خاصی بین ما رد و بدل نشد بجز مسائل عادی اما موقع رفتن دیدم که نمیشه اینهمه سال صبر اگه این هم بره دیگه سرم کلاه رفته البته خودش هم مصر بود اما شاید چون کمی ازش بزرگتر بودم یه کمی ترس داشت خلاصه بعد از ظهر که پدرش داشت می رفت اومد که از اتاقم بره بیرون با خودم گفتم غرور رو را بذارم کنار و یه حرکتی به نفع خودم بکنم بهش گفتم بیا تو چشمم فوت کن آشغال رفته ! اونم بچه زرنگی بود خوشم اومد محکم صورتمو با دو تا دستاش گرفت دستاش یخ بودن از اونایی که من خوشم می یاد خلاصه نزدیک شده بود و داشت تو چشام نگا میکرد نفسش منو از خود بیخود کرده بود بوی خوبی می داد خیلی حال کردم وقتی فوت کرد دستام دور مچ دستاش بودن با فوتش چشام پر اشک شدن گفتم دیدی چکار کردی ببوس که از دلم بره ! اونم یه بوس خفیف رو پیشونی ام گذاشت اصلا بهش نمی اومد زیر 24 باشه و اینقدر با فهم، اونا رفتن از کار خودم راضی بودم یه روز بهش تلفن کردم که حالشو بپرسم اونم منو دعوت کرد که برم خونه شون دیدم که الان نمیشه گذاشتم برا روز دوشنبه که یه استاد باحال داشتیم می دونین استادمون چی می گفت ؟ می گفت تو یه کم لاغر هستی بهت توصیه می کنم یه دوست پسری بگیری که به جسمت ضرر وارد نشه خلاصه روز دوشنبه به استاد حالی کردم که چرا از درسم جیم می شم. رفتم خونه امیر اینا البته خیلی هم دلهره داشتم اما تا دیدمش همه چی یادم رفت منو برد تو اتاقش گفت میشه در رو فقل کنم ؟ با این حرفش داشت به من اطمینان می داد انگار می دونست که دلهره دارم و عین یه نفر خیلی وارد شروع کرد به حرف زدن. وقتی خیالش راحت شد که دیگه دلهره ندارم آمد و کنارم نشست و همینجور با هم از اوضاع و احوال حرف می زدیم دیگه طاقت نداشتم کنار هم بودیم احساسش میکردم اما عین سنگ بود می دونستم می خواد که من شروع کنم آخه ترس رو تو چشام دیده بود خیلی وارد بود اصلا بهش نمی اومد که انقدر با تجربه باشه خلاصه همینجور که حرف می زد دستش رو گرفتم دیگه ترسم ریخته بود اما دلم می خواست یه جوری براش محدودیت بذارم نمی خواستم به خاطر یه تجربه آینده خودمو از دست بدم اما اینو نمی تونستم بهش بگم خلاصه همینجور که با لبخند حرف می زد و من به چشاش خیره بودم نگاهم رو لغزوندم رو لباش و دندونهای سفید و مرتبش. نگاهم را همینطور پایین تر آوردم تا رسید به چونه اش و ریش کم رنگی که زیر چونه اش بود وااااااااااایییییییییییییی من عاشق این ریشها بودم همیشه دلم می خواست گازشون بگیرم خلاصه یه لحظه چشامو بستم تا بهش بفهمونم که ناگهان شیرینی بوسه ش رو رو لبام حس کردم خشک و سرد داشت لباشو عقب می کشید که دنبالش کردم و رو هوا ایندفعه بوسه اش کنج لبم نشست حرکات موزونی داشت عینتو فیلمها آهسته و با عشق بوسه سوم را تحویلم داد که ایندفعه از میون لباش خیسی زبونش رو حس کردم یخ کرده بودم منم زبونم را آزاد کردم زبونم عین یه زبون اماتور و تشنه رو لباش لیز می خورد صورتم رو با دستاش گرفت نزدیکتز آمد زبونش رو سیخ کرد و از میان لبام با یه فشار خفیف زبونشو فرستاد تو دهنم.