ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

گناه درماني قسمت چهاردهم

غضنفر معمولا او را حاج خانم و یا دخترم صدا میکرد اما پری همان غضنفر صدایش میزد.- غضنفر.- بله حاج خانم.- تو خودت میدونیکه من چقدر اهل عبادت و دعا و مناجات و اینام البته اینها همه ظاهر کاره و آدم باید در درجه اول قلبش پاک باشه.من هم شاید به پسرم اینقدر اعتماد نداشته باشم که به تو دارم و این چند ساله خودتو خوب نشون دادی.به هر حال خونه بزرگه و تابستونه و هوا گرم و گاهی وقتها آدم دوست داره راحت باشه و روسریشو بگیره و یا لباس خنکتری بپوشه تو هم که جای پدر منی اما بهرحال ما بهم نا محرمیم و من باید یعنی هر دومون باید خیلی رعایت کنیم سرتو درد نیارم غضنفر خلاصه کلام اینکه میخواستم یه صیغه محرمیتی بخونیم که اینجور مواقع من راحت پیشت بتونم بدون روسری باشم.- حاج خانم مگه میشه؟/؟- چرا نمیشه تو مگه مقلد فلانی نیستی؟/؟- چرا پری جلدی رفت و یک کتاب توضیح المسائل آورد و الکی چند صفحه ای را ورق زد و گفت آهان اینجا نوشته بخون.- دخترم تو که میدونی من سواد ندارم خودت برام بخونش.پری با جمله بندی مرتب چرندیاتی تحویل غضنفر داد که فکر نمیکرد حتی یک دبیر ادبیات فارسی هم بتونه چنین جملاتی رو بسازه.چند لحظه بعد یک جزوه عربی که معلوم نبود چیه رو در دست گرفت و نزدغضنفر خان ساده برگشت.این هم دستور صیغه نامه بدون اینکه ملا و آخوندی لازم باشه اگه سواد عربی داشته باشیم خودمون میتونیم بخونیم.- منکه فقط یخورده سواد قرآنی دارم.- بمن که اطمینان داری؟؟/؟؟- خواهش میکنم حاج خانم چوبکاری میفرمایید.- من این خطبه محرمیت را به زبان عربی میخوانم تو هم در آخر به زبان عربی میگویی نعم.نعم به زبان عربی یعنی بله اینو که میدونی؟/؟- بله خانم منکه حج رفته بودم خیلی از این کلمه استفاده میکردم.- ببخشید غضنفر خان این سوالو میکنم این خطبه باید موقعی خونده بشه که هر دو طرف پاک باشن.- استغفرالله حاج خانم شما خودت بهتر میدونین که ما عبادتمون ترک نمیشه.- خب پس بریم وضو بگیریم تا من این صیغه رو جاری کنم در هر حال ان بعدازظهر چند تا نعم نعم از غضنفر خان تحویل گرفت و با خود گفت این شرعی ترین و سخت ترین قسمت کار بود که به خیر گذشت یه جایی غضنفر بدجوری گیر داده بود که جعفر هم از مرخصی برگرده و یک دفعه خطبه رو بخونیم که پری گفت که الان شنبه هست و تا شنبه دیگه منکه نمیتونم همینجور بخودم سخت بگیرم.غضنفر در دل پری را تحسین کرد و از اینکه در برابر یک پیر مرد هم که شور و اشتیاق جوانی از سرش رفته خیلی خود نگهدار است برایش دعا میکرد.ساعتی بعد غضنفر قصد خداحافظی و رفتن به خانه را داشت که پری به او گفت تو که خانمت رفته دهات پیش بچه ها و اقای دکتر هم که امشب خونه نمیاد و منم تنهام تو هم بجای پدر منی این همه راه کجا بری و صبح دوباره برگردی؟/؟.اذان که شده عبادتتو بکن شامتم پیش من بخور چیزی هم که توی این خونه فراوونه اتاقه.هر جا دوست داشتی میتونی بخوابی.آخه درست نیست.- چی رو درست نیست حاجی الان چه فرقی با روز داره محرم هم که هستیم و احترام همو هم که داریم که اگه غیر این بود نه من نگهت میداشتم و نه تو اینجا میموندی .پری اینجا رو هم موفق شد.دو سه ساعتی گذشت و حاجی غضنفر و پری شام را با هم خوردند.باغبان این را برای خود افتخاری میدانست که با رییس و خانم خانه شام بخورد.ساعت حدود 9 شب بود داشت دیر میشد و ترسید که غضنفر خوابش بگیره فرشته دیروز و شیطان امروز با یک لیوان آب و یک عدد قرص 50 میلی سیلد نافیل که سفت و شق کننده کیر بود به نزد غضنفر رفت.او این قرص را درمیان وسایل شوهرش پیدا کرده بود.کنجکاو شد و از داروخانه درمورد آن کسب اطلاع کرد شوهرش بدون اطلاع او این قرصها را میخورد بسته ای از بروشوردار آن را از داروخانه خرید و در مورد آن اطلاعاتی به دست آورد و با توجه به اطلاعاتی از وضع جسمانی و سلامتی غضنفر داشت و میدونست مشکل خاصی نداره جز اینکه گاهی وقتها کمر درد به سراغش میاد با این ترفند به او گفت که این قرص را که مخصوص کمر درد است بخورد.برایش خوب است و این را دکتر جمشید توصیه کرده است.اسم شوهرش و دکتر را آورد که پیر مرد خاطر جمع تر شود.پری یقین داشت که این اولین باری بود که حاجی از این قرصها تناول میکرد.-پ ایین رفت حاجی؟/؟- آره دستت درد نکنه ممنونم از اینکه اینقدر بفکر منی دخترم بچه هام مخصوصا پسرها بیشتر دست بگیر دارن تا بخوان کمک پدرشون باشن.پری آرام آرام مرحله بعدی فتنه گری خود را شروع کرده بود.موهای کوسش را که چند روز بود نتراشیده تراشید خود را حسابی خوشبو کرد طوریکه غضنفر نفهمد به حمام رفت.تمام بدن خود را با عطر و ادکلن ملایم هوس انگیز و گرانقیمت اغشته کرده با یک آرایش درست و حسابی و لباس و پوششی وسوسه انگیز چهل و پنج دقیقه ای خود را مشغول کرد.روسریش را هم از سر برداشت شلوار لی کشی تنگ و چسبان خود را که کون سفت و برجسته اش را بزرگتر نشان میداد به پا کرد.شلواری که فقط یک وجب پایین تر از زانویش بود و در انتها تنگ میشد که این بیشتر به برجستگی باسن نما میبخشید.بلوز قرمزی نازک و آستین کوتاه سوتین نمایی را که در عروسی داریوش پوشیده بود به تن کرد.جرات داره خوابیده باشه. حاجی غضنفر کجایی؟/؟ اینجا که خونه نیست سر شب بگیری بخوابی مرد از پله ها پایین آمد.چشمش که به پری افتاد مات ماند میخکوب شده بود سرش را پایین انداخت.ـ چیه تعجب کردی چرا سرتو پایین انداختی؟/؟ این لباسها که نجس نیستند تازه منم که محرمتم مگه جن دیدی؟/؟ غضنفر سکوت را شکست و برای اینکه شخصیت زیبایی را مثال بزند گفت نه پری دیدم.هر دو زدند زیر خنده.حاجی بدون آنکه بخواهد نوعی ایهام ادبی بکار برده بود.- آخه ما به اینجور چیزها عادت نداریم.غضنفر بار دیگر نگاهش را به خانم خانه مثلا محرمش انداخت.احساس لذت عجیبی در ناحیه کیر و قسمت بالای آن مینمود.تمام بدنش داغ شده بود ناگهان کیرش مانند تیری که از کمان رها شود شق شده و بطرف جلو پرید.وسط شلوارش شده بود مثل قله کوه.چند سالی میشد که چنین هیجانی به او دست نداده بود.حیف که همسرش در دسترس نبود وگرنه بهش نشون میداد که چی شده.اما پری هم بدجوری وسوسه اش کرده بود.چند تا صلوات فرستاد و شیطان را لعنت کرد.هر چه باشه زن مردمه من نباید نظر بد داشته باشم.الان درست50ساله که دارم عبادت میکنم.تا الانکه یادمه از اینجور لغزشها نداشتم پری بخال زده بود.متوجه ورم پشت شلوار غضنفر شده بود.با آنکه بیشتر مردها آرزوی یک لحظه با او بودن را داشتند ولی رام کردن این پیر مرد از رام کردن یک شیر وحشی هم سخت تر بنظر میرسید.پیر مرد که زیاد هم پیر نشان نمیداد از خجالت خودش را بسمتی دیگر متمایل کرده بود ولی کار از کار گذشته و پری سر مست از پیروزی به موفقیت های بعدی می اندیشید.آنچه باید بکند و آنچه که باید بگوید همه را آماده کرده بود و در مقابل پاسخهای احتمالی غضنفر هم جوابهایی آماده کرده بود.در نهایت او را بجایی میرساند و میکشاند که حتی منطق هم نمیتوانست کاری برای غضنفر انجام دهد.مرد هر کاری کرد نتوانست کیرش را بخواند.پری با خود گفت خودتو خسته نکن دواش پیش منه.- حاج آقا امشب شما میهمان منید و احترام مهمان بر صاحب خانه ضروریست.تو حبیب خدایی هر جوری بود او را روی مبل نشاند و با چایی و میوه ازش پذیرایی کرد.وقتی خم میشد تا به او میوه تعارف کند سینه های قشنگ و مرمرینش چشم مرد مومن را خیره میکردند.حاجی بدجوری وسوسه شده بود.باز هم زیر لب ذکر میگفت داشت از محرم پری شدن پشیمان میشد.خدایا کمکم کن 50 سال عبادت منو زیر سوال نبر.ـ غضنفر چت شده ؟/؟ اینقدر معذب نباش و خودتو جمع و جور نکن من و تو اگه لخت لخت هم کنار هم باشیم از نظر دینی و شرعی خلافی نکرده ایم حالا از نظر عرفی میخوایم یه چیزایی رو رعایت کنیم اون یک مسئله دیگه ایه.حاجی بر و بر نگاهش میکرد عرف مرف حالیش نمیشد معلوم نبود که چرا این کیر صاحاب مرده نمیخوابد؟؟/؟؟غضنفر حواسش جایی دیگر بود و پری همچنان برای خود حرف میزد.- حاجی فکر کن خونه دخترته راحت باش اگه امشب مهمون خونه ام نبودی میخواستم تو یه کاری کمکم کنی ولی اصلا درست نیست چنین خواهشی یا جسارتی بکنم.- این حرفها چیه دخترم راحت باش هر امری داشته باشی در خدمتگزاری حاضرم.پری من و منی کرد و با کمی دلهره و ناز و کرشمه و ابرو نازک کردن گفت میدونم خیلی خسته ای و زود باید بخوابی ولی صبح میتونی دو ساعت کارو دیرتر شروع کنی.میخواستم برم حموم اگه زحمتی نمیشه توی کیسه کشیدن و لیف زدن پشتم بمن کمک کنی ممنون میشم.- خانم یعنی من هم باید بیام توی حمومممممم؟؟؟/؟؟.- نه توی همین اتاق پشتمو کیسه بزن اشکالی نداره؟/؟- چه اشکالی داره من و تو که نا محرم نیستیم.غضنفر همچنان داغ داغ بود. - سختت نباشه خجالت هم نکش نماز شکدارهم نخون من الان میرم حموم تنم که خوب خیس خورد صدات میکنم.غضنفر درمانده شده بود.درست است که آنها محرم بودند ولی او نمی بایستی به آن زن مومن و پاکدامن و ساده دل و شریف نظر بد داشته باشد.از اینجای قضیه میترسید بخصوص اینکه از موقعیکه برای اولین بار او را با یک حالت تازه دیده بود کیر چند سال خفته اش بیدار شده و به این نون و ماستها قصد خوابیدن نداشت.- اگه حرف پری خانمو گوش نکنم ناراحت میشه خیلی بمن لطف داشته.این کیر رو چیکار کنم ؟/؟ اگه چاره داشتم نخ میگرفتم دور رون پام می بستمش من میرم تو پشتشو لیف و کیسه هم میزنم ولی سرمو اونور میکنم تا چشام به تنش نیفته راه دیگه ای ندارم.در همین افکار بود که پری صدایش زد.ماموریت شبانه غضنفر شروع شده بود.- حاج خانم اشکال داره با لباس بیام تو؟/؟- خیس میشی سرما میخوری همه رو در بیار فقط شورت پات باشه.مرد غصه اش شده بود.لااقل دوست داشت زیر پیرهنی که قد عبا بود و تا سر زانوهایش میرسید پاش باشه که بخاطر شقی کیر پیش پری خانم خجالت نکشه در هر حال با یک شورت وارد حمام شد.هر چه سر کیر را بطرف بالا میداد و صاف و افقی در راستای شکمش قرار میداد و شورت پارچه ای را بطرف بالا میکشید افاقه نمیکرد و کیر بسمت جلو تیز میشد.وقتیکه چشمش به پری افتاد اشهد خود را خواند.همچون پری دریایی بر روی شکم خوابیده بود.تنها پوشش او یک شورت صورتی براق و ریبا بود که چیزی حدود یک سوم باسنش را پوشش میداد.- حاجی میتونی شروع کنی من کرستمو هم درآوردم که تو راحت باشی.حاجی با خود گفت عجب زن با ملاحظه ای دوست داره فشار کمتری بمن بیاد و همینطور زیر لب ورد میخواند تا شیطان در او نفوذ نکند.مگر میشد سرش را آنور کند و کیسه بکشد؟/؟ چه کمر یکدست و سفیدی داشت ؟؟/؟؟ پاهایی کشیده و کونی درشت این ملکه زیبایی و هوس هوش از سر حاجی60 ساله با عبادتی 50 ساله برده بود.- خانم پشتتون قرمز میشه.- عیبی نداره لیف میزنی دوباره بهتر میشه.غضنفر پس از انکه پشت دستها گردن و کمر پری را کیسه کشید به انتهای کمر و ابتدای باسنش رسیده بود.- عذر میخوام یادم رفت با سنمو کیسه بکشم.حاجی که دیگر بی طاقت بی طاقت شده بود و از خدا صبر میخواست قسمتی از باسن را که مشخص بود کیسه میکشید و بقیه را هم از زیر شورت.- خجالت نکش راحت کار کن تا اونجاییکه فکر میکنی لازمه شورتو پایین بکش و باغبان ما که تا بحال همچین گلی ندیده بود شورتش را کمی پایین کشید.حتی خط وسط بین دو قاچ کون او هم هوس انگیز مینمودند.شورت زن را بالا کشید بر روی تنش آب ریخت.- حالا زحمت لیفو بکش و دیگه کارت ندارم و پری آخرین ضربه کاری خود قبل از عملیات را باید در اینجا وارد میاورد.هنوز پری رویش را بطرف غضنفر بر نگردانده بود.مصلحت چنین اقتضا میکرد که او را بحال خود بگذارد تا او راحت دید بزند حشری شود و از شق بودن کیر خود خجالت نکشد و خود را با وضعیت موجود وفق داده و شیطان فرصت بیشتری برای خود نمایی داشته باشد.مشغول لیف زدن شد.پری از لمس دستهای درشت و کاری او که مثل یک جوان قدرت داشت لذت میبرد.پری باز هم عشوه ای کرد و گفت حاجی اگه نمیتونی شورتمو پایین بکشی من خودم بکشم؟؟/؟؟ حاجی اینکار را برایش انجام داد.لحظه کشیدن شورت.پری کمی کونش را به اینطرف و انطرف میگرداند و کمی قوز میکرد تا دل و ایمان حاجی را بیشتر ببرد.عابد بخت برگشته به لیف زدن مشغول شد.اصلا باورش نمیشد سر از اینجا دربیاورد خیلی ماهرانه لیف میزد.حالا دیگر پری کلا لخت و پشت به غضنفر بود.حاجی از گردن و کتف و کمر به باسن رسید.واااااااااای ارزو کرد که ایکاش متعلق به او بود وهر کاری میخواست میتوانست با آن بکند.البته در جا استغفار کرد.پری پایش را باز کرد و دستور داد که لای پایش را هم لیف بزند.مرد بیچاره که کم کم به وظیفه اش عادت کرده بود اطاعت کرد.وقتیکه لیف با کوس و چوچوله های پری تماس گرفت و چند مسیر رفت و برگشت را طی کرد کیف و لرزش خاصی در پری بوجود امده بود که فوری جلوی دهانش را گرفت تا مانع فریاد و ناله های ناشی از هوس و شهوتش شود.- حاجی جون میتونم یه خواهشی ازت بکنم؟؟/؟؟- بفرما؟/؟- میتونی میتونی اون لیفو بندازی کنار پشتمو صابون بزنی و بجای لیف از دستت استفاده کنی؟؟/؟؟- اطاعت میشه کیف و لذت پری چند برابر شده بود.حالا دیگر دستهای غضنفر بر روی کون جادویی و افسونگر پری قرار داشتند.با دو دستش کون صابون مالیده اش را ماساژ میداد و از زیر دستی هم به سر و روی کوس میکشید.حال و روز پری هم کم خرابتر از غضنفر نبود.زن ناگهان احساس کرد که یکی از دستهای ماساژ ور کم شده.متوجه حرکات غیر عادی در پشت سرش شد.- حاج خانوم اینکار گناه نداره؟؟/؟؟ پری یکدفعه سرش را برگرداند غضنفر در حالیکه به کون پری نگاه میکرد سرگرم جلق زدن بود.- حاجی نگاه کردن و کمک کردن به محرم گناه داره یا این؟/؟ پیر مرد از خجالت آب شده بود دوست داشت زمین دهان باز کند و او را ببلعد.- خجالت نکش.- منو ببخشید نیت بدی نداشتم نظر بدی نداشتم.- حاج آقا شما خودت بهتر میدونی که شیطان هم اول نظر بدی نداشت اما بخاطر علاقه ای که به مرامت دارم حرفتو قبول میکنم ازت میخوام که رو راست باشی حرف دلتو بزنی.از دیدن اندام من تحریک شدی ؟/؟ تو که گناه نکردی منم همینطور اصلا خصلت همه مردها اینه فطرتشون اینجوره ایرادی نمیشه بهشون گرفت بازم احسنت به تو که ایمانت خیلی قویه با دیدن تن لخت تحریک میشی بعضی ها فقط با دیدن موی سر زن تحریک میشن واسه همینه که دین ما حجاب را برای زن ضروری دانسته.پری همچنان به کوس شعر گفتن خود ادامه میداد و حاج آقا که با این بلبل زبانی های پری ترسش ریخته بود و کمی شجاع شده بود گفت راستش من دارم فکر میکنم یک حوری بهشتی می بینم.- از بس دلت پاکه از بس ایمانت قویه.غضنفر هر جوری احساس کنی همونه من بنده نا قابل خاک پای حوری هم نمیشم شاید این تصویری از پاداش اون دنیا باشه که برات فرستاده شده تو دلت پاکه این هدیه آسمانی رو نباید رد کنی.- یعنی من با شما ؟؟/؟؟- آره نکنه سلیقه ات نمیگیره؟؟/؟؟ غضنفر از روی هوس اوفی کرد.- این زنا نمیشه؟؟/؟؟- این حرفو دیگه نزن تو که سواد دینی داری میدونی هر مرد در بهشت چند صد تا یا چند هزار تا حوری میتونه داشته باشه.زنها هم میتونن چند تا مرد داشته باشن به اون مردها میگن قلمان ببخش منو دارم اینقدر خودمونی صحبت میکنم میگن خیلی کیرشون کلفت و بلنده خب اگه اون دنیا چند شوهر داری یا چند تا مرد داشتن اشکال نداره پس چرا باید توی این دنیا ایراد داشته باشه؟/؟ اینها همه یه سری مسائل دینی و شرعیه چون برای مردها صرف نداره افشا نمیکنن.حتی مراجع تقلید ما هم توی رساله هاشون نمینویسن.حاجی که دیگه با رک گویی پری دل شیر پیدا کرده بود خیلی نگران و متاسف گفت پس اگه خانمم بره بهشت چند تا مرد اونو میکنن؟؟/؟؟- اگه خودش بخواد آره.- فکر میکنی بخواد؟/؟- آره حاجی کدوم زنه که چند تا مرد خوش تیپ وخوش هیکل و کیر کلفتو نخواد؟/؟ مخصوصا اگه حلال باشه و مجوز داشته باشه حالا خودتو اینقدر عذاب نده اینجا رو داشته باش شاید تو هم فرستاده ای باشی که منم یه خورده از لذتهای اون دنیا رو بچشم.برو زیر دوش خودتو بشور بعد بیا لذت اون دنیا رو یخورده همینجا تست کن.زن از جایش بلند شد دستش را به کیر غضنفر مالید.سفت و محکم و کلفت شده بود.تقریبا از نظر اندازه به درازی کیر جمشید بود.مرد مومن دیگر تسلیم شده بود.پری روبرویش ایستاد حاجی تازه چشمش به سینه های پری افتاده بود.سینه های یک دختر دست نخورده را داشت مثل سینه های چهل سال پیش زنش که تازه با او ازدواج کرده بود.- حاجی حاااااااجی به چی خیره شدی خواب نیستی.خیلی آروم با کرشمه و ناز با غضنفر صحبت میکرد حاجی تو خیلی خوش تیپی فقط یادت باشه که این نعمتو امشب ازش خوب استفاده کنی حسابی ازش لذت ببری این پاداش ایمان من و توست حاجی جون.کیررررررر حاجی را با دست خود به لبه های کوووووووس خود چسباند.غضنفر دیگر میدانست که خواب نیست و حداقل برای یک شب هم که شده این حوری متعلق به اوست. پری برای اینکه اخرین تردیدهای باغبان را از بین ببرد لبان و دهان غنچه ایش را ارام بر سر کیر او گذاشت و از انتها تا سر آلتش را با جفت لبانش ماساژ میداد.در حرکت بعدی به لبانش استراحت داده و با زبانش کیر غضنفر را میلیسید.مرد بیحس شده بود از این هراس داشت که ابش بیاید و کیرش شل شود و نتواند ضربه نهایی را وارد کند.آنچنان که وقتی پری روی زمین نشست و پس از تکیه دادن به دیوار پاهایش را باز کرد و به او اشاره زد از خوشحالی نزدیک بود بال دربیاورد.- ببینم اون قدیما کوس خوردن هم داشتین ؟/؟ یعنی مثل حالا مد بود؟/؟- حاجی خندید و گفت نه اونجوری مثل حالا منتهی تازگیها...- تازگیها چی ؟/؟ خجالت نکش تو زن داری و منم شوهر دارم بگو دیگه؟/؟- تازگیها نمیدونم عیال مربوطه از کجا یاد گرفته همش دوست داره من کوسشو لیس بزنم.پری لبان خود را با عشوه گاز گرفته سر حاجی را با دو دستش در میان گرفت و چانه ولبهای او را به کوس خود چسبانید.تو که تجربه ات خوبه بیا این کوس جووووووون بخورررررر.غضنفر زبانش را درآورد وااااااااااااای این دیگه چی بود؟؟/؟؟ دست کمی از زبان جو و پاپی نداشت.پری بخود فشار می آورد که جیغ نزند مگر میشد؟/؟بخورررررر.بخورششششششش اووووووف همینجوری لیس بزززززززززن ولم نکنننننننننن وووااااییییییی اگه ولم کنی اخراجت میکنمممممم.ادامه بدههههه واااااای واااییییییییییی وااااااااای جااااااااان چه زبونی داری بخورشششش باهات خیلی کار دارممممممممم.آه آه آه آه.غضنفر احساس کرد که علاوه بر ترشحات کوس آب غلیظ و گرمتری هم بر روی زبانش جاری شده فهمید که خانم را ارضا کرده است.احساس غرور میکرد به خود می بالید.که کمر یک زن جوان را سبک کرده است.- حالا کیرتو میخوااااااام و حاجی فرمان ارباب را اطاعت کرد و درجا کیررررررش را به کوره کیررررررررر سوزی کوووووووووس پری فرستاد دو سه دقیقه ای بخودش فشار آورد که آبش نریزد.هر چند زن به او تضمین داده بود که به علت استفاده از قرص بار دار نخواهد شد ولی مرد دوست داشت کشش دهد و از کوچک شدن کیرش هم می ترسید چون اگر کیرش افت میکرد از 6یا 7 سانت بزرگتر نمیشد.از کیرش جز لخته ای آتش باقی نمانده بود.لحظاتی بعد مانند شیرش که پیچش را باز کرده باشند اب از سوراخ کیر غضنفر فوران کرد و به کوس آتش گرفته پری ریخت تا اندکی از التهاب و فوران هوس آن دو بکاهد.پیر مرد نه چندان پیر از حال رفته بود.کیر خیسش همچنان سیخ مانده بود و حتی یک سانت عقب نشینی نکرده بود.این را از الطاف حوری و پاداش عمری ایمان و پرهیزکاری خود میدانست.بیخود نیست که آن دنیا یک مرد میتواند حریف چند زن باشد.پری برای آنکه هوس او را برگرداند کیرش را در دست گرفت و مکیدن را شروع کرد.- داره باورم میشه که تو برای من فرستاده شدی تا اثری از بهشتو ببینم سابقه نداره یه بار بکنم و کیرم همینطور شق بمونه اونم توی این سن؟/؟- حاجی از این موضوع با کسی صحبت نمیکنی حتی با جعفر اونها ممکنه برداشتهای غلطی بکنن من و تو چون هر دو با تقوی وعابدیم میتونیم متوجه این مسئله بشیم این حسابش با حساب کارهای دنیوی فرق میکنه آره اگه در مقیاس کارهای دنیوی بسنجیم کار ما زناست ولی ما در این وضعیت نمایندهای اون دنیاییم و کار ما ثواب و پاداش هم داره.- خدا کنه تمام کارهای با ثواب اینطوری کیف داشته باشه یکی دو دقیقه بعد همچین حالی بحالی شد و هوسش برگشت که فکر کرد اول عشق بازیست و هنوز کاری با این حوری بهشتی انجام نداده است.حاجی از این نعمت چطوری میخوای استفاده کنی که حرومش نکنی؟/؟درست استفاده کن که اسراف حرامه.حاجی دلیر کمر پری را گرفت او را به گوشه دیوار چسباند و کمرش را خم کرد کون یکدست سفید و برجسته و تپل پری که در اثر کیسه کشی کمی سرخ و سفید شده بود هوش از سرش برده با اینکه همیشه از بوی کون حاج خانم و لیسیدن مقعد او بدش میامد اما اینبار بی اراده دو قاچ کونش را باز کرد و کون رییسش را در اغوش گرفت و بر همه جای ان بوسه میزد.حاضر بود تا صبح به اینکارش ادامه دهد اما میترسید حوصله پری سر بیاید برای همین نوک زبانش را به مقعد او می چسباند و مدام میکش میزد و شجاعانه سینه های او را چنگ میگرفت.- ووواااااااااییییی حاجی کوووووونم کیرررررررر میخواد زود باش کونم کیر آبدار میخواد منو بکننننننن معطل نکننننننننن.حاجی که دیگر اعتماد بنفس زیادی پیدا کرده بود و میدانست که اگر تا صبح هم تخلیه کند کیرش نمیخوابد کیر متوسطش را وارد کون بزرگ پری کرد.زنش به این راحتی ها به او کون نمیداد.- جووووووون حاجی چقدر قشنگ میکنی اوووووف امشب منو تو بهم نه نباید بگیم درست مثل اون دنیا که زن و مرد روی همدیگه رو زمین نمیندازند اینم آزمایشیه برا من و تو که باید سر بلند بیرون بیایم و همو ناراحت نکنیم .حاجی هیجان زده شده بود کاش همیشه امتحانات اینگونه باشد با هر ضربه ای که به کون پری میزد و کیررررررررش را تا تههههههه سوراخ کووووووووونش میفرستاد کون پری مثل ژله میلرزید.غضنفر خود را در بهشت زمین میدید آیا باز هم از این امتحانات برگزار خواهد شد؟/؟ بیکار ننشست رویای بهشت برین قدرتش را چند برابر کرده بود کیرش که داخل سوراخ کون بود با دست راستش دو سینه پری را میفشرد و با دست چپش با کوس او بازی میکرد.اینبارمقاومت مرد بیشتر شده بود لبانش را بر روی گردن پری گذاشته شانه هایش را می بوسید دست از روی سینه هایش بر میداشت و موهایش را نوازش میکرد.پری حرفی برای گفتن نداشت زبانش بسته شده بود جز ناله و آه ه ه از دست او کاری بر نمیآمد فکر نمیکرد تا این حد بتواند کمرش را سبک کند.- حاجی معجزه شده تو برای دومین بار آبمو آوردی و قبل از اینکه پری بیحال بر روی زمین بیفتدغضنفر شدت ضرباتش را بیشتر کرد و با لذتی بی پایان که در تمام وجودش احساس می کرد آب کمرش را داخل سوراخ کوچولو و تنگ کون پری ریخت که مقداری از این آب در برگشت سطح کوس تنگ و ناز پری را پوشاند و دو سه قطره ای هم بر روی پاهای پری چکید.چند دقیقه ای در آغوش هم آرام گرفتند حاجی هر چه سعی کرد بخواب تا خواب نما شود و خواب بهشت را ببیند نتوانست فقط احساس آرامش و سبکی میکرد.فکر میکرد آزمون تمام شده است اما پری به او گفت که قسمت بعدی امتحان خارج از حمام و احتمالا بر روی تخت خواهد بود بعد از یک شستشوی درست و حسابی حاجی با شورت و پیراهن و پری با شورت و سوتینی که او را بی اندازه خواستنی میکرد بر روی تخت رفتند.