ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماه عسل در عسل 3

هر جوری شده باید سر در بیارم که موضوع از چه قراره بر خلاف گذشته که با شرابخوری امین مخالفت می کردم این بار نازشو کشیده و گفتم میدونم تفریح وسفر همیشه پا نمیده و این آقا سلیمون هم شرابای دست اولی داره که از عرق سگی ما خیلی بهتره اگه سرحالم بیاری و سیستم عصبی منو قبل از خواب تنظیم کنی اجازه داری که امشب هم بری دوباره مشروب بخوری .. تصمیم داشتم که اصلا قرص خواب نخورده خودمو به خواب بزنم اما اگه جن باشه چی ؟/؟یعنی با یه بسم الله و با یه چاقو غیبش می زنه ؟/؟.. امین به اتاق صاحب خونه رفت و منم خودمو با تماشای تلویزیون سرگرم کرده سعی می کردم بر اعصاب خودم مسلط باشم . هر ساعت مثل یه سال واسم می گذشت . حدود ساعت دوازده شب بود که صدای تق تق دررو شنیدم . جواب ندادم خودمو به خواب زدم .  لامپ اتاق خاموش بود . نیمساعت بعد در با شد ت بیشتری کوبیده شد . باز هم پاسخی ندادم . این بار پاک تر سیده بودم . ولی کنجکاوی باعث استقامتم شده بود . در اتاق آرام باز شد و به آرامی هم بسته شد من هم در تاریکی صورت خودمو به زمین فشرده نمی خواستم دزده متوجه شه که بیدارم با این حال یه لحظه تصمیم به فریاد زدن گرفتم که از گوشه چشم نیمه بازم و نوری که از لامپ حیاط قسمتی از فضای اتاقو روشن می کرد متوجه کارد بزرگی در دست طرف شدم . تر جیح دادم ساکت بمونم تا بلایی سرم نیاره . اومد و کنارم نشست . شونه هامو تکون داد . متوجه شد که به خوابی عمیق فرو رفته ام . دامنمو پایین کشید . مثل بید می لرزیدم . کاشکی فریاد می زدم . بلوزمو هم در آورد با آن که نور به اندازه کافی نبود و همه جارو تاریکی گرفته ولی من به شدت چشمامو به زمین فشار می دادم تا متوجه حرکت چشام نشه . هنوزمتوجه نشده بودم که کیه ولی غیر سلیمان کی راه اینجا رو میدونست ؟/؟احالا دیگه با یه شورت و سوتین و دراز کش و پشت به اون قرار داشتم . نمی دونم این لهجه مال کجا بود که به جای کون می گفت عجب کانی ..... بعله حدسم درست بود سلیمان خان بد شکم سبیل کلفت درشت اندام نیمه کچل بود . پس همو بود که دیشب منو گاییده . کف دستشو که یک برابر و نیم کف دست امین می شد وارد شورتم کرده لنبرهای کونمو بادست بالا و پایین کرده و از این کارش حسابی کیف می کرد منو به یاد خرید گوسفند مینداخت که پرو پاچه هاشو بالا و پایین می کنن که ببینن چقدر گوشت داره . کف دست دیگه اشم وارد معرکه کرد . دیگه مطمئن مطمئن شده بود که من خوابم . شورت منو هم از پام در آورد . پنج دقیقه تمام با سوتین کلنجار می رفت تا تونست بازش کنه . با خودم فکر می کردم این دیوونه حساب آبرو ریزی رو نمی کنه ؟/؟اگه صبح بیدار شده خودمو لخت ببینم ؟/؟امین هم که صد در صد مثل جنازه ها کپه مرگشو گذاشته . بی غیرت . ظاهرا خودشم لخت لخت کرد . یادش رفته بود در اتاقو قفل کنه که این کارو هم انجام داد . دایره کونمو مث عزیزی تو آغوشش گرفت و تند وتند بوسش می کرد . از بوسیدن که سیرشده بود کف دست پهنشو از پشت کونم به کوسم چسبونده به دو طرف و به صورت عمودی حرکتش می داد . با همون اشاره اول خیس خیس کرده و ترس و مرس از یادم رفته بود . آه و ناله و صدای هوسو تو خودم خفه می کردم . بعد زبونشو که چند برابر زبون آدمای عادی بود در آورده و روی کوسم کشید . بازم خدارو شکر می کردم که با این هیکل به این درشتی یه جوعقل تو کله اش نیست . فرق بین کوس خشک دیشبو با کوس خیس امشب متوجه نمی شد کار لیسیدن و مالیدنش که تموم شد پشت من سوار شده انگشتاشو فرو کرد تو کوسم و عقب و جلوش می کرد بعد با انگشت شست و سبابه دست چپش دو طرف کوسمو به کناره ها باز کرد و سر کیرشو به داخل فرستاد ترشح و خیسی کوسم اونقدر زیاد شده بود که خیلی راحت تر از اونچه که تصورشو می کرد بقیه کیرشو به کوسم فرو کرد . از ناله ها و فریاد زدناش کیف می کردم . فقط یکی دو کلمه رو همش تکرار می کرد جاااااااااااان جاااااااان اخخخخخخخخخ جاااان  چه تانگه یک لحظه فکر کردم که کونمو به تانک تشبیه کرده ولی در تکرار و ناله بعدیش متوجه شدم که به کوسم میگه چه تنگه . خودمو محکم به تشک چسبونده بودم و از بس به اون چنگ می زدم چند تا از ناخنام شکست . دوست داشتم کیر کلفتش تا ته بره . خیلی اعصابمو آروم می کرد حرکات کیر کلفتش .. اووووووففففف کاش می تونستم فریاد بزنم خودمو خالی کنم . بگم اووووووفففففف بگم کییییییرررررر. یه لحظه حس کردم که تمام تنم لرزیده به زور بر خودم مسلط شدم . خودمو محکم به زمین می چسبوندم و سعی می کردم یه حرکت غیر عادی انجام ندادم . شانس آوردم که راضی شده به ار گاسم رسیدم وگرنه قید همه چی رو زده به گردنش می افتادم که بیشتر منو بکنه تا آبم بیاد . چه کیر و چه کمری داشت و یه خورده هم بوی تریاک می داد . واسه همین بود که تونست مدت زیادی جلو گیری کنه . ده دقیقه پس از این که کمرم سبک شده و یه خورده از آب کوسم روی کیر سلیمان بی شعور ریخت اونم حسابی به اندازه یک سرنگ 20سی سی و سرنگ وار پس از چند ضربه پی در پی ناگهانی و خیلی هم نرم و سبک و روون آب کیر و کمرشو ریخت تو کوس و شکمم . مثل صدای کسی که به کوهستان میره و فریاد می زنه به این صورت داد کشید آاااااااااااا. من هم با این که راضی بودم ولی از ته دلم یه کوفتی نثارش کردم . پس از عملیات کمی کله اش کار افتاده بود . به همون صورت که من دراز کش بودم تمام لباسامو تنم کرد . قبلشم دو رو بر کوس و کونمو تمیز کرده بود . پس بنازم به زرنگی خودم که تونستم معما رو حل کنم . وقتی که صبح از خواب بیدار شدم همه چی فوری یادم اومد . اما چیزی که بیشتر از همه خوشحالم می کرد این بود که پس از مدتها موفق شده بودم بدون قرص خواب بخوابم . معلوم نبود این سلینمان چه بلایی سر امین میاره که تا صبح بیدار نمیشه . از طرفی این زنش مشکوک نمیشه ؟/؟حتما زنش تو پر چونگیهاش به سلیمون گفته که زیبا با قرص خواب می خوابه و سلینمان هم سوءاستفاده کرده . باید کاری کرد که امین تا این حد لت و پار نشه وگرنه وقتی به تهرون برگردیم معلوم نیس چیزی از امین باقی میمونه یا نه چون روز اول که استفراغ می کرد و روز دوم در حال سنکوب کردن بود و روز سوم هم باید سراغ قبرستونو می گرفت . درسته که ضررنکردم ولی فکر فردا هم باید باشم . ساعت ده صبح سومین روزی بود که در مشهد بودیم . امین که حالش کمی بهتر شده بود به دیدن یکی از دو ستانش تودانشگاه فردوسی مشهد رفت . رقیه خانم و پسرش واسه عیادت از مادر بیمار سلیمون رفتن طرقبه . من و این لاشخور تو خونه تنها بودیم . حسابی حالشو گرفتم . یک شلوار لی کشی تنگ و چسبون تا سر زانو پام کردم.. ادامه دارد ..نویسنده ..ایرانی .
 

ابزار وبمستر