ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مرگ وشادی 1

هرچی بهش می گفتم مامان وایسا ما این جا حقمونو بگیریم تورو خدا شوهر نکن واسه من آقا بالا سر نیار . خودم درسامو ول می کنم میرم سرکار . فایده ای نداشت که نداشت . می تو نست قرص و استوار از حقش دفاع کنه . حداقل یه پنجم از سرمایه بابا بزرگ و قسمتی از دارایی مامان بزرگ مال اون بود . داستان از این قراره . مامان تازه چند ماهی بود که دوازده سالگی رو پشت سر گذاشته که گول یه پسری رو می خوره و شکمش بالامیاد از ترسش چیزی نمیگه اون پسره هم که بابام باشه غیبش می زنه . مامان وقتی زبون باز می کنه که نیازی هم به زبون باز کردنشم نبود چون شکمش داشت همه چی رو می گفت . پدر بزرگ مرد مومن و مهربونی بود . تنها دخترشم خیلی دوست داشت قبول کرد که بچه رو که من باشم بزرگش کنن . حالا من صابر 17سالم شده بود . مامان گوهرم 30 سال داشت و زندگی من و مامان نسبت به چند سال پیش زیر و رو شده بود . تا وقتی که بابا بزرگ و حتی مامان بزرگ زنده بودند دایی هام جرات نداشتن به مامانم بگن بالای چشت ابروست . دوتا دایی داشتم . خدا رجمت کنه علی آقا بابابزرگمو اول اون مرد بعدشم فاطمه مامان بزرگم. دایی های بزرگتر از مامانم اجازه ندادن که حتی واسه تقسیم ارث و دریافت حق مامان پا پیش بذاره . مامانو جنده خطاب می کردن ازش می خواستن که حقشو ببخشه .-پسرم تحمل دیدن اینارو ندارم . بالاخره یه روزی گیر میفتن . من نمی تونم بدون هماهنگی اونا اقدام کنم . اونا هم همین طور . بابا بزرگتم با همه دین و ایمونش ظاهرا گذاشته که تقسیم ارث روال خودشو طی کنه . فعلا اعصابم خورده . نمی تونم به هیچی فکر کنم . تو هم با استعدادی که در رشته ریاضی داری درس می خونی باید به فکر آینده تو کارتو همسرتو و بقیه نیازات باشم . فعلا حوصله در گیری با داداشای بزرگو اون عروسای گرگو ندارم سر فرصت خدمت یکی یکیشون می رسم . دوسال پیش وقتی که بیست و هشت ساله بود خودشو از چاله انداخت تو چاه . رفت زن یه آدم خرپول شد که تقریبا دو برابر خودش سن داشت و تا به حال ازدواج هم نکرده بود . مامان دلش خوش بود که آقا جلیل این خونه بزرگی رو که توش زندگی می کنیم به اضافه مغازه بزرگ لوارم یدکی ماشینو وکالتا به اسم من کرده و سندشم داده دست مامان . یعنی هر وقت جلیل می مرد این دو تا ملک به من می رسید ومثل این واسه خودش دنگ و فنگی داشت که مامان هم همه کاره من بود . جالب که چه عرض کنم تاسف انگیز تر این بود که از بس ذوق زده بود این مامان خانوم من و از بخشش جلیل خوشش اومده بود که مهریه اشو یک جلد کلام الله مجید وبه الهام از چهارده معصوم 14 سکه بهار آزادی تعیین کرده بود . هیشکی راهنماییمون نکرده بود ولی بعدها فهمیدم که جلیل هر وقت که بخواد می تونه وکالتشو لغو کنه ویه مورد دیگه این که قبل از 18سالگی هم مامان قیم منه وکلی قاطی کرده بودم . اون می تونه مامانمو یه جوری طلاقش بده وفقط همون سکه رو یا پولشو با نرخ روز تحویل مامان بده .ا ی زرشک !