قبل از آن پری یک عدد موز و یک لیوان اب پرتقال برای غضنفر آورد تا کمی تجدید قوا کند.چراغ خواب را روشن کرد حاجی را بطرف خود کشاند غضنفر دیگر یک اماتور نبود تازه گرم افتاده بود از پری خواست که یک دور بگردد تا تمامی پشت بدنش در تیرس او باشد.هر سانتیمتر از بدن پری او را به هیجان میآورد اما کونش چیز دیگری بود.در بهشت همین یک حوری برایش بس بود.پری بر روی شکم دراز کشیده و تمام ناحیه پشتش در زیر نور چراغ خواب نارنجی کمرنگ جلوه ای خاص داشت غضنفر با دستهای پر توان خود شروع کرد به ماساژ دادن پری اینکار چند حسن داشت اول اینکه خود پری خوشش میومد و هوسشو زیاد میکرد دوم اینکه خودش از این عمل خیلی لذت میبرد و میتونست کون دوست داشتنی پری رو سیرسیر ببینه و حسابی حال کنه و سوم اینکه پس از چند دقیقه میتونست تجدید قوا کنه ماساژ به ناحیه کون رسیده بود.دیگر خودکار شده بود شورت را پایین کشید همان یک نظر برای تجدید قوایش کافی بود کیرش داشت میترکید کرست پری را هم که قبلا درآورده بود شورت خود را هم پایین کشید توانش خیلی زیاد شده بود.پری را بلند کرد و با دو دستش دو پای او را گرفت و محکم بطرف خود کشید.کیررررررررش را تا تهههههه به کووووووس او فرو کرد اکنون آن دو از قسمت وسط بدن بهم چسبیده بودند و غضنفر با سرعت و با حرکات کمر خود و عقب و جلو کردن حسابی پری را مست کرده بود.به ویژه اینکه با دو دستش سینه های پری را میمالید و آرام چنگ میزد.جیغ و فریاد و ناله پری فضای اتاق خواب و حال و پذبرایی را پر کرده و حتی سگها را به پارس وا داشته بود.غضنفر همچنان ادامه میداد- آخخخخخخخخ تو که منو کشتی حاجی تو که آتیشم زدییییییی چقدر تو حریصی چقدر آتیشت تنده؟/؟ فکر نمیکردم اینقدر قوی باشی چقدر حال میدی آخ خ خ بکننننننننن آخ خ خ بکنننننن آخخخخخخخ بکنننننننن کووووووووووسمو بکنننننننن من نیاز دارم بازم میخواااااام میخواممممممممم همینطور روی ابرها پرواز کنم البته با کیر شیر تو لحظاتی بعد در حالیکه از شدت هوس با دو دستش به پهلوهای غضنفر چنگ انداخته بود و آنرا بشدت میفشرد چشمانش خمار شده سرش به یکطرف خم شد وقتیکه دستهایش از پهلوهای مرد جدا شد غضنفر کاملا مطمئن شد که پری باز هم به ارگاسم رسیده به خصوص اینکه گرمی خاصی را بر روی کیر خود احساس می نمود وقتی پری به او گفت که میتواند منی خود را داخل کوسش بریزد غضنفر با التماس به او نگاه کرد.- چیه حاجی چیزی رو از من پنهون نکن دیگه آبت نمیاد؟/؟- چرا ؟/؟ اتفاقا خیلی هم آب دارم و کمرم سنگین شده.- پس چیه ؟/؟ از من چی میخوای بگو نترس تو هنوز منو نشناختی تو امتحان امشب نباید همدیگه رو ناراحت کنیم.- راستش کون تو برام قشنگتر از ماه شب چارده است.پری از شنیدن حرفهای قلمبه سلمبه حاجی تعجب کرد.- خب من میخوام آبمو برای یدفعه هم که شده روی این کون باد کرده و تپل مپل..پری خندید و گفت همین ؟/؟ اینم بهت بگم که اگه بخوای با دستای خودت جلق بزنی گناه کبیره هست و تازه به اعصابتم فشار میاد.پری کیر غضنفر را چرب کرد و صاف بر روی شکم دراز کشید طوریکه کون نازش روبروی کیر غضنفر قرار داشت خواست با دست خود با کیرش بازی کرده و آبش را بیاورد که اینکار کمی سخت بود و بازده چندانی نداشت مجبور شد دو زانو و به حالت سگی بنشیند که دستش راحت به کیر برسد.سرش را برگرداند و اینک کیر و باسن روبروی هم قرار داشتند.با دست چپ خود با کیر غضنفر که با ژل چربش کرده بود بازی میکرد غضنفر با همان چند رفت و برگشت اول داغ کرده بود دیگر نتواست نمیخواست که جلوگیری کند وقتیکه پری ریزش دو سه قطره منی را بر روی کون خود احساس نمود کیر را به اینطرف و آنطرف چرخاند تا قطرات منی ناحیه بیشتری از کون او را پوشش داده و حاجی لذت بیشتری ببرد کون زیبا و بی نقص پری مانند زمینی پر از برف شده بود.