ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سکس من و مامانم و مستاجرمون قسمت دوم

رفتم داخل رختکن صداش کردم اومد پشت شیشه در حموم و گفت مهدی تویی؟/؟ گفتم آره مامانی منم.مامان لخت لخت بود و خودشو چسبودنده بود به شیشه تا صدامو بشنوه منم داشتم بدنشو دید میزدم.منم الکی حرف میزدم گفتم مامان شام چی داریم؟/؟ گفت زنگ زدم جوجه برامون از رستوران بیارن میخوری که؟/؟ گفتم اره گفت برای همسایه بالایی هم گرفتم اگه آوردن برو بگیر بده بهش.گفتم آرش رو میگی؟/؟ گفت اره گناه داره بنده خدا.گفتم من بیشتر گناه دارماااااا انقدر که به اون میرسی به منم برس.مامانم گفت مگه به تو نمیرسم؟؟/؟؟ گفتم نه اونقدر که به اون میرسی.مامانم نمیدونست من چی میگم اما من خوب میدونستم گفت خب بزار دوشمو بگیرم میام ببینم چی میگی.گفتم مامان میخوای آرش رو بگم بیاد با هم شام بخوریم؟/؟ مامانم خوشحال شد گفت آره آره بگو بیاد تنها نباشه.گفتم اون تنها نباشه یا تو؟/؟ گفت یعنی چییییییییی؟/؟ بچه مردم امانته اینجا.گفتم باشه بابا من تسلیم میرم بگم بیاد اینجا.برگشتم توی اتاقم منتظر تا پیک غذاها رو برامون بیاره.20 دقیقه بعد غذاها رو اورد اونها رو گرفتم اوردم گذاشتم توی آشپزخونه بعد رفتم پیش آرش بهش گفتم بیاد برای شام خونه ما.اونم تعارف الکی که نه مزاحم نمیشم آخه زشته جلوی مامانت و اینها و من روم نمیشه و کلی کوس شعر.منم با خودم گفتم آره جون ننت خودت از خداته بیای خراب بشی سرمون کوووووس مفت کووووون مفت ساک مفت آخرشم شام مفت کوفت میکنی دیگه چی میخوای؟؟/؟؟خلاصه برگشتم رفتم به مامان خبر بدم همه چی جوره گفتم حتما مامان توی حمومه باز رفتم داخل رختکن دیدم مامانی پشت به در ایستاده داره خودشو خشک میکنه بازم اولین باری بود که هیکل خوشگل مامانی رو از پشت اونم لخت میدیدم اصلا انگار نه انگار به روی خودم نیاوردم صدا کردم مامان یکدفعه هول کرد برگشت گفت ترسیدم چیه؟/؟ مثلا با دستهاش میخواست جلوی کوووووس و سینه هاش رو بگیره من نبینم.یه دستسشو گذاشت جلوی کووووووسش اون یکی دستشم گذاشت روی دو تا سینه هاش گفتم اووووه ه ه ه حالا مگه جن دیدی؟/؟ خوبه پسرتم هاااا.گفت چی میخوای؟/؟ گفتم چیزیکه نمیخوام اما عرض کنم غذا اومد مهمون جونتنم دعوت کردم گفت خب برو بیرون میخوام لباس تنم کنم.گفتم حالا بمونم تنت نمیکنی؟/؟ گفت پر رو نشو برو میخوام لباس بپوشم.گفتم مامان راستی اون جوک لق وزنه بود گفتم برات الان باز یادش افتادم مامانم دستشو از روی سینه هاش برداشت حوله رو پرت کرد مثلا سمت من که برم بیرون.منم باز خندم گرفت رفتم بیرون.مامانم هم همینطور داشت میگفت کثافت گمشو بیرون پر رو به تو چه که لق میزنه اصلا گفتم آره بمن چه به شوهرت مربوط میشه و کسیکه اینها مالشه.مامان دیگه چیزی نگفت اومد بیرون اما فقط با یه شورت و سوتین و حوله حمومشو هم انداخته بود روی دوشش.گفتم این همه گفتی میخوام بپوشم بپوشم همین بود؟؟ ؟؟ گفت نه میخواستم ببینی دیگه لق میزنه یا نه ؟/؟ گفتم از اینجا که معلوم نیست بزار بیام جلوتر رفتم جلوش ایستادم حسابی کیرررررررررم راست شده بود فکر کنم مامانم فهمیده بود.گفتم نه حسابی سفتش کردی اصلا لامسب جا برای لق زدن نداره و دستمو کشیدم روی سینه های مامانی اوووووووف.مامان یه سوتین بنفش رنگ که نوک هر کدوم از سینه هاش یکدونه قلب بود همراه یه شورت که همرنگ سوتین بود و یک قلبم دقیقا جلوی کوسش بود پوشیده بود خیلی جالب بود تضاد رنگشون با تن سفید و بلوری مامان و سوتین بنفش خیلی جذابش کرده بود.مامان گفت خب یاد جوک دیگه ای که نیفتادی؟؟/؟؟ من دلم نمیخواست سینه هاشو ول کنم اما دیدم خیلی تابلو میشه اگه اینکارو نکنم بعد یه نگاه به شورت و کوسش کردم گفتم نه فکر کنم همه چی درسته حرف نداری.فقط بذار اینو یکم بکشم بالاتر تا حسابی روی تنت بیفته دست انداختم دو طرف شورت مامان کمی کشیدمش بالاتر کوس مامان حسابی از توی شورت قلمبه شد قشنگ میشد اون تپلی کوووووووسشو از روی شورت دید.مامانم گفت چیکار میکنی اذیت میشم اینجوری؟/؟ گفتم ببخشید پس یکم میکشمش پایین تر تا اومدم اینکارو کنم مامان خودشو کشید عقب ولی من سریع کمرشو گرفتم نذاشتم در بره گفت خودم درستش میکنم تو فضولی شورت منو نمیخواد کنی. گفتم نه دیگه بذار خودم درستش میکنم و شورت مامانی رو خواستم بکشم پایین اما کووووووووووون بزرگ مامان نذاشت راحت پایین بیاد مجبور شدم دستمو از عقب و جلو هم بندازم توی شورت تا بتونم بکشمش پایین تر با اینحرکت دستم قشنگ به کووووون مامان و بالای کووووووس مامان میمالید اصلا دست خودم نبود ولی اگر جلوی خودمو نمیگرفتم حتما همونجا شورت رو میکشیدم پایین و حسابی کوووووووووس مامانمو میمالیدم وووااااااییییی کیرررررم داشت منفجر میشد ولی میدونستم این شروع روابط من و مامان میتونه باشه پس باید حسابی باهاش راحت میشدم و بعد نقشه رو عملی میکردم.مامان همینجوری یک نگاهش بمن بود و یک نگاهش به کیرررررر شق شدم که از زیر شلوار حسابی خود نمایی میکرد.شورت مامانی رو چند بار پایین بالا کردم و حسابی کونش رو مالیدم.گفتم خوبه؟/؟ گفت آره ولش کن بقیشو خودم انجام میدم.گفتم باشه برو یه چیزی بپوش سرما نخوری.گفت شما شورت پایین بالا کردنتون اگه تموم شده برم؟/؟ گفتم الان تموم شد ولی بعد باز باید چک کنم ببینم خوبه راحتی یا نه.گفت خیلی پر رویی بچه وقتی خواست بره توی اتاقش منم بند سوتینش رو از روی شونش گرفتم چون کشی بود ولش کردم تق خورد روی شونش.گفت آخ خ خ کره خر درد میاد گفتم نه خیلی با حال بود بذار یکبار دیگه تو رو خدا دویدم طرف اتاق جلوش ایستادم.مامان گفت بچه برو گمشو سردم شد میخوام لباس بپوشم.منم همینکه داشت حرف میزد دوباره بند سوتین رو گرفتم و این بار از جلو کشیدم ولش کردم وقتی کشیدم سینه مامانی رو خواستم دید بزنم تقریبا نوک سینه های مامان رو دیدم.جووووووووون سینه های سر بالای خیلی خوشگل و خوش فرمی داشت واقعا دلم نمیخواست مامانو ولش کنم دلم میخواست همینجوری میموند.گفت پدر سوخته کبودم کردی بزار برم یه چیزی بپوشم الان مهمون داریم.گفتم آرش که مهمون نیست اینجوری قشنگتری هااااااااا؟/؟ گفت هان میخوای همینجوری بیام جلوش؟/؟ گفتم بیا.گفت خیلی بی شرف شدی هاااا زشته برو اونور میخوام برم یه چیزی بپوشم.گفتم مامان پس من میگم چی بپوش گفت نه نمیخوام گمشو اونور دیگه منو هل داد کنار رفت توی اتاقشون درو قفل کرد نذاشت برم.منم بیخیال شدم و سریع رفتم توی توالت یه تریپ جلق زدم آخه حسابی زده بود بالا دیگه داشتم منفجر میشدم از توالت اومدم بیرون صدای زنگ در خونه اومد گفتم کیه؟/؟ آرش بود رفتم درو باز کردم اومد داخل.حسابی تر و تمیز کرده بود عطری و ادکلنی و هفت تیغ کرده بود گفتم مگه میخوای بری خواستگاری اینجوری ن نوار کردی؟/؟ گفت چرت نگو بچه خب زشته ایجوری جلوی مامانت انقدرم بمن پیله نکن.گفتم باشه.اومد داخل منم داد زدم مامانی آقا آرش اومدن مامانم از توی اتاق داد زد الان میام شرمنده.منم با آرش رفتیم روی مبل نشستیم جلوی تلوزیون یه چند دقیقه ای بعد مامانم اومد اوه ه ه ه اوه ه ه ه دهنم باز موند این مامان منه؟؟/؟؟ حسابی بخودش رسیده بود و آرایش کرده یه شلوار تنگ کوتاه پوشیده با یکی از پیرهنهای یقه بازش که اکثرا توی مهمونیهای زنونه میپوشید یه شال هم انداخته بود روی سرش و بازم سوتین نبسته بود.اینو از حرکت سینه هاش وقتی راه میرفت قشنگ میشد فهمید سینه هاش افتاده بود توی پیرهنش و خوش فرمیش و اندازش رو قشنگ مشخص کرده بود.من کف کرده بودم از این حرکت مامان حتی آرش هم جا خورد وقتی مامانمو اینجوری دید.مامان یه سلام علیک کرد و عذرخواهی کرد رفت توی آشپزخونه منم دنبالش رفتم گفتم مامان اینها چیه پوشیدی؟/؟ نه به این چادر سرت کردن و حجابت نه به اینکه جلوی آرش اینجوری میای؟؟/؟؟ گفت آرش هم عضوی از خونوادمونه اونم اگه بابات به خونوادش و خودش اعتماد نداشت نمیاوردش اینجا تازه پسر نجیب و سر براهی هم هست.گفتم آرههههههه خیلیییییی نجیبههههههه.مامان گفت واه زشته حرف نزن پشت سر مردم داشت با من حرف میزد و بساط شامو روی میز ناهار خوری میچید همینطور دولا راست میشد من تازه داشتم سینه هاشو دید میزدم که چه جوری داشتن از زیر پیرهن و از یقه اش خودنمایی میکردن. مامان باز اون جوکه بوووووووود که مامان نذاشت حرفمو کامل کنم گفت بسه بابا آره لق میزنه تا چشت در بیاد گفتم چشم منکه هیچی چشم آرش جونم دراومده بود وقتی دیدشون مامان گفت کوفت یواش صدات رو میشنوه.گفتم نه اینکه نمیدونه چه لعبتی هستی خودت رو نشونش بده خب؟/؟ مامان رفت در آشپزخونه رو بست و گفت مهدی چیه چرا چرت و پرت میگی امروز چیزی شده؟؟/؟؟ گفتم نه بابا چی باید بشه؟/؟ گفت نه آخه رفتارت تغییر کرده؟/؟ شوخی میکنی متلک میگی؟/؟ بگو اگر چیزی شده یا از چیزی ناراحتی؟؟/؟؟ گفتم نه بابا خوشحالم هستم مامانم به پسر دوست بابام میده.مامان چشمهاش گرد شد گفت خفه شووووووو آشغال عوضی میفهمی چی داری میگی؟/؟ گفتم آره میفهمم خوبم میفهمم.مامان یک سیلی محکم زد توی گوشم گفت گمشووووو بیرون.صورتمو گرفتم با یه لبخند گفتم آره من بودم که توی اتاق خواب آرش جون خوابیده بودم اون میکردم تازه با اون لباس خواب مشکیم بودم رفته خونشون روزیکه رفته بودم اسکیت.رفتم از آشپزخونه بیرون خیلی طبیعی پیش آرش نشستم.آرش گفت چیزی شده ؟/؟ بلند که مامان بفهمه گفتم نه مامان فهمیده نمرهام کم شده یکم ناراحته از دستم اما نمره ارزشش رو داره که سیلی بزنه بهم حتما.مامان هیچی نگفت و آرشم بقول خودش شروع کرد منو پند و اندرز دادن.نمیدونم چرا اون لحظه حالم از آرش بهم میخورد ولی بازم به روم نیاوردم.مامانم بیست دقیقه ای موند توی آشپزخونه بعد اومد بیرون گفت بفرمایین شام آمادست و خودش رفت توی اتاقشون.من آرش رو تعارف کردم رفتیم توی آشپزخونه.مامان بعد از چند دقیقه اومد چشمهاش قرمز بود معلوم بود گریه کرده اما نه ما چیزی به روش آوردیم نه خودش حرفی زد.آرش دید انگار اوضاع خراب شده بعد از کوفت کردن شام پا شد به بهانه درس رفت من موندم و مامانم.نشسته بودیم سر میز مامان سرشو گذاشت روی دستهاش روی میز.من اونطرف میز نشسته بودم بلند شدم خودم ظرفها رو جمع کردم گذاشتم توی ظرفشویی چون کم بود خودم شستمشون مامان گفت نمیخواد بذار خودم میشورمشون.گفتم نه میشورم بالاخره باید کار یاد بگیرم پس فردا موقع شوهر کردنم میشه کار بلد نباشم شوهرم کتکم میزنه.مامان یه لبخندی زد و باز سرشو گذاشت روی میز.من کارهار رو کردم خواستم از آشپزخونه بیام بیرون مامان گفت مهدی وایستا کارت دارم میخوام باهات حرف بزنم گفتم من خسته ام کلی کار کردم ظرف شستم مهمون داری کردم میخوام برم بخوابم.مامان گفت باشه برو بخواب منم میام پیشت.با خودم دو تا فکر کردم یا مامان قید آرشو میزنه یا من قیدشو میزنم.لباسمو عوض کردم با یک رکابی و شلوارک رفتم روی تختم و لامپ رو خاموش کردم خوابیدم.مامان 15 دقیقه ای بعد اومد داخل اتاقم گفت مهدی خوابی؟/؟ گفتم آره گفت پس چرا حرف میزنی؟/؟ گفتم من کی حرف زدم؟/؟ مامان اومد کنارم نشست زیر چشمی نگاهش کردم ووااااااااییییییی لباسهاش رو عوض کرده بود لباس خوابی که خونه آرش تنش بود رو پوشیده ؟/؟ گفت از دستم ناراحتی؟/؟ گفتم نه چرا ناراحت باشم؟/؟ گفت آخه.آخه..گفتم ناراحت نیستم مامان جون بیخیالش یک بوسم کرد گفت درد داره؟/؟ گفتم ماشالله دستت سنگینه هاااااااا.گفت ببخشید پسر گلم دست خودم نبود.برگشتم به پهلو دراز کشیدم صورتمو کردم طرف مامانم.اوه ه ه ه تازه داشتم از نزدیک میدیم چی پوشیده؟/؟ گفتم چرا ناراحتی اضطراب داری چیزی شده مامانی؟/؟ مریض که نیستی؟؟/؟؟ مامان گفت اذیت نکن من رو با همین لباس دیدی؟/؟ گفتم اووووهوووممممم.گفت راستشو بگو آرش میدونه تو اونجا بودی و اصلا نقشه اون بوده آره؟/؟ گفتم نه مامانی کسی نمیدونه من شک کردم بهت یکی دو بار تعقیبت کردم فهمیدم و مچتون رو گرفتم حالا که چیزی نشده ناراحتم نباش بلند شو برو بخواب.مامانم گفت آخه..زود گفتم آخه و اما و چرا نداره.بلند شدم نشستم گفتم مامانی لق میزنه هاااااااا.گفت نه محکم محکمه خندیدیم لباسش جوری بود من زیر نور چراغ خواب تن بلوریش رو دیدم.گفتم این لباسو چرا پوشیدی؟/؟ گفت نمیدونم دوست داشتم برای تو هم بپوشم گفتم برای من یا آرش؟/؟ گفت اذیت نکننننننننن.گفتم باشه منکه کاریت ندارم.گفت ولی من کارت دارم میخوام پیشت بخوابم.گفتم تخت من یکنفرست گفت باشه میخوام پیشت بخوابم.گفتم هر جور راحتی یکم رفتم عقب تر تا جا برای مامان باز بشه.مامان سرشو آورد جلو و لبمو بوسید گفت عزیزم دوستت دارم ببخشید اگه ناراحتت کردم.گفتم این رو باج حساب کنم یا نشون دوستیت؟/؟ گفت هر جور راحتی خودشو انداخت روی بدنم و هر دومون خوابیدیم روی تخت.واااااااااییییییییی خداااااا داشتم به آرزوم میرسیدم اما تا چه کجا؟؟/؟؟ مامان فقط بوسم میکرد میگفت پسرم دوستت دارم ببخشید.منم بیکار نبودم و دستهامو انداختم دور کمر مامانم گردنش رو بخودم فشار میدادم.کیرم قشنگ راست شده بود همونجا بین منو مامانم قد علم کرده بود مامانم دستشو برد زیر و کیررررررمو گرفت توی دستش فشارررر داد لای پاهاش.حسابی حشریم کرده بود لذت سکس رو میخواست بهم بچشونه بعد از کلی لب مامانم بلند شد شلوارمو کشید پایین دستشو گرفتم و گفتم ماماننننننن؟/؟مامانم گفت هیسسسسسسس حرف نزننننننننن.منم ساکت شدم مامان اومد بالا و کنارم جلوی کیرررررم نشست از روی شورت کیرمو گرفت توی دستش اونو نازش میکرد.کیرم داشت منفجر میشد مامانم شرتمو یکم کشید پایین وای وای که روم نمیشد نگاهش کنم چشمهامو بستم. مامانم هم کیرررررررررمو گرفت کرد توی دهنش اوووووووف سر کیرم توی دهنش بود اروم میک میزد از شدت حشر و شهوتم همونموقع آبم اومد مامانم هم کیرمو کامل کرد توی دهنش وقتی دید داره آبم میاد همشو ریخت توی دهنش و آبمو خورد.یکمش رو هم ریخت دور کیرم اونو با زبونش لیس میزد خیلی حرصم گرفته بود چرا به این زودی ارضا شدم.به مامانم گفتم ببخشید کثیف کاری کردم.مامان گفت عیبی نداره گلم من همیشه پیشتم هرموقع که بخوای الانم اگه باز میتونی من هستم تا هر وقت که فقط پسرم بخواد.بلند شدم مامانمو بوسیدمش.آخه این اصلا حال نداد و بازم میخواستم برای همین لباس خوابش رو از تنش دراوردم اونم خودش کمک کرد گفتم مامانی میخوام کوستم ببینم.گفت باشه عزیزم امشب من ماله تو هستم.خوابوندمش روی تخت بدنش رو که الان فقط شورت و سوتین داشت ناز میکردم.از توی فیلمها چیزایی یاد گرفته بودم و اینکه از نوک پا شروع به لیسیدن و بوسیدن میکردن و میرسیدن به کووووووس خیلی برام جالب بود برای همین اومدم شورت مامان رو اول از پاش دراوردم کووووووس تپل و سفید و بدون مو وصافش بد جوری خود نمایی میکرد.مامانم ترشح کرده بود و حسابی شورتش خیس بود.اومدم پایین پاهاش نشستم و پاشو گرفتم توی دستم شروع کردم بوسیدنش به ساق پاش رسیدم یکم زیر ساق پاشو لیس زدم و باز اومدم بالاتر مامان یکم قلقلکش اومده بود اما حرکتم واسش جالب بود و خیلی داشت حال میکرد اومدم بالا تر به رون پاش رسیدم لیس زدم بوسیدم از داخل رونش رو بوسهای ریز میکردم تا رسیدم به کوووووووس خوشگل و سفید و تپل مامانم که قبلا برای آرش صاف و صوف شده بود مامان پاهاشو از هم باز کرد و من درست اومدم بین پاهاش.پاهاشو خودم با دست گرفتم و سرمو برم لای پاهاش.همینجوری که بوس میکردم رسیدم به کوووووس مامانم جاااااااااااان خیلی خیسه کووووووووسش و چوچولش حسابی زده بیرون.مامان داشت سینه هاشو میمالید گفتم مامانی بخورم کوووووووستو؟؟/؟؟ گفت آره پسرممممم جووووووون بخور کوووووووووسه مامانیت رو دوست داری بخوریشششششششش؟/؟ بخوررررررش پسر نازممممممم بخور کووووووسمو خیلی تشنه است.منم رحم نکردم حسابی کوووووس مامانمو زبون زدم.زبونمو از پایین به بالای کوووووسش میکشیدم.مامان صداش دراومده بود حسابی بخودش میپیچید چون کیرم کوچیکتر از کیر آرش و حتما بابام بود ترجیح دادم مامان رو همینجوری ارضاش کنم.مامان یکی از دستهاش رو برد روی کوووووووسش من همونجوری داشتم زبون میزدم لای کووووسشو مامان گفت وووااااااااییی محکمترررر بخورررر کوووووووسوووو جااااااااااان و همش کمر میزد من با ولع بیشتری کوسش رو میخوردم بعد یکی از دستامو بردم سمت کووووونش انگشتمو رسوندم به سوراخ کوووووووووون مامانم که هم انگشتمو توی کوووووونش بچرخونم هم کوووووسشو بخورم.کون مامانم بنظرم زیاد باز نبود شایدم آرش وقت نکرده بود افتتاحش کنه؟/؟ مامان داشت ارضا میشد و این خیلی برام لذت بخش بود باورم نمیشد مامان جلوم لخت خوابیده بود لای پاشم باز بود و من داشتم کوسش رو میخوردم همزمان کونشو انگشت میکردم.مامان حسابی آه ه ه ه ه میکشید مخصوصا وقتی زبونمو میکردم توی کوووووسش و از بالا به پایین کوسش میکشیدم مامان چند بار ناله کرد کمرشو حسابی تکون داد و یکدفعه آروم شد حس کردم ارضا شده ولی من کوسش رو ول نمیکردم میخوردم تا حسابی خالی بشه دیدم از کوس مامانی ترشح بیرون میاد یه چیزی بود شبیه آب منی خودم اما رنگش روشن تر.حسابی آب کوسش رو خوردم و با انگشت دور کوسش و کونش مالیدم.مامان گفت مرسییییی عزیزم همونجور که خوابیده بود گفتم خب حالا نوبته منه گفت یعنی باز میتونی مامان رو بکنی؟/؟ گفتم آرهههههههه مامان گلم تا صبح میخوام بکنمت.گفت جوووووون قربون تو پسر گلممممممممممم.بیا هر جور دوست داری مامان جونت رو بکننننننن کوووووووووسم مال خودته هر کاری میخوای باهاش بکن گفتم من کون مامانی رو میخوام. گفت هر چی بخوای بهت میدم.زود پشتشو کرد سمتم و خوابید به شکمش.گفتم مامانی کونت رو قمبل کن سمت من تا کوووونت رو کنم راستی آبمو میخوای کجات بریزم؟/؟ گفت هر کاری خودت میخوای بکن.گفتم بریزم توی کوووووونت؟/؟ گفت مال خودته میخوای بریزی توششششششش؟/؟ کونش رو داد سمت من منم لمبرهای کونش رو با دست گرفتم حسابی مالیدمشون جوووووووون چه کوووووون بزرگی داری مامان اووووووف کونش حسابی بزرگ بود وقتی کونشو از هم باز کردم سوراخ کونش خیلی قشنگ نمایان شد کوووووس مامان هم انقدر تپل شده بود و باد کرده که از پشتش زده بود بیرون منم زبونمو دور کون مامان چرخوندم یکم خیسش کردم دوباره زبونم رو از کونش تا زیر کوسش کشیدم.مامان خودشو هی عقب و جلو میکرد میگفت وااااااای مردمممممم بکنننننننننن پسرمممممم منو جرررررررر بده مامانیت و بکنشششششش که خیلی تشنه کیرررررررررته.گفتم باشه عزیزم میکنمت جوووووون الان از کووووون چنان بکنمتتتتتتتت که آرشم نتونه بکنت.گفت بکننننن زود باااااش دیگهههههه.مامانو کشیدم لبه تخت و خودم رفتم پایین ایستادم کیرمو چند بار زدم روی کون مامان و بعد گذاشتم جلوی سوراخ کونش به مامان گفتم کونتو از هم باز کن.آخه انقدر بزرگ بود اگه همینجوری میکردم توش فقط نصف کیرم به کونش میرسید اونم با دو تا دستهاش کونشو حسابی از هم باز کرد تا من سوراخ خوشگلشو دیدم کیرمو رو تا کلاهش کردم توش همونجا نگه داشتم اخه فکر کنم از کون نداده بود تنگ بود.مامان داشت منفجر میشد داد میزد میگفت زود بااااااااااااش دیگه جرررررررررر بده مامانتتتتتتت رو بکنننننن دارم برای کیرررررررررررررت میمیرمممممممم او.ووووووف عزیزمممممممم.منم کیرمو دراوردم و دوباره کردم توی کونش این بار فشارررررر بیشتری دادم کیرم تقریبا تا نصفه توی کونش رفت مامان گفت آ خ خ خ خ دارم جررررررررررر میخورم اینو منم میتونستم حس کنم.کیر منم بد نبود به پای آرش نمیرسید اما خوب کلفت بود.مامان گفت زود بااااااااااااش تا تهههههههههههه بکننننننننننن کیرررررررر میخوااااام بازززززمممممم.کیرمو دراوردم باز کردم توش چند بار اینکارو کردم هر بار بیشتر میکردم توشششششش مامان حسابی داشت حال میکرد از یکطرف سینه های مامانو خواستم نگاه کنم دیدم سوتین مانعش شده خودم از پشت سوتین مامانی رو باز کردم از زیر سینه هاش رو گرفتم توی دستم جااااااااان گرم بود محکم فشارشون میدادم و کیرررررررمو تا تههههه کردم توی کوووووون مامان دردش گرفت گفتم درش بیارم؟/؟ گفت نههههههه تلمبه بزنننننننن محکممممممممم کیرررررررتو بکننننننننن تا خایه هاتتتتتتتت توی کوووووووونم میخوام قشنگ حسش کنممممممممم.من پنج دقیقه کون رو کردم وقتی حس کردم داره آبم میاد به مامان گفتم بریزم توشششششش؟/؟ گفت جووووون بریز همشو توی کووووووووونم دوست دارم آب پسرم توی کووووووووونم باشه.منم حسابی ضربه های آخرو محکمتر کردم جوریکه تخم هام حسابی با کوس مامان برخورد میکرد که خیلی به مامان حال میداد یکدفعه حس کردم تموم نیروم داره از کیرررررررم میزنه بیرون چسبیدم به مامان و با چند تا آ ه ه ه ه حسابی آب کیرمو توی کونش خالی کردم و همونجا روش دراز کشیدم.نمیدونم کی خوابم برد.صبح وقتی بیدار شدم...ادامه دارد

3 نظرات:

تنها گفت...

باحال بود مرسي.فقط ادامه داستان من و مامان و مستاجرمون يادت نره.باتشكرفراوان باداستان هاي زيبات

ناشناس گفت...

بابا مشتي داستان فاميلي بزار خيلي باحالي

فري گفت...

بابا تركوندي خيلي حال داد فقط خواهشأدرقسمت بعدي مستاجرو قاطيشون نكن بذارهمين مادروفرزند بمونه ممنون

 

ابزار وبمستر