ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان دزدی

مامان خوشگله ام معلم ریاضی دبیرستان بود . اوایل بعد از ظهر بابام زنگ زد که کاری براش پیش اومده و نمی تونه از تهرون بر گرده . ظاهرا با داداشا و خواهراش سر تقسیم ارث پدری جلسه داشتن . مامان اول اومد سر وقت منو یه خورده باهام ریاضی کار کرد . خیلی از این درس بدم میومد و خیلی هم دقش می دادم تا یه چیزی یاد بگیرم . مجبورم کرده بود برم رشته ریاضی فیزیک . گفت برو هواتو دارم چند روز دیگه هم که تابستون تموم می شد باید می رفتم سال سوم . خواهرم که تازه رفته جزو گروه پریودیها تازه می خواست بره اول راهنمایی . خونه مون تو لواسونه . یه خونه ویلایی قشنگ با یه حیاط سنگفرش شده ته یه خیابونی که همش باغه و فضای سبز . و یه باغ بزرگ گیلاس هم پشت خونه مون داریم . دوسه تا سگ گردن کلفت هم داریم که بیشتر شبا بازشون می کنیم تا یه خوره هوای دزدای میوه رو داشته باشن . آخه گیلاس خیلی گرونه . و لواسان هم گیلاسهاش دست کمی از گیلاس مشهد نداره . سر و صدای سگها گوش فلکو کر کرده بود -میلاد برو ببین چه خبره مگه این سگارو باز نکردی یه خورده هم بهشون غذا بده -مامان الان که شب نیست . رفتم طرف سگای زنجیر شده چشمتون روز بد نبینه دیدم یه مردی یقه منو گرفت و بعدشم با دست جلو دهنمو گرفت و یه چاقو گذاشت زیر گردنمو گفت اگه جیغ بکشی خرخره اتو می برم . اونا سه نفر بودن با کلی گیلاسای بسته بندی شده نایلون فریز های بزرگ ... مامان از این که دیر کردم دلواپس شده بود اومد رو تراس صدام کرد میلاد میلاد کجایی ؟/؟سگها همچنان پارس می کردند . مامان مینای خوشگل و خوش اندامم با موهای افشون و تا سر باسن ریخته اش و با دامن چسبون کیپ و سفید و تاپ لیمویی رنگش اومد بیرون . مث یه ماه  می درخشید . کاشکی بیرون نمیومد . ما توی بوته ها و زیر طنابای رخت طوری قایم شده بودیم که اگه کسی نمیومد جلو ما رو نمی دید . مامان نگران شد . با پای خودش اومد طرف دام . اون سه نفر به هم اشاره ای زدند و افتادن رو مامان مینا . در همین وقت خواهرم مهسا هم اومد بیرون . اونو هم گرفتن . هرکدوم از ما اسیر یه نفر شدیم و ما رو بردن طرف وسط باغ جایی که درختان انبوه تر به نظر می رسیدند و خونه های بلندی هم که اون دو رو برا ساخته بودندنسبت به ما دیدی نداشتن . دست و پای منو بستند و چون طناب و پارچه کم داشتن فقط یه چیزی فرو کردن تو دهن خواهرم و دست و پای اونو دیگه نبستند . مادرمو نو هم تهدید کرده بودن که اگه داد بکشه هر دو تامونو یعنی من و مهسا رو می کشن . اونم به خاطر حفظ جون خودش و ما جیک نمی زد  .دو نفر افتاده بودن رو مامان و یکی دیگه مراقب من و مهسا بود . لباسای مامان کثیف شده بود و چند قسمت از بازوهای لختش خراش بر داشته بود .-آشغالا دست از سرم وردارین من یه زن نجیبم . پول می خواهین طلا می خواهین . اصلا همه گیلاسها مال شما -اینایی که گفتی همه مال خودت ما تو رو می خواهیم . پول و پله رو میشه از جای دیگه گیر آورد تیکه ای مث تو رو باید از کجا پیدا کنیم ؟/؟