ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

امير و ثريا


من ثريا هستم 27 ساله از تهران و درجه حشريم بالاست اما چون كم رو بودم و دوست زياد نزديكي هم نداشتم و از طرفي پسر عمه منم ترتيب بكارتمو داده بود و در رفته بود كانادا و اين موضوع رو به هيچكس نگفته بودم يک جور ترس بي مورد هميشه باهام بود و عقده شهوتم رو با خود ارضايي حل ميكردم اما درست سه سال پيش بود كه توي آموزشگاه غير انتفاعي با آتوسا آشنا شدم اون يكسال ازم بزرگتر و همينطور خوشگلترم بود و پدرشم دبي و ايتاليا تجارت ميكرد خوب كه با هم جور شديم اون خاطره هاشو از پارتي هايي كه رفته بود برام ميگفت اما از پارتي هاي معمولي حرف ميزد و اصلا درمورد سكس پارتي بهم چيزي نگفته بود تا اينكه يکروز منو به خونشون دعوت كرد قبلش بگم وضعيت زندگي خونواده ما خوبه اما وضع آتوسا توپ توپ بود و خيلي جاها كه خرجش زياد بود پاي رفاقت و اين حرفها خرج منو هم بعهده ميگرفت وقتي به خونشون رفتم واقعا معني خر پول رو فهميدم يعني اون چيزيكه براي خونواده آتوسا ريخته بود پول بود خلاصه رفتيم نشستيم پاي كامپيوتر آتوسا و اون عكسهايي كه توی پارتي گرفته بود رو نشونم داد تا رسيد به يک پوشه و گفت اينها رو نشونت نميدم ازش پرسيدم چراااااا؟؟/؟؟ گفت مال پارتي هاي خفنه تا اينو گفت من فهميدم منظورش سكس پارتيه گفتم پس سكس پارتي هم رفتي؟/؟ آتوسا مثل اينكه همينو ميخواست از دهنم بشنوه زد زير خنده و كلي بد و بيراه بشوخي بارم كرد منم كه از كلمه سكس گرم شده بودم كلي خواهش كردم كه جريانشو برام تعريف كنه و بزاره عكسهاش رو هم ببينم بعد كلي التماس عكسها رو باز كرد واااااااایییییییی واقعا جالب بودن اصلا اونجوري كه توي سايتها درمورد سكس پارتي خونده بودم نبود.آتوسا وقتي تعريف ميكرد داشت تموم تنم داغ ميشد انگار خودم وسط اون پارتي بودم چشمهام كه به عكسها ميفتاد نزديك بود غش كنم يعني اگه آتوسا يک پسر بود حتما همون لحظه كيررررررشو ميخوردم اونشب تموم عكسهاي سكس پارتي رو ريختم روی فلش و بردم خونه ريختم روی هارد و تا صبح توی اتاقم حال ميكردم اصلا نميدونم چم شده بود كه ديگه انگار تموم عقده هاي سكسيم رو يک شبه ريخته بودم بيرون مثل اينبود كه توي يک دنيا كه پر از لذت سكس باشه رفتم و برای هر نوع سكسي آماده ام چند روز گذشت يکروز گفتم شايد يکجوري بتونم به آتوسا بگم كه حشريم زياده و بالاخره شايد اون يک راهي بهم نشون بده با اينكه باهاش جور جور بودم اما اصلا نميتونستم درموردش با آتوسا حرف بزنم تازه وقتي آتوسا درمورد سكسهاي تازش حرف ميزد واقعا بغض ميكردم اما يکروز همه چيز عوض شد اونروز يادمه آتوسا زنگ زد به موبايلم گفت برم خونشون يک خبر خوب برام داره منم رفتم گفت قراره بره به يک سكس پارتي و اگه من پايه ام منم باهاش برم داشتم از هيجان ميتركيدم از يکطرفم ميترسيدم اما وقتي به اتوسا فكر كردم گفتم نه بابا آتوسا امتحان دوستيش رو خوب پس داده تازه اين عقده لعنتي سكسي هم منو بيشتر به ريسك كردن هل ميداد گفتم بايد درموردش فكر كنم اونم با همون حالتش اروم زد توی گوشم و اداي منو دراورد.بايد فكر كنم باید فکر کنم ؟/؟ بعد گفت اخه ديوونه اين سكس پارتي خيلي با كلاسه اصلا ميري توی ابرها گفتم حالا كجاست؟/؟ لبخند زد و گفت پس ميايي؟؟/؟؟ آره؟/؟ منم خودمو زدم به پررويي و گفتم آره و كلي خنديديم بعد گفت مكانش 10 روز ديگه توی اهوازه و خرجش نفري 300 دلاره تا اينو گفت خشكم زد ناراحت شدم و گفتم كي ميره اين همه راهو تازه من 300 دلارم كجا بود همه مثل تو كه خر پول نيستن آتوسا گفت اين پارتي تموم خرجش از دبي و اونور آب مياد و از بهترين جنسها توي پارتي ميكشن و ميخورن بي كلاسها و گداها كه نميرن تازه بار اول خرجت پاي من مياي يا نه؟؟/؟؟ گفتم به چه بهونه اي بيام اهواز؟/؟ گفت اونش با من خلاصه با هر هنري كه داشت اين آتوسا اوکی رو ازم گرفت جالب اينجاست براي اينكه موافقت خونواده منو بگيره يک چند روزي ميومد خونه ما و انقدر با كلاس و مودبانه حرف ميزد كه اگه ميگفت ميخواد منو ببره سكس پارتي بابا مامانم ميگفتن چون با آتوسايي ميذاريم بري بعد خواست اجازه بدن منم با اونها برم سفر دوستانه چند نفري گردش كنيم و عكس يادگاري بگيريم بابا مامانم هم گفتن اشكالي نداره منو ميگي داشتم ميتركيدم دوست داشتم همونجا جيغ بزنم و آتوسا رو كه انقدر راحت مخ بابا مامانم رو زده بود رو ببوسم بعد 2 روز راهي اهواز شديم و چند روز اونجا مونديم بعد شب پارتي رفتيم توی يک ويلاي بزرگ وقتي وارد شديم نزديك 30 يا 40 تا دختر پسر ديگه هم بودن اما اين پسرها و دخترها كجا و اون چيزاييكه من توی عكسها ديده بودم كجااااااااااا همه از اون بچه خر پولها و خيلي خوش تيپ و مد بالا من اصلا نميدونستم چيكار بايد كنم؟/؟ هميجوري مثل سايه دنبال آتوسا بودم و با هر كي اون احوالپرسي ميكرد منم دست ميدادم و سلام ميكردم اكثرا ايراني يا عربهاي اونور آب بودن يک چهار پنج تايي هم خارجي بودن نميدونم اروپايي بودن يا مال جاي ديگه ولي بيشتر انگليسي حرف ميزدن و خيلي خوش هيكل و ناز بودن بعد اول نوشيدني اوردن از هر چي كه بخواي و همه با مارك خارجي آتوسا يک بطري برام آورد و گفت ميبيني كلاس رو؟/؟ من نميدونستم اين چيه دارم ميريزم توی دهنم چون تموم حواسم به اين بود كه چه جوري سكس پارتي به اين با كلاسي شروع ميشه؟/؟ خلاصه يک ساعتي به خوردن و نوشيدن و رقصيدن گذشت تا يهو برق سالن كم نور شد و يک نور كم جون باقي موند ديدم كه همه هوراااااااا كشيدن و داد ميزدن و هر پسري يک دختر رو ميمالید يکدفعه ديدم يكي بازوم رو گرفت برگشتم يک پسر سبزه بود به اسم امیر كه باهاش قبلا دست داده بودم فارسي خوب حرف نميزد بعد منو كشيد طرف خودش منم سرخ شده بودم اصلا نميدونستم چيكار بايد كنم؟/؟ ديدم آتوسا از راه رسيد و به امیر گفت كه اين دختره تازه كاره هواش و داشته باش امیرم يک چيزي به انگليسي گفت و منو به سينه اش فشار داد وقتي خواست لبهامو ببوسه تازه از نزديك ديدمش خيلي خوش قيافه بود و قد بلند و هيكل رديف بعد دستاشو برد توي موهام منو نوازش كرد سرمو روي سينه اش فشرد اصلا معني سكس پارتي ديگه از يادم رفت و ياد حرف آتوسا افتادم كه گفته بود ميري توي ابرها بي اختيار منم لبهاي امیر رو بوسيدم و سرمو به سينه و گردنش ميمالیدم خيلي گرم شده بوديم نزديك بود اصلا گريه ام بگيره امیر گفت بريم طبقه بالا منو محكم توي بازوش گرفت برد توی يک اتاق نيمه تاريك دنج و بغلم كرد خوابوند روي تخت و شروع كرد لباسهاشو دربياره و منو نگاه ميكرد منم اصلا توی آسمونها بودم شروع كردم لباسهامو دراوردن بعد امیر اومد روی تخت و روم خوابيد و چشمهام رو بوسيد و خيلي آورم و با آرامش تنم رو ميماليد بعد رفت سراغ سينه هام و نوك اونها رو آروم به دندون كشيد.يک چيز گرمي توي تموم تنم پخش شده بود بعد امیر روي دو زانو نشست تا تنمو كامل ببينه منم بلند شدم بدون اينكه چيزي بگم كيرررررررررشو گذاشتم توی دهنم اونم يک آه ه ه ه پر از لذت كشيد و سرمو به شكمش چسبوند بعد از چند دقيقه ازم خواست ساك زدن رو تمومش كنم و يک چيز ژل مانندي ماليد دور كيرش و دور كوسم و روي من خوابيد و گذاشت توی كووووووووسم آروم آروم ميبرد توششششششش بدون اينكه اصلا دردي احساس كنم بعد 1 يا 2 دقيقه حركاتش تند شد و معلوم بود كه داره آبش مياد و تندتر تلمبه ميزد تا اينكه كيرشو دراورد و تموم آبشو روي پستونهام خالي كرد هر دومون اصلا حال بلند شدن نداشتيم بعد خم شد و منو بوسيد و بغلم كرد و كنارم خوابيد وقتي توي بغلش بودم از بعضي اتاقها صداي جيغ و داد ميومد و ما خندمون ميگرفت من با خودم ميگفتم يعني كدومشون آتوساست؟؟/؟؟ صبح كه بلند شدم امیر مثل يک بچه پيشم خوابيده بود پردهها رو كه كنار زدم تازه صورتش رو ميديدم واااااااااییییییی خداااااااااا امیرررررررر چه پسر مهربون و خوش قلبي بوداااااااااا ما تا سه روز اونجا بوديم من و امیر همديگه رو ول نميكرديم و تا الان كه سه سال گذشته توي خيلي سكس پارتي ديگه هم رفتم اما هيچكدوم سكس پارتي اهواز و امیر جووووووووونم نمیشه.پایان

6 نظرات:

ایرانی گفت...

این داستان هم در نوع خود جالب بودوبه گوشه ای از واقعیات زندگی اشاره می کرد .به تمایلات انسانها به فاصله آنهابه پول وبه باز گشت به زندگی که باید غم گذشته را نخوردوازادامه زندگی لذت بردهر چند اگر انسان قلب خود را به یکی بسپارد و عاشق یکی شود و عشق و هوس را باهم در آغوش بکشد بهتر خواهد بود ولی با همه اینها این داستان تخیلی هم زیبا بود .متشکرم امیر جان ..ایرانی .

matin گفت...

امیر جان عجب سکس پارتی ردیفی بود داداش تا باشه از این سکس پارتی ها

ناشناس گفت...

امير جان من داستان هاي شما رو در لوتي گذاشتم. والي از اونجا كه شما ناراحت شديد ديگه ادامه نخواهم داد.
با تشكرno1

amir-2008 گفت...

مثله همه داستانا عالی بود
فقط میشد راجع به حال و هوای سکس پارتی بیشتر توضیح داد,, اون آخراش که سکسی شد خیلی خلاصه شده بود

tanha گفت...

ba salam va khaste nabashid be shoma 2ooste aziz agar mishe dastan family zeyad bezarbe khosos zan dadash mer30

ایرانی گفت...

دوست عزیز!تنهای مهربان !.هرچند که تنهایی هم برای خود عالمی دارد ولی امیدوارم همیشه تنها نباشی .به خاطر گل روی شما و سایر خوانندگان عزیز چند داستان درمورد زن داداش هم نوشته وفرستاده ام که مدیریت محترم امیر عزیزدرصورتی که صلاح دانسته وقابل انتشارش بدانداز آن استفاده خواهد نمود .درهرحال ظاهرا داستانهای دنباله دارفعلی باید به پایان برسدتابعد چه پیش آید.نویسندگی فقط یک کار است اما مدیریت ..آپدیت ..ادیت کنترل ..چندین کار که وقت زیادی می بردکه واقعا بایداز امیر به خاطر این همه زحمت و فعالیت تشکر کرد وممنون بود ..ایرانی .

 

ابزار وبمستر