ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

فقط یک اختلاف 7 (قسمت آخر)

بذارش بذارش تو کوسسسسسم . تو می تونی . تو صاحب اختیاری . با این کیرت با تفنگت آهوی خودتو کشتی . هر چند خیلی وقته که منو کشتی .-دوست نداری که بهت زندگی بدم ؟/؟-وقتی که عشق باشه همیشه در کنار تو زنده ام -دوست داری یواش یواش بکشمت یا آروم ؟/؟-من هر جور که تو دوست داری دوست دارم فقط کنار من و مال من باشی خیلی دوستت دارم -کیرمو تو کوست احساس می کنی ؟/؟-این رویا رو از بس احساس می کردم هنوزم حس می کنم که تو رویام .-دیگه چی احساس می کنی ماریا ؟/؟-حس می کنم که کوسمم مث جاهای دیگه تنم واست داغ شده و داره می سوزه باورم نمیشه . پس قول دادی که وقتی برگشتیم یه خونه جدا واسه خودمون می گیریم که هر وقت تونستیم راحت بریم و کارمونو بکنیم -آره قول دادم -قول دادی که بچه بعدی من از تو باشه .-اینو یادم نمیاد -باید قولشو بدی وگرنه باهات قهر می کنم .-خیلی خطرناکه -هیشکی شک نمی کنه -با این که ادعا داری خیلی بیشتر عاشقمی ولی بیشتر امتیازارو تو داری می گیری-یعنی تو دلت نمی خواد پدرام -چرا ؟/؟-باید طوری به مریم احترام بذاری که به من و تو شک نکنه .-چشم بازم خدارو شکر که شرط سوم راحت تربود -فکر می کنی پدرام . اتفاقا این از همه سخت تره . آدم وقتی دلش پیش یکی دیگه باشه خیلی سخته فیلم بازی کنه . یا تظاهر کنه جالب اینجاست که بعد ها تمام این شروط و خواسته ها به واقعیت پیوست یعنی انجام شد. آپارتمان مستقلی واسه خودمون ردیف کردیم . هم از ماریا و هم از مریم صاحب یه دختر و یه پسر شدم . بچه اول ماریا هم که از شوهرش بود دختر در اومد . مریمو هم راستی راستی دوست داشتم و اونم به چیزی شک نکرد وحالا برم به ادامه ماجرای شب اول در تبریز یعنی استارت اصلی تمام این ماجراهای شیرین . ماریا مثل آدمای دچار کمبود که ناگهان به آرزشون رسیده باشن بیشتر با حرف و کلمات عاشقانه تسکین پیدا می کرد و اون قدر باید تو عالم رمانتیکی می موند تا از سکسش لذت ببره . من یواش یواش داشت خوابم می گرفت . بیشتر رانندگی خسته ام کرده بود .-عزیزم ماریای من از سکست لذت ببر .خسته نشدی ؟/؟-نه چرا خسته شم . من تا یه هفته این ماه عسلو طولش ندم دست از سرت ور نمی دارم . راست می گفت کار ما توی دانشگاه 2 ساعت هم طول نکشید و واسه خونه یه دروغای  شاخداری ساختیم که یه هفته رو توی تبریز موندیم و تازه بعد از رسیدن به تهرون قبل از این که  بریم خونه رفتیم دنبال آپارتمان اجاره ای . دوباره بریم سر شب زفاف سمبلیک یک زن و مرد همسر دار . انگشت وسطی دست راستمو کردم تو کون ماریا و کیرمم تا اول بیضه هام می کردم توکوسش و در می آوردم . شکممو گذاشتم رو شکمش و لباشو شکار کردم . دستمم گذاشتم زیر پشت سرش و با موها و پس گردن و صورت و گونه هاش ور می رفتم . نوازشش می کردم دیگه ساکت شده بود . نم نم کوسش شده بود بارون تند و بعد هم یه سیل راه افتاده بود . با لبایی در حال بوسه حرفاشو تحویلم می داد . دلم برای بغل کردن کونش یه ذره شده بود . با این که چند دقیقه پیش باهاش حال کرده بودم لبای خودمو رسوندم زیر گلوش -نه عزیزم آتیشم نزن . بگو که بازم ازین شبا داریم -چرا که نه ماریا -دوست دارم امشب اونقدر بهت حال بدم که فراموش کنی یه روزی هم می رسه که بتونی فراموشم کنی .. از جاش بلند شد و رفت خودشو به میز ناهار خوری کنار هال رسوند . کونشو رو لبه میز قرار داد و نیمتنه اشو به صورت خوابیده انداخت رو میز و دستاشم به لبه دیگر میز رسوند -حالا کونمو ببین و بیفت روش . فرو کن تو کوسسسسسم -ماریا ماریا عشق عاشق من تو دیگه کی هستی . کیرمو با لذت و هیجان فرو کردم تو کوسش خواب از سرم پریده بود . سینه و صورت و شکم ماریا به میز چسبیده بود و من فقط می تونستم پشت سر و کمر و شونه هاشو ببینم و یه قسمت از صورتشو . از پهلو سینه هاشو تو دستام گرفتم دست خودمو به لبه طرف دیگه میز روی دستای ماریا رسونده و با هدف گیری کوس ماریا رو کونش سوار می شدم .