معلوم نبود اینا از کجا اومدن که سر و صورت خودشونو نپوشونده بودن . قیافه اشون بیشتر به کار گرا می خورد . جوون بودن و خوش تیپ ولی لباسای تنشون کهنه و سر کاری بود . فکر کنم دیگه باید از لواسون در می رفتند تا دستگیر نشن . مامانو دمرو انداخته بودن رو زمین . یکی از اونا که اسمش جاوید بود افتاده بود رو مامان و دستشو از زیر پاها و داخل دامنش به کونش رسونده بود . تن و بدن مامان هم خیلی خوشگل و سفید بود . من در اون لحظه از این که نمی تونستم کاری بکنم در عذاب بودم . رنج می کشیدم نمی تونستم این صحنه ها رو ببینم ولی راستش از مردن بیشتر می تر سیدم .-صمد تو از بالا لختش کن منم از پایین . صمد تاپ مامانو در آورد.  جاوید هم دامنشو . وایییییی چی می دیدم -کثافتو سزاتونو می گیرین . منو پیش بچه هام خجل نکنین چی میخواین ؟/؟بگین تا بهتون بدم .-کوس سینه کون لب رون .-خواهش می کنم من از بچه هام خجالت می کشم یک آن بلند شد در ره انگاری یادش رفته بود که ما گروگانیم بازم خدارو شکر که کاری به کار ما نداشتن . چند متر آن طرف تر مامان مینا رو انداختن زمین . من بمیرم تن و بدنش همه می سوخت . چپ و راست بهش سیلی می زدند . صورتش همه سرخ شده بود . بیحال شده و نایی برای حرف زدن نداشت .-خانوم بذار کارمو نو بکنیم . بذار حالمونو بکنیم . ما آدمای بد جنسی نیستیم . ما کار گر مردمیم . ما هم دل داریم . کیر ما هم غذا میخواد . این که نمیشه هر شب شوهر جونت بیاد ور دلت . خون از لب و لوچه مامان سرازیر بود . بمیرم براش دست و پامو باز کرده بودند . رفتم خونو از رو لبش پاک کردم . . خدا پدرشونو بیامرزه که این اجازه رو به من داده بودند . مامان پاهاشو به هم جفت کرده بود . اجازه نمی داد شورتشو در بیارن . صمد اومد رو شکمش . اول سوتینشو به زور باز کرد بعد دو تا دستاشو محکم رو زمین داشت . مامان چند تا لگد زد و دیگه حتی جون لگد پروندن هم نداشت جاوید شورت خوشگل و سفید مامانو از پاش در آورد و من برای اولین بار در سن بلوغم یک کوس ناب سفید بلوری برق انداخته کوچولو ی خوش دستو از نزدیک دیدم . خیلی قشنگ تر از کوسایی بود که تو خونه دوستام از ماهواره اونا دیده بودم . ماهواره خونه ما این چیزارو نشون نمی داد یعنی این کانالا رو نداشتیم . اشک از چشام سرازیر شده بود خواهرم فقط گریه می کرد . راستش دیگه فرصتی نداشتیم که به این فکر کنیم که حالا که مامان لخت افتاده رو زمین باید خجالت بکشیم تنها چیزی که واسمون اهمیت داشت سلامت هر سه نفرمون بود . یه لحظه مامان دلاور من که حالش کمی جا اومده بود یه پاشو بالا آورد و از پشت شلوار جاوید یه لگد محکم به کیرش زد که دادش به آسمون رفت فوری رفت یه گوشه ای شاشید و دیگه خون جلو چشاشو گرفته بود .-اسد تو مواظب این دو تا بچه باش من و صمد کار داریم با این جنده . حالا واسه ما شاخ و شونه می کشی ؟/؟به این کوس خوشگل و نازت نشون میدم که کیر جاوید یعنی چه . جاوید شورت و شلوارشو کشید پایین و از پا خودشو لخت کرد . یک کیر گوشتی کلفت که اگه شق هم نمی شد کافی بود که کوس مامانو پاره کنه . خواستم بپرم رو جاوید ولی اسد نذاشت حرکت کنم . عصبی بودم که خواهرم این کیر کلفتو می بینه . صمد خودشو کنار کشید جاوید رفت رو صورت مامان کیرشو به لبای خوشگل و کوچولوش چسبوند . مامان یه تف انداخت تو صورتش .-هر کاری دوست داری انجام بده ما امروز جرررررت میدیم . هر چی بیشتر دست و پا بزنی خواستنی تر میشی و ماهم حریص تر و وحشی تر میشیم . جاوید کیرشو به کوس  خشک مامان چسبوند و محکم فشارش داد . مامان از درد به خودش می پیچید . درست به یه درخت گیلاس چسبیده بود . دو تا دستهاشو از پشت به درخت حلقه زده بود . صحنه کشنده و درد ناکی بود . می خواستم خودمو از دست اسد خلاص کنم نمی ذاشت .