ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فریب فریبا 5

سابقه نداشت که با من این طور بر خورد کنه . با هم بر سر مسائل ساده دعوا میفتادیم ولی این جور حرف زشت به هم نمی زدیم  معلوم بود دلش خیلی پره وحسودیش شده .-زنیکه عوضی شوهر داره میاد به پسرش میده اگه بابا بفهمه که بهش خیانت می کنه روزگارشو سیاه می کنه .حق نداری چیزی بهش بگی تازه تو مدرک نداری جز این که خودتو خراب کنی فایده ای نداره مامان میزنه زیرش .-تو یکی خفه شو نمی خوای واسم تعیین تکلیف کنی . با ناراحتی و بی حوصلگی به مدرسه رفت . در حالی که دلم پیشش بود و از این اتفاق خیلی ناراحت بودم . تا این که دیدم در اتاق مامانی باز شد وقد و قامت نازش پیداشد . اون که عادت داشت در غیاب پدر تا ده صبح بگیره بخوابه ساعت هفت صبح از خواب بیدار شده بود . خیلی به خودش رسیده بود فکر کنم به عشق کیر سحر خیز شده بود .ا گه شورت و سوتینشم از تن در می آورد سنگین تر بود . خیلی به خودش رسیده بود . آرایش غلیظی کرده بود که خیلی بهش میومد . داخل و بیرون چشاش ابروهاش مژه هاش و بیشتر از همه لبان لبویی رنگش صورتشو خوشگل تر از قبل کرده بودند . هر چه بلوزمو می کشیدم رو شلوار که کیر شق شده امو نبینه و نقطه ضعفمو نفهمه نمی شد . دوست داشتم کیرمو در بیارم و فروکنم تو دهن مامان فریبام تا اون با لبای کلفت کرده و هوس انگیزش اونو آروم آروم از ته تا نوکشو ساک بزنه ومنم آبمو بریزم رو گونه های روژزده وچشای ریمل کشیده و برق زده از هوسش .ا وخ جووووون چه کیفی میده !-عزیزم این جوری به من نگاه می کنی چی می خوای فرید من . فریبا جونمو بغل کرده بردمش رو تخت . روزی به عنوان یه نوزاد تو بغلش بودم و حالا من اونو مث یه نوزاد بغل می کردم زمونه عوض شده بود .-از نگات معلومه یه چیزی ازم میخوای روت نمیشه بین منو تو که فاصله ای نیست دیشب اینو خوب نشون دادیم . خودش لختم کرد و منم اونو از شر شورت و سوتین خلاص کردم با قدرت یک مرد و اعتماد به نفس کیرمو در آورده شجاعانه فرو کردمش تو دهن مامان فریبا .-عزیزم برام آروم ساک بزن . حال بده -جووووووووون  جوووون کییییییییررررررربدددددده بخخخخخخخورممممشششش من گرسنه ام اول میخورررررمشششش بعد می نوشششششمششششش -حالامیشه بعدا بنوشی -هر کاری دوست داری با فریبای خودت بکن کوسسسسسم کووووووووننننم سینننه هام همه جا و جان من هر چی دارم مال تو فقط مال تو . پس از این که چند دقیقه ای با ساک زدن مامان حال کردم کیرمو در آورده از او خواهش کردم که صورتشو بگیره طرف کیر و با دستاش برام جلق بزنه .-روی کیرت روغن بزنم که راحت تر داغ کنی آبتو بریزی -فریبا جون روغن نمیخواد دستت جادو می کنه . باد دستت که بهش می خوره تمام آبمو حرکت میده .فریبای افسونگرم جادوگرانه برایم جلق زد .-آآآآآآآخخخخخخخخخ آخخخخخخخخ مااااامااااان من مرررررررردم از خوشششششششی اوووووووف اوووووووف .همونجوری که دوست داشتم شد تموم صورت و پلک و ابرو و...ی مامانو مثل برف سفید کردم . فریبا جون کیرمو تو دهنش گرفت و چند قطره آخر و ته آبو با لذت خورد -چقدر کیف می کنم که فریدم داره کیف می کنه . ایثار گری فریبا را بدون پاسخ نذاشته کمر شو چسبیده به حالت سگی و قمبل کرده از پشت گاییدن کوسشو با ضربات شدید شروع کردم -اووووووخ فرررررررید من بی تو چیکار کنم . مامان دیگه نه از صدای تخت می تر سید نه از فریاد های خودش -چقدر مزززززه میده خیلی مززززززه میده کاش از چند سال پیش شروع می کردم . منو بکن . هممممیششششششه بکککککن اگه منو همممممیییییششششه بکککککنی اصلا پیر نمیشم . کیییییرت کوسسسسسس منو جوون تر می کنه . اوخخخخ تند تر تند تر . همینه همینه واااااای وایییییی آیییییییی آییییییی اووووووووف همین همین همینه .بززززززززن .آههههههه آهههههه دیگگگگگگگگگه اومد خاللللی کردم .کیییییییرررررت منو ساخت . من که سوختم عزیزم بپا آب کوسسسسسم کیییییییییرت رو نسوزونده باشششششه -فریب خوشگل من کیر منم خودش داغه -فریبا فدای کییییرررت  بششششششه پس آب جوششششش کو -داره می ریزه بگگگگگگگییییر که اومد .دوقاچ کون مامان رو محکم با دستام چنگ زده داشتمش که در نره و کیرو تا ته فرو کرده و زیر نافمو وقتی که کیر به ته کوس مامان جونم می رسید محکم به ته کونش می زدم . هردو به شدت کیف می کردیم . حتی او که کمرشو سبک کرده بود آب جوشمو داخل فنجون کوچولوی مامان فریبا ریختم و بعد به همان صورت درازش کردم و پشتش دراز کشیدم خودمو سبک کرده دستمو به میله های تخت رسونده و طوری روتنش خوابیدم که به تن و کمر قشنگش آسیبی نرسه ولی اونم حسابی داشت کیف می کرد . احساس می کردم کمی ضعیف شده ام از شب گذشته تا حالا خیلی آب خالی کرده بودم . فکر کنم ذخیره تانکر کمرم از نصف هم پایین تر اومده بود . برای همین تا نز دیکیهای ظهر که مامانو می کردم آبمو خالی نکردم . در عوض اونو دوبار دیگه به ارگاسم رسوندم . اگه به خاطر ناهار فریبا نبود و بر گشتنش از مدرسه مامان ول کن معامله نبود . تازه به یاد خواهر دل شکسته ام افتاده بودم . فکری به خاطرم رسید . کلید در اتاق خواب را پنهانی برداشته و بهانه ای پیدا کرده و رفتم بیرون و یکی از روش ساختم وطوری که مامان نفهمه کلید اصلی رو گذاشتم جاش . فریده که برگشت هنوزم عصبانی بود . خیلی برایش روضه خوندم و از تهدید های مامان براش گفته و این که اگه من باهاش نباشم مامان ما رو لو میده رسوا می کنه و از این حرفای مفت . حتی یک نامردی مصلحتی هم در حق مامان مهربونم کرده به فریده گفتم بیا این کلیدرو هم برای تو ساختم نصفه شب امشب درو باز می کنی و مثلا مارو غافلگیر می کنی و طوری هم رفتار می کنی که از این پس این مامان باشه که ازت حساب می بره . فقط بهش نگو این نقشه من بوده . منهم دیگه ازت توقعی ندارم . مادر جون باعث شده که بین من و تو جدایی بیفته . من دوستت دارم برات می میرم تو احساس نداری تو درکم نمی کنی باشه تو هم منو از خودت برون . من به خاطر حفظ آبرومون با مامان قاطی شدم . یعنی فکر می کنی من اونو که دو برابر تو سن داره بهت تر جیح میدم ؟/؟باشه سنگدل خودتو ازم دریغ کن منم یه خدایی دارم همین جوری که تو دل منو می شکنی الهی که یک روزی هم دل تو بشکنه ..ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی 

