ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

لقمه حلال 1

مادر تو رو خدا ول کن خودت میری سر کار من باید بیخوابی بکشم و با این خواهر نسناسم که یک ریز با نامزدش حرف می زنه تنها باشم . آخه پدر و مادرم همیشه تو بخش اداری یکی از بیمارستانها صبح کار بودند و تازگیها چون مامان به کارهای خونه  نمی تونست خوب سر و سامون بده یه کار گر زنو برای پنجشنبه ها اجیر کرد که همیشه با دختر هشت نه ساله اش میومد .  یکی می خواست مراقب اون دختره باشه . خیلی وراج بود . من دانشجوی ترم دوم رشته کامپیوتر دانشگاه آزاد بابل در مرحله کار شناسی نا پیوسته بودم ولی خونه مون تو قائمشهر بود . حداقل بیست کیلومتری فاصله داشتیم . اسم من رامتینه و خواهرمم رامش . من 21 سالمه . کار دانی رو که تموم کردم امتحان دادم و واسه کار شناسی قبول شدم . خواهر دیپلمه بیکار دانشگاه ندیده من که یه سال از من کوچیکتره تازگیها با یه جوون خوش تیپ تر از خودش نامزد کرده تازه یارو لیسانس ریاضی هم داره و تدریس هم می کنه . از بد روزگار نامزد اونم مث من پنجشنبه ها تعطیله . مامان حال هر دوی ما رو گرفت چون من و اون باید پنجشنبه ها رو خونه می موندیم . من که خودم بیرون رفتگار نبودم ولی با وجود یه کار گر زن یا همون نظافتچی که تازگیها خیلی مد شده آسایش مرو بهم می زد . اگه کار داشتیم و می خواستیم این ور و اونور کنیم همش باید یاالله می گفتیم که خانوم بد حجاب نباشن گناه نکنن . بابا مامان هم پنجشنبه ها بر عکس ادارات دیگه دیر تر میومدن خونه یعنی کارشون زیاد تر بود و رامش و عمید اعصابشون خراب می شد چون رامش باید خونه می موند تا این خانومه با یه مرد یعنی من تو ی خونه تنها نباشه . منم سپرده بودم که به هیچ وجه به اتاق من نیاد من خودم تمیزش می کنم . دوست نداشتم خلوت منو بهم بزنه . تازه یکی باید مراقب بچه اش می بود . ماهواره یا رسیور هم که توی هال بود و از اون هم محروم بودم در عوض توی اتاق خودم یه تلویزیون و دی وی دی اختصاصی داشتم با کلی فیلم و نوار سکسی که این جوری حوصله ام سر نمی رفت . تا به حال با سه تا زن رابطه سکسی داشتم . لذت می بردم از این که دونفری سر شوهره رو کلاه میذاریم یه کیف و هیجان خاصی در من به وجود می آورد که هیجان سکسو بالا می برد . یه ماهی می شد که به هیچکدوم از این سه نفر دسترسی نداشتم . مجبور بودم با همین فیلما خودمو خوش کنم . بازم به یکی از این پنجشنبه ها خوردیم . صغری خانم و دخترش زینب ساعت 8 صبح اومدند . اینو هم بگم که صغری خانم با این که با چادر مشکی میومد و با حجاب بود ولی خیلی خوشگل نشون می داد و پوستشم سفید بود . در عوض زینب سبزه بود و قشنگ هم نبود . فکر کنم به پدره رفته . همین یه بچه رو داشت . و ظاهرا شوهرش دیگه قادر به کار کردن نبود . رفتم داخل اتاقم و کتابای دانشگاه رو انداختم یه گوشه . تماشای فیلمای سکسی رو شروع کردم . صدای تلویزیونو به صفر رسوندم . شورتمم پایین کشیده کیرمم تو دستم گرفته به صحنه های سکسی نگاه می کردم و با کیرم ور می رفتم . کیرمو با یه روغنی چربش کرده با یه انگشت روش بازی می کردم خیلی ملایم تا هم لذت ببرم هم زود آبم نیاد . این جوری خیلی حشری ترم می شدم . و هوس یکی از اون زنای شوهر دارو که دم دست نبودند می کردم . یهویی در باز شد و چشمم به جمال صغری خانوم روشن شد . بیچاره وقتی کیر منو با اون فیلمای سکسی رو دید ترس برش داشت و خجالت کشید و رفت . قبل از رفتن