ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

دست بالای دست 4

به شهر زیبا و پر جمعیت بابل رسیدیم . کمر بندی غربی رو هم تا آخر رفته ودر یکی از خانه های اطراف میدان حمزه کلا که با یک خط مستقیم 20کیلومتری به بابلسر می رسید یعنی خونه آقا تقی مستقر شدیم . یه خونه دوبلکس که می شد گفت ویلایی با نمایی از سنگهای سفید ریز . حیاط گلکاری شده و چند درخت پرتقال . خیس عرق شده بودم . نم هوا دیوونه ام کرده بود .ا ما عشق دریا و زیبایی طبیعت تحملمو زیاد کرده بود . زیاد دربند تارا نبودم . هرچند دختر زیبایی بود ولی اگه می خواستم برم طرفش زیاد کار می برد . تازه هیچوقت روسریشو به طور کامل از سر بر نمی داشت . منم میهمان بودم و اگه قدم کج می گرفتم دیگه جواب پدرمو نمی تونستم بدم . فقط گاهگداری بین من و تارا نگاههای معنی دار همراه با مکث رد و بدل می شد . با این که از بچگی حداقل سالی یک بار همدیگه رو می دیدیم ولی حجب و حیای خاصی بین من و او حاکم بود که دست نیافتنی ترش می کرد . خلاصه زیاد وارد جزئیات نمی شم چون من و اون هیچوقت به جایی نرسیده و نمی رسیم ولی با این حال چاره ای نداشتم . نیوشا که حال نمی داد و مجبور بودم با تارا حال احساسی داشته باشم . جمعه شد و من هم دلمو خوش کرده بودم که میریم دریا ولی آقا تقی گفت امروز شما رو می برم جایی که حسابی کیف کنین . یک منطقه خوش آب و هوا و ییلاقی به اسم لفور که یکساعت تا اینجا راهه . حسابی دمغ شده بودم . ولی چاره چه بود . وسایل خورد و خوراک و استراحت و بقیه بارو بندیلها رو آماده کرده و راه افتادیم . اونا هم یه پراید قدیمی هاش بک به رنگ ماشین ما داشتند .از یه جاده ای که آقا تقی می گفت جاده گنج افروزه رفتیم . خیلی قشنگ بود . بعد از نیم ساعت منظره ها قشنگ تر و طبیعی تر شد کوه و دشت و جنگل و کشتزارهای برنج وتپه های جنگلی و تپه های بلندی که درختان مرکباتش به طبیعت جلوه خاصی داده بودند آرامش عجیبی به من می بخشید . میگن بهشت خیلی از اینجا قشنگتره ولی من به همینشم قانع بودم . چی می شد اگه من و نیوشای نامرد با هم می رفتیم تو دل این تپه ها و لای همین چمنا می خوابوندمش و لختش می کردمو ....واقعا که بی احساس نشون می داد یعنی نسبت به من . زیاد تحویلش نگرفته بیشتر به تارا زوم می کردم. بالاخره به منطقه لفور رسیدیم . یکساعت از بابل دورشده بودیم . هر گوشه و کنار چادری خیمه زده و موکتی پهن بود و خانواده ای نشسته .آ قا تقی گفت من شمارو جایی می برم که هم از آبش استفاده کنین و هم جای خوب و راحتی واسه نشستن داشته باشه و آزاد تر باشین .ا ز یه سرازیری پایین اومده و کنار رودخونه مستقر شدیم . بعضی جاهاش پرآب بود و بعضی جاهاش کم اب .هوای اینجا نسبت به بابل نم کمتری داشت اما خشک هم نبود .وقتی که حسابی جابجا شدیم یه گوشه ای دراز کشیده چشامو به اسمون آبی و دشت و جنگل و رودخونه دوخته و در حال لذت بردن از نسیم ملایم پلکامو روهم گذاشتم  .صدای برخورد آب به سنگهاوتخته سنگها ..آواز پرندگان حتی پارس سگها دردوردستها به من آرامش می بخشید . با خودم فکر می کردم شهرستانیها از نعمتی برخوردارن که اگه ما تهرونیها این نعمتو داشتیم قدرشو بیشتر می دونستیم ...