ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

سدهای شکسته 4

اوخ جوووووون هرکی این کوسو واسه یه بارم بکنه دهسال جوون می شه . صدام در اومد کثافتا . بی ناموسا به همین راحتی نمی تونین در برین . یه پارچه تو دهن من چپوندن . دیگه لالمونی گرفته بودم . رگا ی سرم داشت می ترکید . یکی رفته بود آشپز خونه روغن زیتون آورده بود تا سوراخ کون مامانو برای گاییدن آماده کنه . رفیقش داشت کوس شهین جون منو لیس می زد و از دست پسر بی عرضه اش کاری ساخته نبود . طنابی رو که با اون دو تا مچ پای مادرو بسته بودند باز کردند و تهدیدش کردن که اگه بخواد لگد بزنه سر پسرش بلا میارن . علاوه بر سوراخ کون تمام باسن و جفت قاچ کون شهینو چربش کرده و اونی که از همه کیر کلفت تر بود با بیرحمی فرو کرد تو کون مامان و یکی هم از جلو کیرشو فرستاد تا ته کوسش . مادر بیچاره ام از درد به خودش می پیچید . با دستاش محکم به ستون چنگ می زد و پارچه داخل دهنش هم صداشو خفه کرده بود و منو مجبور کرده بودند که شاهد صحنه باشم . کون مامانی برق می زد خیلی هوس انگیز و کردنی شده بود . ولی اون موقع اول باید به فکر نجات می بودم . با خودم می گفتم خداکنه شهین جون لذت نبره و خوشش نیاد . چون من حسودیم می شد . چشای من و مامان تو هم افتاد شایدم خوشش میومد و به خاطر من از ناراحتی به خود می پیچید . به کونش و رفت و بر گشتهای کیر نگاه کردم . از این طرف نمی شد چیزی فهمید که آیا لذت می بره یا نه . به کیری که وارد کوسش می شد نگاه کردم یه خورده خیس بود  شاید این قدر طبیعی باشه و نباید زود قضاوت کنم . کاش می تونستم چشامو ببندم یا لااقل سرمو بر گردونم . دوتایی داشتند مامانو می کردند و نفر سوم هم صندلی گذاشته بود و خودشو بالا کشیده بود تا کیرشو به دهن مامان برسونه . هوس باعث شده بود که قاطی کنن . همه کاراشون با تهدید بود . نمیدونم چرا بقیه طنابارو باز نمی کردن تا راحت تر بکننش . کثافت هر چی آب داشت خالی کرد تو حلقوم مامان . بی اختیار چند قطره اشک از چشام جاری شد . اونی که داشت کون مامانو می گایید فریاد زد و گفت بچه ها حالا نوبتی بیایین کونشو بگایین چون خودتون خوب می دونین هر کونی که نصیب من بشه چه بخوام و چه نخوام جرش میدم . اون وقت شما نمی تونین حال کنین . آشغال عوضی آبشو ریخت تو کوس شهین جون و این طعمه بهشتی رو به نوبت به بقیه واگذار کرد . آب از اطراف پاهای مامان به طرف پایین سرازیر شده بود مثل این که متوجه حماقت خودشون شده بودندو یک طناب دیگه رو هم باز کردند . حالا فقط یک طناب وسط بدنشو به وسط ستون وصل می کرد که اگه اونو هم بر می داشتند از دست مادر کاری ساخته نبود . فقط خدا خدا می زدم پارچه داخل دهنشو نگیرن چون اگه هوسی می شد و از روی شهوت و ناله و فریاد می کرد من دق می کردم . نوبتی کار می کردند . کوس ووکون .. دهن و نگهبانی . یک بار دیگه مادر جونو روغن مالی کردن . این بار تمام تنشو چرب کردن . خیلی معرکه شده بود . بی انصافا یه تعارف خشک و خالی هم نکردن . شاید این جوری دلم کمتر می سوخت و از سر تقصیراتشون می گذشتم . برق سینه های چرب و خوش فرمش چشامو گرفته بود . پارچه رو هم از دهن مامان گرفته و طناب بعدی رو هم بازش کردن . چشای شهین جون خمار شده بود . فکر کنم حشری شده پیش من روش نمی شد ناله کنه . شایدم اشتباه می کردم . فقط زار میزد . نه ..