ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ماه عسل در عسل 5

سلیمون هم رو هوا به تناسب کیر و هیکلی که داشت آبشو ریخت به کوسم .. حیف شد . اسراف گناه بزرگیه . خیلی از این آب برگشت کرده ریخت زمین . هر حرفی که می زدم چه به عنوان شوخی چه جدی و چه برای مثال خود حاجی خودشو موظف می دونست که انجامش بده . وقتی که از بوسیدن و بوییدن غنچه گفتم اینجا کله اش کار کرد و متوجه شد که به کوس تازه خودم میگم . منو خوابوند رو زمین با انگشت شست و سبابه دست راست خودش کوس کوچولومو از حالت لوزی جمعش کرده به شکل دایره ای درش آورد اونو بوکرد و بعدشم بوسیدش . ومکید -حاججججججججی من باززززززم میخوام -کجاتو بگیرم ؟/؟-کونمو به طرفش قمبل کرده و می چرخوندم و حالی به حالی ترش می کردم . موقع چرخوندن کونم دستمو از زیر به کوسم رسونده و مالیدمش طوری که موهای سرم برگشت کرده به طرف زمین افشون شد . گفتم حاجججججججی جون تموم تنم میخخخخخخاره تند و تند به همه جام برس همه جاااااااا. آههههههه همه جام میخخخخخخخاره . همه جااااااام میخخخخواد . همه جامو بکن . کوسسسسسسسسم کوووووووووننننننم . کییییییییرررررررتو می خوام . سیییییییییننننننننه هام . مث یه ببر زخمی به طرفم یورش آورد . و اولین کاری که کرد کیرشو  از همون پشت فرو کرد تو کوسسسسسم و دو طرف کونمو ماساژداد و کیرشو در آورد و به مالش عمومی بدنم مشغول شد . دیگه نقاط غیر حساسی تو تنم نبود . همه جا هاحساس شده ه بودند . از کوس بگیر تا موی سر . حتی انگشتای پای منو که تو دهنش گذاشته میک می زد حس می کردم جهشی زیر سینه هام ایجاد شده که نزدیکه یه دفعه دیگه منو به ار گاسم برسونه . زبون سگیش اونقدر درشت بود که نه تنها تمام سطح کوسمو می پوشوند کناره هاش کناره های کشاله رونمو نوازش می کرد . کارش حرف نداشت اگه خونه اش تهرون بود من یکی که همش مشتریش می شدم . فکر نمی کردم پس از باز شدن پلمبم این قدر فعال شم . قبل از این که برنامه امو با حاجی شروع کنم یادم رفت کوس و کونمو با صابون بشورم و به تن و لباس خودم ادکلن زده بودم . لب کلام و حسن ختام روی همون دو تا سوراخ پایین بود که من پس از گاییده شدن تو سط حاجی اونم دیشب و رفتن به دستشویی معطرش نکرده بودم . هر چند تا به حال سلیمون کونمو نگاییده بود اما با یه اشتهای خاصی دو تا دستاشو رو دو تا کپلهای کونم قرار داد و چاک کونمو باز کرده که مقعدم هوس کیرشو کرد و بعد با همان اشتها شایدم بیشتر زبونشو از ته کوس تا سر سوراخ کونم حرکت می داد و مثل سگ بو می کشید و لیس می زد که فکر می کردم داره چلو کباب معطر می خوره . اولش کمی سختم بود که داره سوراخ کونمو می خوره من که این قدر چپل نبودم . هر وقت فیروز می خواست کونمو بکنه یه ساعت قبلش مث عروس خوشبو و آماده بود . من هم یه خورده زیادی وسواس شده بودم . واسه این که مقداری از بدهی خودم به اونو بپردازم دست خودمو به کیرش رسوندم . کیرش شبیه به یه موش عروسکی چاق و تپل شده بود که به زور تو دهنم جا می شد . با این حال با میل فراوان دستمو دور ته کیرش حلقه کرده سرشو گذاشتم تو دهنم .