واکمن خودمو روشن کرده بودم . ستار داشت ترانه قدیمی سرسپرده رو می خوند . تیمور که خیلی باهام جیک شده بود گفت بریم یه دوری بزنیم . بلند شدم و تارا هم باهامون اومد. سر صحبتو باز کرده بودیم اون از داریوش بیشتر خوشش میومد ومنم ستارو ترجیح می دادم . به احترام اون کاست داریوشو گذاشتم تو واکمن . راستش می دونستم دوستی با تارا آب در هاون کوبیدنه . نگام همش به دنبال نیوشا بود که چیکار می کنه . دیدم میون دو تا زن میونسال گیر کرده و گرم صحبته . یک لحظه به من نگاه کرد و روشو برگردوند . خیلی دلم میخواست باهامون میومد . اونوقت شاید می تونستم رامش کنم . یعنی تماشای این منظره های قشنگ هوسشو زیاد نکرده ؟/؟من و تیمور و تارا از تیررس بقیه دور شده بودیم . مناظر زیبای طبیعت به من آرامش می بخشید . چند پسر جوان در گوشه ای که آب عمیق تر بودند شنا می کردند . و چند متر آن طرف تر هم چند زن با لباس و مانتو در حال شنا بودند . که بر جستگی های سینه و باسن بعضی هاشون کاملا مشخص شده بود . خیلی معمولی قدم زدیم و بر گشتیم . صحبتهای بین من و تارا معمولی بود . موقع ناهار خیلی هوامو داشت که باز هم از دید نیوشا جون پنهون نموند . بعد از ناهار خواب چشامو سنگین کرد یه ده دقیقه ای چرت زده وقتی چشامو باز کردم تیمور و تارارو ندیدم . بلبل خاموش یعنی زن داداش نازم به چهچه اومد وگفت عشقت با داداشت رفت تمشک وحشی بچینه . می خواستم بیدارت کنم ولی تارا جونت نذاشت گفت خسته هس . چیه مگه کوه کندی ؟/؟-من که خوابم سنگین نبود . چطورشد متوجه رفتنشون نشدم ؟/؟-چیه ؟/؟خیلی افسوس می خوری ؟/؟من خواستم بیدارت کنم . عزیز دلت نذاشت -اصلا ربطی به تو نداره که این طوری صحبت می کنی .-باشه به هم می رسیم .-ما خیلی وقته که نمی تونیم به هم برسیم . نیوشا جون نازنازی به طرف رودخونه رفت . کمی بالاتر و تقریبا روبروی ما جایی که ارتفاع آب کم بود و تا زانو هم نمی رسید صدها تخته سنگ کوچک قرار داشت و نیوشا جون هوس کرد که روی اونا راه بره و دویست سیصدمتر از رودخونه رو این جوری فتح کنه .-دارم میرم از طبیعت و این تخته سنگها لذت ببرم . اگه دوست داری با من بیا .فکر نمی کنم اونقدر بی غیرت باشی که تنها ولم کنی تا چش چرونا دنبالم بیان .-آخه هیچ آدم سالمی این وقت روز اونم روی سنگها از این کارا می کنه ؟/؟توی بچه تهرون ناز نازی اگه سر بخوری بیفتی داخل آب چی میشه ؟/؟-اگه الان تارا بهت می گفت می رفتی ؟/؟-تارا مثل تو دل منو نمی شکنه ...اصلا بین من و تارا چیزی نبود . حساسیت اونو فهمیده داشتم لجشو بیشتر در می آوردم . به هر حال مگه می تونستم دنبالش راه نیفتم ؟/؟لازم نبود شلوارشو تا زانو بالا بزنه . شلوار لی زن داداش خودش تا زانو بود . مانتوی کوتاه هم تنش بود بایه تاب که سینه هاشو پوشونده بود و یه روسری که دکوری سرش گذاشته بود راه افتادیم . بازیش گرفته بود از بس روی سنگها سرخورده بود بالاخره رضایت داد که از رودخونه بیاییم بیرون و به اصطلاح بریم ساحل رود . این کارو کرده و از تپه های گیاهی بالا رفتیم . لابلای بوته ها و درختان و گیاهان تیغ دار نم هوا بیشتر شده و یه خورده اذیتمون می کرد . دمپایی هم پامون بود و بدون جوراب هم از لابلای خارریزه ردشدن سخت بود . -نادر صبر کن من دیگه نمی تونم راه برم دارم می زنم -شماره یک داری یادو ؟/؟-بدم نیار همون یکه . دوسه دقیقه ای رفتیم تا یه جای دنجی که دو سه نیمچه درخت کنار هم بوده و برگ ریزه هاشون از اون بالا یه چتر بزرگ ده دوازده متری درست کرده بودند رسیدیم تقریبا یک بیضی درست شده بود که از بیرون دید نداشت . با این حال یه نگاهی به دور و بر انداخته کسی رو ندیدم . ما درست وسط شیب بین رودخانه و جاده قرار داشتیم . و دو سمت دیگه ماهم درخت و بوته و گیاه بود . صدای ماشینهای در رفت و آمد را هم می شنیدیم .