یه عذر خواهی هم کرد . معلوم نبود این آبجی لعنتی ما کدوم گوری بوده که سفارشش نکرده . خونه ما یه خونه ویلایی بزرگ تو خیابون ساری قائم شهر بود . نزدیکای ظهر صغری خانوم برای شستن حیاط وایتکس کم میاره من که از پشت در صداشونو می شنیدم خدا خدا می زدم که رامش ازم نخواد که برم بیرون . حوصله اشو نداشتم خواهرم که از کون گشادی من با خبر بود و چند تا وسیله دیگه هم می خواست خودش رفت بیرون . شاش داشتم می زدم . توالت بالا از بس بوی اسید می داد حالم داشت بهم می خورد و دچار سر گیجه شده بودم . چند تا پله رو طی کردم و اومدم پایین . وایییییی جلوتر نمی تونستم برم یالله هم نمی تونستم بگم . مگر این که همین مسیرو خیلی آروم بر می گشتم تا صغری خانوم متوجه نمی شد . مثل این که منو جادو کرده بود . پشت به من بود . پیرهنشو بالا زده بود . داشت با کون درشتش که به طرف من بود ور می رفت . متوجه من نبود . پیرهنش طوری بود که تونست نزدیک شونه هاش جمعشون کنه تا یه خورده تن لختشو ببینم . واقعا لختش خیلی با کلاس و بدون نقص بود . بهتر از اون سه تا زنی که من می گاییدم . ه خورده شورتشو پایین کشید . کون گنده اش خیلی سفید و هوس انگیز بود . افسونم کرده بود . شورتمو پایین کشیدم و با کیر شق شده ام ور می رفتم . اونم با سوراخای کوس و کونش در تماس بود . یه آفتابه مسی قدیمی داشتیم که جهیزیه مامان بود . اونو گرفت طرف کونش و لوله اشو از پشت گذاشت رو کوسش . سرشو یه خورده بر گردوند . شاید می خواست یه خورده کونشو ببینه و کیف کنه که به جای کون صورت منو دید و حتما کیر منو . آفتابه رو گذاشت زمین و رفت طرف دستشویی . منم به طرفش دویدم . نذاشتم در دستشویی رو از داخل ببنده . -اقارامتین چیکار می کنی . زشته بده از شما توقع نداشتم . ولم کن من شوهر دارم . آبرو دارم . دیگه پامو اینجا نمی ذارم . خواهش می کنم الان خواهرت میاد . راست می گفت . رامش واسمون شر شده بود . کیرمو روشکمش فشار داده اونو محکم به دیوار چسبونده گفتم ببین این از لوله آفتابه خیلی کلفت تره . داغه و سفته وبه موقعش گرم و نرمه . یعنی ارزش یه لوله آفتابه رو هم نداره ؟/؟کف دستمو گذاشتم روی کوسش و گفتم وایییییی چقدر خیسه . صغری خانم دواش پیش منه . اگه با یه چیزی گوشتی از جنس خودش خشکش نکنی مریض میشی .-خواهش می کنم بذار برم . من شوهر دارم . دیگه این طرفا نمیام . -خوبم میای . چشات داره میگه که عاشق این کیر شدی . بعضی وقتا بین کیر و کوس یه جادوی دو طرفه هست . کوسسسسست کیییییییییرررررررررررمو جادو کرده و کیییییییرررررررم کوسسسسسسستو . این طلسمش باطل شدنی نیست مگر این که این دو تا بهم بچسبن . هفته بعد به خاطر کیر منم که شده میای . فقط اگه میشه زینبو نیار بذارش خونه منم این طرف رامشو یه کارش می کنم . واسه این که متانت خودشو حفظ کنه دست و پای الکی می زد با این که بوی وایتکس و تمیز کننده هارو می داد بهش چسبیدم و لبشو شکار کردم . کف دست و چند تا انگشتم داخل کوسش بود و با حرکاتی سریع می ذاشتمشون داخل و می کشیدمشون بیرون خیلی آروم شده بود و مچ دستاشو گره کرده بود . لعنتی صدای درو شنیدم . رامش اومده بود .-صغری خانوم !صغری خانوم !خریدم . شانس آوردم که پنجره انباری کنار توالت پایین شیشه نداشت . با همون وضعیت خودمو قبل از این که رامش به این طرف برسه انداختم توی انباری و پشت آبگرمکن قایم شدم ...ا دامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر