ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تا قيام قيامت قسمت دوم

این یکی رو با کوس خوری شروع کردم خواهرم چون با فرهنگ روز آشنایی بیشتری داشت راحت تر با این مسئله که کوووووس و کووووون خودشو دراختیار برادرش بذاره کنار اومد با حرص و اشتهای زیاد کوس فریده رو میمکیدم.کوس کوچولو ناز دوست داشتنی یک لقمه ای برخلاف کوس مامان که یه کمی درشت بنظر میرسید.- فرید تو که همین الان آتیش به جونم زدی چقدر تو حریصی بر سرعت خود افزوده و حتی به ناله هایش توجه نکردم که میگفت بسهههههه دیگههههه وااایییی اومد اووووومد نمیدونم چیکار کنم تنم یکجوری شده هیچوقت اینجوری نشده بودم زورش چند برابر شده بود تحمل این همه لذت هنگام ارگاسم را نداشت.این لحظه برایش خیلی ادامه دار بود.مثل یک زندانی در حال فرار یا یک زن در حال زایمان زور میزد.منم ولش نمیکردم.آخرش مجبور شد با دو تا دستهاش سرمو بزنه عقب تا لب و چونه ام را از روی کوسش بردارم گردنم هم درد گرفته بود.- فریده عجب زوری داری هاااااا.حالا که فرار میکنی پس بیا ببین.من و او رو در رو و چشم در چشم هم قرار داشتیم طاقباز به روی تخت افتاده بود کیررررررررم را محکم به کوووووووسش فرو کردم همونجوری که اون محکم سر منو پس زده بود.- داداششش چیکار میکنی سوخخختمممم.کمرش را محکم گرفته قفلش کردم و به خودم هم فشار میاوردم تا آبش را نیاورده خالی نکنم.دیگر نمیتوانست هیچ فشاری بمن بیاورد.کیرم رو توی کوسش قفل کرده بودم - آبجی خوشگلم تو با این شکم لاغر و مانکن با این کون برجسته با این سینه های آبدار و لب و دهن کوچولو غنچه ای و استیل بیسته بیستت چطور نتونستی شوهرتو نگه داشته باشی؟/؟- ولش کن فرید حالا تو یکی منو ول نکن تو با من باش.من کیییییررررتتتتو میخوام.- فعلا که داریش.- همینجوری بزن وقتیکه محکم کمرم را چنگ گرفت و دست بر روی سینه اش گذاشت و سرش را به یکطرف خم کرده چشمانش را خمار نمود فهمیدم که بار دیگر به ارگاسم رسیده.- داداش منم آبببببب میخوام بین ما تبعیض قائل نشو.- من از خدامه که توی کوست آب بریزم ولی آخه بچه چی؟/؟- هر کی خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه.فکر اونجاشم کردم باز هم با لذت بسیار کیر و کمر خود را سبک کرده و به خواهر تشنه کوسم آب رساندم که میگویند آب رسانی بهتراز نان رسانی بوده ثوابش بیشتر است.- تمومش نکن فرید واسه مامانتم بذار.- چشم منکه فرار نکردم تا الان هر چی وقت هدر دادیم بسه دیگه از امروز به بعد باید جبران کنیم به چشمان پر التماس مامان فیروزه نگاه کردم برق هوس در آن موج میزد لبانم را بر روی لبانش قرار داده و دستم را به صورتش رسانده و در حال نوازش صورت و قسمتی از موهایش به بوسیدن هم ادامه دادیم.قبل از آنکه بخواهم کمرش را گرفته و بر روی تخت درازش کنم خودش ولو شده و طاقباز به روی تخت افتاده بود.پاهایش را باز کرده آماده بود.با بوسیدن از قبل کوسش حسابی خیس کرده بود.دهانم را تا جا داشت باز کرده یک مانوری دور کوسش داده جااااااان بصورت طبیعی لیس زدن را شروع کردم نمیدونم چرا مامان یاد خاطراتش افتاده بود؟/؟.- فریده دخترم ناقلا خیلی حال میده بابات اصلا از اینکارها بلد نبود.دیگه نتونست بحرف زدن ادامه بده.بد جوری ناله اش دراومده بود.فکر کنم به اندازه گاییدن با کیرررررر بهش مزه داد و خیلی زودترم خیس کرد ولی مگه من دست بردارش بودم؟/؟ کیرمو از روبرو همینجوری فشاررررررر دادم توششششش آماده آماده بود داغ و خیسسسسس.