ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خاطره الهام قسمت دوم

ملحفه رو از روش کنار زدم یه بوس از لپش نزدیک لبش کردم.همش یاد دیشب میفتادم و اون لحظه ای که داشت کوسمو از پشت میلیسید فوی بدنم داغ میشد.دوباره فکر میکردم اگه قرار بود یکی دیگه از دوستهام اینکارو برام بکنه چقدر حالم بهم میخوره ؟/؟.از روی شلوارکش داشتم نگاه میکردم کوسش بنظر خیلی قلمبه میومد.یه لحظه به لیسیدن کوسش فکر کردم که اگه یکروز بخورمش چه جوری میشه.؟؟/؟؟ هر چی با خودم کلنجار رفتم دیدم راه نداره ولی دوست داشتم بهش دست بزنم و حسابی دست مالیش کنم.رفتم از اتاق بیرون دیدم ساعت 7 شده و ما ساعت حدود10 کلاس داشتم.گذاشتم ساره تا 9/30 خوابید بعد یکی از بچه ها رفت بیدارش کرد.یه صبحونه خوردیم. ساره سعی میکرد به روی خودش نیاره ولی من یه جوایی احساس میکردم که یه نگاهایی میکنه.یکی از بچه ها ازش پرسید خب ساره خانم دیشب خوب خوابیدی ؟/؟ یه نگاهی بمن کرد و اروم گفت: آره مرسی عزیزم.یه چیز دیگه که توجه منو جلب کرد ساره خیلی خوب غذا میخورد با صبر و حوصله اندازه ی همه ی ما غذا میخورد. هممون 3 دقیقه صبحونه خوردیم ساره خانم 15 دقیقه نشست پای صبحونه.ماشاالله خوب میخوریااااااااا ساره جوون؟؟/؟ اره.پس واسه همینه که پروار شده ماشاالله.توی آسانسور6 نفری داشتیم پایین میرفتیم.ساره کنار من که وایساده بود بازوش به سینه هام کشیده میشد.احساس کردم خیلی داره خوشش میاد از اینکار.خودمم حسابی حالم خراب شده بود.اصلا فکر نمیکردم یه دختر اینقدر بتونه منو تحریک کنه یا اینکه من بتونم یکی رو اینقدر تحریک کنم؟/؟.توی دانشگاه سارا مثل همیشه رفت روی صندلی خودش نشست که اون آخر بود.فکر کنم میشست اون اخر باسن دخترها رو دید میزد مارمواک؟؟/؟؟.اونروز هم تموم شد.من تا شب همش منتظر بودم که یکجا با ساره تنهاشم.اونم همینطور ولی مثل اینکه جور نمیشد.شب ساره بعد از همه ی ما اومد خونه من نفهمیدم کجا بوده ولی با دست پر اومد کلی خرید کرده بود.اونشب کلی اهنگ و اینا گذاشتم و با ساره و بچه ها رقصیدیم.بچه ها یکم حسودیشون میشد که من اینقدر با ساره گرم میگیرم.اونها هم ساره رو دوست داشتن.قرار شد بریم وسایل توی انبار رو جمع و جور کنیم که که بتونیم توش بازی کنیم.انباری نسبتا بزگ بود حدود 40 متر بود چون وسایل قدیمی بود همه خاکی شدیم.وقتی اومدیم بالا همه ریختیم توی حموم دعوا شد که کی اول بره حساب کردیم دیدیم اگه بخوایم دونه دونه بریم حموم یه 3 ساعتی معطل میشیم.از طرفی با اون وضعمون حتی نمیدونستیم زیاد بیرون صبر کنیم.یکی از بچه ها گفت خوب همه با هم بریم؟؟/؟؟ حموم زیاد بزرگ نبود ولی میشد اینکارو کرد.اینو که گفت یهو من یه حسی پیدا کردم هم شهوت هم شیطنت.همه رفتیم تو لباسهارو دراوردیم.همه شروع کردن گیر دادن به همدیگه.تو ممه هات بزرگه مال تو کوچیکه تو که کون نداری اصلا عجب شکمی داریااااااا. یک لحظه متوجه شدم ساره نیومده تو.رفتم دیدم رفته توی دستشوی با ابگرم سرشو میشوره.گفتم دیوونه بیا تو حموم دیگه ؟؟؟/؟؟؟.منو که با شورت و کرست دید چشماش 4 تا شد.باز گفت منکه نمیتونم با شما بیام حموم.گفتم آخه چراااااااااااااا؟؟/؟؟ گفت نمیشه دیگه برو من اینجا راحتم اصلا اونجا 6 نفر که جا نمیشه عزیزم.منم برگشتم تو حموم چون بدنم خیس بود.احساسی رو که به ساره داشتم به هیچکدوم دیگه از بچه ها نداشتم.دوشو گرفتیم اومدیم بیرون و شامو زدیم و من با ساره قهر بودم اصلا حرف نمیزدم باهاش اونم زیاد تلاشی برای آشتی نمیکرد.شب که شد تشکهارو ساره انداخت.دقیق با همون فاصله ای که من انداخته بودم.گرفتیم خوابیدیم.من یه دامن کوتاه پوشیده بودم با یه تاپ که موقع خواب وقتی رفتم زیر پتو هر دوشو دراوردم.خیلی اونشب حشری شده بودم دلم میخواست هر جور شده حتی با خودارضایی هم یکاری کنم.فکر اینکه ساره اونطرف خوابیده داشت دیووووونم میکرد.نمیدونستم امشب هم میاد یا نه ؟؟/؟/ دامنمو پام کردم و شرتمو دراوردم.این باد خنکی که به کووووووووسم میخورد خیلی تحریکم میکرد فکر اینکه خودمم شرت پام نیست تحریکم میکرد.چشمام دیگه داشت خواب میرفت که فهمیدم یک دست داره روی زانوهام تکون میخوره بعد روی رونم بعد کشاله رونم بعد کوووونم و بعدم کووووسم و بعدش سینه هام.گوشه سوتینمو یکم کنار زد تا نوک ممه هام اومد بیرون مثل بچه های گرسنه میخورد.وااییییییییی منم یه حس باهالی داشتم دوست داشتم بیشتر حال کنم.ساره رفت پایین صورتشو بین کپلهای کونم فشار داد و زبونشو رسوند به پشتم.اووووووووف تا حالا این احساس رو نداشتم.داشت پشتمو لیس میزد و با زبونش میخوردش دلم میخواست خودمو بیشتر باز کنم تا زبونشو تو کونم کنه با شهوت تمام داشت میخورد.یه لحظه تمومش کرد.برگشتم لباشو گرفتم توی دهنم و محکم بغدلش کردم و رفتم روش جوریکه کوسم روی کوس قلمنبش بود.همش بهش میمالیدم.نفسهاش 100 برابر تندتر شده بود.تاپشو دراوردم سوتین تنش نبود چون سینه هاش خیلی کوچیک بود شروع کردم به خوردن.الان دیگه اینقدر حالم بد بود کوسش که هیچی حاضر بودم همه چیش رو بخورم.حالا ساره بالا تنه اش لخت بود.یکم گردنش رو خوردم چشماش توی شب اینقدر خوشگل بود که داشت دیوووونم میکرد.لبمو روی لبهای داغش میذاشتم میک میزدم و بعد زبونمو به زبونش میرسوندم.آخخخخخخ دلم میخواست اب دهنش رو بخورم اونم همینطور با اشتیاق کامل داشتیم آبدهن همیدیگه رو قورت میدادیم.هیجان اون شهوت منو چند برابر کرده بود.ساره یکدفعه منو از روی خودش انداخت اونطرف اومد و پاهامو باز کرد یک زبون از جلو سوراخ کونم تا روی کوسم کشید.یجوری اینکارو کرد که تموم بدنم تیر کشید.بعد همه کوسمو کر توی دهنش.اوییییییییی دیگه داشتم به ارضا نزدیک میشدم.اروم داشتم قربون صدقه اش میرفتم.قوربونت برم الهی مننننننن فدای تو بشم جوووووووووون بخورش کووووووووسمو مال خودته عروسکممممممم.اخ چه زبونی داری کاش یه کیرررررررر کلفتم داشتی وااااااایییییییی چی میشداااااااا.بعد اومد بالا یه لب ازم گرفت لبش بوی اب کوس خودمو میداد که حسابی شهوت انگیز بود. گفت آخ خ خ کیررررررر دوست داری به کجات کنمممممممم؟؟