ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 24

خدا کنه تعمیر گاه بسته نباشه . وقتی دیدم کرکره تعویض روغنیه بالاست از خوشحالی داشتم بال در می آوردم . کمی احساس خستگی و کوفتگی می کردم . ولی می دونستم که رانندگی حالمو جا میاره . درسته که رانندگی توی این تهرون بزرگ با این همه ترافیک و این که هر کی میخواد بزنه و در ره کار حضرت فیله ولی به من آرامش خاصی می داد برای یک لحظه پاهام سست شد . لذت خاصی در تمام بدن مخصوصا کوس و سینه ها و شکمم احساس می کردم . نمی دونم این جنه چرا صبر نکرد تا من به خونه برسم . ایستاده و سر خیابون ؟/؟واسه اون فرقی نمی کرد . بازم خدا خیرش بده که یادم نمیومد موقع رانندگی سراغم اومده باشه . من خودم حشری و هوسی این از ما بهترون هم به جای این که بیاد ما رو بهتر کنه حال ما رو بدتر و خراب تر و حشری تر می کنه . از پشت شلوار طوری که افراد خیابون منو نبینن کوس خودمو مالیدم و چند تا نفس عمیق هم کشیده و رفتم سراغ ماشین -خانوم من تا حالا به خاطر شما صبر کردم . چرا جواب تلفنو نمیدین ؟/؟... چون جوابی نداشتم که بدم با یک ببخشید سر و ته قضیه رو هم آوردم . بیچاره راست می گفت شاگرداش همه رفته بودند . و اونم لباسای منزلشو پوشیده بود اصلا نشون نمی داد که ده دوازده ساعتی رو با دود و دم و ماشینا سر و کار داشته . بوی روغن هم نمی داد . در عوض خیلی معطر شده بود . جوان مودب و چهار شونه و خوش تیپی بود . سی سال تمام سنش بود . اینو از جواز قاب شده به دیوار فهمیدم ولی از خیره شدن به چشاش یه چیز دیگه ای فهمیدم . این حرفایی بود که با چشاش داشت به من می گفت و نمی دونست که من فکرشو می خونم .... چی می شد که روغن تو رو هم عوض می کردم و یه نگاهی هم به جلو بندیت مینداختم . اوخ که چشای خوشگلتو بخورم . ده سال از عمرمو میدم تا یه دست بکنمت . خوشگله اگه بدونی پشت تعمیر گاه یه اتاق تر و تمیز مخصوص دارم اگه بکنمت تا یه سال دیگه شارژشارژم . باطریم دیگه خالی نمی کنه ... طفلکی ماتش برده بود . -ببخشید آقا حسابمون چند میشه -قابلی نداره -بگید چند میشه ؟/؟-خانم ما واسه اولین بار چیزی نمی گیریم ایشالله از کارمون راضی باشین مشتری شین .-درسته ولی دست کم قیمت روغنو که باید حساب کنی .. بازم چشاش داشت باهام حرف می زد اووووووووف حاضرم کوستو بخورم . حاضرم صد تا هزار تا روغن مجانی واست عوض کنم فقط یه ساعت مال من باشی .-ببخشید اسم شما ؟/؟-غلومتون کمال -آقا کمال این دفعه رو باشه ولی دفعه دیگه رو باید بکشین روش . این بکشین روش رو طوری ادا کردم که سبب شد یه نگاه مخصوصی به من بندازه . این بار داشت با خودش این کلماتو هجی می کرد . یعنی طرف کوسه ؟/؟بهش نمیاد اهلش باشه . نه بهتره ریسک نکنم . یهو از نون خوردن میفتم . در مغازه ام تخته میشه ببخشید اینجا سرویس بهداشتی داره ؟/؟-بله خانوم بفر مایید پشت همین تعمیر گاه به یه نیمچه واحد مسکونی می رسید که دستشویی اشم معلومه کجاست . اصلا دستشویی یعنی شاش نداشتم بلکه کرم داشتم و مرض .  مرض و هوس یک کیر تازه رو داشتم . کیری که بتونه روزمو تکمیل کنه .نمی دونستم چه طوری کوسمو بهش حواله کنم  تا پرستیزم حفظ شه . اون حاضر بود کلی واسم خرج کنه ولی من حاضر بودم مجانی هم بهش بدم . مانتومو همون پایین در آورده و یه گوشه تمیزی آویزونش کردم دو تا قدم نرفته بودم که خودمو سر داده و انداخت م پایین طوری که عمدا با کفشای پاشنه بلندم صدای شدیدی هم دادم .کمال به سرعت خودشو به من رسوند -چی شده .. خدای من حالتون خوبه خانوم ؟/؟.. سکوت کرده خودمو به غش و بیحالی زدم . کمال بغلم کرد و منم به زور چشمامو بسته نگه می داشتم . اصلا فیلم بازی کردن به من نمیومد . هر چند لحظه یه بار مردمک چشم حرکتی می کرد و من حرص می خوردم . بیچاره کمال هیکل توپ و سفت منو بلند کرده و می خواست ببره داخل ساختمون . منم چاک سینه هامو باز کرده بودم تا قشنگ آتیشیش کنم . منو به اتاق خلوت ته تعمیر گاه برد و کف اتاق خوابوند . نفسش در اومده بود . هنوز چشامو باز نکرده و فیلم تموم نشده بود .-خانوم بلند شین . گوششو چسبوند به سینه نیمه لختم .-نه مثل این که قلبش می زنه. دیگه نیاز نبود به چشاش نگاه کنم تا فکرشو بخونم . گاه گاهی احساساتشو به زبون آورده این جوری خودشو خالی می کرد جووووونننننن لباتو بخورم ممه اتو بخورم میدونم هوش میای خدا کنه به این زودی هوش نیای . لباشو گذاشت رو نوک یکی از سینه هام خیلی با هوس می خورد . نمی تونستم جلوی شدت ضربان قلبمو بگیرم . نمی تونستم جلو تیز شدن نوک سینه امو بگیرم . واییییییی کوسسسسسسم . عجیب هوسسسسسس کییییییررررررکرده بود . الان بهترین وقتی بود که حالیش کنم حواسم هست -چیکار می کنی ؟/؟نامردی ؟/؟تجاوز ؟/؟بد نشد که . بیا شلوارمم پایین بکش دیگه .-خانوم قصد بدی نداشتم شما زمین خورده بیهوش شده بودین می خواستم بیدارتون کنم .-آقا کمال هنوز حالم خوب نشده پس چزا ادامه نمیدی دست و پا چلفتی . دست و پای کمال سست شده بود . انگاری که یک حوری بهشتی بهش دستور هماغوشی رو داده . سرشو گذاشت روی سینه هام و مشغول خوردن و مالوندن سینه هام شد از اون مالیدن و مکیدن و از من هم نالیدن . وسطای کار یه چیزی یادش اومد بلند شد و در تعمیرگاه رو عاریه بست و برگشت . هیچکدوممون حرفی واسه گفتن نداشتیم . فقط عمل می کردیم . با این که کوسم امروزه رو خیلی فعالیت داشت ولی خیلی خیس کرده بود و بالاش عین توپ باد کرده سفت شده بود . کمال خیلی حشری شده بود به سه سوت شلوارمو در آورد و شورتمو به دندون گرفت . مثل یه سگ هار افتاده بود به جونم من فقط نفس نفس می زدم وگاهی هم از روی هوس جیغ می کشیدم یه وقتی به خود اومدم که دیدم هر دوتامون لخت لخت وسط اتاق دراز کشیده اونم افتاده رو من و داره کوسمو لیس می زنه و با چه اشتهایی هم می لیسه !-چقدر روغن داری ؟/؟واسه یه تعویض بسه -تو که همشو خوردی ؟/؟نکنه دفعه دیگه می خوای همینو بریزی تو ماشینم .-عزیزم روغن تو مال منه دارم به خودم انرزی میدم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