صدرحمت به داییهام . خونه و مغازه هردوتاش تو نزدیکیهای میدون بهارستون تهرون بودند . این تازه یک دهم املاک جلیل هم نبود . واسه کی جمع می کنه ؟/؟از قبل که زن و بچه ای نداشت . پدر و مادرش که مرده بودن . یه خواهر داشت که اونم اون ور تهرون طرفای شهرک غرب زندگی می کرد . اوایلش باهامون خوب بود ولی بعدش بنای ناسازگاری رو گذاشت . بددل بود حسادت می کرد . مامان باید خودشو مثل زنای دوران قاجاریه می پوشوند وحتی تازگیها ناپدری به من هم حسادت می کرد  . وازمادرم می خواست که پیش من روسری سرش بذاره . چند بار می خواست طلاق بگیره برگرده خونه داداشاش یا از طریق قانون واسه ارثش اقدام کنه  ولی حوصله دردسر و پول وکیلو نداشت . به خاطر من دندون رو جیگر گذاشت و تحمل کرد . تازگیها جلیل دست به زدنم پیدا کرده بود . دلم واسه مامان می سوخت . یه بار تو زندگیش اشتباه کرده و 16 سال دست مردی بهش نرسیده بود . می دونم صرف نظر از من نیاز جنسی هم داشت . رفت یه مردی رو چسبید که هم منو تامین کنه هم خودشو ولی فکر کنم کیر یه آدمی که حدود 60 سالش بود دیگه شق بشو نبود . رفتار مامان عجیب شده بود . تازگیها وقتی که سر شوهرشو دور دیده بود خودشو ردیف می کرد و تو مغازه های اطراف خونه مون واسه خودش مانور می داد . خونه مونم که تو جمهوری و نزدیکای بهارستان بود . دلم نمی خواست مامانو تو بغل مردای غریبه ببینم . تازگیها به دین و ایمون و همه چی شک کرده بود . فقط صبحها اونم واسه این که پیش جلیل تظاهر کنه عبادت می کرد . دوست نداشتم مامانو زیر کیر غریبه ها ببینم . یه روز که بی هوا اومده بودم خونه اونو لخت با یه شورت و سوتین دیدم که از حموم در اومده و رفته طرف میز توالت تا آرایش کنه . راستش اولش ترسیده بودم که نکنه معشوقه ای گرفته و تو خونه قایم کرده باشه . برای اولین بار بود که وقتی من اونو این جوری می دیدم خودشو کنار نمی کشید و منم برای اولین بار بود که وقتی مامانو به این صورت دیدم شق کردم . کیرم مثل یک کله قند شده بود و پارچه شلوارمو داده بود جلو . مامان از تو آینه داشت کیرمو یعنی همون لاپامو نگاه می کرد . یه لبخندی زد که خودم خجالت کشیدم و چرخشی زدم که دیگه کیر معلوم نباشه . یعنی مامان به غریبه ها کوس میده که این قدر روش باز شده ؟/؟نه مامان خوب و نازم این طور نیست . حتما من اشتباه می کنم . این ناپدری خنگ و کند ذهن ما یه گاو صندوق تو مغازه و یکی هم تو خونه داشت . مامان می گفت یه چند صد میلیونی چک و پول نقدوچک تضمینی داخلشه . منتهی رمزشو خودش داشت هر کاری هم که می کردم به رمز و کلیداش نمی تونستم دسترسی داشته باشم . یه روز که به حرکاتش مشکوک شدم اونو زیر نظر گرفتم . دیدم رفت داخل انباری . موقع بر گشتن یه چیزی رو زیر یکی از موزاییکهای تراس قایم کرد . وقتی که رفت جستجو رو شروع کردم طوری این موزاییکها را آب بندی کرده بود که اصلا نشون نمی داد یکیشون شل باشه . یک ساعت کشید تا یه کلید کوچیک پیدا کردم . می دونستم باید مال یه چیز مهمی باشه . سریع از روش یکی ساختم و اصلی رو گذاشتم سر جاش . خداکنه موزاییک حالت سابقشو حفظ کرده باشه . رفتم انباری