حاجی مث یه زن از هوس دور خودش می پیچید . هیکل به اون گندگی و کیر به اون عظمت در مقابلم به زانو افتاده احساس غرور و پیروزی می کردم . خیلی هم به خودش فشار می آورد که آبشو تو دهنم نریزه واسه چند ثانیه لبامو آزاد کرده بهش گفتم حاجی خیالت نباشه بریزتو دهنم . اون لحظه ای که هوست رفت بالا و کیف بیشتری بهت میده همه رو خالی کن . بچه حرف گوش کنی بود . چقدم  آب داشت .. یه مقدار که از طرف مری رفت تو معده ام واز بس سرعت و مقدارش زیاد بود نتونستم کنترل کنم چند تا از این جهش ها هم رفت رو نایم نشست و باعث شد سرفه شدیدی بکنم . کیرشو از دهنم بیرون کشیدم ومحکم از پایین به بالا چلوندمش و دو سه قطره دیگه از توش آب در آوردم و روی کف دست خودم پاشوندم بعد به طرف حاجی قمبل کرده اون چند قطره منی رو با کمی از مایعات هوس کوسم به سوراخ کونم مالیدمو تا حدودی شلش کردم . سرمو برگردوندم عقب کیر حاجی رو گرفتم تو دستم ومالوندمش به سوراخ کونم . چهره سلیمون نشون می داد که انگار تو آسمونا داره پرواز می کنه . موش عروسکی آروم آروم وارد لونه و سوراخش می شد .-حاجی تو رو خدا ولم نکن به کوووووووونننننم به کپپپپپپپپپپپپپپلم دست بکش . انگشتاتو بذار تو ی کوسسسسسسم . اگه آتیششششششت داد فوری بکششششششش بیرونننن دوباره بذذذذار . راضیم کن .-وایییییی وایییییی وایییییی .  دستمو از زیر رسوندم به نصف کیرش که بیرون بود و باهاش بازی می کردم . کونننننننم فدای کییییییرررررررت کوسسسسمو بمال . غلام حلقه بگوش هر وقت ازم سوال می کرد می تونم تو کونت آب بریزم منم می گفتم نه حاجججججی جووووووون هنوز زوده . شاید نیمساعت تمام داشت با انگشتاش کوسسسسسمو می گایید .-آخخخخخخخخ سلیمون حاجی جون نزدیکه محکم تر سریعتر شور و هیجان فوق العاده ای تو تمام تنم به وجود اومده بود اووووووووووف تمام تنم به ارگاسم رسیده حسابی سیستم عصبی ام تنظیم شده بود و خوابو به چشام رسونده بود . فکر نمی کردم سلیمون با این سن و سال خودش این همه آب داشته باشه . انگاری اون نبود که یه ساعت پیش دهنمو گاییده و مث یه لیوان پر آبش کرده بود حالا نوبت کونم بود که آبیاریش کنه منم با همه حسم هر چند راضی شده بودم ولی حسابی کیف می کردم . بالاخره کارمون تموم شد و پس از ماچ و بوسه خداحافظی کردیم نه از امین خبری بود نه از رقیه.  ماشاءالله از بس آب به کوس و کونم ریخته بود که تا چند بارهم که به دستشویی می رفتم پس می زد بیرون . باید حواسم می بود که پیش امین گندش در نیاد . تقریبا سابقه نداشت که پس از جدایی از فیروز بعد از ظهر ها رو بخوابم ولی همچین آرامشی به من دست داد که لذت اون جز با خواب تکمیل نمی شد . وقتی امین بر گشت من خوابیده بودم . پس از بیداری هم از این هراس داشتم که نکنه امین از من تقاضای عشقبازی داشته باشه و یک پس مونده آبی از آثار سلیمان خان از کوس و کونم بزنه بیرون . در هر حال تا موقع شب به او بده نبودم . قبل از خذاحافظی از سلیمون خواهش کردم که امشبه رو زیاد به پر و پای امین نپیچه که یه موقع ممکنه مجبور شم تنها به تهرون برگردم . اونم با جان و دل پذیرفت . از طرفی اینو هم لو داد که هنوز با رقیه ازدواج نکرده و پسری هم که ازش داره نامشروعه واین رقیه بوده که در مورد قرص خواب من و خواب عمیقم گزارش ها رو به او یعنی جناب سلیمان خان درشت اندام کیر درشت رسونده . در هر حال چند روز دیگه تو مشهد موندیم و تو این مدت یه دفعه دیگه کوس و کونمو در اختیار حاجی سلیمون گذاشتم . طوری که وقتی که بر گشتیم تهرون مطمئن بودم که دوره درمانی خودمو تکمیل کردم .. ادامه دارد .. نویسنده ..ایرانی .

1 نظرات:

matin گفت...

خیلی زیباست مرسی عالیییییی

 

ابزار وبمستر