5 نظرات:

ناشناس گفت...

خوب بود ایرانی جان.مرسی.البته من از اون قسمت که برادرا باهم با خواهرشون سکس میکردن بیشتر لذت میبرم.بازم ممنونم که خوب ادامه میدی.

ایرانی گفت...

سلامی دیگر به دوست خوب ناشناسم .این ناشناسهای عزیزم باید با خودشون کنار بیان یه شماره گذاری بکنن.هر چند همه شما در قلبم جای داشته و حکم یه آشنارو واسم دارین چه از نوشته هام خوشتون بیاد چه نیاد البته از سبک جملات گاهی میشه تفکیک کرد .از نظرت ممنونم .تا آخر داستان که خیلی هم طولانیه دیگه سکس خواهر برادری و پدر دختری نداریم ولی در عوض سعی کردم سوژه رو به مسیری هدایت کنم که خسته کننده نباشه و اواخر هم یه حالت عشقی عاطفی احساسی پیدا کنه البته در این میانه سکس هم فراموش نشه (نشده )ازشما و همه خوانندگان عزیز ممنونم ...ایرانی

سمیرا گفت...

سلام ایرانی
این داستان با اینکه طولانی شده ولی اصلا از جذابیتش چیزی کم نشده ..من رو که واقعا واسه خوندن قسمت های بعدیش مشتاق تر کرده.
مرسی از داستاناتون

ایرانی گفت...

سمیرا جان از ابراز عقیده دلگرم کننده ات متشکرم .شاد باشی ..ایرانی

matin گفت...

مثل اینکه داره عالی میشه زود زود

 

ابزار وبمستر