ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

خانم مهندس قسمت دوازدهم

وقتی سرمو بالا آوردم دیدم کیارش بهاره رو کشیده روی تخت و مثل این ندید
بدیدها افتاده به جونش داشت به زور لباسشو در میاورد بهاره هم هی داد
میزد ولش کن خودم درش میاررررررررم پاره میشه نکننننننن سپیده گفت بابا
انقدر سر و صدا نکنید بذارید ببینم چی نوشته ؟/؟ من سریع خودمو جمع و جور
کردم و رفتم روی کاناپه ای که کنار در تراس بود لم دادم بهاره هم برای
اینکه لباس جدیدش پاره نشه خودش زودی درش آورد کیارش هم بهش رحم نکرد و
شورت و سوتینش رو به زور در آورد و گفت حالا از دست من در میری هان؟/؟
خودتو چسبوندی به کاوه فکر کردی نمیتونم کاری کنم؟/؟ بهاره هم که داشت
موهاشو با دستش جمع میکرد تا پشت سرش ببنده گفت اگه کاوه بفهمه همینجا
خایه هاتو میکشه قرار بود من امشب پیش اون باشم کیارش خندید گفت خوب پیش
جفتمون باش سپیده گفت چرا تو پیش کاوه بخوابی مگه من مردم ؟/؟ خودم جورت
رو میکشم کیارش عصبانی شد و گفت بیخود کردی طرف کاوه بری من میدونم و تو
هاااااا اصلا این چه وضعیه چرا سوتینت رو نمیبندی ؟/؟ اگه الان کاوه بیاد
چی ؟/؟ راستم میگفت منو سپیده جفتمون فقط با یک شورت نشسته بودیم و سوتین
نداشتیم سپیده گفت خفه شو جوجه خروس واسه من دم درآورده تعیین تکلیفم
میکنه من خواهر بزرگترتم زیادم حرف بزنی همینجوری لخت میرم پایین بین
جمعیت داد میزنم بیایین منو بکنین هاااااااا قبل از اینکه کیارش جوابی
بده دوباره بهاره گفت باشه کیارش خان هر کار میخوای بکن ولی اگه بهرام
بیاد بالا و ببینه چی ؟/؟ همینموقع سپیده سرشو از روی لب تاب بطرف بهاره
برگردوند و گفت تو نگران اون نباش امشب بیتا قراره بره خونه مادربزرگشون
بمونه الان بهش زنگ میزنم که بهرام رو هم با خودش ببره همونجام یک حالی
بهش بده تا سرش گرم باشه و اینجا نیاد بهاره که دید دیگه راهی نداره رو
بمن گفت اینجوریه روشنک خانم ؟/؟ باشه منم تلافیشو بموقعش سرت در میارم
خندیدم و گفتم اولا پسر عموی خودته بعدشم این به تلافیه اون کارهایی که
گذاشتی بهرام با من بکنه تا خواست جواب بده کیارش کیرش رو کرد توی دهنش و
گفت حرف زدن دیگه بسه الان وقت خوردنه بهاره سریع از دهنش درش آورد و گفت
صد دفعه بهت گفتم این کیر اسب رو تا ته نکن توی دهنم خفه میشم آخرررررر
بعد خودش شروع کرد آروم کیرشو خوردن همینطورکه روی کاناپه لم داده بودم
به سکس بهاره و کیارش نگاه میکردم به اون بدن خوش فرم و سکسی بهاره اون
کیررررر کلفت کیارش هر کسی توی اون لحظه تحریک میشه همینجور زل زده بودم
بهشون کیارش از دهن بهاره کشید بیرون و گفت بسه یک وقت آبم میاد برگرد
میخوام بکنمت بهاره هم روی همون تخت به حالت سگی برگشت و پشتشو به کیارش
کرد انتخاب اول کیارش کوس بود داشتم سکس اون دو تا رو نگاه میکردم که
سپیده لب تاب رو بست و اومد کنارم روی کاناپه سمت چپم نشست و گفت عجب
داستانی بود خیلی قشنگ مینویسه بعد متوجه نگاههای من به کیارش و بهاره شد
گفت چی شده حشرت زده بالا ؟/؟ خندیدم و گفتم نه فقط از استیل و هیکل
بهاره خیلی خوشم میاد دستشو دور گردنم انداخت طوریکه از اونور سینه سمت
راستمو گرفت توی دستش و گفت تو که خودت یک تیکه جواهری بهاره مقابل تو
چیزی نیست بعد آروم در گوشم گفت روشنک جون میشه یک خواهشی ازت کنم ؟/؟
گفتم جونم ؟/؟ دوباره خیلی آروم طوریکه کیارش نشنوه گفت ببین امشب قرار
بود من با کاوه باشم ولی جور نشد حالا یک نقشه ای کشیدم بعد از مهمونی که
کاوه اومد بالا تو بگو میخوای بری حموم بعد من میگم منم میام به کاوه هم
میگم اونم بگه که میخواد با ما بیاد دوش بگیره حتما کیارش گیر میده که
چرا با هم میرین بعد تو به کیارش بگو که کاوه با سپیده کاری نداره و منو
میخواد بکنه یکم تعجب کردم گفتم واقعا سکس امشبتون انقدر مهمه که باید
اینهمه براش طرح و نقشه بریزین ؟/؟ خندید و گفت آخه این کادوی تولد کاوه
ست گفتم یعنی میخوای توی حموم جلوی من سکس کنی ؟/؟ آخه من با کاوه هیچوقت
ارتباطی بیشتر از سلام و علیک نداشتم چه برسه بخوایم با هم لخت بریم حموم
اصلا فکر همچین چیزی رو هم نمیتونم کنم ؟/؟ سپیده گفت بخاطر من قول میدم
زود تموم شه که تو هم خجالت نکشی گفتم حالا بذار ببینیم چی میشه شاید تا
اونموقع تونستیم کیارش رو دکش کنیم متوجه شدم سپیده بین حرف زدنش داره
سینمو هم میماله گفتم انگار داستانش حالت رو بدجور خراب کرده هااااا ؟/؟
خندید و گفت شاید بعدش سینمو بیشتر فشار داد اون یکی دستشو هم گذاشت روی
رون پام و شروع کرد به مالیدن دوباره با خنده گفتم انرژی خودتو بذار برای
شب که کاوه میاد پیشت گفت اتفاقا الان میخوام انرژی ذخیره کنم البته اگه
یک مقدار پاهاتو از هم باز کنی آخه پامو روی پام انداخته بودم خودش با
دست پاهامو از هم باز کرد و گفت بذار ببینیم این وسط چی داری ؟/؟ گفتم
سپیده من خجالت میکشم بذار برای یک وقت دیگه خندید گفت وقت از این بهتر
هم مگه پیدا میشه خانمی ؟/؟ هیچوقت بدم نمیومد با یک دختر خوشگل یک لز
کوچولو داشته باشم تازه اگه اون دختر سپیده باشه که چه بهتر ولی از طرفی
من و سپیده همچین حسابی تا حالا با هم نداشتیم چشمم به دستش افتاد کرده
بودش زیر شورتم و داشت چوچولم رو میمالید دیووووووونه کننده
بوداووووووووف انگار هزار ساله کارش همینه نمیتونستم جلوی اون دختر خوشگل
و لوند بیشتر از این مقاومت کنم سرمو دادم عقب و چشمهامو بستم و سعی کردم
فقط لذت ببرم احساس کردم انگشتش رو داره روی لبه های کوسم میکشه غیر از
آه ه ه کشیدن کاری ازم بر نمیومد همینطور ادامه داد تا آخر تونستم دو تا
از انگشتاشو توی کوووووووسم حس کنم صدای آه ه ه و اوه ه ه سکس کردن کیارش
و بهاره هم لذتش رو بیشتر میکرد چشمهامو باز کردم و به جلوم خیره شدم
شورتم خیس شده بود سپیده با دستش سرمو بطرف خودش برگردوند یک لحظه
چشمهامون بهم دوخته شد آدم دلش میخواست توی اون چشمهای گیرا غرق بشه لبشو
جلو آورد قبل از اینکه اون کاری کنه خودم لبشو گرفتم زبونشو توی دهنم
میچرخوند دو تایی چسبیده بودیم بهم انگار که بهم گره خورده باشیم منم
دستمو از زیر شورتش کردم توش تا براش یکم کوسشو بمالم لبهامون از هم جدا
نمیشدن مزش هیچوقت از زیر زبونم بیرون نمیره همینموقع دوباره صدای داد و
بیداد بهاره رفت هوا لب سپیده رو ول کردم و بطرف بهاره برگشتم داد میزد
امشب از عقب خبری نیست نههههههههه کیارش هم گیر داده بود که از عقب بکنه
آخرش کیارش گفت اصلا هر چی روشنک بگه بعد رو بمن گفت از عقب بکنم یا از
جلو ؟/؟ من از جام بلند شدم و بطرفشون رفتم به ذهنم رسید که من حالا
حالاها با این بهاره خانم کار دارم برای همین گفتم از عقب بذار بعد با
چشمم به لباس بهاره اشاره کردم که کیارش خودش فهمید منظورم چیه بهاره هم
گفت روشنک گهی زین به پشت و کهی پشت به زین خندیدم و گفتم زیاد درد نداره
عزیزم شل کنی چیزی نمیشه کیارش از پشت بهاره بلند شد و رفت جلوش و کیرشو
گرفت دستش و گفت خیسش کن بهاره هم گفت من نمیکنم هر کی که گفته از عقب
خودشم باید خیسش کنه کیارش بمن نگاه کرد و شونه هاشو بالا انداخت یعنی
بمن ربطی نداره نمیدونستم چیکار کنم از طرفی هم با بهاره کار داشتم
همینموقع صدای سوت و دست زدن و جیغ کشیدن از پایین اومد هممون بخاطر این
صداها به در نگاه کردیم حتما کاوه شمعهای کیک رو فوت کرده بود ؟/؟ من
هنوز حواسم به اون صداها بود که کیارش گفت چیکار کنیم بالاخره ؟/؟ بدون
معطلی گفتم قبوله خودم برات میخورمش کیارش جووووووون کیارشم دوباره رفت
روی تخت پشت سر بهاره و کیرشو بطرف بیرون تخت گرفت منم رفتم جلوش و روی
زانوهام نشستم و گرفتمش توی دستم یک نگاهی بهش کردم چند سال بود که مزه
کیرشو نچشیده بودم اول یکم سرشو لیس زدم بعد آروم کردم توی دهنم و شروع
کردم به ساک زدن دیدم سپیده هم رفت روی تخت و گفت بذار منم کون بهاره رو
آماده کنم بهاره گفت به به جاکش اعظم بفرمایید مال غریبه که نیست مال
دختر عموتونه بفرمایید برای برادرتون آمادش کنید سپیده خندید و رفت پشت
بهاره اونم به حالت سگی نشست و سرشو برد وسط پاهای بهاره تا سوراخ کونشو
لیس بزنه طوریکه اینبار سپیده بود که پشتشو به کیارش کرده بود منم به ساک
زدنم ادامه دادم کیارش دستشو پشت سرم گذاشته بود و فشار میداد به کیرش
توی همین حالت برگشت و قمبل سپیده رو دید شورت سپیده رو کنار زد و با شست
هی کوس سپیده رو مالید سپیده برگشت و با خنده گفت چی شده تو که الان
میگفتی برم لباس بپوشم یکوقت کاوه منو اینجوری نبینه هااااان ؟/؟ حالا
خودت شورتمو میکشی پایین ؟/؟ کیارش گفت این یک لحظه است قبل از اومدن
کاوه تموم میشه بعد شستشو فشار داد توی کوس خواهرش و شروع کرد به جلو عقب
کردن سپیده هم برگشت تا دوباره سوراخ بهاره رو لیس بزنه با حرکت دست
کیارش که به سرم فشار میاورد منم سرعت ساک زدنمو بیشتر کردم با اون یکی
دستم هم تخمهاشو براش میمالیدم کمی که گذشت کیارش گفت داره میاد میخوریش
؟/؟ پلکمو بهم زدم یعنی آره چند دقیقه نگذشت که همراه با صدای آه ه ه
کشیدن آبشم توی دهنم خالی شد حتی نذاشتم یک قطره اش حروم بشه تا ته همشو
خوردم کیارش کیرشو از دهنم کشید بیرون و بمسمت قمبل سپیده برگشت یک مقدار
کیرش کوچیکتر شده بود ولی با همون حالت سریع هولش داد توی کوس سپیده و با
خنده گفت بذار این تو گرم بشه سپیده سرشو برگردوند گفت واه آبت اومد ؟/؟
پس دو ساعت من دارم برای کی این سوراخ رو لیسش میزنم ؟/؟ بهاره خنده کنان
گفت خدا رو شکر دیگه شرش کم شد کیارش چند لحظه بعد از کوس سپیده کشید
بیرون کیرش کاملا کوچیک شده بود بعد رو به بهاره گفت فکر کردی از قصد
خواستم آبم بیاد تا دفعه بعد یکساعت روت تلمبه بزنم...ادامه دارد

4 نظرات:

matin گفت...

این خواهر برادر هم میان تو داستان توپ میشه مثل این داستان خیلی ردیفه ولی امیر جون ادامه رو زود بذار ادم میمونه تو خماری

ناشناس گفت...

slm amir joon vaghean khobe age mishe edamasho zodar bezar.mamnoon

ناشناس گفت...

سلام داش امیر دست خوش خیلی باحالند.امیر جان جان من این داستانو سریعتر میزاری من مدت زیادیه تو کفم که چی میشه.
بازم تشکر

ناشناس گفت...

سلام امير جان عالي بود.
من دارم اين داستانو دنبال ميكنم اما تو هيچ سايتي ادامشو ديگه نزاشته.فقط تو سايت لوتي داستان چند قسمت جلوتر اما فكر نكنم ديگه اونام ادامشو داشته باشن.
ازت ميخوام اگه داستان ماله خودته ادامشو بزاري اگرم نيست زحمت بگش براش يه پايان بنويس
در ضمن من ليت داستاناتو نگاه گردم خيلي داستان همينجوري داري كه پايانش ناتمومه اگه ميشه بجاي اينگه داستان جديد بزاري يه مدت وقت بزار اول داساناي قبلي رو تموم كن تا خواننده هاي جديد و قديم بدونن داستان تموم شده.بعد داستاناي جديدتو بزار
البته ميدونم سرت شلوغهو فقط ممگن نيست براي يه نظر اينكارو بگني
اما تيري در تاريكي بود گفتم درخواست بگنم شايد بشه
ممنون ميشم

 

ابزار وبمستر