5 نظرات:

matin گفت...

این داستان هم ردیف هست دیگه چی بگم ایرانی عزیز ولی اگه قسمت خواهرش بیشتر بشه که معرکه هست مرسی

ایرانی گفت...

بادرودفراوان به همه نظردهندگان وخوانندگان عزیزباسلیقه های گوناگون وقابل احترام .از تشویقات و انتقادات سازنده شما ممنونم .همان گونه که قبلا هم به مفهوم آن اشاره کرده ام نوشتن درمورد سکس را می توان باخودسکس مقایسه کرد ..مبداومقصد مشخص است .می توان این فاصله راکم گاز وپرگازش کرداززیباییهای بین راه گفت ومسائل دیگر .ولی هنر وهنرمند می خواهد که بتواند صدها داستان با سوژه های مختلف را متنوع و بدون نقص بنویسد ومن ناشی هنوز اول راهم. شایدگرایش وانگیزه من به نگارش داستانهای عاشقانه واجتماعی ضعفهایی را درسکسی نویسی ایجاد کرده وشاید هم هنوز حجب وحیای خاصی در این گونه آثارم به چشم می خورد .درهرحال دوستان خوبم! زندگی تنها سکس نیست زندگی عشق واحساس و عاقلانه اندیشیدن و سکس است .ازهمه شما که در کنار من بوده بابیان نکاتی ارزنده یاریم می فرمایید سپاسگزارم .دوستی درمورد اینترنت پاک وناپاک پرسیده بود .همیشه می گویند ساختن سخت است وخراب کردن راحت .اما در این مورد به نظرمن بایدگفت ساختن آسان است وویرانی دشوار .هنوز مکانیزم ویرانی ناپاک را مشخص نکرده اند .در شکم همین ناپاکها پاک هم وجود دارد .اگر برفرض هم بتوتن چنین قلع وقمعی انجام داد ارتباط ارتباط در بسیاری اززمینه ها با دنیای خارج قطع شده تبادل فن آوری وتکنولوژی به حداقل خواهد رسید .در آن صورت بی شک راههای دیگری برای ورود به اینترنت عمومی در دسترس همگان قرار خواهد گرفت .هنوز زود است که در این مورد قضاوت کنیم .همین ماهواره ای که از آن به عنوان شیطان یاد می شود وسیله ای شده که فرشتگان هم از آن استفاده می کننداگر ریشه این ماهواره ها از فرستنده قطع شود که خشک و تر همه با هم می سوزند .اگر کسی می خواهد برای کسی آرایش یا پیرایش کند باید هردوی ریش و قیچی را در اختیار داشته باشد .درپایان از امیر عزیزهم تشکر می کنم که با تلاش شبانه روزی خود همچنان این سایت را سرپا داشته است .باسپاس از همه شما ..ایرانی

ناشناس گفت...

عالیه همه داستانت زیباست ادامه بده.

hero گفت...

عالی

ایرانی گفت...

با تشکر از دوست خوب آشنا وهروی عزیزم ...ایرانی

 

ابزار وبمستر