-بززززززن کوسسسسسس بی حیای منو بزززززززن کیییییییییرررررررررررتو تا می تونی محکم بفرستش بزن استخونامو بشکن وایییییی سوزوندیم -ماریا جاااااااان آهوی من ببین چه بلایی بر سر شکار چیت آوردی ؟/؟بالاخره داری شکارش می کنی .؟/؟منو تو دام خودت اسیر کردی -من که وقتی اسیر توام کیف می کنم .-چطور منم اسیر توام و توهم اسیر منی ؟/؟-عزیزم من و تو هردو اسیر عشق و هوسیم . دلم تو رو میخواد نفسهای گرمتو . حرفای شیرین و عاشقونه اتو می خواد و کیر داغ و اون ور رفتناتو میخواد . بکن بکن من اسیر عشق و هوسم . نمی دونی که وقتی باهم ترکیب میشن چه لذتی میده . میدونم تو الان فقط به کون درشت و سفید من خیره شدی و به هیچی دیگه فکر نمی کنی .-عزیزم منم دارم با عشق و هوس می کنمت .ولی اگه میخوای این جوری منت بذاری من نیستم .-حالا چرا ناراحت شدی منو ببخش .معذرت میخوام .راستش خودمم خوشم میاد که تو از کونم لذت می بری .همچین می گاییدمش که میز به لرزه افتاده بود .-عزیزم اگه ادامه بدی منو به ارگاسم می رسونی . زیر سینه هام داره داغ میشه . یه جوریم . دارم سست میشم . اصلا سست شدم . -جووووووون من واسه اون کون تپل و خوشگلت ریز ریز شم. واسه کونت آتیش بگیرم . منم سست و بیحسم -بزززززززززن بازززززززم با کییییییییررررررررت تنبیهم کن . شکارم کن جوووووووون پدرام پدرام من . تموم شد تموم شد . زودباش آبتو بده منم چشامو به صحنه گاییدن یا گاییده شدن ماریا دوخته طوری می کردمش که میز حرکت می کرد وخودمو روی کونش چسبوندم کیرمو با نرمش بیشتری به کوسش فرو کرده در می آوردم تا پوستش با لذت بیشتری آب زیاد تری رو اونم راحت تر از کانونش به حرکت در بیاره .-جاااااان دارم میام دارم میام -اووووووووففففففف بریز آبتو کوسسسسسسم تشنه آبته . مدتهاست که تشنشه . نمی دونی تا حالا چقدر گناه می کردی که آبش نمی دادی -میگی اگه از این پس تو کوست آب بریزم ثواب می کنم ؟/؟-آره عزیزم کوسسسسسسم دوس داره همیششششششه کنار کییییییییییرررررررررررت باشه فقط تو صاحبش باشی مثل دلش که فقط تو صاحبشی ... در هر حال شب با صفایی داشتیم و نزدیک صبح شده بود . هواهم یه خورده سرد تر شده بود . پنجره ها رو بستیم و لخت تو بغل هم قرار گرفتیم تا گرم شیم . هنوز دلمون نمیومد که یه چیزی رو خودمون بندازیم . ماریا موبایلشو روشن کرده بود و دم صبحی داشت ترانه گوش می داد . اونم به ترانه ای از هلن که هفت هشت باری تکرار شده بود -بابا بگیر بخواب صبح باید بریم دانشگاه -بی احساس !من از خوشحالی خوابم نمی بره -نمی تونی بقیه خوشحالیتو بذاری برای فردا شب یا هر وقت که از خواب پا شدی ؟/؟واسه این که تو ذوقش نزنم پرسیدم خب کدوم ترانه هلنه ؟/؟اون قسمتی رو که بیشتر خوشت میاد و به حال ما می خوره واسم بخون -عزیزم اسم ترانه بیداریه . عشق من صدام قشنگ  نیست ولی چون تو خواستی واست می خونم ... نمیدونی کنارتو چه حالی داره بیداری . بذار باورکنم امشب تو هم حال منو داری .. پایان .. نویسنده .. ایرانی 

1 نظرات:

matin گفت...

داستان عالی و خیلی زیبایی بود مرسی از شما ایرانی عزیز

 

ابزار وبمستر