دیگه حس می کردم که شورتم خیس شده فشارم داشت پایین می امد آروم خودمو ول کردم رو تخت داشتم دیونه می شدم همونجوری بود که انتظار داشتم خیلی احساس خوبی بود امیر هم که انگار اینو فهمیده بود که درون من چی می گذره خوابید بغلم و دستشو گذاشت زیر سرم از دماغم شروع کرد به بوسیدن با اون بوسه های خیس عقل از کله ام پریده بود اومد رو لبام بعدش هم زبونش رو صورتم سر خورد تا چونه زیر گلو گردن گوش و... تمام بدنم مور مور می شد دستم تو موهاش بود موهاشو از شدت هوس میکشیدم زبونش که پایین تر رفت به خودم غلبه کردم و شروع کردم به کندن لباسها اما سوتین و شلوارم رو نگه داشتم چون می خواستم که حودش اونا رو در بیاره با هوس تر و شیرین تر می شد اما یه لحظه پشیمون شدم می ترسیدم که او اینکار رونکنه آخه اونقدر با فکرو احساس جلومی رفت که معلوم بود کاملا به خودش تسلط داره و با فکر عمل میکنه به همین دلیل احساس اطینان بیشتری میکردم و این باعث می شد که خودم رو هر چه بیشتر ول بدم و همه حواسم رو روی س-ک-س متمرکز کنم.امیر آروم زبونشو بین شکاف سینه ام می کشید سینه ام خیس شده بود دستش پشتم بود منتظر بودم که سوتینم رو باز کنه هر چه من بیشتر عجله می کردم اون آرومتر و یواشتر رفتار می کرد شیطون فهمیده بود که با اینکارش هی منو دیونه تر میکنه بالا تنه ام را از رو تخت بلند کرد رفت پشتم و با دستاش نه بلکه با لباش و دندوناش گره سوتینم را باز کرد وای چقدر وارد بود ، چشمامو بسته بودم که درست حسابی برم تو حال سوتین را که باز کرد منو آروم رو تخت خواباند. آمد و زبونش رو کمی تیز کرد و گذاشت زیر سینه ام و با یک فشار یکنواخت زبونشو کشید بالا بین پستونا تا زیرگردنم واااااااااای تمام تنم به لرزه عجیب و نا آشنایی با عالی ترین احساسات ممکن افتاد دستام بی حس و نفسم تند تند شده بود دیگه فهمیدم که ارگاسم شده ام اونم گویا فهمید آروم یه بوسه رو سینه ام کاشت و اومد بالا وگفت خوشت اومد ؟ اصلا قدرت حرف زدن نداشتم رفت و یه شکلات باز کرد و بهم داد چقدر باحال بود چقدر خوب می دونست که تو اون لحظه چی می خوام با خوشحالی اومدم شکلات رو بگیرم که گفت : اگه اجازه میدی خودم بهت می دم شکلات رو باز کرد گذاشت لای لباش و آروم به لبام نزدیک شد و هلش داد تو دهنم تازه داشتم به خودم می اومدم که دیدم دوباره زبونش با اون بوسه های خوب رو صورتم راه افتاد رفت پایین تا پستونام رسید نوک پستونامو خوب مکید رفت پایین تر دستشو گذاشت رو دکمه شلوارم که باز کنه گفتم نه خواهش می کنم تا اینجا کافیه گفت باشه ، اصلا باورم نمی شد که از خودش بگذره.گفت می ذاری دستم روش باشه ؟گفتم مانعی نداره.دستشو اروم از تو شلوارم و از زیر شرتم فرستاد تو اما خیسی لای پاهام داشت انگشتشو می کشید تو اصلا دستش تکون نمیخورد هرلحظه ازکارش بیشتر لذت میبردم و از احترامی که به من داشت تو دلم تحسین اش میکردم، انگشت وسط دستش رو دهانه کس ام بود داشتم دیونه می شدم گفتم تو منو از رو بردی شلوارم رو کشیدم پایین و گفتم تا یکساعت هر کاری می خواهی بکن دیگه هیچ چیز برام مهم نبود گفت باشه فقط نگاهت می کنم و می بوسمت. وااااای با این حرفاش منو آتیش می زد فقط به فکر حال کردن من بود دوباره از بالا شروع کرد به بوسیدن از هیچ نقطه ایی از بدنم نمی گذشت اونم یواش و با حوصله رسید به لبه شرتم زبونشو از زیر شرت فرستاد اون تو دیگه تو عالم خلسه بود کمکش کردم که شرتم و در بیاره پاهامو داد بالا اینو فقط تو فیلمها دیده بودم باورم نمی شد زبونشو از سوراخ پشت کشید بالا تا بالای کس ام و هی این حرکت رو تکرار می کرد دفعه چهارم دیگه طاقت نیاوردم و دوباره ارگاسم شدم.