-نادر یه دقیقه همین جا وایسا کسی نیاد -چشم زن داداش . از اعتماد او استفاده کرده شاهد جیش کردنش شدم . شلوارشو پایین کشیده بود و کون سفید و درشتشو درست روبروی من قرار داده بود . کوسش که معلوم نبود فقط جهش جیشو می دیدم . شق کرده بودم . به خودم می گفتم نادر بجنب هرچی باشه از اولین بارت که بدتر نیست فوقش دو تا چک بخوری و طرف هم دیگه باهات حرف نزنه . بدتر که نمیشه . کیر که بلند شد دیگه کلاس و پرستیژنمی شناسه . مگه این چند وقتی که جنتلمن شده بودم چه غلطی کردم ؟/؟مگه به خاطر این حرف شنوی از نیوشا جایزه گرفته بودم که حالا دلم بسوزه ؟/؟..یک ابی به کوسش زد و من هم شورت و شلوارم را تا زانو پایین کشیده و از پشت گرفتمش .-دییونه شدی ؟/؟ولم کن .جیغ می زنما .-ساکت !تو هیچ غلی نمی تونی بکنی .خسته شدم از بس تابع تو بودم .حالا تو باید ازمن اطاعت کنی .-کور خوندی فکر کردی زورکی می تونی منو بکنی ؟/؟تو عرضه و لیاقتت همون تارا جونته .-هر چی باشه از تو بیشتر می فهمه ...نیوشا اصلا انتظار نداشت که این برخورد تند را با اوداشته باشم .شرایط طوری بود که فقط کوس و کونش لخت بود و نمی شد ریسک کرد و لخت کامل شد .کمرشو محکم گرفته کیرمو محکم بهش چسبوندم .دیدم کوسش خشکه .کف دست راستمو گذاشتم وسط درز کونش و به کوس خوشگلش چنگ انداختم و با دستام بالا و پایینش کردم .چند دفعه که این کارو کردم خوب خوب خیس شد و کیرمو کردم توش .دیگه جای لیس زدن نبود دیوونه شده بودم .هر چه بد و بیراه و فحش رکیک به ذهنم می رسید نثار نیوشاجونم کردم .-جنده کونی تو که این همه هوس داری با این روغنت میشه یک کیلو سیب زمینی سرخ کرد چرا این همه من و خودتو اذیت می کنی ؟/؟ده تا کیرم نمی تونن هوستو بخوابونن .چرا با من بدتا می کنی که باید این طوری بکنمت ؟/؟-نادر تو که این همه بد دهن نبودی !من به خاطر آبروی خودم و تو این کارو می کنم آدم خلافکار بالاخره یه روزی دم به تله میده . ماه هیچوقت زیر ابر پنهون نمیمونه .-چه دوغی چه کشکی ؟/؟!مگه ما چند نفر تو خونه ایم ؟/؟اگه بخواهیم گیر بیفتیم این جور جاها گیر میفتیم . اگه تو منو دله نکنی دیگه این جور جاها نیازی نیست که بهت حمله کنم .-خیلی حرف می زنی نادر . حالا که کیرتو گذاشتی تو و گاییدنو شروع کردی خوب خوب منو بگا بعدا باهم حرف می زنیم .ضرباتمو خیلی شدید و کاری وارد می کردم . فقط می تونستم با کیرم مشغول باشم . دو تا دستام که مانتو شو زده بود بالا تا نیفته روکونش و مزاحم کوس و کیر مانشه . نادررررررررخیللللی دللللم میخواست . بززززززن پاررررررره ام کن جووووووووون دلم میخواد داد بزززززنم فریاد بززززززنم . خیلی کیییییییففففف میده . خاررررررششششش کوسسسسسسمو بگگگیر . کییییییییررررررر کییییییییررررتو دوای منه . بززززن هر جوری می خوای منو بکن . زن داشششششتو بکن . وقتی دنبال تارایی نمی دونی چقدر حرص می خورم .-چیه عزیزم زن داداش خوشگلم انتظار داری با بی اعتناییهای تو دنبال یکی دیگه هم نباشم ؟/؟-حالا می تونم ازت خواهش کنم گذشته و آینده رو ولش کنی و حالو بچسبی ؟/؟-آره نیوشا جونم منم حالو چسبیده دارم باتو حال می کنم ..ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

2 نظرات:

saeed گفت...

عالی بود امیر جان ادامه بده
خسته نباشی

ناشناس گفت...

عالیست ادامه بده .

 

ابزار وبمستر