ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

زبون دراز 3

نزدیک بود زیر دست و پاش له بشم با این که زیاد سنگین وزن نبود ولی همون کون درشتشو که می دیدم هول می کردم . دوست داشتم بدون این که قیافه اشو ببینم فقط یه دست اون سوراخ کونشو بکنم و بزنم به چاک ولی این دکتر حشری ما واسم نقشه ها داشت .-زن که نداری -نه خانوم دکتر مجردم .. کاش می گفتم دارم . کوسشو که براق براق بود و خیس هم کرده بود انداخت رو دهنم . اصلا آمادگیشو نداشتم . ولی چاره ای نبود نمی تونستم دررم . ولی بیمزه نبود . -بخور حالشو ببر زن که نداری باید خیلی حال کنی .-پسرا همه آرزوشونه یه همچین تیکه مفتی گیرشون بیاد . سینه های سفت و تازه ای داشت . هنوز نوکش نازک بود و دورش زیاد قهوه ای نشده . معلوم بود شوهره یا آدم بیخیالیه یا رغبت نمی کنه که این مادر فولاد زره رو بکنه .-صبر کن الان بیشتر بهت حال میدم کیرمو گذاشت تو دهنشو مشغول ساک زدن شد -چقدر باحاله این کییییییرررررت .  از کیر شوهرم خیلی باحال تر و کلفت تره جووووووون یه حالی بهت بدم که همیشه مشتریم شی .-البته آخر وقتا -خب می تونی بیای خونه ام در بست ویزیتت می کنم . به ساک زدنش ادامه داد و دهن از سر کیرم ور نمی داشت -نه خانوم دکتر . نه کیرم داره میره هوا داره پرواز می کنه -اولا به من دیگه بگو آذر ثانیا راست میگی هر چی بیشتر میکش می زنم دراز تر میشه و رو به هواتر .پس بیا . اومد روی کیرم نشست و در حالیکه کونش پشت به من بود بشین و پاشو می کرد وجور منو می کشید -کیف می کنی ؟/؟کدوم دختره که واست همچین کاری بکنه ؟/؟معلوم نبود این دکتره واسه چی این قدر رو من منت میذاشت . دلم واسه تماشای کونش لک زده بود . در یک پوزیشن درستی هم قرار نمی گرفت تا من راحت بتونم کونشو دید بزنم یا باهاش ور برم . -آذرجون -جون دل -می تونم یه چیزی ازت بخوام ؟/؟-جونمو بخواه -می تونی یه دور 180 درجه ای رو محورت بگردی که من بتونم راحت کونتم ببینم و حالشو ببرم .-نمیدونم این کونم چقدر طرفدار داره .!هر چی تو بگی . یه دور گشت و پشت من قرار گرفت . الان دیگه خیلی خیلی حال می کردم دو قاچای کونش مگه تو کف دستم بند می شدن ؟/؟تا دستمو بهش می رسوندم می پریدن . همش در حال فرار بودن .-آههههههه آذر چه کونی داری !اسیر کونتم .  ا سیر اون سوراخ وسط کونتم . من تا اونم نگام نمیذارم امشب در مطبو تخته کنی -تو نمی دونی که آذرت چقدر حشریه . اونم تا تو تو هر سوراخش نذاری ول کنت نیست .. لامصب هر چی می خواستم این کونشو بدم بالا تا سوراخاش بیشتر معلوم شه و حال بیشتری ببرم مگه می شد ؟/؟بیچاره خودشو سبک کرد -امبد امید جون (خودمو به دروغ امید معرفی کرده بودم )دستتو برسون به سینه هام تو هوس می سوزه .خیلی وقته دست مرد بهش نخورده . امید جون امید من تویی . منو ارضاکن . حال بده بذار باهات حال کنم . بذار باهات اونجوری که دوست دارم عشق کنم -آذر جونم فدایی اون کونم . هر جوری دوس داری عشق کن حال کن .دکتر پر قوتی بود .-وایییییی امید سییییییننننننه هام کوسسسسسسسسسم . چه کییییییییرررررررررری داری !-اذر!کوسسسسسس داغغغغغغغغغت داره کارشو می کنه . من تقصیر ندارم وقتی خودشو رو کیر من حرکت می داد و پر و پاچه کونش یکسره می خورد به شکمم و لذتمو خیلی زیاد تر می کرد .-واییییی اومد ریختم آذر جون . شانس آوردم که جلو حرکت خودشو نگرفت و ادامه داد .-آذرکمرم سبک شد.  جووووووون چه حالی !ولی هنوز سیر نشدم .-بیا همه جامو بخور تا سیر شی . راضیم کن امید . امید من تویی ... مقاوم شده بودم . خودمو کیرمو سپردم دست آذر و او بی مهابا منو می کرد . در واقع خودشو می کرد . عجب دکتر سر سختی بود. این دکتری که من دیده بودم با کیر مصنوعی ویبره و برقی هم به این زودی آبش نمیومد ولی یکی دو دقیقه نشد که به خودم امید وار شدم . یه جیغ بلندی کشید و یه مداد معمولی رو که رو زمین افتاده بود برداشت و از وسط به دو نیم کرد . فکر کنم اون لحظه اگه موقع ارگاسم یه آجر هم دم دستش بود مثل کاراته بازا از وسط نصفش می کرد .