/؟؟ گفتم اوووووووووف توی کووووونم و توی کوووووووسم توی دهنممممممم.انگتشو اورد جلو کرد توی دهنم.منم شروع کردم بخوردنش گفت این خوبه؟/؟ گفتم ممممنننننننن کلفتترررررر میخوام.بعد منو برگردوند با انگشتش اروم با کونم بازی کرد و انگشت وسطشو کرد توی کونم.اخ چه دردی داشت خودمو سفت کردم که انگشتشو دربیاره ولی انگشتش گیر کرده بود منم کونم حسابی درد میکرد.البته خوشمم میومد.بعد شل کردم دوباره ساره انگشتشو تا وسط کرد توی کونم بعد لیس میزد دوباره میکرد توششششششش احساس میکردم کونم باز شده.بعد ساره 2 تا انگشتی کرد توی کونم وووااااااای بعد اروم بلند شد شلوارکو شورتشو دراورد البته من چون به سینه خوابیده بودم نمیتونستم چیزی ببینم بیشتر منتظر بودم ببینم با کونم چیکار میکنه؟/؟.ساره سینه هاشوه به پشتم چسبودند با دستاش کونمو تا اونجاییکه میتونست باز کرد.یک مرتبه حس کردم یه چیز کلفت تر رفت توی سوراخ کوووووونم.اخ خ خ خ چه حالی میداد.ساره گفت کیر میخواستی بیا اینم کیررررررر.گفتم اخ خ خ خ مصنوعیه ارههههههههه ؟/؟ توی ذهنم گفتم حتما از اینهاست که میبندن بکمر و میکنن وااااااااای چقدر دوست داشتم یکی داشته باشم.ساره از اینکه داشت منو میکرد خیلی حال میکرد کم کم کیره تا آخر توی کونم بود ساره با یک دستش انگشتشو توی دهنم کرده بود.یکشو هم روی کوسم داشت میمالید.برخورد اون کیر با اون گرمای خاصش که نمیدونم از کجا اومده بود حسابی دیوووونم کرده بود از کیر واقعی هم حالش بیشتر بود ولی با اون سایزهایی که توی فیلم دیده بودم خیلی فرق میکرد و کوچیکتر بود یا شاید من حسابی کونم باز شده بود؟؟/؟؟.من توی اسمون بودم با صدای ساره فهمیدم که داره ارضا میشه چند تا اخ خ خخخخخ اروم و کشیده گفت من احساس کردم یک چیز آبکی داخل کونم ریخته شد و از اون فشار بدنم یه لرزش شدید کرد و سوراخم حسابی اونو نگه داشت توی خودش چون ماهیچه هام منقبض شده بودن.ساره به شکل دیوونه واری اه ه ه و اوه ه ه میکرد.اینکارش هم تحریکم میکرد هم برام جای تعجب بود؟؟/؟ اون چی بود از نوک کیر مصنوعی اومد بیرون؟/؟حتما برای اینه حالشو بیشتر کنه.من دیگه شل شل شدم.نمیدونستم ساره ارضا شده یا نه.اینقدر کونم باز شده بود که نای تکون خوردن نداشتم.ساره کشید بیرون و رفت اونطرف و یه ملافه روم کشید.دوباره لبمو بوسید و ارم با یه لحن قشنگی گفت:خیلی دوست دارم و رفت.توی عمرم اینقدر احساساتی نشده بودم و هیچوقت یکی رو اینقدر دوست نداشتم دلم میخواست همیشه توی بغلش باشم.از اینکه من کوس ساره رو براش نلیسیدم عذاب وجدان داشتم.صبح بازم من زودتر از ساره بیدار شدم.رفتم دیدم با همون شلوارک خوابیده اروم لبمو رو لباش گذاشتم بوسیدم.اینقدر دوستش داشتم که حاضر بودم جونمو اون لحظه واسش بدم.ملافه و کنار زدم زیپ شلوارکشو دادم پایین.شورت پاش نبود شلوارک رو داشتم اروم پایین میدادم منتظر بودم خط کوسشو ببینم.دیدم نه انگار خبری نیست ؟/؟ یکم بیشتر دادم پایین وای خداااااااا چیزی رو که دیدم باورم نمیشد یه کیر کوتاه سفید که خوابیده هم بود با تخمهای نسبتا بزرگ.