نهههههه تو رو خدا بس کنین گناه داره .. من شوهر دارم رحم کنین هر چی پول بخواهین میدم . یکی از اونا گفت ما تازه قلقتو گرفتیم . نگو عاشق کیر ما نشدی . هر وقت بخوای در خدمتیم . خسته نشدی از بس یه مدل کیر خوردی ؟/؟حالا چهار تا رو با هم نوش کن ببین چه حالی میده -نههههه بسسسسسسه .. نمیخوام . هر چه ناله می کرد اونا کوس و کونشو با شدت بیشتری می کردند . شهین جونو بغل کرده و رو هوا دوطرفه می کردنش. به نظرم اومد خیسی کوسش زیاد شده بود . دیگه دست و پا نمی زد و التماس هم نمی کرد . اما از روی هوس هم فریاد نمی زد . اونو خوابوندنش رو زمین و تمام تنشو لیسیدن . نوک سینه هاشو گاز می گرفتن . چوچوله هاشو میک می زدن . مامانی به خودش فشار می آورد که فریاد نزنه . یعنی میشه آدم این همه کیر کلفت و رنگارنگ و متنوع بخوره هوسی نشه ؟/؟خداکنه این طور باشه . سد بین من و آبجی شهناز شکسته شده بود و سنگهای سد بین من و مامان جون لق شده و هر لحظه امکان ریزشش می رفت . دلم برای مامان و غرور شکسته اش می سوخت . خدا کنه بعدا خود کشی نکنه . هر مدلی که می شد مامانی رو کردن . یه بار کمرشو گرفته به حالت سگی بالاش آورده و می گاییدنش . در این حالت یه نفر از پشت کیرو کرده بود تو کوسش و یکی هم از جلو کیرشو کرده بود توی دهن مامان تا براش ساک بزنه . اعصابم خرد شده بود . ول کن نبودند . در مدت کمتر از دوساعت داخل سوراخای مختلف هفت هشت  آب خالی کردن . نمی دونم شهین جونم تونسته کمرشو سبک کنه یا نه . خدا کنه این طور نبوده باشه . چون من هوس کرده بودم هر طوری شده این سدو بشکنم . شاید این حکمتی بوده تا فرجی بشه که بتونم فرج مامانو بکنم . دیگه دیدن صحنه گاییده شدن مامان برام عادی شده بود . آخر کار هم نگهبانی از بین رفت وچهار نفری افتادن روش . و حسن ختام این که چهار نفری صف وایستاده و در حال جلق زدن به نوبت آب منی خودشونو می ریختن تو دهن مامان و مجبورش می کردن که اونو بخوره . بعد هرکدوم جداگونه لبای مامانو بوسیدن و یه شماره ایرانسل بهش دادن و گفتن اگه هوس این کیرارو داره با این شماره تماس بگیره و زحمتو کم کردن . بنازم به روشون . من و مامان چند لحظه به هم نگاه کردیم . یادش اومد که دست و پای من بسته هس . اومد و بازم کرد و بعد خودشو انداخت تو بغلم و های های گریستنو شروع کرد . اووووووفففففف باورم نمی شد که یه روز مامانی رو لخت بغل کنم . سر و کله شهناز پیدا شد . یه شمد برداشت و انداخت رو مامان تا تن لختش معلوم نباشه . مامان خودشو موقتا پوشوند ولی گریه کردنش ادامه داشت . شهنازو یه گوشه کشیده و بهش گفتم فعلا کارش نداشته باش برو بگیر تو اتاقت بخواب منم امشب کنار مامان می مونم و مواظبش هستم که دست به کارای احمقانه نزنه . اینو یواش گفتم که مامان نشنوه -بچه ها ازتون خواهش می کنم که در مورد امشب چیزی به بابا نگین . به او قول دادیم و شهنازو به اتاق خودش فرستاده و مامانو که نایی نداشت بغلش کرده با همون شمدی که دورش پیچیده شده بود به اتاق خوابش برده روتخت خوابوندمش و خودم پهلوش دراز کشیدم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 
 

ابزار وبمستر