گشتم و گشتم تا داخل آشغالایی که موش هم بدش میومد طرفش بره یه صندوقچه پیداکردم . خدای من از خوشحالی نمی دونستم چیکار کنم . وقتی درشو باز کردم کلید گاو صندوق و دوتا رمز یادداشت شده رو دیدم . این کلید فکر کنم مال گاو صندوق خونه بود . یکی دو روز بعد وقتی که مامان خونه نبود کلید و رمزارو چک کردم گاو صندوق خونه خیلی راحت باز شد . چند دسته تراول چک کلی چکهای سررسید شده و نشده . خدای من اگه به خاطر مامان نبود همه رو می گرفتم و فرار می کردم. همه چی رو مثل اول مرتب کردم . مدتی بعد بازم جلیل و مامان دعوا افتادن . جلیل و خواهرش یه مبلغ گزافی داده و و به جای دو نفر دیگه می خواستن خارج از نوبت برن حج عمره مامان به جلیل گفت مگه من زنت نیستم ؟/؟یعنی این قدر ارزش ندارم که منو هم با خودت می بردی ؟/؟درست چند ساعت قبل از پرواز بود . ناپدری مادرو گرفت زیر مشت و لگد وبعدشم بی صدااز اتاق رفت . به سرو صدای مادر توجهی نکرده و بالاخره عقده هامو خالی کردم . بزرگی و کوچیکی سن رو هم ندید گرفتم . دیگه نمی تو نستم این وضع رو تحمل کنم . با جلیل دست به یقه شدم . جوون بودم و هیکل مند با یه مشت گوشه چشمشو کبود کرده و انداختمش زمین که مامان خودشو انداخت وسط -صبر کن برگردم خدمت هردوتاتون می رسم  . ملکامو ار تو پسره نمک نشناس پس می گیرم و تو زنیکه جنده رو هم طلاق میدم که در اینجا مادر سیلی محکمی به گوش شوهرش نواخت . شانس آوردیم که خبر مرگش رفت مکه وگرنه اگه یه روز سفرش عقب میفتاد سرنوشت روی دیگه اشو به من نشون می داد . من و مادر تنها موندیم .غصه می خورد که اگه برگرده و تهدیدات خودشو ادامه بده و اجراکنه چیکار کنیم .؟/؟من تصمیم داشتم چکهای تضمینی رو سرقتش کنم .هر دوتا گاو صندوقو خالیش کرده با مادر از یه مرزی دررم . مادر به صورت قانونی نمی تونست باهام بیاد چون رضایت شوهر لازم بود تازه منم 18سال نشده بود پس هیچی . جلیل رفته بود و مادر دوباره داشت نیمه لخت می گشت . بعضی از قسمتهای تنش کبود شده بود -صابر پسرم من تنم می سوزه . اگه این جوری می گردم منو ببخش درکم کن . کیرم دوباره شق و بلند شده بود هر کاری کردم نتونستم یه بهونه ای بیارم و از جلو چش مامان گوهر دورشم . مامان خیلی خوشگل بود تنی سفید صورتی گرد قدی متوسط چشایی مشکی و موهایی بلند به رنگ چشاش داشت بینی قلمی اش هم از بس کوچیک و خوشگل بود منو به یاد بینی گربه می انداخت . مامان روی تخت دراز کشید و یه پماد داد دستمو بهم گفت پسرم یه خورده اون جاهایی رو که حس می کنی واجب تره بمال شانس آوردم که دیگه چشاش روبروی کیرم نبود تا ببینه که چقدر هوس گاییدنشو دارم . اووووووفففففففف به روی شکم رو تخت دراز کشیده بود تا من روغن مالیش کنم .-صابر جون جلوی بدنمم یه خورده کبوده که بعد از این که این طرف کارش تموم شد اون طرفم برام بمال .