ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

گناه درمانی قسمت هشتم

اما نمیخواست که اونها فکر کنن که پری یک زن چاله میدونیه.- ناراحت نشو
عزیزم تنوع هم در زندگی لازمه یک زن هم بالاخره ادمه همش نمیتونه که یه
جور خورش بخوره من هم برای اولین بار یک خورش ایرانی خوشمزه دست اول دیدم
و خوردم من به اعتماد و اعتبار تو اومدم اینجا قرار نشد که هر کی رو دیدی
بمن حواله کنی داریوش ما وقع را برایش شرح داد و اینکه از ته دلش راضی
نیست کسی با اون سهیم بشه.تصور دو کیر در آن واحد پری را هیجان زده و از
خود بیخود کرده بود.به یک شرط حاضرم که تو هم اونجا باشی و به این افشین
خان کمک کنی من اینطوری خاطر جمع ترم.- تو که سختت نیست؟/؟- چاره چیه
بخاطر تو و بخاطرعشق و علاقه ای که نسبت به تو دارم قبول میکنم اگه قبول
نکنم میدونم ناراحت میشی و دلت میشکنه هر چند بمن گفتی که خودتم از این
وضع راضی نیستی داریوش برای افشین تلفن زد و او هم گفت گاچی به از هیچی
تازه این اولین باری نیست که دوتاییمون یه زنو میکنیم همین باعث میشه که
از هم خجالت نکشیم لحظاتی بعد افشین هم خودش را لخت کرد و مثل گرگهای
گرسنه بجان پری افتاد او هم کیر سفتو سختی داشت کمی نازکتر از کیر داریوش
ولی به همان درازی.افشین هم بد چیزی نبود در کارش حسابی وارد بود دیدن
این صحنه ها باعث شده بود که کیر داریوش دوباره شق کند.هوس پری برگشته
بود تشنه دو کیر بود میخواست آن دو از وجودش لذت ببرند میخواست.هر دو کیر
را در بدنش احساس کند سه کیر را با هم احساس کرده بود اما آن نوعی تجاوز
بود امروز با عشق و هوس چنین تمایلی داشت میخواست آنچه را در فیلمها دیده
احساس کند افشین بر روی تخت و طاقباز دراز کشیده بود پری بر رویش افتاده
کیر افشین درون کوس پری بود و داریوش هم به سراغ تنگترین سوراخ کونی که
در عمرش دیده بود رفت.اول سوراخ را بوسید با مقعد زیبایش ور رفت.با کرم
چربش کرد.تمام آلت و کیر خود را کرم مالی کرد و آرام آرام کیرش را به
داخل مقعد پری هدایت کرد و پری را به آرزویش رساند.حالا دو کیر در جسم
پری قرار داشت.او به ارزویش رسیده بود لذتی بی پایان و وصف نشدنی در خود
احساس مینمود.حرکات هر دو را در بدن احساس میکرد.البته حرکات کیر در کوس
لذت بیشتری میداد.ولی کون دادن را هم دوست داشت و از لذت بردن داریوش کیف
میکرد بازیش گرفته بود.گاهی فکرشو طوری متمرکز میکرد که رفت و برگشت هر
دو کیر رو با هم احساس کنه و سر حال بیاد.چند ثانیه ای میتونست ولی بازم
این فکر لعنتی میرفت یطرف دیگه یا کوس یا کون ولی از بس تمرین کرد موفق
شد ثانیه های تمرکز رو بیشتر کنه.هر سه بی طاقت شده بودند.در همین افکار
بود که پری متوجه شد چیز داغ و گرمی از او خارج شده ارضا شده بود.بمحض
اعلام این خبر افشین و داریوش ضربات خود را شدیدتر کرده و کوس و کون پری
را حسابی آبیاری کردند و کیر خود را بیرون کشیدند.چند دقیقه ای را بر روی
تخت روی هم ولو شده بودند.اولش افشین لباساهاشو پوشید و رفت پایین داریوش
به پری گفت میتونم برای شنبه صبح ببینمت؟؟/؟؟- اگه بتونم در برم آره تو
چطور میخوای از دست زنت در بری؟؟/؟؟- شیرین قبل از رفتن به ماه عسل قراره
شنبه صبح بره بانک کارهاشو راست و ریست کنه منم فوری باهات تماس میگیرم