یک تکون شدید خوردم دستمو فوری برداشتم.اصلا نمیدونستم باید چیکار کنم.؟/؟ یک لحظه حالم داشت ازش بهم میخورد که تموم اونکارهای غیر عادی گذشته اش یادم اومد که حاضر نبود با من داخل یک خوابگاه باشه و با دخترها زیاد جور نمیشد.داشتم فکر میکردم کم کم دوباره داشتم بهش علاقه مند میشدم از طرفی هم اون کیر خوشگل که توی دستم بود داشت منو صدا میزد که منو بخور.کیرشو رو به بالا خوابوندم بعدش با لبهام بلندش کردم و همشو توی دهنم گذاشتم و شروع کردم به میک زدن مزه خاصی نداشت ولی حس خیلی خوبی بود که کیر داخل دهنم داره تکون میخوره.بزرگ شدنشو توی دهنم داشتم احاساس میکردم.وااااااااای چه حالی میداد.اینقدر بزرگ شد که دیگه توی دهنم جا نمیگرفت.کیرش نسبتا باریک بود و از قسمت کمر یکم رو به پایین و سمت چپ کج میشه این حالت تحریت کننده تری بهش داده بود.همزمان که سرش توی دهنم بود داشتم کیرشو هم جلق میزدم.یهو چشماش باز شد اینقدر ترسیده بود و تعجب میکرد که رنگش صد بار عوض شد خواست حرف بزنه من پریدم روش و لبامو گذاشتم رو لباش و بعد از حدود 30 ثانیه در گوشش گفتم خیلی دوستت دارم.هیچی هم نگو.کیرش همینجوری سیخ مونده بود. رفتم پایین بمحض اینکه سرشو توی دهنم کردم تخمهاش که توی دستم بود جمع شد.خودش یه اهی کشید ابش با چند تا فشار ریخت توی دهنم من همونجوری کیرشو توی دهنم نگه داشتم تا همش خالیشه.زیاد چسبناک نبود.اروم اروم داشتم قورت میدادم.ابش بوی شهوت انگیز خوبی میداد یکمی هم ترش مزه بود.بوش بیشتر منو تحریک کرد به بخورمش.برگشت بهم گفت وااااااااای چرا خوردیشششششش ؟/؟ گفتم:میخوام بهت نشون بدم هنوزم عاشقتم.اومد یه لب دیگه ازم گرفت در این حین در باز شد یکی از بچه ها اومد.ساره پشتش به در نبود ولی کیرش لای پاهاش بود و معلوم نبود.با خنده گفت وایییی مثل اینکه مزاحم شدم در رو بست.من فوری بدون اینکه دامن پام کنم ملافه رو دورم پیچوندم رفتم گرفتمش گفتم اگه به کسی بگی سرت رو از بیخ میکنمااااااااا.گفت بمن چه من اگه کسی بپرسه میگم ضمنا قول نمیدم.گفتم مرگ بگیری الهی.گفت باشه ولی بشرط اینکه کامل برام بگی جریان چیه ؟؟/؟؟ گفتم باشه شب برات میگم.عصر اونروز با ساره رفتیم کافی شاپ ازش خواستم که تعریف کنه چی به چیه.ساره گفت که :وقتی من بدنیا اومدم بابا و مامانم فکر کردن من پسرم.منم کلا تا کلاس پنجم مدرسه پسرونه رفتم اسمم سپهر بود.چون باسن بزرگی داشتم قیافه ام از قیافه ای پسرها ظریف تر و دخترونه تر بود پسرها خیلی اذیتم میکردن واسه همین مامانم خیلی مواظبم بود.راهنمایی که رسیدم دیگه سینه هام دراومده بود مامانم دیگه فهمیده بود جریان چیه.قیافه منو بهم ریخته میکرد طوریکه بتونم مدرسه پسرونه برم سرمو کچل کرده بود و لباسهای گشاد تنم میکرد تا اینکه تا سوم راهنمایی رو گذروندم.حالا دیگه صدای همه ی بچه ها دو رگه شده بود و صدای من دخترونه بود.بالاخره مامانم دیگه مطمئن شده بود من دخترم و فقط کیرم مشکل اصلیه.