ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تلافی قسمت دوم

ديدم داره ميدود داد زدم چرا از دست بابا فرار ميکنی ؟/؟ ديدم زد زير
گريه پريدم از پشت گرفتمش هولش دادم روی تخت حوله از دستش افتاد و من بدن
لختشو ديدم دو تا سينه کوچولو که هنوز نوکش کامل قهوه ای نشده بود يک بدن
بی موی خوشگل و از همه جالبتر يک کوس کوچولوی خوردنی بود که داشتم ميديدم
باورم نميشد که کوس به اين کوچولو اي هم آخه مگه ميشه ؟/؟ از بالا که
نگاه ميکردم خط وسط کوسش قشنگ معلوم بود کوسش مثل يک مثلث بود مثلثی که
از وسط به دو قسمت تقسيم شده موهای بالای کوسش يکم دراومده بود ولی دور
کوسش هنوز مو نداشت چوچول کوسشم هنوز از لای خط کوسش نزده بود بيرون
دستهامو گذاشتم روی شونه هاش تا سرم رو آوردم بالا ديدم بد جوری داره
گريه ميکنه حتی چشمهاش رو نميشه خوب ديد دهنم رو باز کردم و سینه اش رو
کردم توی دهنم ولی دهنم هنوز خيلی جا داشت برای همين ميتونستم بالا و
پايين سينه هاشم بخورم پايين رو نگاه کردم کوسش رو که ديدم ديگه وحشی شدم
بلندش کردم بعد پرتش کردم روی تخت خودم هم روش خوابيدم پاهاش رو به زور
از هم باز کردم زانوهام رو گذاشتم لای پاش و بازش کردم که لای پاهای اونم
باز شه یکدفعه با گريه داد زد: نههههه بابا ميخوای چيکارررررر کنی ؟/؟
گفتم: هيچی عزيزم تو چشمهاتو ببند زود تموم ميشه گريه اش بيشتر شد گفت
بابا مگه... نذاشم حرفش تموم شه سرش داد زدم: بسهههههههه خفه ميشی يا خفت
کنمممممم ؟/؟ اينو گفتمو با دستم کمربندم رو باز کردم پاهام رو تکون دادم
تا شلوارم رو دربيارم شورتم هم باش دراوردم دستمو بردم پايين که اول يکم
با کووووووووسش بازی کنم وااااایییی هميشه آرزو داشتم با يک کوس کوچولوی
کیر نخورده بازی بازی کنم دستمو گذاشتم روی خط کوسش سعی کردم لبه های
کوسش رو باز کنم ولی نميشد انقدر کوسش جمع و جور بود که اصلا باز نميشد
اونم پاهاش رو همش جمع ميکرد تا لای پاش برام باز نباشه فکر کردم بهتره
برش گردونم از پشت بخوابونمش تا قمبل کنه کوسش رو از لای پاش ببينم همين
کارم کردم به زور برش گردوندمش و سرشو هم گذاشتم روی بالشت که گريه و داد
و بيداداش و التماس کردنش اذيتم نکنه کمرشو آوردم بالا کونش خيلی کوچولو
بود و معلوم بود بزرگ بشه کيرهای زيادی براش راست ميکنن دستمو از زير
بردم زير کمرش و کونشو آوردم سمت صورتم با اينکه حسابی جلوم قمبل کرده
بود ولی کوسش هنوز خوب مشخص نبود برای همين مجبور شدم که با اون يکی دستم
لای کون لختش رو بيشتر باز کنم کووووووونش رو تا آخر باز کردم که بالاخره
تونستم کووووووسش رو از پشت ببينم سرمو بردم لای پاش سوراخ کون و سوراخ
کوس و لای پا و رونهاشو قشنگ ليس زدم جااااااان هلو بود خودم رو يکم کج
کردم تا بيشتر روی کوسش مسلط باشم حالا ديگه ميشد با دو تا انگشت لبه های
کوسشو باز کرد توی کوسش قشنگ معلوم بود صورتی رنگ و يک حفره خيلی تنگ و
باريکم پايينش بود که سوراخ کوسش بود پشتش ايستادم کيرررررررم رو گرفتم
يک دستم با اون دستم هم لای پاشو باز نگه داشتم کيرمو گذاشتم لای پاش ولی
انقدر سوراخ کون و سوراخ کوسش به هم نزديک بود که کيرم از اونور از جلوش
ميومد بيرون سرمو خم کردم که بتونم سينه هاشو که جلوش آويزون بود رو
ببينم ولی سينه هاش کوچولو بود چيز زیادی مشخص نمیشد رونهاش خيلی نازک
بود برای همين وقتی با دستم ميزدم به زير کون و کپلش گوشتهاش اصلا تکون
نميخورد تصميم گرفتم کوسش رو از جلو هم ببينم دوباره برش گردوندم سرشو که
از روی بالشت برگردوند ديدم به زور داره نفس ميکشه تا منو ديد چون ديگه
حال گريه کردنم نداشت زير لب آروم گفت: بابایی چيکار داری باهام ميکنی
؟؟/؟؟ جوابش ندادم کيرمو گذاشتم لای پاش خودش پاش رو بست که اینکارش باعث
شد من بيشتر خوشم بياد خودم رو عقب و جلو ميکردم دخترم هم به زور زيرم
نفس ميکشيد حتی اصلا حال اينکه حتی چشمهاش رو باز نگه داره هم نداره
تصميم گرفتم يک کاری کنم از روی تخت بلند شدم دخترم رو هم با زور بلندش
کردم انقدر بي حال بود که سرش رو نميتونست صاف بالا نگه داره از روی تخت
آوردمش پايين که زير پاهام سفت باشه جلوم ايستاد قبل از اينکه بخواد
بيفته کمرش رو گرفتم و آوردمش بالا صورتش که به صورتم رسيد درجا برش
گردوندم کمرش رو بردم پايين تر که کيرم قشنگ بياد جلوی صورتش لای پاشو که
جلوی صورتم بود رو يکم بازش کردم کوسش جلوی چشمهام بود قبل از اينکه
زبونم رو بکنم توی سوراخ کوسش داد زدم....ادامه دارد

1 نظرات:

matin گفت...

من واقعن با این داستانها پدر دختری حال میکونم اصلان نمتونم چیزی بگم فقط میدونم خیلی با حالن

 

ابزار وبمستر