که بیای هر چی سرورم بگه راستی تو که تمام توانتو مصرف کردی برای امشب
هیچ مونده؟/؟- درست میکنم خیلی لذت بردم عروس واقعی امشب من و عروس
زندگیم تویی گاهی وقتها سوپ قبل از غذا خوشمزه تر از غذای اصلیه لباسهای
خود را پوشیدند و سر و وضع خود را مرتب کردند یکدیگر را در آغوش گرفته و
بوسیدند و سه تایی بطرف مجلس عروسی به راه افتادند پری چند صد متر مانده
بمقصد از ماشین پیاده شد و آن دو به راه خود ادامه دادند. اولش داریوش و
افشین وارد خانه شدند و پشت سرش چند دقیقه بعد پری وارد شد مینا بمحض
دیدن او پرسید کجا بودی تا حالا؟/؟- بودم اون بالا بالا یجایی آتیش گرفته
بود داشتم خاموش میکردم.- شوخیت گرفته؟؟/؟؟- نه دارم جدی میگم محل کار یه
نفر آتیش گرفته بود داشتم خاموش میکردم.- محل کار کی؟/؟ اصلا چه ربطی به
تو داشت؟/؟مگه تو آتش نشانی هستی؟/؟- شایدم قویتر از آتیش نشونی باشم
طوری هم بلند صحبت کرد که منوچهر هم بشنوه من آتیش شاه دوماد رو خاموش
کردم مگه خبر نداری شرکت داریوش خان آتیش گرفته بود؟/؟- ما که چیزی
نشنیدیم.در همین لحظه داریوش پشت میکروفون رفت و از حضار بخاطر غیبت و به
تاخیر افتادن شام عذر خواهی کرد.- البته به یاری خدا و مامورین محترم
همون ابتدای کار موفق به اطفا حریق شدیم و جای نگرانی نیست یک دلیل اینکه
مجبور شد به همه اطلاع بده این بود که چون در این یکساعت غیبت به
تلفنهای همسرش جواب نمیداد و اونم به دلشوره انداخته بود شیرین مجبور شد
موضوع را با پدر و مادرها درمیون بذاره و اگه 5 دقیقه دیرتر میرسیدن چند
نفری میخواستند برن شرکت و گندش درمیومد و در هر حال شایعه به نیمی از
میهمانان سرایت کرده بود و به گوش منوچهر و مینا نرسیده بود.آن دو هاج و
واج و بر و بر به پری نگاه میکردند.- زنداداش عزیزم توضیح بده چطوری با
چی توی خاموش کردن آتیش به داریوش خان کمک کردی؟/؟ پری هم با کمال پر
رویی طوریکه منوچهرهم ببیند و بشنود با دست اشاره ای به کوسش کرد و گفت
با این جات خالی مینا جون چون توی تانکر من بازم آب بود آتیش یه نفر دیگه
ببخشید یه جای دیگه رو هم خاموش کردم ولی جات حسابی خالی بود مینا.-
دوستان بجای ما دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش بعد که منوچهر از
ناراحتی و عصبانیت به سویی رفت گفت میمردی اگه به منم میگفتی میومدم.-
طرف جنس نا خالص و پلاسیده نمیخواست مینا خورد و دم نکشید البته
اونجوریکه پری میگفت نبود برو رویی داشت ولی به زیبایی زن برادرش نبود.با
آنکه رستوران نبود ولی چندین آشپز و کارگر استخدام کرده رستوران را به
خانه آوردند.غذا بصورت سلف سرویسی بر روی میزهای حاشیه ویلا چیده شده بود
و در هر حال آنشب که به پری خیلی خوش گذشت.عروس خیلی خوشگل و با نمک بود
و گاه با پری گرم میگرفت برای یک لحظه خانم مومنه سابق ما دلش سوخت و
بیاد کاری که شوهرش و منیژه با او کرده بودند افتاد اما فوری فکرش را
بجای دیگری مشغول کرد تا احساساتش جریحه دار نشود.از طریق موبایل پیامی
را از داریوش دریافت کرد که متن آن چنین بود..لحظه های با تو بودن را
هرگز فراموش نمیکنم بیا تا شیرینی لحظه های پنجشنبه را در شنبه ای زیبا
تجدید کنیم اگر تو بخواهی.. پری در جواب اینگونه نوشت و فرستاد..خواسته
تو خواسته قلبی من است من میخواهم فقط با تو باشم با تو تنها تنها با تو