-مامان وقتی که دوارو واست زدم یه نیمساعتی باید همین جوری هوا بخوره تا بعد . کارمو شروع کردم . شورت آبی و براقش از بس فانتزی بود بر جستگیهای کونشو انداخته بود بیرون . واسه این که ضعف نشون ندم از پشت پنجه پا ماساز وروغن مالی رو شروع کردم . مامان به جای این که تنش بسوزه و درد بکشه چشاشو بسته بود و کیف می کرد تمامی پوست صورتش در حال تبسم بود . به بالای رونش که رسیدم رفتم روی کمر اونجارو که چربش کردم دوباره از بالای روون به طرف کون شروع کردم . بین ما سکوت بود و سکوت .-مامان !-جان مامان -یه خورده هم پوست باسنت قرمز شده شکال نداره اینجارو هم بمالم ؟/؟-نه پسرم چه بدی داره . تو پسرمی . محرممی . مگه باسن چه فرقی با کمر و پا داره ؟/؟تو دلم گفتم فرق که زیاد داره اینو باید از کیرم پرسید . کف دست راستمو روی قاچ کون سمت راست و دست چپمم گذاشتم روی قاچ سمت چپش . آروم آروم می مالیدم . واییییییی خیلی باحال بود . دیگه فکر نمی کردم زنی که زیر کیر قایم شده من افتاده مادرم باشه . دوست داشتم کووووونششششششو پاررررررش کنم . بیفتم روششششش گازششششششش بگیرم . اگه راهی داشت حاضر بودم عقدش کنم . تا به حال نه کون کرده بودم نه کوس . فقط فیلمشو دیده بودم . می دونستم اگه بخوام برای اولین بار یکی رو بکنم کیر خودش راهشو پیدا می کنه . یواش یواش دستم بالاتر رفت . به جاهایی رسید که هنوز پماد مالیش نکرده بودم . ولی خیس خیس بود . شنیده بودم که زنا وقتی که هوسشون زیاد میشه کوسشون خیس می کنه و ترشحش زیاد میشه . یعنی هورمون هوس مامان فعال شده ؟/؟-صابر جون شورتمو در بیار راحت تر دوا بمالی . جووووووون وقتی که دستور مامانو اطاعت کردم و اون تیکه مخفی کونشم زد بیرون برای چند لحظه یه دستی مامانو ماساژمی دادم و با دست دیگه ام کیرمو از پشت شلوار می مالیدم و در عرض کمتر از پونزده ثانیه آب خودمو تو شلوارم خالی کردم . شلوار کمی لک شده بود . دوباره دو دستی مامانو ماسازمی دادم . فقط کونشو چسبیده بودم و ول نمی کردم .-صابر جون این کناره ها رو بمال خیلی می سوزه . گوشه های کوسشو می گفت . مامان بد نیست ؟/؟!اگه دستم سر بخوره چی ؟/؟همین طور هم شد . یه خورده عمدی و یه خورده هم غیر عمدی موقع مالش دوطرف و لبه های کوسش چند تا انگشتم رفت توی کوسش . مامان به جای این که سرم داد بکشه از هوس ناله می کرد -آههههههه..صابر بماللللل پسسسسسرم بماللللل اون داخلشم می سوززززززه اونجارو هم بماللللل -مامان اون جارو هنوز دوا نزده خودش چربه -آره فدات شم می دونم تو فقط بمال این قسمت پادتن ترشح می کنه . دوا نمی خواد .بماللللل شفااااااام بده ..ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

3 نظرات:

ایرانی گفت...

این هم از سومین داستان سکس بامادر که در حال حاضر در جریانه .فریب فریبا دست بالای دست ویکی هم همین .داستانهای خیلی کوتاه هم میشه نوشت ولی اون وقت هیجان وجذابیتش خیلی مصنوعی و خیالی میشه .درهر حال یک بار دیگه از لطف و محبت و نظرات گرم و پرشورتان تشکرکرده .سرحال وخرم باشید .به امید داستانهایی با کیفیت بهتر ...ایرانی

ناشناس گفت...

زیبا عالی بودادامه بده.

سمیرا گفت...

خوبه واسه داستان هایی که چند قسمتی هستند در هر قسمت لینک قسمت قبلی رو بزارید تا راحت تر بشه قسمت های قبل رو پیدا کرد

 

ابزار وبمستر