ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زندایی مجید قسمت اول

من امیر هستم با دوست و همشهریم مجید توی یک شهر دیگه دانشجو بودیدم دو تایی توی یک خونه توی یک اتاق تنهایی مستاجر بودیم توی یکی از روزها که اواخر امتحانهای خرداد ماه بود مجید برای یک کاری رفته بود شهر دیگه و من تنها بودم توی خونه با خودم میگفتم آخ خ خ جوووون خونه خالی حالا کی عرضه این کارها رو داره؟/؟ نشستم درسم رو بخونم که در خونه بصدا دراومد گفتم ای بابا من یک چیزی گفتم مجید سر و کله اش پیدا شد آخه کلید نمیبرد رفتم در رو باز کردم یک خانمی پشت در بود؟/؟ گفت سلام.با کمی ترس گفتم سلام.توی دلم گفتم این کیه؟/؟ با کی کار داره؟/؟ گفتم بفرمایید؟؟/؟؟ گفت شما دوست مجید هستی؟/؟ گفتم آره.گفت من زندایی مجیدم برای گرفتن مدرک از دانشگاه سابقم اومدم اینجا رفتم دانشگاه گفتن باید فردا بیایی اومدم پیش مجید.منم تعارف کردم بیاد داخل ولی نگفتم مجید خونه نیست.اونم اومد داخل خسته راه بود حدودا 28 سال سن داشت با هیکلی خوشگل.رفتیم توی اتاق گفت مجید کجاست؟/؟ گفتم رفته جایی خبر ندادی که میایی.گفت نه چون کارم دیر شد آدرس مجید رو داشتم گفتم بیام اینجا پیش اون حالا مجید کی میاد؟//؟ گفتم نمیدونم رفته برای کاری شهر همجوار معلوم نیست کی میاد.توی دلم گفتم خدا کنه نیاد اگه نیاد چی میشه زندائیش میمونه یا نه آخه سابقه داشت مجید پیش دوستهاش بمونه و نیاد.کاش امروز هم مجید میموند چی میشو خدااااااا.بعد از مدتی تلفن زنگ زد.مجید بود صداش قطع و وصل میشد فقط گفت من شب نمیام و قطع شد.اصلا وقت نشد بهش بگم مهمون داری.از طرفی خوشحال شدم و از طرفی اگه اون سراغ مجید رو بگیره چی بهش بگم؟/؟ حالا من چیکار کنم مونده بودم؟/؟ زن دائیش اومد گفت نهار چی میخورید براتون آماده کنم؟/؟ بهش گفتم مجید برای نهار نمیاد زحمت نکشید شما مهمونی میرم بیرون یک چیزی میگیرم شما راحت باشید استراحت کنید.خسته اید.روسریش رو که درآورد داشتم دیوونه میشدم واااااااای با یک زن تنها توی یک خونه توی یک اتاق.چون خونه فقط یک اتاقش مال ما بود صاحب خونه که معلم بود با خونوادش رفته بودن شهری دیگه.ما توی اون اتاق هم مستاجر بودیم هم نگهبان خونشون شده بودیم.یک اتاق حموم و دستشویی داشت.زن دایی مجید که اسمش سارا بود کنار کیفش داشت مدارکش رو ورق میزد منم همش داشتم یواشکی اونو دید میزدم.اندام خوبی داشت شیطون رفته بود توی جلدم میگفت بپر بغلش کن ولی اگه این کاره نباشه چی؟//؟ دعوام کنه چی؟/؟ به مجید بگه چی؟/؟ پلیس خبر کنه چی؟/؟ منکه تا حالا از این کارها نکردم اصلا ولش کن بیخال میشم ولی سینه هاش منو دیوووووونه میکرد.خرداد ماه بود دکمه های مانتوش رو باز کرده بود لباس که نداشت بپوشه زیرش یک تاپ خوشگل داشت با دو تا سینه که از زیرش بالا اومده بود زیبایی تاپ رو دو چندان کرده بود.فکری به سرم زد بهش گفتم با مانتو خسته میشید لباس من یا مجید هست بدم بپوشید؟/؟ حرفم که تموم شد گفت ممنون میشم.رفتم طرف کمد چند تا لباس آوردم.توی این فکر بودم یک چیز تنگ و چسبون بهش بدم و برم بیرون تا اون اونها را بپوشه ولی تا سرمو برگردوندم دیدم اوه ه داره مانتوش رو درمیاره نشسته بود سینه هاش هم یکم افتادگی روی شکمش داشت ووووااااااییییییی دیووونه شدم چه صحنه ای کیرررررررررم داشت راست میشد.لباس مجید رو گرفت چون مجید لاغرتر بود لباس به نتش یکم تنگ بود.سینه هاش توش داد میزد یکی بیاد ما را بخورهههههههه.با خودم گفتم خوش بحال لباسهای مجید کاش من جای اونها بودم.دکمه هاش رو بست جز دکمه بالایی.زیر شلواری رو دادم رفتم بیرون به بهونه ای تا اون شلوارش رو عوض کنه رفتم توی دستشویی طاقت نداشتم کیرم شق شق شده بود یکم مالیدمش آبم اومد راحت شدم.برگشتم توی اتاق زیر شلواری رو که پوشیده بود شده بود عین پسرها موهاشو باز کرده بود داشت شونه میکرد.هر بار که دستشو بالا میبرد برای شونه کردن سینه هاش از زیر لباس میزد بیرون اوووووووف گرد گرد بود با خودم گفتم این چیزها نصیب من نمیشه توی فکرشم نرو که دیوووونه میشی آبروریزی میشه.نشستم گوشه ای کتابم رو دست گرفتم مثلا مشغول خوندن شدم ولی مگه میشد؟/؟ اومد کنارم گفت چی میخونی؟/؟ کیررررررر کووووووووس ندیدم باز راست شده.پاهام رو بهم چسبوندم که بالاتر نیاد.اگه میگفت بلند شو با اون وضع چیکار میکردم؟/؟ متوجه شق شدنش میشد.دیدم ول کن نیست.بهش گفتم این ملافه مجیده خسته ای شما استراحت کن منم دارم درس دوره میکنم فردا امتحان دارم.ملافه رو برداشت رفت چند متر اونطرف تر خوابید.یادم رفت ریز شلواری مجید زیاد کلفت نبود شورت زن داییش اگه توی حالت دید قرار میگرفت مشخص بود.با خودم گفتم حالا چیزیکه گیرم نمیاد حداقل دید بزنم.خط سینه هاش و خط کوسش رو با چشمهام حس کنم؟/؟ ولی ملافه رو کامل روی خودش کشید.داشتم دیوووونه میشدم باز کیرم راست شده بود.این بار گفتم همینجا جلق بزنم آبم بیاد.اونکه پشتش بمن بود وااااااای چه کووووووونی داشت حال میداد برای کردن معلوم بود از عقب زیاد کون داده ظاهرا گشاد بنظر میومد.پشتم رو بهش کردم آروم کیرم و بیرون آوردم باهاش بازی بازی کردم.داغ شدم اوووووف خط چاک کووووونش دیووونم کرده بود.قیافه و هیکلش و همه جاش رو توی ذهنم تجسم کردم و شروع کردم جلق زدن.دیگه داشت آبم میومد نفسم رو حبس کردم تا متوجه نفس نفس زدنم نشه.یک ورقه از دفتر یادداشت رو برداشتم و کیرمو گذاشتم روش آبمو روش خالی کردم.آخیش راحت شدم شهوتم کم شد دیگه حال نداشتم.دراز کشیدم یک چرت کوچیک زدم پا شدم دیدم ساعت 12 گذشته.گفتم تا خوابه برم یک چیزی برای نهار بگیرم.همش توی فکرم میگفتم کاش میشد یک چیزی بریزم توی غذاش خوابش ببره ولی چی؟/؟ از کجا بیارم ؟/؟ شلوارم رو پوشیدم رفتم بیرون.توی راه همش توی کف سارا بودم.نهار گرفتم اومدم خونه دیدم بیدار شده سلام کردم نهار رو گذاشتم روی طاقچه.واااااای خداااااا یادم افتاد چطوری زیر شلواریم رو بپوشم؟/؟ روم نمیشد چون جلوش یکم خیس شده بود بخاطر ترشح کیرم؟/؟ گفتم ولش کن با شلوار میشینم وقتی رفت بیرون اتاق عوض میکنم. یکدفعه یاد اون کاغذی افتادم که آبم رو ریخته بودم روش اماااااااااا نبوووووود واااااااااااای فکر کنم اون رو دیده و برداشته؟؟/؟؟چیزی نمیگفت منم ترسیده بودم.گفت میخوای جایی بری؟/؟ گفتم نه چطور مگه کاری داری؟//؟ گفت نه شلوارت رو عوض نمیکنی؟/؟ گفتم اشکال نداره راحتم.لبخند زد گفت چیه خجالت میکشی پسر؟/؟ اونی که تو داری درسته من ندارم ولی همه مردها دارن.از خجالت سرخ شدم بدتر از اون گفت هر موقع خواستی توف کنی نریز روی کاغذ یادداشت توی اتاق بوش میمونه بریز توی دستشویی یا حموم.دیگه فهمیدم بلللللله سارا کاغذ یادداشت رو دیده.خواستم شلوارمو دربیارم اومد جلو گفت بذار من برات در بیارم تو خجالتی هستی.نشست جلوم باز کیرم داشت راست میشد واااااااااییییییی دیگه طاقت نداشتم.تا زیپ رو کشید پایین یاد فیلمهای سکس افتادم که زنه میاره بیرون میذاره توی دهنش ساک میزنه که یکدفعه شلوارم و با شورتم رو یکجا کشید پایین کیررررررررر شق شدم دقیقا جلوی صورتش داشت خودنمایی میکرد.دیگه نمیدونستم چیکار کنم؟/؟ سرخ شدم از خجالت.مقصر من نبودم که خودش اینکار رو کرده بود.گفت جلق زده بودی آبت اومد شستی یا نه؟/؟ برو بشورش تا برات ساک بزنم.جااااااان ؟/؟ شاخ در آوردم.مجید جون کجایی ببینی چه زن دایی باحالی داری.شلوارم رو در آوردم با کیرررررر سیخ پریدم توی دستشویی.همش فکر میکردم خواب می بینم.با شیلنگ دستشویی آب زدم به صورتم نه بابا بیدارم واقعیه؟/؟ سریع رفتم توی اتاق تا پشیمون نشده.دیدم دراز کشیده خوابیده یکی از دستهاش توی شورتش و یکی هم زیر لباسشه.تاپ تنش بود دکمه های لباس مجید رو باز کرده بود.رفتم طرفش توی عالم خودش بود تا متوجه من شد گفت امیرررررررررر کجاییییییییی بیا دیگههههههه بیا منو بکنننننننن بیا منو بکنننننننن زود باشششش چند بارم تکرار کرد.بار اولم بود زن حشری میدیدم.ترسیدم همش نفس نفس میزد زیر شلواری مجید رو پایین کشید اوووووووف چه اندام سفیدی مثل برف.گرماش رو حس میکردم.دیگه طاقت نیاوردم نشستم روی کمرش با کووووونش بازی کردم وووااااااییییی عجب کووووووووون بزرگ و گشادی.بعدا خودش گفت شوهرش خیلی از پشت کردش.دستش توی شورت قرمزش بود داشت کووووووسش رو میمالید.گفت امیرررررررر چراااااا معطلیییییییی دست بکار شوووووو زیر شلواری و شورت رو درآوردم شورتش خیس خیس بود.هر چی آب کوسش بود روش خالی کرده بود.خواستم کوسشو یکم دید بزنم سرمو گرفت گذاشت بین دو تا پاهاش گفت لیسش بزننننننن منو جرررررررر بدهههههه.جوووووووون گرمای کوسش داشت دیوووووونم میکرد.توی گوشتی نرم و گرم و سفید خوابیده بودم.اووووووف.هنوز دستش روی کووووووسش بود با اون دستش هم کیرررررررر منو میمالید.دستش رو از روی کوسش کنار زدم با زبونم آروم آروم با کوسش بازی کردم.صداش بالا نمیومد فقط پاهاشو روی صورتم بهم فشار میداد ترشحات کوسش جلوی چشمم بود.آب کوسش در اومده بود منم حمله کردم به دهانه سوراخ کوسش یکم شور مزه بود.هی میک زدم هی توف کردم.گفت پاشو.گفتم چرااااا؟/ گفت بکنننننننننن توششششششششش دیگههههههه میخوای تا فردا کوووووووسمو لیس بزنییییییییی پاشوووووووووو منو بکنننننننننننن یکدفعه یاد سینه هاش افتادم پریدم لباسش رو درآوردم طاقت نداشتم سینهاش رو ببینم.تاپش رو زدم بالا خودش اون رو دراورد وااااااااایییییییی دو تا برآمدگی با نوک قهوه ای کم رنگ جوووون حالا من بودم با بدن لخت یک زن با سوتین قرمز همرنگ شورتش که سینش رو از زیرش بیرون آورده بود.عاشق سینه و سوتین بودم.سرم رو گذاشتم بین سینهاش آخ خ خ خ چه داغ و نرم بود اون هنوز داشت با کوسش بازی میکرد یک دستش هم کیرم رو گرفته بود سوتینش رو کامل دراوردم به سایزش نگاه کردم 80 بود و من رو دو دستی گرفت انداخت روی خودش.وووواااااااااااایییییییی شروع کردیم از هم لب گرفتن منکه بار اولم بود ولی اون تازه کار نبود.منو سفت گرفته بود لبهام رو میک میزد منم لبشو میخوردم کیررررررم روی کوووووووسش بود.همراه لب گرفتن میگفت امیرررررررر جووووووووون بکنننننننن توشششششش بکننننننننن توشششششش منو بکننننننننن منو بکنننننننن.دست راستش دور گردنم بود هیچ کاری نمیتونستم انجام بدم دست چپش رو برد کیرررررررم رو هدایت کنه به سوراخش.گفتم نهههههههه گفت چرااااااا منو بکننننننننن تا حالا کووووس کردی؟/؟ گفتم نه نکردم بهم گفت پس زود باش بکنننننننن تا کی میخوای جلق بزنیییییی کوووووووسممممممووو بکنننننننن حال میدهههههههه.بهش گفتم آبم میاااااااااد.گفت جوووووون بیااااااد اشکال نداره دوباره بکننننننن فقط بکننننننن تا صبح کووووووووس کننننننن گفتم بریزم توششششششششش؟/؟ گفت نههههههه شوهرم نمی ریزه توشششششش تو بریزی؟/؟ خواستم بلند شم.گفت چی شد بکن دیگه؟/؟ گفتم من بدم میاد نریزم توش.نذاشت حرفم تموم شه گفت باشهههههههه بریزززززز توششششششش زود باشششششش.توف زدم سر کیرم که سارا گفت چیکار میکنی؟/؟ مگه میخوای کون کنی؟/؟ توف میخواد چیکار؟/؟ کوسم لیزه.بالشت رو برداشت گذاشت زیر کمرش لنگهاشو از هم باز کرد.اووووووف چه کووووووووووس سفیدی اصلا مو نداشت مثل اینکه برای من صافش کرده بود کیرررررررم رو گذاشتم جلوی کوووووسش خواستم فشارررررر بدم داخل دیدم کیرم از گرمای کوسش و ترشحات دورش بیحس شد.خم شدم روش تا دسته کیررررررررم رو کردم توی کوووووسش با فشارررررر گفت آخ خ خ خ خ گفتم چی شد؟/؟ خواستم خودمو بلند کنم نذاشت گفت بکننننننننن بکننننننننننن جلو عقب کننننننن جوووون خوشممممم میاااااد.یکم آوردم عقب خواستم فشار بدم توش دیگه طاقتم تموم شد آبم رو توش خالی کردم تا فهمید خالی کردم توش دستش رو از روی کوسش که داشت میمالید برداشت زد زیر گریه دلم بحالش سوخت گفتم عمدا نریختم خودش اومد.گفت چرا انقدر زود آبت اومد تو هم مثل شوهرم زود آبت میاد اه ه ه.بلند شد گفتم کجااااا؟/؟ گفت برم خودم رو بشورم منکه بی حس افتاده بودم خواست بره بیرون توی دستشویی حیاط گفتم برو حموم منم الان میام چند قطره اشکش روی سینه اش ریخته بود اونو لیس زدم گفتم منو ببخش بار اولم بود تلافی میکنم...ادامه دارد

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر