ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان بد بو یا خوشبو ؟3

از بس رو پوست تنم ناخن کشید تمام تنم زخمی شده بود -اوووووفففففف مامان می میرم واسه این تن عرقیت . اگه بدونی پسرت چقدر هوس تو رو داره . من قدرتو می دونم . مثل بابانامرد نیستم . الان معلوم نیست سرش کجا گرمه . وگرنه هواتو داشت . زن به این خانومی زحمتکشی و تازه هر وقت میری حموم خیلی به خودت می رسی و خوشگل و خوشبو و خوش لباس هم میشی . حالا تابستون یه خورده بدن آدم زود بو می گیره . آدم این قدر بی ملاحظه که نمیشه دستمو می رسوندم به جاهای ممنوعه . مامان همچنان مقاومت می کرد و من دست بردار نبودم . مجبورم کرد که با خشونت باهاش رفتار کنم . چاره دیگه ای هم نداشتم . دستمو گذاشتم لای شورت مامان . هر چی  پاهاشو به هم فشار می داد تاثیری نداشت  . بالاخره دستمو گذاشتم رو کوسش -مامان جبغ نکش آبروی خودت میره . کوستو بدی سنگین تری وآبروت محفوظ تره.. حالا لبامو میذارم رو لبات که یه وقتی شیطون گولت نزنه داد نکشی . نمیذاشت یه ماچ  درست و حسابی از لباش بگیرم . لبای بالاو پایینشو به هم می چسبوند و به هم کیپ می کرد ولی من از اون کنه تر بودم . رفتم رو سینه هاش و مکیدن نوکش . از این دیگه نمی تونست در بره . سنگینی بدنمو انداختم روش که پاهاش از کار بیفته . تاپشو با خشونت در آورده انداختم یه گوشه ای و سوتینشو هم وحشیانه باز کردم . یه تفی انداخت رو صورتم . دستمو به تف رسونده و با انگشت اونو از رو صورتم پاک کرده انگشتمو لیسیدم -مامان یکی دیگه خیلی مزه میده . شلوارکمو از پام درآوردم . هنوز چند تیکه دیگه از پوشش من و مامان باقی بود که بایستی در می آوردم -سودابه جون بیا کمک پسرت خسته میشه . حرصشو در می آوردم . دامنش کشی بود و خیلی راحت تر از پاش در آوردم . هر چند آخراش که به پایین پاش رسیده بودم داشت لگد میزد . کیرم شق و عمود شده بود . اونو چسبوندم به شکم مامان -حالا بگو مال من بهتره یا مال بابا که اصلا بهت توجهی نداره ؟/؟با یه دستم خودمو از شر زیر پیرهن خلاص کردم تا مامان هیکل لخت و ورزشکاری منو ببینه شاید به هوس بیفته . نمیدونم چرا تو بیشتر داستانها مامانا زود تر از این راضی میشن . از تن پوشای مامان فقط یه شورت باقی مونده بود که اونم پای سودابه خوشگلم بود فقط یه دستش آزاد بود . با همون دستش یکی زد زیر گوشم . همون دستشو گرفته و پنجه هاشو بوسیدم -یکی دیگه مامان خوشم میاد هوسم زیاد میشه . دوبند انگشت وسطی دست راستمو گذاشتم تو کون مامان -آخخخخخخ کثافت بی شعور انگشتمو کشیدم بیرون و اونو به بینی ام چسبونده و بوش کردم . بوی داخل کونو می داد . انگشتمو به بینی مامان نزدیک کردم . بدش اومد -مامان ببین این بورو خودتم نمی تونی تحمل کنی . ولی من دوستش دارم . باهاش حال می کنم . هوسمو زیاد می کنه . لیسش می زدم . چون دوستت دارم عاشقتم . مث بابا بیرحم نیستم قدر زحماتتو میدونم عاشقتم مامان . بیا بیا با هم حال کنیم ضرر نمی کنی سبک میشی دیگه این قدرواسه دعوا بابابا حرص نمی خوری . کیرمو از زیر شورت مادر جونم گذاشتم رو کوسش . کوسشو نمی دیدم ولی کیرم به بدنه اش چسبیده بود . واییی داشت می سوخت . یه کوره آتیش بود . حس کردم دنیایی از خیسی دور و بر کوس مامان داره کیر منو غرق می کنه . یعنی خوشش اومده ؟/؟تونستم تحریکش کنم ؟/؟یه نگاهی به چشاش انداختم . هم هوسو می شد خوند هم التماس به این که بگامش و هم این که ولش کنم -مامان هم داری خودتو اذیت می کنی هم منو . من به هر قیمتی که شده اگه امروز جنازم از این در بیرون بره باید تو رو بگام . پس مقاومت فایده ای نداره. یه کاری کن که هر دوتامون حال کنیم . منم که می دونم چقدر داری کیف می کنی . فرض کنیم بابام بهت خیانت کرده تو هم دوست پسر گرفتی داری باهاش حال می کنی . با فکر این که هنوز ازدواج نکردی داری باعاشقت حال می کنی -اگه می دونستم تو فاسد در میای تو یکی رو هم به دنیا نمی آوردم . این حرفو که زد شورتشو با سرعت و خشونت از پاش در آوردم و کیرمو چسبوندم به اول ورودی کوسش . واسه اولین بار بود که می خواستم یه کوسی رو بگام . سودابه چون خیلی خیس کرده بود . خیلی هوس داشت ولی غرورش اجازه نمی داد که چیزی بگه . دیدم نمی تونم جلوگیری کنم و اول کارهم درست نبود بریزم تو کوسش .-مامان کیف نمی کنی پسر کیر کلفتت داره با کوس تو افتتاح می کنه ؟/؟کیرمو گذاشتم وسط جفت سینه هاش . دو تا سینه های گنده اشو چسبوندم به کیرم . هم کیرمو حرکت می دادم هم سینه هامو -واییییی مامان . منو جادو کردی دارم بی حس میشم جاااااااااان . آب کیرم مث یه آب روون خیلی نرم از کیرم ریخت بیرون وسط سینه های مامان -مامان خوشگله من خیلی حال داد . دلم پیش توهه که تو هم امشبه رو باید حالشو ببری تا سر حال بیای . یه مشت آب سفید و شیری وسط سینه های مامان جمع شده بود . اونو تو ناحیه شکمش و روی سینه هاش پخش کردم . با عرق تنش مخلوط شد ومعلوم نبود چی در اومده . اوخ اوخ اوخ اوخ چه غوغایی بود دورو بر ناحیه کوس مامان . یه کشتی اگه از اون طرف می رفت غرق میشد . دیگه می دونستم که اگه حالا منم ولش کنم اونه که یه جوری گردنم میفته . جواب کوسشو باید می داد .. بعضی وقتا خواسته های آدم به یه حدی می رسه که راحت می تونه تابو شکنی کنه . اونو به حال خودش رها کردم تا برم دستمال کاغذی بردارم . هر چند لحظه درمیون سرمو به طرفش بر می گردوندم ببینم چیکار می کنه . ساکت چشاشو به سقف دوخته بود در یه حالتی بین خجالت و انتظار بود دوست داشت که من اقدام کنم .. برگشتم و با دستمال خیسی کوسشو پاک کردم . یه خورده تماشای فیلمها و یه کمی وررفتن با کوس و کون مصنوعی واسم تمرین شده بود . حس نمی کردم که کوس مامان واسم بیگانه هست ولی یه خورده اضطراب هم داشتم دهنمو گذاشتم رو کوس گنده مامان . کشاله های رون تپلش خیس عرق شده بود . به وجد اومده بودم . عرقشو بو می کردم و می لیسیدم -اوووووففففف جان چقدر خوشبوهه حال میده . هوسمو زیاد می کنه بابابابا!حیف که قدر این مامانو ندونستی . عیبی نداره به نفع من شد . خوب که عرقای روی پای مامانو لیس زدم و بابوی ترشیدگی تنش مست شدم سرمو گذاشتم لای پاش و کوس لیسی رو شروع کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

6 نظرات:

ارباب جوووووووووون گفت...

ایرانی جون تو که انوتع فتیش خانوادگیو نوشتی یه اسلیو ومستری بین مادر پسری هم بنویس
حون هر کی که دوس داری

mmoo1531 گفت...

عالی بود دمت گرم منتظر قسمت چهرمش هستم هر شب سر میزنم خیلی باحالی

ناشناس گفت...

joooneh madaret Dge naneviis cheghadr kasifiii hata to tasavoooret

matin گفت...

خیلی عالی و زیباست مرسی

ایرانی گفت...

ممنونم از نظر دهنده های عزیز .ارباب جون .ام ام اواو متین و آشنای عزیز که همگی شمارو دوست دارم .ارباب جون عزیزم ازبس داستانهای نیمه کاره دور و برم زیادن سر فرصت خواسته دیگرت را هم انجام خواهم داد .فقط کاش زودتر می گفتی مستری اسلیو مادر پسری می خوای چون من در این آشفته بازار نیمه کاره ها یه داستان دیگه ای دست گرفتم (شروع کردم )که مستری اسلیوه ولی زن و شوهری که سوژه اشو طوری تنظیم کرده یا می کنم که یکنواخت نباشه و هیجان داشته باشه .ظاهرا ناشناس یا آشنای عزیزم ازم خواسته دیگه ننویسم و چقدر تصورات کثیفی دارم .خوشحالم وخرسند از این که عقیده اتو خیلی راحت بیان می کنی و من هم خوشحالم که در نهایت خرسندی و آرامش می تونم پاسخی منطقی برای این در خواست قابل احترامت داشته باشم .دموکراسی یعنی این .آزادی یعنی این .من زمانی دست از این گونه نوشتن خواهم کشید که تعداد نظر دهنده های مخالف و بهتر بگویم مخالفین بیشتر از موافقین باشند .فقط من از شما یک سوال دارم .علت این که این داستانها را می خوانید چیست ؟اصلا چرا به این سایت سرک می کشید ؟هر چند دو تا سوال شد ولی تقریبا یه سواله .ببینید آب که از سر گذشت چه یک نی چه صد نی .می تونید مطالب غیر سکسی رو بخونید .می تونید شیطونو لعنت کرده ازش فرار کنید .در هر حال سکس سکسه و داستانهای خیالی آن برای هیجان بیشتره .باور کنید من خارج از این محدوده حتی یک کلمه رکیک هم بر زبون نمیارم .اگه یه روزی این عزیزان و همراهانو از نزدیک ببینم از خجالت باید سرمو بندازم پایین .این داستانها برای اینه که از حالت سر دمزاجی در بیاییم و ....ما نباید حکم معتاد هایی رو داشته باشیم که وقتی مواد مصرف می کنیم بگیم لعنت بر مواد فروش باید اراده داشته باشیم و از مواد دوری کنیم. راستی فردا شنبه به علت سالروز شهادت امام جعفر صادق (ع)مطلبی منتشر نمی کنم و از همین جا به همه شیعیان عزیز تسلیت میگم ..دوستان خوب !مشوقین و منتقدین عزیزم همه شمارا به خدای بزرگ می سپارم .تندرست و آزاد و آزاده باشید ..ایرانی

ایرانی گفت...

ارباب جون گلم در ادامه نظر قبلی ام و در پاسخ به در خواستت به ذهنم رسید که در ادامه همان داستان مستری اسلیو زن و شوهری که تا حالا قسمت کوتاهی از اونو آماده کرده یا نوشته ام با یه سوژه و متن خاصی مادر و پسری رو هم وارد کنم و به داستان یه جهت خاصی بدم که با تنوع همراه باشه و برامن کاری نداره فقط می مونه فرصت و زمانش واین که باید به در خواست دوستان خوب دیگه ام هم توجه کنم همه شما برام عزیزین اگه دیر و زود میشه ببخشین .خدایارو یاورتان ..ایرانی

 

ابزار وبمستر