با چند تا دکتر که صحبت کردیم گفتن که این مشکل زیاد پیش میاد و من استثنا نیستم و باید منو معاینه کنن.دکترم با من صحبت کرد که یک خانم بود.اونموقع من سوم راهنمای بودم قرار بود منو معاینه کنه بعد با مامانم درمورد من صحبت کنه که باید چیکارم کنن.دکتر منو روی تحت خوابوند شلوارمو کشید پایین گفت اندامت صد درصد زنونه است حتی سینه هات ولی یکم کوچیک هستن اما من دخترهایی رو دیدم که سینه هاشون از مال تو هم کوچیکتر بوده ولی با اینحال میتونی بزگترشون هم کنی اگه بخوای.بعد کیرمو توی دستش گرفت میخواست امتحان کنه ببینه تحریکم میشه.بعد ازم پرسید تا حالا خودارضایی هم کردی؟؟/؟؟ منم گفتم نه.کیرم بلافاصله سیخ شد خانم دکتر گفت عجب کیری هم داری دختر.میدونی با این خیلی کارها میتونی کنی؟/؟ اونموقع منظورشو نفهمیدم بعدش کیرمو توی دستش گرفت یکم مالید و گفت نسبت به دستم چه حسی داری؟؟/؟؟ از اینکاری که میکنم خوشت میاد؟/؟ گفتم یه جوری میشم.گفت از پسرها بیشتر خوشت میاد یا دخترها ؟/؟ گفتم یعنی چی؟؟/؟؟ گفت یعنی یک دختر رو لخت ببینی بیشتر خوشت میاد یا یک پسر رو؟/؟ گفتم نمیدونم.گفت دوست داری الان منو بغل کنی؟/؟ من جا خوردم و خندیدم.گفت مرض چرا میخندی؟/؟ گفتم اگه الان یکی از بچه های کلاس اینجا جای من بود حسابی میکردت.گفت تو که از این عرضه ها نداری.منم کیرم همونجوری سیخ بود.خانم دکتر اومد نزدیک دستی بهش کشید گفت فقط 10 دقیقه وقت داریم.گفتم یعنی چی؟//؟ فوی کیرمو توی دهنش کرد. اونموقع کیرم از الان کوچیکتر بود.همشو کرد توی دهنش من نزدیک بود ابم بیاد.خانم دکتر شلوارشو کشید پایین مانتوشو داد بالا کیررررررم با کوووووسش تنظیم کرد تا رفت داخل یکی دو بار بالا پایین کرد.خودشم میومد.یکدفعه کمرم سفت شد و مایعی از داخل کیرم خارج شد اما با فشار.اونم تکون نخورد تا کامل خالی شد بعد رفت کنار گفت بیا پایین خوشگله.منم شلوارمو کشیدم بالا‎ ‎دکتر به مامانم گفته بود از لحاظ جنسی و تمایلات جنسی صد درصد مرد هستم ولی بهتره مدرسه دخترونه برم البته اونجا ممکنه مشکل درست کنه چون به دخترها تمایلش بیشتره ممکنه سرشو به باد بده بخاطر قوانین این مملکت.پیشنهاد میکنم که بذارید درسهاشو غیر حضوری ادامه بده.اسمشم توی شناسنامه عوض شه.وارد دانشگاه هم که بشه دیگه هم دختر هست هم پسر راحت میتونه شخصیت خودشو پیدا کنه.در کل تا اونزمان توی محیط هایی که دختر زیاد هست نباشه خیلی بهتره.این تعریفهاش خیلی به دلم نشست.داشتیم میرفتم خونه که موبایل زنگ خورد داداشش بود میگفت اومدم هتل نیستی کجایی بیام دنبالت؟؟/؟؟.یک آدرس به داداشش داد تا یکی دو ساعت معطل شه تا بتونه وسایلشو برسونه تز خونمون به هتل.موقع رفتن گفتم که خیلی دوستش دارم اونم بغلم کردو من که ازش سیر نمیشدم بعدش رفت.بعد از اون برادرهاش بهش مشکوک شده بودن.براش انتقالی گرفتن.الان 3 سال از اون ماجرا میگذره دلم براش تنگه و برای دوریش خیلی گریه میکنم.پـایـان

1 نظرات:

فری گفت...

خیلی قشنگ بود مثل همیشه.مرسییییییییییی گلم

 

ابزار وبمستر