ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

گل مساوی 4

خاله حمیده چشاشو باز و بسته می کرد . هنوز براش سخت بود که این قدر سریع به گاییدن رفته باشه وهنوزم می خواست غرورشو حفظ کنه ولی من کارمو بلد بودم . می دونستم ومی خواستم کاری کنم که اونو دیوونه خودم کنم . حرصم می گرفت از این که می دیدم هنوزم داره با من لجبازی می کنه . -خاله حمیده این قدر ناز نکن ببین کیرمن که از کوست کام گرفت حالا دیگه چی میگی . می خوای بیشتر بهت حال بدم ؟/؟باشه . موهای کوس پرموشو که یه خورده هم ازآب خودش و آب معمولی خیس شده بود با انگشتام جمع کرده و یه جا گذاشتم تو دهنم مثل سقز می جویدمشون . چند تارموی کوس از ریشه در اومد و نزدیک بود بره سرحلقم ...اگه امروز قلقتو بگیرم میدونم باهات چیکار کنم . با این که خاله جونو روبروی خودم قرار داده بودم و اون پشتشو به دیوار و کاشی زیر دوش تکیه داده بود ولی سرشو بالا گرفته و به سقف حموم نگاه می کرد . خجالت می کشید که به خواهر زاده اش نگاه کنه . به هر زحمتی بود از جنگل خاله گذشتم و خودمو به رود خونه اش رسوندم . کوسشو می لیسیدم و چوچوله هاشو مثل آدامس می خوردم . هنوز سرشو پایین نیاورده بود . اما همون ناله ها و حرکات و فریادش نشون می داد که تو سرش خورده . دو تا دستاشو چسبونده بود به لوله شیر دو ش وپشتشم محکم به دیوار فشار می داد . حشریتش به حداکثر رسیده بود .-ولم کن بسسسسسسه دیگه میثم .. کشتشششششتی منو .. دوتا دستام روهم به سینه های خوشگلش رسونده و اونارو می پیجوندم -آههههههه میثم بسسسسس کن نکن من تو آتیش جهنم می سوزم -مطمئنی توی یه آتیش دیگه نمی سوزی ؟/؟-آهههههههههه  نه نه نه تو رو خدا بس کن ولم کن تمومش کن . می دونستم اون اون چیزی نیست که اون می خواد . دو سه دقیقه دیگه هم به شدت و به طرز شهوت انگیزی کوس و سینه هاشو وتمامی بدنشو به اوج رسوندم . صداش در نمیومد .-باشه اگه دوست داری من میرم . تا همینقدر دیگه بسه . دو تا دستاشو به دو طرف انداخته و در حالیکه پاهاش کف حمام دراز شده بود برای اولین بار سرشو آورد پایین و تونستیم چش تو چش شیم . -حالا که منو به لجن کشیدی می خوای بری ؟/؟حالا که دینمو خراب کردی !خیلی بدی میثم .بغلش کرده وگفتم چرا رک و پوست کتده نمی گی کیر می خوای ؟/؟هر چی تو بگی و بخوای خاله جون خوشگلم . می دونستم که حالا دیگه کییییییییررررررمنو با تمام وجود میخواد . -دوستت دارم حمیده با تمام وجود و هوسم دوستت دارم . نترس خاله تو هم یه انسانی . از نیازت بگو از هوست بگو خجالت نکش . از حالت 90 درجه خودشو در آورد و طاقباز و180 درجه رو کف حموم دراز کشید .خودمو انداختم روش . لباشو اسیر لبای خودم کردم .-آه آههههه میثم عزیزم بالاخره کار خودتو کردی ؟/؟منو به این روز نشوندی ؟/؟-روز سیاه یا سفید ؟/؟-نمیدونی چه جوری شدم وقتی کوسمو لیسیدی . هیچ وقت از عشقبازی با اکبر تا این حد حال نکرده بودم .جمیله ..جمیله ..خواهرم !بیخود نیست که خودتو سپردی دست یه کیر جوون .همیشه از من زرنگ تر بودی .-از این به بعد تو هم زرنگ باش . به دنیا بچسب به حال و حال بچسب .کیرمو به طرفش گرفته و بهش اشاره ای کرده گفتم زندگی اینجاست . زندگی یعنی من و تو یه کوس شرهایی می گفتم که خودم حالیم نمی شد چی دارم میگم فقط متوجه بودم که خاله حمیده مثل خر داره کیف می کنه و فکر می کنه دارم حرفای عاشقونه تحویلش میدم .-خاله جون می تونم ازت بپرسم چرا این قدر کوست پشمالوست ؟/؟-تو که پرسیدی . بهت میگم . به خاطر این اکبر آقای ذلیل مرده بی بخار که نه کوس می لیسه نه خوبم بلده بکنه . فقط با تماشای کوس پشمالوم خیلی سرحال میشه . -حمیده جون من نمیدونم باید این کوستو برام برق بندازی هم خودت حال می کنی هم من -جواب شوهر خالتو چی بدم ؟/؟-جواب منو چی می خوای بدی ؟/؟-اون برات مهمتره یا من ؟/؟سرشو انداخت پایین ساکت شد و حرف نزد .-من این چیزا حالیم نیست اصلاحش می کنی و یه بهونه واسه شوهرت می تراشی . خاله حمیده خوب بلد نبود از خودتراش استفاده کنه کوسشو صابون مالیش کرده و عمدا انگشتامو یه خورده اون داخل ماخلای کوس هم می گردوندم تا بیشتر دلشو ببرم . می گفت زود باش ..زود باش بیحال شدم کوسسسسسم داره پر می کششششه -ناراحت نباش خاله جون . عجله نکن . هولم نکن . یه موقع زخمی میشه . چه خبره این مو . بی خود اول با قیچی کوتاهش نکردم . می خواستی اون داخل گندم و جو بکاری ؟/؟ناراحت نباش اگه کوسسسسسستم پر بکشه میاد رو خونه کییییییررررررمن می شینه . کارم که تموم شد خودم از تماشای کوس براق و سفید کوچولوی خاله جون خیلی کیف می کردم . -واییییییی خاله اگه بدونی چه کوسسسی شده مثل این که می تونم خودمو تو ش ببینم . خیسی کوسشو با یه دست پاک کرده و کف دست دیگه امو گذاشتم روش . در جا آب پس داد ولحظه به لحظه دستم خیس تر می شد .-می بینی ؟/؟خودت کیف نمی کنی ؟/؟صداش در نمیومد .-میثم منو ببر روتخت منو از اینجا ببر . می خوام اونجا با هم حال کنیم . عشق کنیم . دوستت دارم ببرم رو تخت . اونجا کییییییرررررررتو فرررررررررررو کن توکوسسسسسسسسم . بغلش کرده و بیحال و مدهوش از هوس اونو بردم انداختمش رو تخت بیست ساله اش . کیر من کارشو کرده بود . چون دیگه اصلا به نجس و پاکی اهمیتی نمی داد . قبلا تو صیه می کرد از حموم که  دارین میاین با دمپایی تا دم در حموم بیاین . پاتو نو آب بکشین . دستتون به دیوار نخوره . کیر من وسواسشو از بین برده بود . تعارف بازی رو گذاشتم کنار . اون کیر می خواست و من کوس . به اندازه کافی تو حموم قلق گیری کرده بودم . دیدی خاله جون ؟/؟دین و دنیا همه تو اینه خوش باش .لذت زندگی رو دریاب . -راست میگی . تو فقط بکن منو . ولم نکن . فقط بکن منو . یه عمری تو ی گمراهی بودم تو بیدارم کردی . توی جهنم بودم برام فتوای بهشتو صادر کردی . قربون کییییرررررت برم و بشم من . کیییییییررررت این ملای عمامه دارو محکم تر فرو کن محکم تر فرو کن تو کوسسسسسسم . جااااااااااااان . خداکنه اکبر آقا یه هفته یه هفته هم بر نگرده و یه جوری هم از شر یاسر خلاص شم بپرم تو بغل تو زیر کییییییییرررررتو . توی بهشت تو .-وای حمیده من خاله من -به من بگو کوسده جنده کونی اختصاصی . فقط برای تو . اومد و رو کیرم نشست و حالا دیگه سکان کشتی دست اون بود . -آه آه آه آه ..آ ههههههههه من طاقباز بودم و اون رو کیرم سوار بود . آخرین آهشو که کشید از حالت 90 درجه شکسته و درهم خودشو روی من دراز کرد و آروم گرفت .-خیلی کیف کردم بازم ارضا شدم .-خاله جون منو ببخش امروز باهات بد رفتاری کردم .-نه اتفاقا کارت خوب بود . میگن هر سختی یه راختی داره و در هر کاری یه حکمتی هست . من خودخواه و خیره سر بودم وحالیم نبود وتو روشنم کردی . -حالا بخواب که کیر منم سنگین شده . چقدر از این حالت که زن دمر باشه ومن سوار بر کونش و از همون مسیر کونشو بکنم خوشم میومد . همین کارو با خاله هم این بار روی تخت انجام دادم  .تخته یه خورده حالت فنری داشت و با هر ضربه من بالاو پایین می رفتیم . خیلی حال می داد . -میثم جون خودتو بنداز روم . بهم فشار بیار کییییییییییرررررررررررتو با آخرین قدرت بززززززن به ته کوسسسسسسم جرررررررررم بدددددده پاررررره پارررررررم کن منو وحشیانه بکن لذذذذذذذذت می برم هر وقم دوس داشتی خالیش کن -جووووووووووون قربون یه دونه خاله خوبم قربون این کووووووووون و کوسسسسسسسست بشه میثم تو . اصلا خوشم نمیومد سریع تخلیه کنم . میخواستم کیفم طولانی تر بشه . کشدار بشه . از تماس بالای کیر و زیر شکم با قسمت بالای کون خاله یه لذت بی نهایتی در من به وجود اومده بود که دیگه نتونستم دیگه نتونستم . پاشوندمش تو کوس خاله جون . هردو خیس عرق شده بودیم خودمو انداختم پشتش و اونم با لذت منو پذیرفت . کیرمو از کوسش بیرون نکشیدم . حالا دیگه کاملا به کونش چسبیده بودم دوست داشتم این کون همیشه با من و همرام باشه . احساس آرامش می کردم . با این حرکت تشک نجس شده بود . می دونستم که این آب حیات خاله من شده و از هر پاکی واسش پاک تره . خیلی خوشحال بودم . تو دلم و ته دلم فریاد می زدم میثم بالاخره ننه اتو گاییدم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ناشناس گفت...

با سلام خدمت ایرانی عزیز اگه ممکنه تو داستانات در قسمتهای سکسیش حرف زدن موقع سکس و درد کون دادن و ارضا شدن رو طوری بنویس که خواننده با خوندنش لذت ببره متاسفانه تو داستانای گل مساوی و مرگ و شادی و فریب فریبا اینطور نیست ممنون.

matin گفت...

خیلی زیبا هست از این که اینهمه زخمت میکشین و اپ میکنید بسیار ممنون هستم

ایرانی گفت...

باسپاس از متین عزیز ودوست خوب ناشناسم .چشم اطاعت من سعی می کنم که نوشته هایم را با حداقل ایراد ارائه دهم درهر حال اگر خود عملیات سکس راهم در نظر بگیرید بسیاری از مطالب و حرکات یکسانند و ایجاد تنوع و استفاده از واژگان تازه مهارت خاصی می خواهد .حتی به نظرمن گاه می توان واژگان تکراری را در لابلای داستان طوری به کار برد که به چشم نیاید .امیدوارم در آینده نظرتان بیشتر تامین شود ...ایرانی

 

ابزار وبمستر