آمد و اروم بغلم خوابید موهامو نوازش می کرد گفت ببخشید گفتم تو ارضا نشدی گفت اول تو رو راضی کنم بعدش خودم خدایا دیگه داشت گریه ام می گرفت گفت اگه حاضری یه حال دیگه بهت بدم جوابش رو از ته نگاهم گرفت و دوباره شروع کرد اینبار منو برگردوند رو شکم و تمام پشتم رو لیسید تا باسن ام بعدش لای باسن تا دم سوراخ پشت منو برگردوند و زبونشو سیخ کرد و فرستاد تو کس ام سریع بیرون کشید و دو سه تا لیس زد بعدش پا شد نگاهش کردم دیدم رنگ چشاش برگشته با خودم گفتم همین حالاست که از من بخواد که بذارم منو بکنه اما چیزی نگفت لبخندی تحویلم داد و از زیر تخت یه قوطی آبجو در آورد و بازش کرد و آروم ریخت رو من یخ کردم با این شوک سرد شدم شروع کرد به لیسیدن کف آبجو رو تنم خدایا اینو از کجا فرستاده بودی ؟ تو خواب هم نمی دیدم یکی اینقدر به من حال بده.خلاصه همه آثار آبجو رو از تنم لیسید تا به پاهام رسید پاهامو به هم فشار داد طوری که بسته شدن با یه حالت گودی تو وسط همونجا دوباره آبجو ریخت آبجو در بالای کس ام وسط گودی پاهام کف زیادی کرده بود شروع کرد به نوشیدن آبجو از ته گود من فقط دستام رو روی صورتم گرفته بودم شوکه شده بودم که یکهو شنیدم دم گوش من میگه ببخشید ناراحتت کردم ؟ گفتم نه عشق من فقط دارم سکته می کنم گفت : اگه خسته شدی برم اونور ؟ گفتم خودت چی ؟ گفت نگران نباش برای بعد، گفتم خیلی دوستت دارم یه چرخ زدم و اومدم روش و بوسیدمش گفت اگه خسته ایی بخواب گفتم حرف نباشه دیگه طاقت نداشتم گفتم منم باید اونو به ارگاسم برسونم، شروع کردم به بوسیدنش دیدم قلقلش می یاد چشاش بسته بود یواشکی دستاشو با سوتین از بالا بستم به تاج تخت اش دیگه داشتم عشق می کردم نمی تونست تکون بخوره تمام لباساشو در اوردم بعد از رو پیشونیش شروع کرد به بوسیدن و راهم رو همینطوری به پایین رو تن اش ادامه دادم تا سینه هاش که رسیدم صداش در اومد هبود صدای قشنگ اش هنوز تو گوشم هست به پاهاش که رسیدم صداش بیشتر منو حشری میکرد دلم می خواست از جون برایش مایه بذارم لای پاهاش که رسیدم چشمم به کیرش افتاد که سرش کمی خیس بود اولین بارم بود که یک کیر واقعی می دیدم خیلی دوست داشتنی بود اونم مال جیگر خودم اولش بدم می اومد بذارم تو دهنم اما بخاطر اون باید این کار رو می کردم دلم رو زدم به دریا و زبونمو گذاشتم رو سر کیرش دوست داشتنی تر و با مزه تر از اینها بود. داغ و نرم و لیز از همه مهمتر بوی ادکلن می داد دیویدف زده بود بردمش تو دهنم و شروع کردم به مکیدن سر کیرش خیلی باحال بود چه لذتی دیگه ترسم ریخته بود تا اونجا که تونستم قورتش دادم دلم می خواست تا فردا هم تو دهنم باشه، خلاصه هرچی تو فیلمها دیده بودم براش پیاده کردم بعد رفتم رو شکمش رو لیسیدن خیس خیس بودم کیر اون هم خیس بود آروم کیرش را با سوراخ کس ام میزون کردم و یواش برش فرود آمدم تا سر کیرش درست دم سوراخم بود فشار زیادی لازم نبود اصلا تو خودم قورتش دادم چه لذتی چه عشقی چه کیفی چه حالی چه وعده و دیداری ، چشمم را بی اختیار بستم و همزمان با هم آهی از لذت کشیدیم شروع کردم بالا و پایین رفتن صعود و فرود به آسمانها و ابرها زمینی در کار نبود چند لحظه بعد که آبش داشت می اومد تکانی بخودش داشت و کیرش را بیرون کشید سرم را پایین انداختم که نگاه کنم درست تو همین لحظه فوران اسپرم های امیر شورت و سینه من و سینه صورت خودش را پوشاند.لحظه خیلی دوست داشتنی ای بود که به من خیلی حال داد.پایان

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر