ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

من و مامانم و امید

این داستان قدیمیه.من اسمم رامتینه و اهل تهران هستم.اول از همه بگم که من گی هستم اما خوب سکس با زنها رو هم دوست دارم.داستان از اینجا شروع میشه که من و مامان و خواهرم تو خونه تنها هستیم چون مامان طلاق گرفته و ما با اون زندگی میکنیم.مامان 39 سالشه و من 20 خواهرم هم 18سال.من از بچگی به مامان خیلی وابسته شدم چون قیافم هم دخترونه بود همه به من میگفتن بچه ننه ولی من ناراحت نمیشدم چون من واقعا مامانو دوست داشتم و اونم همینطور.مامان وقتی از بابا طلاق گرفت اوضاعش از نظر روحی بهم ریخت برای همینم من همیشه کنارش بودم.از همینجا وابستگی من به مامان شروع شد و هر روز بیشتر میشد حالا دیگه خواهرم هم توی یک شهر دیگه دانشگاه قبول شده بود و من و مامان همیشه با هم تنها بودیم.من دیده بودم مامان با دوستهای قدیم بابا قرار میذاشت.اصلا جداییشون هم باعثش همین بود چند بار دیده بودم که با اونها بیرون میره و دیر وقت میاد اما به روی خودم نیاورده بودم نا گفته نمونه که مامان چون چند سال بود که ورزش میکرد جوون مونده بود و توی خونواده هم به زیبایی معروف بود همه بهش میگفتن ازدواج کنه اما قبول نمیکرد.اگه کسی اونو میدید 27 ساله بنظر میرسید.رابطه من و مامان دیگه انقدر نزدیک بود که مامان وقتی میخواست بره مهمونی لباسهاشو جلوی من امتحان میکرد و نظر منو میپرسید یا توی حموم من کمرشو می شستم و...این ماجرا ادامه پیدا کرد تا یک شب من نسشته بودم و مامان هم حموم بود وقتی از حموم بیرون اومد منو صدا کرد این آخرها رفتار مامان یجوری شده بود که منو حشری میکرد مثلا شبها که منو می بوسید ازم لب میگرفت یا جلوی من لباسهای سکسی می پوشید و عشوه میومد.خلاصه منو صدا کرد گفت بیا اینجا منم رفتم دیدم وااااااااای مامان فقط یک شورت گیپور پوشیده بدون سوتین و یک آرایش غلیظ هم کرده بود.من دیگه حسابی حشری شده بودم گفتم مامان جایی میخوای بری؟/؟ گفت: آره میخوایم بریم مهمونی امشب حالا ببین من پشت باسنم چی شده میسوزه؟/؟ منم رفتم پشتش و گفتم کجاشه؟؟/؟؟ دستمو با احتیاط گذاشتم روی رون پاش گفت بالاتر منم رفتم بالاتر اونم هی کونشو میمالید به دستم.گفت رامتین جون امشب میخوایم با هم یک مهمونی داشته باشیم اینو گفت منو بغل کرد گفت: دوستت دارم پسرم و شروع کرد منو بوسیدن.دیگه من هیچی نمیفهمیدم از هم عاشقانه مثل یک زن و شوهر لب میگرفتیم مامان شلوارم رو درآورد بعد تیشرتمو و آخر از همه شورتمو کیرمو درآورد بهم گفت امشب میخوام اونجا که ازش اومدی بیرون رو نشونت بدم و شروع کرد کیر داغ منو لیسیدن من اصلا باورم نمیشد و بعد خودش شورتشو درآورد و خوابید روی تخت گفت بیا بغل مامانی عزیزم من رفتم اونم خودش کیرمو به کسش راهنمایی کرد کردم توش وااااااااای چه باحال بود من از چه جای نرمی اومده بودم بیرون؟؟/؟؟ عالی بود اونشب منو مامانی خیلی حال کردیم مامان از من قول گرفت که مثل یک زن و شوهر باشیم همیشه کنار هم باشیم.منم چون دوستش داشتم قبول کردم اما انگار ته دلم راضی نبودم انگار منم مثل مامان دلم میخواست یکی منو همینطور دوست داشته باشه دلم میخواست ببینم سکس با یه پسر چه حالی میده دلم میخواست یکی رو دوست داشته باشم مثل یک زن نمیدونم شاید من باید دختر میشدم آخه تو مدرسه من از همه بچه ها خوشگلتر بودم قیافم هم که دخترونه بود بچه ها به کونم دست میزدن من خوشم میومد اما به روی خودم نمیاوردم اونها هم فکر میکردن من حواسم نیست.ماجرا گذشت تا من وارد دانشگاه شدم اونجا با یه پسر هم رشته ام آشنا شدم که شهرستانی بود و اونجا خونه داشت اسمش امید بود ما با هم خیلی خیلی صمیمی شدیم.من بعضی شبها اونجا میخوابیدم واسه درس خوندن کم کم احساس کردم که بهش خیلی وابسته شدم همدیگه رو واقعا دوست داشتیم تا اینکه یکروز از احساسام باهاش صحبت کردم اونم گفت که منو دوست داره و حاضره که منو ارضا کنه امید هم به خونه ما رفت و آمد داشت و با مامان هم صمیمی بود مامان هم بهش اعتماد داشت.یکروز اومد خونه ما.مامان هم نبود من یجوری بودم یه حس عجیبی داشتم امید هم انگار فهمیده بود که من حشریم منو تحریک میکرد.منم تصمیم خودمو گرفتم رفتم توی اطاق لباسامو دراوردم یه آرایش غلیظ کردم ناخون هامو لاک زدم موهای بدنم خیلی کم بود همیشه میزدم.همون شورتی که با مامان اون شب سکس داشتیمو پوشیدم و یه سوتین هم بستم و اومدم جلوی آیینه خودمو تو آیینه دیدم واقعا مثل یه دختر شده بودم.اومدم بیرون امید منو که دید اولش جا خورد اما من رفتم جلو خودمو انداختم تو بغلش اونم منو بوسید ازم لب گرفت.بعد گفت بیا با هم بریم حموم منو بغل کرد و برد توی حموم.من خودمو در اختیارش گذاشته بودم وان حمومو پر از آب گرم کرد مدام منو می بوسید من داشتم واقعا حال میکردم منم دستمو گذاشتم رو کیرش و میمالوندم بعد من شلوارکشو درآوردم شورتشو بو کردم این بو منو مست میکرد شورتشو درآوردم و کیرشو کردم تو دهنم و شروع کردم به لیسیدن چه لذت بخش بود اونم اول حسابی ازم لب گرفت منم براش عشوه میومدم اومد پشتم اول سوتینو باز کرد و بعد شورتمو کشید پایین و کون سفید بی موی منو بوسید و لیس زد من تو آسمونها بودم.یکم گاز گرفت بعد منو برد تو وان حمام. منو خوابوند و شروع کرد نوک سینه هامو خوردن و با انگشتش میکرد تو کونم منم با کیر داغش بازی میکردم و از لذت آه ه ه ه میکشیدم بعد اومد و انگشتای پامو میک زد مدام قربون صدقه ام میرفت مثل یه دختر شده بودم. باورم نمی شد.منو بلند کرد و از پشت خوابوند منم کونمو قنبل کردم. اول با یه کم آب و صابون کون سفیدمو شست و بعد آروم کیرشو فشار داد تو سوراخم یکم درد داشت اما لذت میبردم و شروع کرد تلمبه زدن و از پشت سینه هامو فشار میداد مرتب به کونم سیلی میزد وقتی آبش اومد همشو ریخت تو کونم من دیگه از حال رفتم اون منو تو حمام شست و منو بغل کرد و از حمام بیرون آورد رفتیم تو اتاق امید رفت سر کمد لباسای مامانم یه شورت زنونه یه سوتین مشکی تاپ و دامن کوتاه آورد و تنم کرد خیلی حال میداد یه کم که حالم جا اومد آرایش کردم با هم شام خوردیم لذت بخش ترین شام عمرم بود و تا صبح مثل یه زن و شوهر تو بغل هم خوابیدیم در حالیکه ظاهرا من یه پسر بودم اما در درون احساس دختر بودن میکردم با امید قرار گذاشتیم که با هم ازدواج کنیم راستی از مامان بگم مامان اونشب ما رو دیده بود اما هیچی نگفته بود بعدها فهمیدم امید با مامان هم رابطه داره حالا دیگه منو مامان هر دو زن امید بودیم امید هم واسه من و هم مامان شوهر بود حالا مدته که هر سه داریم با هم با لذت زندگی میکنیم و سکس گروهی لذت بخشی داریم.پایان

3 نظرات:

mery گفت...

اوههه شیطون عجب داستان توپی بود.خلاصه بود اما قشنگ بود. ممنون امیر جون

ناشناس گفت...

داستانه خوبی بود امیر اگه میشه ایام عید بهمون عیدی بده و داستانهای زیادتری بذار

matin گفت...

امیر جان معرکه داداش

 

ابزار وبمستر