ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

من و مهتاب قسمت سوم

شاید توی یک دقیقه فكرم هزار جا رفت به دو نفر خيلى شك كردم اوليش سامان
بود دوميش مهرداد داداش مهتاب يكم كه آخرهای فيلم رو با دقت نگاه كردم
فهميدم ظاهرا مهرداد نقشى نداره و كار خود سامانه چون اونروز تا من سوار
تاكسى شدم اونم سوار شد ميخواسته تعقیبم كنه و 100٪ كار خودشه بلند داد
زدم سااااااااماااااااان ميكشمت کجااااااااییییییییی يکدفعه از اتاق اومد
بيرون گفت چیه؟/؟ من اينجام؟؟/؟؟ هر بلايى ميخواى سرم بيارى بيار ولى اگه
یک تار مو از سرم كم شه فيلمت پخش ميشه گفتم چى ميخواى؟/؟ گفت چيزهايى رو
كه ازم گرفتي رو.گفتم چی رو ازت گرفتم؟؟/؟؟ گفت من آرزو داشتم با مهتاب
جون يک سكس کنم تو نذاشتى ماشينمو كه باعث شدى بابام ازم بگيره و اونروز
كه با نامردى كتكم زدى توی ماشین یادته؟/؟ من همه اينها رو ميخوام تا
فيلمت رو پخش نكنم.مهتاب بهوش اومد چشمش به سامان افتاد خيلى ترسيد اومد
توی بغلم و بشدت گريه ميکرد هنوز لباس عروس تنش بود سامان گفت تصميم
گرفتى یا نه؟/؟ با خودم گفتم راه ديگه اى ندارم اگه به خواسته هاش عمل
نكنم آبروم رفته گفتم باشه که نذاشت حرفم تموم بشه یکدفعه حمله کرد بمن و
یک مشت زد توی گیجگام افتادم روی زمین و بیهوش شدم نفهمیدم چقدر زمان
گذشت اما بهوش که اومدم دیدم منو بسته به ستون خونه مهتابم لخت کرده
خودشم لخت خوابیده روی مهتاب به زور داشت مهتاب رو از کوووووووس میکرد
نههههههههههه خداااااااااا هیچ کاری نمیتونستم بکنم همینجوری خیره شده
بودم و مات نگاه میکردم؟/؟ گیج گیج بودم سامان وقتی از روی مهتاب بلند شد
دیدم کیرش پر از خون شده و کار خودش رو کرده بود سامان منو که دید گفت:
به به رفیق قدیمی بهوش اومدی تازه اول بدبختیته اومد طرفم و شروع کردن به
کتک زدنم باز از حال رفتم بهوش که اومدم دیدم صبح شده مهتابم تازه از
حموم اومده بیرون داره موهاش رو خشک میکنه با حالتی شوک زده رفتم طرفش
اخرشم با هم دعوامون شد همش میگفت بی غیرت بی معرفت ترسو منم میخواستم کم
نیارم و دیدم با حرف حریفش نمیشم یک کتک حسابی بهش زدم مهتاب از دماغ و
دهنش داشت خون میومد زود لباسهاش رو پوشید گفت میخوام برم خونه بابام بی
غیرت تو که از خودت نمیتونی مراقبت کنی میخوای از زنت محافظت کنی
هاااااااااااان؟؟/؟؟ دیشب وقتیکه اون نامرد داشت پردم رو پاره میکرد هیچ
گوهی نتونستی بخوری رفتم طرف مهتاب و جلوش رو گرفتم ولی به زور داشت
میرفت منم زیر بغلش رو گرفتم پرتش کردم سمت زمین که سرش خورد به میز
تلویزیون و شکست خیلی ترسیده بودم رفتم سرش رو گرفتم توی بغلم تند تند
بوسش کردم مهتاب گفت گمشووووووو دیگه دوستت ندارمممممممم طلاقم رو همین
امروز ازت میگیرم یکدفعه زنگ در خونمون بصدا دراومد ووواااااااییییییی
بابای مهتاب بود باباش اومد داخل تا اوضاع رو دید شروع کرد جر و بحث کردن
و داد و بیداد آخرشم باباش رفت و گفت همین امشب تکلیفتون رو روشن میکنم
بابای مهتاب که رفت یکی دو ساعت بعدش تا یک لحظه از مهتاب قافل شدم دیدم
نیست و غیبش زده؟/؟ فهمیدم فرار کرده خودشم گفته بود فرار میکنم در همین
حین زنگ در خونمون زده شد من باز کردم دیدم داداش مهتاب و باباش با یک
مامور پلیس اومدن داخل مامور پلیس بمن گفت شما بازداشتین و بردنم کلانتری
خلاصه از بازداشت اومدم بیرون بهد از تقریبا 20 روز فهمیم سامان نامرد
فیلم رو پخش کرده و چند روز بعدش با یک خانمی ازدواج کرده اما بعد از
اینکه فیلم ما رو پخش کرده بوده توسط داداش مهتاب به قتل رسیده و به درک
واصل شده مهتابم که همون روز از خونه فرار کرده بود بعد از چند روز پیداش
کردن اما دوباره از خونشون فرار کرده و دیگه برنگشته ظاهرا افتاده توی
کار خلاف و برای خودش جنده ای شده داداش مهتابم به جرم قتل سامان حکم
اعدامش رو صادر کردن منم میخواستم از سامان انتقام بگیرم اما دیدم مرده
پس رفتم آمار خونش رو گرفتم فهمیدم زنش تنها زندگی میکنه یکروز رفتم جلوی
خونش و با هزار دوز و کلک رفتم داخل عجب زن خوشگلی بود قد بلند با هیکلی
توپ ولی چون حامله بود یکم شکمش داشت و همین باعث شده بود هیکلش رو نافرم
نشون بده اما کلا توی عمرم زن به این خوشگلی ندیده بودم یک شلوار تنگ
پوشیده بود که کوووووووسش قلمبه زده بود بیرون رفتم طرفش و تا فهمید قصدم
چیه جیغ کشید گفت چیکار داری باهااااااااااام؟؟/؟؟ منم همه ی داستان رو
براش تعریف کردم با ترس گفت حالا میخوای انتقامت رو از من بگیری؟؟/؟؟
گفتم آره شوهرت که مرده تو باید جورش رو بکشی ترسید شروع کرد به داد زدن
تهدیدش کردم اگر جیغ بزنی بچت رو توی شکمت میکشم هااااااااااا یکم آروم
شد سریه همونجور که سر پا ایستاده بود رفتم لباسهاش رو دراوردم لباسها
خودمو هم دراوردم قبل اینکه ازش لب بگیرم خودش لبهاشو گذاشت روی لبهام
منم اول یک بوس آروم و بعد شروع کرد بخوردن لبهاش از زیر بغل گرفتمش آروم
خوابوندمش روی تخت خواب گفتم بخور کیرررررررررم رو اونم از ترس کیرم رو
ساک زد بحالت 69 شدیم منم کووووووووسشو خوردم گفت شروع کن اما خودت
نخوابی روم بچم طوریش نشه من قصدم انتقام بود یکدفعه سکس وحشیانه رو شروع
کردم یک پاش رو گرفتم بالا و کیرم رو گذاشتم توی کوووووووووسش تند تند
عقب جلو میکردم دیگه کارش از آه ه ه و ناله گذشته بود داشت جیغغغغغغغغغ
میزد اون پاشو هم انداختم روی شونم کیررررررررم رو از کووووووسش دراوردم
کردم توی کووووووووونش وااااایییییییی کونش خیلی تنگ بود کیرم به زور رفت
توشششششششششش یکربع بود از کون میکردمش از بس جیغغغغغ کشید از هوش رفت
پاهاش رو از روی شونهام گذاشتم روی تختخواب همینجوری که رو به جلو
خوابیده بود خوابیدم روش لبهام رو گذاشتم روی لبهاش شروع کردم بخوردن با
شکم خودم فشاررررررر میاوردم به شکمش کیرم هم توی کوسش وحشیانه فرو
میکردم تا خایه و درمیاوردم برگردوندمش به پشت پاهاش رو باز کردم خوابیدم
روش فکر کنم دیگه بچه مرده بود خوابیدم روش کیرررررررررررم رو کردم توی
کوووووووووونش انقدر کردم تا آبم اومد ریختم توشششششششش تازه بهوش اومد
شروع کرد به ناله کردن از درد با اینکه آبم اومده بود هنوز داشتم میکردمش
چون کونش تنگ بود خیلی حال میداد بد بخت وضعیتش خیلی خراب بود آخر سر هم
یک لگد زدم به شکمش و فرار کردم بیرون چند روز بعد توسط پلیس دستگیر شدم
و الان منتظر صدور حکم هستم اما هر حکمی برام صادر کنن مهم نیست حتی اگه
اعدام باشه مهم اینه اتنقامم رو گرفتمممممم.پایان

2 نظرات:

matin گفت...

داداش واقعن که تو داستان تو یه معرکه هستی نمونه تو دنیا نیست معرکه بود داداش معرکه

ناشناس گفت...

با عرض سلام و تبریک سال نو خدمت شما و دوستانتان و تمامی کسانی که وبلاگ شما را حمایت میکنند من نظر خاصی ندارم و برای سرگرمی داستانهای شما را مخوانم و از خواندنش لذت میبرم دوست هم ندارم قضاوت بیجا کنم و بگم راست بود یا دروغ ....ولی این رو به جرعت میتونم بگم که از طرز نوشتن داستانهای زیبای این وبلاگ واقعا" خوشم میاد و امید وارم در سال جدید نیز از داستانهای قشنگتون محروم نشم وبتونم ادامه داستانهای دنباله دار شما رو بخونم مثل داستانهای خانوادگی آرزو خانم و...
بهرحال ازشما واقعان ممنونم و آرزوی پیروزی و سربلندی برای شما دارم
امضاء خواننده ناشناس

 

ابزار وبمستر