ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تصویرزیبای سکس 15(قسمت آخر)

عشق من فکر نمی کردم تا این حد جاذبه جنسی داشته باشی . شایدم واسه اینه که من تسلیم توام . متعلق به توام . کیر نیمارو که چون گرز گران و سفت آماده حمله بود تو دستاش گرفت و یه حرکتی به کوس خودش داد پس از این که یه دقیقه ای سر آلتو با چوچوله هاش بازی داد وهوسشو زیادتر کرد کیر محبوبشو یواش یواش گذاشت تو کوسش . بکارت مصنوعی پاره شده بود .-سوختم نیما چقدر داغه انگار تو تنت سماور برقی کار گذاشتی -سماور می خوام چیکار تو رو که می بینم خودم جوش میارم -بپا نسوزی هنوز باهات خیلی کاردارم -من خیلی بیشتر باهات کار دارم . -پس نیما جون بیا با هم مسابقه بدیم هر کی زودتر خسته شد بازی رو باخته .-اونوقت جایزه اش ؟/؟-اون با برنده هرچی دلش خواست .-فعلا این دست به نقدو بگیر -آههههه اوووووووخ نیما آتیششششششم زدی بززززن که دلم دارررره از جاش در میاد چقدر کلفته عشق من بزن دارم لذت می برم دارم می سوزم . تحمل ندارم . بکن بکن . به طرز وحشتناکی فریاد می زد . فریادش صدای فریاد و ناله های نیمارو خورده و محو کرده بود . به هرچی کنارش بود چنگ مینداخت . چنگ مینداخت و فوری ولش می کرد . نفس نفس می زد و التماس می کرد نیما جون .. نیماجون قربون کییییییرررررت فدای کییییییییرررررت تند تر بزن آبم بیاد کووسسسسسم خالی کنه اون وقت دوباره بزززززن که یه خورده بیشتر تحمل کنم . طاقت ندارم  .نیما هم با سرعت و ادامه دادن بیشترکوس  همسرشو می گایید . بالاخره یه دفعه دیگه آب گرم و داغشو این بار روکیر خودش احساس کرد .-نیما کوسسسسسم آب میخواد بریزش تو . نیما جون مخصوصا امشبو واسه عروسی انتخاب کردم که شانس بار داری زیاد شه . با لذت آبتو بریززززز. کوسسسسسم میخواد بکنش . بکن اووووووووففففففف نیما واسه دومین بار خودشو ارضا کرد . رو همسر دراز کشیده اش دراز کشید . کیرشو همون تو گذاشت باشه تا بیشتر لذت ببرن و به آرامش برسن . در مرحله بعدی نو شینو برگردوند خیره به پوست و تن زیبا و موهای بلندش که قسمتی از باسن نیمه برجسته و خوش تراششو پوشش داده بود نگاه می کرد . حیفش میومد که از تماشای این منظره زیبا سریع دل بکنه و مشغول شه . اون وقت زیاد داشت و نوشین هم هوس زیاد و بی کنترل . زن حشری احضارش کرده بود . نیما مجبور شد زودتر بره طرفش . از انتهای پشت پا تا گردنشو بوسه بارون کرد . پس از یه مشت و مال درست و حسابی کیرشو از پشت کون زیبای نوشین گذاشت تو کوس تپل و مامانیش . توی هر رفت و برگشت چوچوله های قرمز و کیر طلب نو شین بریون تر می شدن . اینو نوشین به خوبی حس می کرد . شروع هوسش از اونجا بود . وقتی که نیما داشت نو شینو می کرد دست چپشو به بالای کوسش رسوند و سعی داشت ورم هوس همسرشو پخش کنه و بخوابونه . سرخی چوچوله هاش به حداکثر رسیده بود . قبل از این که بریان بریان شه روغن داغشو از زیر قفسه های سینه اش فرستاد بیرون کوس تا خنک شه . نیما که فهمیده بود اون به ار گاسم رسیده صبر نکرد تا زنش از آتش سوزانی که درونش شعله ور شده حتی واسه چند لحظه هم خلاص شه . فوری آب خودشو ریخت توکوسش .-خسته که نشدی نوشین من -نه نیمای من .آماده آماده ام .نیما واسه این که آمادگی خودشو نشون بده مثل بوکسورها شروع کرد به رقص پا کردن .-آهاااااااااااای داری جنگ میری ؟/؟-جنگ غلط بکنه این جوری باشه -چی ؟/؟به همین زودی خسته شدی ؟/؟-نشونت میدم که کی خسته میشه .