ا مید امید من ارضا شدم جااااااااااان فکرشو نمی کردم .-اذر جون حالا دیگه نوبت منه کیره رو کشیدم بیرون ودمرش کردم کونش در میون تنش مث یه تپه ای بود در یه دشت صاف خودمو انداختم رو تپه بغلش کردم بوسیدم از اون کونای بیست بیست بود سفید و بدون لک .-جووووووون اذر آذر آذر دکتر جونم دوستت دارم آذر دوست دارم سرمو بذارم رو همین کونت و تا صبح بخوابم وقتی که بیدار شدم بکنمش . جووووون اشتهای آدمو واسه همه چیز باز می کنه . دوستت دارم آذر . اووووووووفففففف دارم می میرم . دکتر دستشو گذاشت زیر سرش و خودشو به من سپرد رفتم از رو میزش یه پمادی ور داشتم که می گفت استعمالش واسه سوراخ کون ضرری نداره من با این پماد علاوه بر سوراخ کون روی کون آذر جونو هم سفید مالی کردم ماساژش می دادم با سوراخ کونش بازی می کردم .-آههههههههه امید جون خیلی کیف میدی . دوباره هوسسسسس کیییییییررررررررکردم -کییییییییییررررررررمنم هوس سوراخ تو رو کرده . کیییییییررررررررتو راهه . توراه کوووووونننننته . امید تو رو به آرزوت می رسونه . به اون چیزی که خواسته اته حالا فرقی که نمی کنه -نه امید من حالمو کردم واسه امشب خوبه میخوام یه جور دیگه کیف کنم زیاد حرف زده بودم . کیرمو چسبوندم به سوراخ کونش تا راهشو پیدا کنه . هنوز یک میل هم نرفته تو سوراخ داغ داغ کرده بودم . کیرمو مالوندم به کونش . به قسمتای گوشت آلود کونش . به قاچش . با پماد هم که چرب شده بود . کیرمو رو سطح کونش حرکت می دادم . داغ داغ داغ شده بودم . واییییی چه آبی اومد با لذت به کون نگاه می کردم . به آبی که از سوراخ کیرم میومد بیرون -امید امید اگه چیزی به تن کیرت چسبیده بدش به من بخورم . کیرمو گذاشتم تو دهنش و دو سه قطره ای رو که روی کیر و داخلش مونده بود میک زد و دوباره به وضعیت قبلی برگشت . کیرم دوباره سفت و توپ شده بود . با چند حرکت راهشو باز کردم و فقط در همون یکی دو فشار اول خودشو جمع کرد و بعدا آروم شد . شونه های اذرو ماساژمی دادم . موهاشو نوازش می کردم . آذر! کیییییرررررم بالاخره رفت توی سوراخ کونت . جوووووووون به این زودی هم آبم نمیاد می تونم باهاش حال کنم -منم دارم با کیییییرررررت حال می کنم -داخل کونم داره نرمش می کنه . خونو تو تموم مویرگاش به جریان در آورده . بکن بکن کونمو بکن . اوووووووووففففففف فکر کردی امید کونم تو رو به آتیش می کشه سوراخ کووووووونننننننم آب کییییییرررررررتو می خواد همین الان . آبتو خالی می کنم . نمی دونم چیکار کرد که دو تا قاچای کونش به هم بچسبند و کیرم دیگه جای نفس کشیدن نداشته باشه .-واییییییی من که دیگه مردم آذر آذر آتیشم زدی دوباره آب کیرم جمع شده داره میاد میاد -بذار بیاد بریزش بکن منو جووووووووون اووووووووووف دکتر کارشو کرد -جزغاله ام کردی آذر .!مثل اسمت آتیش و اتیشپاره ای !هوووووووووفففففف آهههههههه امید مقعدمو سوزوندی .-عزیزم تازه این دفعه آبم کمتر بود هر چی داشتم دو دفعه قبلش کشیده بودی . لحظاتی بعد بغلم کرد و لباشو رو لبای من قرار داد . بوی عرق و ادکلن قاطی شده بود . چشامو بستم تا از بوسه لذت بیشتری ببرم ... خوش گذشت ؟/؟-خخخخخخخیییییلییییی آذر جوووووون . قرارشد که من فردا برم به یکی از بیمارستانهاسی شهر که خواهر این خانوم اونجا سهامداره و خودشم یه جراحه ویه کاری برام گیر میاره  . با این که از خون و بوی بیمارستان خوشم نمیومد ولی بهم می گفت که سفارش می کنه که یه کار تمیز به من بدن . اون شب وقتی که به خونه رفتم و این خبر و به خونواده ام دادم مادر از خوشحالی داشت بال بال می زد . خدایا شکرت که دعای این مادرو مستجاب کردی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی
 

ابزار وبمستر