هیچکدام دل نداشتند آب کیر را از سطح و پوست کون پاک کنند.نیمساعت تمام غضنفر به کون برفی پری زل زده بود و خسته نمیشد.هیچکدام نمیدانستند کی در آغوش هم به خواب رفته اند؟؟/؟؟ همراه با اذان صبح از خواب بیدار شدند.پری بار دیگر به او گفت که از این موضوع با کسی سخن نگوید و این انتظار را هم نداشته باشد که هر روز از این امتحانات داشته باشند و رابطه آنها به همان صورت قبل از آزمایش خواهد بود.غضنفر از جا بلند شد و خواست به حمام برود که غسل جنابت کند.پری جلوی او را گرفت و گفت اگه میخوای حمام بری برو ولی غسل نباید بکنی که ارزش اینکار مقدس ما رو که مال اون دنیا بوده پایین میاری و ما توی این امتحان موفق نمیشیم اینکار ما چون مربوط به این دنیا نبوده غسل نداره حالا وضو میخوای بگیری بگیر.غضنفر حرفهای پری رو قبول کرد و گفت اگه بهشت قسمت ما شد و اون دنیا ازت پرسیدن که یه مردی رو انتخاب کنی میتونی اسم منو بیاری.- کی از تو بهتر حاجی تازه دکتر جمشید که جاش توی جهنمه و اگه هم بهشتی بود من نمی خواستمش چون بمن خیانت کرده.- منکه فقط اسم تو رو میبرم پری خانوم.- زن خودت چی؟؟/؟؟ تو که چند ساعت پیش حسودی میکردی؟/؟- نه وقتیکه تو رو میخوام هیشکی دیگه رو نمیخوام.چند ساعت بعد غضنفر به حیاط رفته سرگرم کارش شد.پری از اتاق به پیر مرد ساده دل می نگریست بخود می نازید و می بالید حسابی حال کرده بود.کیر غضنفر بزرگ نبود ولی با قرص خیلی کاری شده از نظر جسمانی خیلی پر توان بود او چون یک ببر قوی هیکل عشقبازی میکرد صبح زیبا به نیمه های خود رسیده بود آسمان زیبا چون آسمان وجود اوصاف و آفتابی بود بدون لکه ای ابر.غضنفر حسابی کمر او را سبک کرده بود.دیروز هوس زیاد دیوانه اش کرده اما امروز از کیر شیر سیر شده بود.جمشید شبهای زوج را در کنار منیژه بود و فقط حداکثر یک ساعت حوصله عشقبازی با او را داشت آنهم با دوپینگ.تنها دلش به این خوش بود که یک زن جوان را تور زده است و از شادابی و طراوت او استفاده میکند.رابطه جنسی با همسرش را فراموش کرده بود.برای او یکنواخت شده بود.فکر نمیکرد که ممکن است همسرش نیازهای جنسی هم داشته باشد.فقط از درک و شعور بالای او و اینکه زن با ایمان پا کدامن و نجیبی است لذت میبرد.فقط بخودش فکر میکرد.اینکه فردا چه میشود؟/؟ تا چه حد توانایی جنسی خواهد داشت؟/؟ به چه روشی میتواند منیژه را در سکس ارضا کند؟/؟ اما تنها تصویری که از پری داشت چهره مظلومانه و معصومانه او با چادر سفید گلدار و روسری و یک کتاب دعا و یک تسبیح در دست بود.احساس میکرد پری تمام توان خود را برای آسایش و آرامش او بکار گرفته است.غروب پنجشنبه بود و دکتر جمشید برای دیدن یکی از همکارانش بخانه شان در انتهای بلوار وکیل آباد رفته بود تا درمورد خاصی با او مشورت کند.هنگام برگشتن در سه راه آب و برق چای و میوه ای که در خانه دوستش خورده بود اثرش را گذاشته و به مثانه اش فشار شدیدی آمده بود چنانچه در اتومبیل شاسی بلند خود با شاسی کج و پایین رانندگی میکرد.یکی دو دقیقه تحمل کرد از خوش شانسی اش دو دقیقه بعدش به آپارتمان خود رسید... ادامه دارد

2 نظرات:

ایرانی گفت...

گفته بودم که نظردرمورد این داستان رابه قسمت آخرموکول می کنم ولی دلم نیومدازذکریکی دونکته که مربوط به این قسمته غافل بمونم که شایدبعداازدستم دربره .این بخش شیطنت یک زن جوان وسادگی یک پیرمرد را نشان می دهد. آمیزه ای ازطنز تخیل وواقعیت است که زن بابیان گوشه ای ازحقایق وواقعیات مذهبی واجتماعی پیرمرد را می فریبد.فریبی که همراه بالذت وهیجان سکس است وترکیب عناصرفوق به شناوربودن داستان کمک بسیاری نموده است .باسپاس:ایرانی.

matin گفت...

داداش میدونی که من برای این داستان حرفی ندارم یعنی 20 20 20 داداش

 

ابزار وبمستر