سینه هاشو خوردم و دوباره بوسه لب به لبو شروع کردیم.مادر کجا بود؟/؟ پسر کجا بود؟/؟ فقط کیررررررر بود و کوووووووس و شهوت و عشق و حال بود و بس.- اوووووف فررررررید بچه که بودی سینه هامو میخوردی فکر نمیکردم یکروزم جوری سینه هامو میک بزنی که هوسم بیاد.این حرفو وقتی زد که داشتم سینه هاشو میخوردم.حساب کردم که باید یه سری هم اونوری بزنم.آبجی حسوده بدجوری داشت زاغ سیاه ما رو چوب میزد.آبو ریختم توی کوسش و پریدم اونور بالاخره دلی از عزا درآوردم.کار بجایی رسید که از ترس ضعیف شدن دیگه خالی نمیکردم و فقط میگاییدممممممم.اگه برای یک کدومشون یه تکنیکی بکار میبردم اون یکی هم میگفت باید همین کارو با منم بکنی.آخر کارم سه نفری همدیگه رو بغل زدیم و لخت لخت توی هم رفته و خوابیدیم.نصف شب گاهی بیدار میشدم و یکی رو انگولک میکردم نمیدونم یکی دیگه از کجا بو برده و فوری بیدار میشد و اونم میخواست؟/؟ در یکی از حالتها که هر دو خوابیده بودند کون هر دوتا شون قمبل شده بود و سوراخ کووووون و کوووووس هر دوتا باز و مشخص بود واااااایی کون هیچکدوم رو نکرده بودم باشه دفعه دیگه اول با کون شروع میکنم کوس مامان فیروزه درشت تر بود ولی سوراخ کونشون در حالت بسته که یک اندازه نشون میدادند باید معاینه میکردم معلوم بشه فعلا وقتش نبود.با اینحال کیر شق کرده ام را به سوراخ کون آبجی چسباندم و باهاش تماسکی برقرار کردم.دیدم این مامان کوس تپل من فوری سرشو اینطرف کرده کیر منو گرفت و به سوراخ خودش چسباند.- فرید جون خواهرت خوابیده بیدارش نکن بیا من بهت حال میدم.- نه مامان من خواب نیستم بذار داداشی راحت باشه اون دوست داشت کیرشو اینور بفرسته. - من مادرتم اینجوری با من حرف نزن پسرم خودش تشخیص میده کدوم کون قلمبه تر و هوس انگیزتره قربونش برم نمیخواست منو از خواب بیدار کنه.- مامان مردها از کالیبر تنگ بیشتر خوششون میاد تا کالیبر گشاد.- خفه شو دختر پدرت جرات نداشت بیاد طرف سوراخ کونم ولی فرید جونم هر چی بخواد بهش میدم .آخر عصبانیم کرده و بحرفم درآوردند.- اگه وضع همینجوری باشه هیچکدومتون رو نمیگام مادر و خواهری و پسر و برادری بجای خود تنبیه و تحریم بجای خود باید از این به بعد یکشب فریده کنار داداشش بخوابه و یکشب هم فیروزه کنار پسرش.سه تایی دیگه با هم نمیخوابیم حالا گاهی اگه میخوایم برای تنوع سکس 3 نفره داشته باشیم اشکال نداره خودتون میدونین هر دوتا تون که زن منین یکشب مامان پیشم میخوابه و یکشب هم خواهر جونم.خودتون با هم درست کنین.هر دو با کمال میل این شرط را پذیرفتند.شب زفاف من با دو همسرم یعنی مادر و خواهرم به پایان رسید.فرای آنروز به پیشنهادم رفتیم سر خاک بابا مامان و آبجی یک بزک دوزکی کرده بودند که توی هیچ مجلس عروسی اونها رو اینجوری ندیده بودم؟/؟ نمیخواستند از هم عقب بیفتند.لباسهاشونم به درد سر خاک نمیخورد بازم صد رحمت بمن که لباس سیاه پوشیده بودم به یاد پدر و رنجهای چند ساله آخرش افتادم بی اختیار اشک ریخته با او درد دل میکردم.پدر عذاب نکش راحت باش غصه مامان و آبجی رو نخور من هوای اونها رو دارم نمیذارم بهشون سخت بگذره نمیذارم دست هیچکس و نا کسی به اونها برسه.اجازه نمیدم هیچ مرد غریبه و نا محرمی بیاد طرفشون.پدر وقتیکه زنده بودی پسر خوبی برات نبودم ولی از دیشب دیگه دارم جبران میکنم.دیگه غم آبجی فریده رو نخور ببین که مامان و خواهر جون چقدر خوشحال و خندونن ؟؟/؟؟ آخ خ پدر تو هم بخند من ناموس تو رو حفظ میکنم مامان وفادار من هنوزم بهت وفاداره زار زار مثل ابر بهار اشک 5;یریختم پدر آروم بگیر که من برای آرامش روح تو هر کاری میکنم دوست داشتی ما رو راحت ببینی منم سعیمو میکنم که تا قیام قیامت از پسرت راضی باشی از این سوز و گداز در حال غش کردن بودم که مادر و خواهر جونم مرا به زور بلند کرده گفتند طاقت داشته باش پسرم بیا بریم خونه یادت باشه بهت چی قول دادم امشب سوراخ کونم در خدمتته.فریده هم بحرف اومده و گفت کون منم هست بوی کووووووون که به مشامم خورد حالم بهتر شده به شوق و ذوق دو تا سوراخ کون بطرف پرشیا مشکی که یادگار بابا بود رفته تا به خانه برگردیم.شام را که خوردیم هر دو خود را آماده آماده و لخت لخت وسط پذیرایی و قمبل کرده ولو شدند.منم برای عقب نماندن از قافله خود را لخت کردم کون مامان هوس انگیزتر بنظر میرسید.هر دو را ماساژ داده و گفتم که به گفته خودتون هر دو پلمب شده اید منم بحرفتون اطمینان داشته بخودم می بالم که این افتخار نصیبم شده تا این پلمبو باز کنم.این را گفته اول بجان مامان افتادم یک دست حسابی به سر و رویش کشیده و سورخ کووووس و کووووونش را مالیدم.با روغن کوس و سوراخ کونش را چرب کردم مادر درد میکشید دندانهایش را بهم میفشرد.- من بمیرم فیروزه جون درد داری؟/؟- ایراد نداره ادامه بده از درد زایمان که بدتر نیست داره خوشم میاد درد باحالیه کیر کلفتت بمن اعتماد بنفس میده پسرم فکر میکنم جوان شدم.- آره مامان جونم تو تازه عروس منی.فریده هم عروس منه منتهی باید از شوهرش طلاق بگیره.- داداش به خاک پدر جون قسم یک طلاق با حالی ازش بگیرم که فکرشو نمیکنی.- ببینیم و تعریف کنیم.مامان بیچاره راستشو میگفت خیلی کیپ بود چطور بابا 24 سال این کون بهشتی رو آکبند نگه داشته بود؟/؟ 5 سالش مریض بود 19سال دیگه چی؟/؟ ایندفعه رفتم سر خاکش بهش میگم که این کم کاری او را جبران کرده و میکنم.میدونم خیلی خوشحال میشه و روحش منو دعا میکنه خیلی بیحس شده بودم روده های فیروزه جونمو آبپاشی و ضد عفونی کرده رفتم سراغ کووووون فریده.کیرمو تا گذاشت توی دهنش صدای مامانی دراومد که فرید جون یادت باشه ایندفعه برات ساک بزنم.تعجب کردم که مامان این اصطلاح رو از کجا یاد گرفته؟؟/؟؟ آبجی کیر داداشو واسه سوراخ کون خودش آماده کرد.کیرررررم دوباره شق و تیز شده بود با آب کوووووس او نیز سر مخرج و کیر خود را چرب کرده او را بصورت عدد هشت درآورده و یک صفای حسابی کردم.درد کشیدن همراه با هوسش مرا هم بیشتر به هوس میاورد.کیرم که یواش یواش میرفت توی پوست سر مقعدش رو دایره وار میکشید و میفرستادش داخل.وقتی هم که کیرو بالا میکشیدم پوست به شکل استوانه ای نازک جدا از گوشت میشد.تماشای این منظره خیلی کیف میداد.- فرید جووووون کووووون میخواستی؟/؟ لذت ببر بکن منو بکننننن کووووونمو بکن با کییییرررت منو بگگگگگگاااا منو بگاآآآآآآه آههههههه دوستت دارم.کیرم چون یکبار آب ریخته بود با کمری سبکتر کون خواهر جونم رو میکردم.مامان حسودیش شده بود.- ای بااااااباااااا اینقدر طولش نده پسر منم هستم هااااا مجبور شدم یک سرویس هم اینور خالی کنم و برگردم اونور به هر حال اونشب هم سه نفری شب را به صبح آورده قرار گذاشتیم که از فردا شبی یک نفر پیشم باشد.هر چه گفتند مغازه الکتریکی را اجاره بدهم تا روزها هم پیش آنها باشم قبول نکرده گفتم اینطوری کاسبی بهتره هزینه های زندگی زیاده نمیشه یکدفعه دو تا مغازه رو دست غریبه ها داد حسابی ترسوندمشون مگه واسه آدم کمر میذاشتن؟/؟ یکماه گذشت مادر و دختر هر دو برای تست بارداری به آزمایشگاه رفتند.دلم مثل سیر و سرکه میجوشید مامان گفت که اگه باردار باشه میگه خدا بیامرز قبل از مرگش اونو حامله کرده حالا یکماه رو یک کاریش میکنن شایدم بره مسافرت زایمان کنه تا آبها از آسیاب بیفته البته فامیلها زیاد توی نخ این خاله زنک بازیها نبودن ولی خواهرم چی جواب شوهرش رو میداد؟؟/؟؟ شناسنامه بچه خواهرم چی؟/؟ نمیدونم چرا جواب دو تا آزمایش با هم حاضر نشد.وقتی مامان شنید حامله است همون داخل آزمایشگاه از خوشحالی داشت بشکن میزد و خواهرم از حرص و حسودی و استرس که نکنه جواب آزمایش او منفی باشد داشت آتیش میگرفت برای همین نشستیم تا جواب اونو هم گرفتیم.بلللللله اونم باردار بود گاو من دو قلو زاییده بود فریده از فردا نقشه اش رو به مرحله اجرا درآورد از بس برای شوهر پولدارش اشک ریخت و خود را عاشق دلخسته اش نشان داد مرد فکر کرد که حتما فریده برای او میمیرد قرار بر این شده بود که فریده مهریه اش را که پنجاه میلیون تومان بوده تمام و کمال بگیرد یک خانه هم شوهرش به اسم او بکند و یکبار با او آمیزش داشته باشد.اگر بچه ای حاصل شد بعدا به اسم خود برایش شناسنامه گرفته و مسئولیت مالی او را بپذیرد اما حقی از نظر نگهداری او نداشته باشد.شوهره فوری شرط را قبول کرد تنها جای نگرانی من این بود که نکنه از نظر زمانی مشکوک شود که خواهرم ضمن اطمینان دادن بمن گفت که چاره دیگری نداریم و این مرتیکه ابله هم از بس ذهنش مشغول زن دومشه و فعالیت اقتصادی و تجاریش هم زیاده و تازه منو آدم مومن و مقدسی میدونه اصلا فکرشو نمیکنه که بچه مال یکی دیگه باشه.همه چیز همانطورکه میخواستیم پیش رفت.از بس مامان جون و خواهر جونم هوای منو داشتند دیگه لوس شده بودم.- فرید جون اینو بخور عزیزم اونو نخور.این بیشتر بهت میاد.نه اون بهتره.کراوات قرمز بزن نه مشکی بهتره و.... باید میساختم دیگه خوشحال بودم که روح پدرم را شاد کردم دو تا پسرم با فاصله یکروز به دنیا آمدند.اول پسر یا داداشم به دنیا اومد و فرداش پسر یا خواهر زاده ام.سونوگرافی هم نکرده بودیم و نمیدونستیم بچه ها از چه جنسین برای همین در فاصله 24 ساعت زایمان مامان تا زایمان آبجی فریده خواهر جونم داشت دق میکرد از اینکه نکنه دختر دنیا بیاره و کم ارزشتر بشه.وقتی پسر دار شد انگار که دنیا رو بهش داده باشن.ما هم اداره ثبت احوال یک آشنا پیدا کردیم که از دوستان خیلی قدیم منه و یکخورده براش چاخان پاخان کرده قرار شد اگه مشکلات خاصی در این زمینه داشته باشم راهنمایی و کمکم کند اگه در عصر حجر زندگی میکردیم و یا شایدم تا دویست سیصد سال پیش شاید اصلا شناسنامه ای هم لازم نبود.کل فامیلها ازم راضی بودن و همیشه ستایشم میکردند که بخاطر سرپرستی از مادر و خواهر و بچه هایشان ازدواج نکرده ام.فعلا همسرانم یعنی مامان فیروزه و آبجی فریده هر دو قرص میخورن میشه یک دستگاه هم توی کوووووسشون گذاشت لوله رحمشون رو بست یا اگه هم حامله شدند خلوتی کورتاژ (سقط جنین) کرد هر چند از گناهان کبیره هست.ولی اگه یکموقع هوس کنیم دوباره بچه دار بشیم چی؟/؟ فرض کنیم شناسنامه رو ماستمالی کنیم دهن فک و فامیلها رو که نمیشه گچ مالی کرد.با این شرایط اصلا دیگه هوس زن گرفتن ندارم. آره من دو تا زن خیلییییی خوشگل دارم و از زندگیم خیلییییی راضی هستم... پایان نویسنده ایرانی ممنون از ایرانی عزیزم

8 نظرات:

ایرانی گفت...

امیر عزیز از این که بار دیگر لطف و محبتت شامل حالم گشته و به من و داستانهایم توجه نشان داده ای سپاسگزارم .نظر و تفسیر را به خوانندگان عزیز واگذار می کنم .فقط همین بس که تمام تلاشم بر ان بوده و هست که نوشته هایم کمترین نقص را داشته باشد .هر چند که سلیقه ها متفاوت است .به نکته دیگری اشاره کنم و آن این که توجه خوانندگان عزیز را به بحث ومناظره درذ یل دانلود فیلم سکسی پدر و دختر ده ساله اش جلب می کنم که اولا به خاطر تمجید و تشکری که تو امیر عزیز از من کرده ای بی نهایت ممنونم ومن در خور این همه تعریف نبوده ام .ثانیا دوست خوب ما بردیا از تو انتقادی همراه با تهدید کرده که جسارتا در همان جامطالبی در این خصوص نوشته توجه خوانندگان را به آن نوشته ها معطوف می دارم تا نظرات خود را بیان نمایند .انتقادات بجا پذیرفتنیست ولی اگر مسائل مهم و اساسی را فراموش کنیم و به دنبال خرده کاریها باشیم و بخواهیم با تهدید کارمان را پیش ببریم منطقی نمی باشد .باز هم متشکرم امیر جان ..ایرانی .

ناشناس گفت...

مرسي خيلي باحال بودو راستي چرا ادامه داستان خانم مهندس رو نمي ذاري؟ داشت به جاهاي باحالش مي رسيد

matin گفت...

داداش چه داستان ردیفی بود دمت گرم خیلی ردیف بود واقعا مرسی من عاشق این جور داستانها بودم مرسی

arshiya گفت...

dash irani va dash amir asheghetonam dameton garm faghat ye khahesh daram az in dastanhaye maman bishtar bezarid doseton daram kochiketon arshiya

ناشناس گفت...

man fekr konam taghriban hameye dastanaye inja va oon site khoda biamorze avizoon ro khoondam(ke khob kheilihash inja ham hast) , in ham avalin nazari hastesh ke inja midam, vali be nazare man ba vojoode inke irani dastan ro khoob shoro kard, vali taghriban az avasetesh ta akharesh kheili bad bood, bebakhshid vali khob nazaram ro dadam. taghriban hich chize bahali nadasht ... man ino kardam man oon ro kardam va dobare in ro kardam va baz ba oon khabidam ... be har haal bazam dastetoon dorost.

sp گفت...

مرسی امیر جون
امیر دنباله ی داستانهای "سکس خونوادگی آرزو " و "خانوم مهندس" و"من مامامنم و مستاجرمون" چی شد؟؟؟

ناشناس گفت...

خوراکه یک جق صبح گاهی0
این جاامیر سکسی واقع در تهران ساعت 8 صبح (I LOVE YOU PMC)

ایرانی گفت...

با سلام به آشنای عزیز .. از این که به این مجموعه افتخار داده اید متشکرم . شاد و سربلند باشید . منتظر پیامهای بعدی شما ...ایرانی

 

ابزار وبمستر