-عزیزم باهات شوخی کردم شوهر قشنگم میدونی که چقدر دوستت دارم . تازه احساس خوشبختی می کنم . درکنارتو . من بدون تو هیچی نیستم . یکی دو ساعتی رو دنبال اجرای سکسهای متنوع بودند .. هیچکدوم خستگی سرشون نمی شد . پس از چند ساعت عشقبازی هنوزم وقتی کیر نیما وارد کوس نو شین می شد همون خیسی  و طراوت اولیه از کوس نو شین می نشست رو کیرش . هوسهای هیچکدومشون تمومی نداشت . حساب این که چند دفعه ارضا شده بودن از دستشون در رفته بود . هفت هشت ساعتی می شد که با هم ور می رفتند . آثار خستگی در چهره نو شین ظاهر می شد ولی نیما همون شادی و نشاط اولیه رو داشت .. حداقل نمی خواست پیش همسرش اونم شب اول کم بیاره . بازی انگشتاش با سوراخ کون زنش نو شینو متوجه کرد که نیما کون میخواد .. -نیما جون اجازه نیاز نیس بگیری وقتی جونم مال توست کونمم مال توست . هربلایی دوست داری سرش بیار من حق حرف زدن ندارم -این قدرها هم که فکر می کنی بیرحم نیستم . خیسی کوس نوشین اومد به کمک سوراخ کونش که دیگه از کرم استفاده نشه . سر آلتو یواش یواش فرستاد تو .-جووووووون نیما یه خورده درد داره ولی چون دوستت دارم کیفففففف می کنم بکن کونممم مثل کوسسسسسسم بکن کیررررررت باید همه جامو بکنه عزیزم عاشقتم کیر نیما تا نصفه میرفت تو کون نوشین و بر می گشت . نیما خیلی آروم و با شگردی خاص این کارو انجام می داد . انگشتاشم میذاشت تو کوس زن زیباش و با سرعت عقب و جلوش می کرد تا اونو حشری تر کنه . نیما با قدرت کیر و اثر انگشتاش یه دفعه دیگه نوشینو به زانو در آورد و تسلیمش کرد . -نیما بچسب بچسب به کونم ولم نکن دارم حال می کنم کونم یه پارچه کوسسسس شده بزززززن با کیییییرررررت جررررررش بده دوست دارم قلمبگیشو تو سوراخ کونم حس کنم . ولم نکن . بزن .-جوووووووون نوشین . من فدای کون بزرگ و برجسته ات می شم . دفعه دیگه باید واسسسسسم برقصی و یه استریپ تیز باحال بکنی . باشه باشه عزیزم هر چی تو بگی . این دفعه رو خوب تمومش کن . عزیزم اگه دوست داری می تونی بریزی توی کونم . دوست دارم کیییییییررررررررتو بذارم تو دهنم ببینم این جورررررری مززززه اش چه جوریه . نیما در حالی که دو تا دستای نو شینو از پشت گرفته بود و پاهای اونو هم به دوطرف باز کرده بود کیرشو این دفعه به درخواست نوشین بیشتر از نصف می فرستاد تو سوراخ کونش -وایییییی نیما سوراخم سوراخخخخخم سوراخخخخ کوووووونم داره از لذذذذذت می ترکه مثل کوسسسسسسسم داره به من حالللللل میده . بززززززززن کیییییییییرررررتو -نوشین من . دلم نمیاد از پیش این کووووووونت بلتدشم . اینو گفت پس از چند ضربه کون نوشینو از آب کیرش پرکرد وفوری خودشو ول کرده از پشت کون نوشینو بغل کرد و همه جاشو می بوسید و گاز می گرفت واین بار نو شین رو کرد و کیر نیما رو گذاشت تو دهنش . نیما به خودش می لرزید .-واییییی عشق من داری چیکار می کنی -همون بلایی رو که تو سرم آوردی سر تو میارم . کیر نیمارو تا اونجایی که می تونست فرومی کرد تو دهنش آروم آروم میکش می زد و می کشید بیرون و بعد دوباره میذاشت تودهنش . این قدر واسش ساک زد تا چند قطره ای از شیره نیمارو کشید و بالاخره آب کیر نیمارو نوشین نوشید ....صبح شده و آفتاب در اومده بود .نوشین از حال رفته بود . نیما می رقصید و می خواند . آماده ام اماده ..ای همسر آزاده ..سواری من پیاده ..آقانیما صاف و ساده ..در سکس برق و باده ..اون شاد و شاد و شاده .. سواری من پیاده .. جایزه میخوام از تو . این خواهشم زیاده ؟/؟-حالا دیگه واسه ما کرکری میخونی ؟/؟چی میخوای تو که منو کشتی .