میدانم که ساحل در انتظار ماست در انتظار من و تو دوستت دارم..ساعت حدود
سه صبح جمعه بود که برو بچه های مشهدی مجلس را ترک کردند و نیم ساعتی را
در استراحتگاه منوچهر و مینا نشستند.بحث جیم فنگ شدن دیروز پری از مجلس
عروسی داغ شده بود.فضولها همه اطلاعات را در اختیار جواد گذاشته
بودند.برای همین سگرمه هاش توی هم بود.- چیه مادر؟/؟ چرا ناراحتی؟/؟ اگه
فردا بری و دوست دختر بگیری و باهاش سکس داشته باشی من باید ناراحت
بشم؟؟/؟؟ قرار 05;ون که یادت نرفته؟/؟- نه مامان کاش یادم میرفت و اینقدر
برام عقده نمیشد.هر سه نفر آنها میدانستند که پری در این دو روزه با سه
مرد بوده است ظاهرا جواد ماجرای خود و مادرش را برای عمه و پسرعمه اش
تعریف کرده بود.شاید میخواست به نوعی کلاس بگذارد.البته قبلا با مادرش
صحبت کرده بود و او در بیان این مطلب صاحب اختیارش کرده بود.راستش برای
پری فرق نمیکرد که آنها از موضوع او و جواد با خبر باشند یا نه.مینا
آنقدر پوست کلفت بود که از پری انتظار داشت بپذیرد که گروه با هم سکس
چهار نفره داشته باشند.- ببین پری جون الان میگیریم میخوابیم بعد از خواب
و خوردن صبحونه با هم یه برنامه ای ردیف میکنیم و بعد از ناهار و استراحت
راه میفتیم طرف مشهد من دیگه خسته شدم.- پری دید که همه اصرار بر برگشتن
دارند.او دلش پیش داریوش و شنبه صبح کنار ساحل بود.با این برنامه ریزی
تمام نقشه هایش نقش بر آب میشد.- اصلا خوشم نمیا با شما سکس داشته باشم
اونم تا یه روز دیگه خسته ام کمرم درد میکنه نایی برام نمونده از من یکی
بیا پایین.ما که تازه اومدیم هنوز استراحتی نکردیم چرا حالا با این
عجله؟/؟- منوچهر لب باز کرد و گفت نکنه هوس داریوش خان به سرت زده.- خفه
شووووو مگه تو شوهر منی؟ مگه اختیار دار منی؟/؟- با بچه ام اینطور صحبت
نکن ما فردا از اینجا میریم خواستی با ما بیا خواستی نیا.پری که هوا را
پس دید با اینکه از دیدن هیکل لخت مینا چندشش میشد گفت من به یه شرط
حاضرم سکس 4 نفره داشته باشیم که کاملا خستگی ام در بره و تا امشب هم
میدونم خسته ام اگه خدا بخواد امروز جمعه رو میریم گردش و دوری این اطراف
میزنیم یه چیزی حدود بیست ساعت دیگه در خدمت خواهم بود.جواد قبلا هم راضی
بود و هم ناراضی از اینکه مادرش به جمع آنان بیاید ولی از موقعیکه فهمید
افشین و داریوش هم ناخنکی به مامان جونش زده اند بی تفاوت تر شد و راحت
تر تونست با مسئله کنار بیاد پری ادامه داد وقتیکه حسابی سیر شدیم
میخوابیم و بعد از ناهار یا اگه خواستین یکشنبه صبح میریم چطوره؟/؟ همه
به افتخار پری کف زدند و هورا کشیدند.هوس کار خودش را کرده بود.بعدا با
خودش حساب کرد که اگه سکسو از سر شب شروع کنن بهتره چون اینجوری هم به
خوابش میرسه هم سر حال به معشوق جدیدش.دنیا رو چی دیدی شاید سکس امشبم
بهم لذت داد؟؟/؟؟ خلاصه ساعت 7 بعدازظهر شد و با اینکه غروب دریا رو خیلی
دوست داشت از خیرش گذشت و به استراحتگاه منوچهر و مینا رفت...ادامه دارد

3 نظرات:

matin گفت...

داداش من که خیلی با این داستان گناه درمانی حال میکونم به جان خودم توپ توپه خیلی ردیف مرسی ازت

mery گفت...

خیلی خوکشل بود داستانهای این سریت امیر جون.قربونت برم من

ناشناس گفت...

عالی بود ادامشو زود تر بفرست

 

ابزار وبمستر