-میخوام توی بغل من بخوابی کیر من تو کوست باشه -همین ؟/؟مطمئنی هردوتاشون دوام میارن و آب نمیشن ؟/؟چند ساعتی را در آغوش هم به خواب رفتند و در این چند ساعت هر چند وقت یک بار نیما از خواب بیدار می شد و می دید که کیرش بیرونه دوباره می کرد توی کوس . معلوم نبود خودش بیرون میومد یا نوشین از داغ کردن زیاد می کشید بیرون ... پس از ان که صبحانه و ناهارو باهم خوردند نیما سیر سیر بدن لخت همسرشو دید زد و دوباره خوابیدند . هنوز غروب نشده بود که هوس حموم به سرشون زد . نوشین یه روغن مخصوصی داد دست نیما تا تنشو چرب کنه  .نیما این کارو با لذت زیاد انجام داد وبعد ماساژو شروع کرد . کون نو شین هوش از سرش برده بود . سرشو گذاشت وسط کونش و با حرص و ولع هر چه تمام ملچ ملوچ می کرد .-تمومش نکنی ها دلتو می زنه .-نه من یکی سیر بشو نیستم . میدونی چند سال به من بدهکاری ؟/؟-اگه بخوام همه بدهکاریهامو یک دفعه بدم اونوقت دوباره ازم طلبکار میشی . شوخی کردم هر چی دلت میخواد منو بکن من سیر و سیراب بشو نیستم . لغزندگی تن نو شین همراه با ماساژهوس انگیز نیما یه دفعه دیگه کوس و کیر داغشونو به هم رسوند . خستگی سکس قبلی از تن نو شین در رفته و نیمای خستگی ناپذیر هم که همچنان به مردونه گاییدنش ادامه می داد . نوشین با لیف کف درست کرده اونو گذاشت رو کیر نیما و چهره کیرو می پوشوند . بعد دستشو از ته کیر به سر کیر می رسوند .-وای نوشین چقدر آتیشی و باحاله واییییی کییییییییررررررم مث این که رفته تو کوسسسسست داغ کرده -اونجاششششم میررره مگه کوسسسسس من ول کنته .تازه کییییییرررررتو گیرررررششش آورده . کیر نیما به سر و صورت نو شین رحم نکرده وشیره جونشو نثار جانش کرد . نوشین دهنشو باز کرده و محصول چند تا ازین پرشای فشفشه ای رو روهوا شکار کرد و با اشتها خورد . بقیه آب هم که سر و صورت و موهای قشنگشو آبیاری کرد .بعد از اونم قمبل کرده کوسشو در اختیار عزیزش قرار داد که سرحالش بیاره . این دفعه پس از این که ارگاسم شد به نیما گفت که شیره جونشو بریزه تو کوسش ....روز گار برای این زوج خوشبخت به خوبی و خوشی می گذشت . نوشین از باقیمانده ارث و سرمایه ای که از فرهاد به او رسیده بود همچنان به خیرات خود ادامه می داد . مدرسه می ساخت . به زنان و مردان بی بضاعت کمک می کرد . به زنانی که از راه راست منحرف شده وبه خاطر فقر و نظایر آن دست به خود فروشی می زدند کمک مالی می کرد و حتی الامکان واسشون کار می گرفت . تنها کاری که انجام نداد ساخت مسجد بود . اعتقاد داشت که بیش از ده برابر نیاز جامعه مسجد وجود داره . ظاهرا نو شین در شب زفاف حامله شده بود . خداوند پسری به آنها داد که نامش را نوید گذاشتند . با سرمایه ای که اصغر آقا در اختیار زوج خوشبخت گذاشت اونا به خرید و فروش ملک و املاک و تجارت در امور مختلف پرداختند . خداوند به اونا نظر لطف داشته روزبه روز سرمایه اشونو به صورت تصاعد هندسی اضافه می کرد . در سال دوم ازدواج نو شین دوباره باردارشد درماه هفتم حاملگی سونو گرافی از دختر بودن جنینش می گفت . نیما ذوق زده بود . می گفت خوشحال است از این که 21 کرده است ولی معتقد بود که نوه هایش عمو و خاله هم می خواهند .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

matin گفت...

عجب داستان توپی بود ولی زیاد از جملات کتابی استفاده کردی ایرانی عزیز ولی بازم هم ممنون وسپاس گزارم

مرتضی گفت...

ایرانی گرامی به خاطر داستان جذاب و زیبات ازت ممنونم.موفق باشی...

 

ابزار وبمستر