-آیییییییی دردم اومد بی انصاف -جااااااااااان -نه نه نه پیش پسرم پیش دخترم -ناز نکن خانوم . اونا بزرگ شدن . دیگه باید یواش یواش همه چی رو یاد بگیرن . خانوم اگه خوب حال بدی خیلی زود دست از سرت ور می داریم . کیرشو از کوس مامانم بیرون کشید و دستشو به طرف درخت گیلاس دراز کرد و یه دونه چید . کمر مامانو بالا آورد مقاومت مینا جون فایده ای نداشت . کوس مامانو به دو طرف باز کرد و به من اشاره کرد آق پسر اینجا رو ببین سوراخ ننه اتو ببین و حالشو ببر . یه دونه گیلاشو گذاشت روی یه قسمت از کوس مینا جون و گفت آق میلاد خواهرت خوب وارده . کوچولوهه ولی کوس و جا سوراخو خوب می شناسه . اون بچه هست و ما کاریش نداریم هر چند الان باید تکلیف شده باشه . نامردی تو ذات ما نیست یه جور دیگه آموزشش می دیم . آشنایی با کیر . فقط ببینه و متوجه اندازه های مختلفش باشه . ببین میلاد جون اینجا که گیلاسه جا سوراخیه که کیر میره توش . یه خورده از گیلاس رو فرو کرد توکوس مامان و واسه این که از دسته نازکش جدا نشه زود کشیدش بیرون و گذاشت تو دهنش .-اوخخخخخخخ خانوم خوشگله اگه بدونی این شیرین ترین گیلاسی بود که تو تمام عمرم خوردم . یه بار دیگه کیرشو فرستاد طرف کوس مامان و دوباره گاییدنو شروع کرد . مامان به خاطر ما دردشو می خورد و فریاد نمی زد .  کیر جاویدو می دیدم که میره تو کوس مامانو بر گشت می کنه . ووقتی که روی مینا جون خوابید و لبای کلفتشو رو لب مامان گذاشت و روش دراز کشید دیگه نه می تونستم کیر جاویدو ببینم نه کوس مامانو -اسد من فعلا وقت ندارم حواست به اونا باشه . به این دختره هم یه آموزش کیر بده . قسمتهای مختلفشو فقط نشونش بده . باهاش حال نکن . بگو نترسه . این آموزشا همه تئوریه عملی نداره . عملی رو ما با ننه اش انجام میدیم . بگیر کیرو ای جنده خانوم . این کوس و این تن و این بدن آبدار همش باید مال پولدارا باشه و ما فقیر بیچاره ها دل نداریم ؟/؟مامانی عیش جاویدو کور کرده بود . اونم عصبانی شد و تفنگ ساچمه ایشو گرفت و گذاشت رو دهن مینا جون . بازش کن جنده . با من نپیچ حالتو می گیرم . گفتم که فقط می خواهیم باهات حال کنیم و یه دو ساعتی هم با اون کوس و کونت بهمون حال بدی . فکر کن حالا یا نازک تر یا کلفت تر این کیر شوهرته که رفته تو کوست یعنی این قدر رو تحمل نداری ؟/؟تکون بخوری یک گلوله حروم می کنم تو دهنت . دوست نداری که بچه هات یتیم بشن ؟/؟مامانو با یه دست بلندش کرد و به حالت سگی و زانو زده پشت به ما قرار داد -حیف که کونت بیسته و گرنه حالیت می کردم . راست می گفت عجب کون بیستی داشت این مامان دوباره لوله تفنگو گذاشت رو دهن مامانو گفت دهنتو باز کن کیرمو بخور وگرنه اول تو رو می کشم بعدشم بچه هاتو نفله می کنم . یه ماشین قراضه هم همین دو رو براست که باهاش فرار می کنیم . مامان دهنشو باز کرد حالش داشت بهم می خورد . مهسا خیلی ناراحت و داغون بود . کیر جاوید توپ شده بود .-صمد بیکار نشین . اسدم بعد از تو باید باهاش حال کنه . برو رو دهنش . جاوید این بار شروع کرد به کوس مامانو لیسیدن . صمد هم کیرشو توی دهن مامان فرو کرد . سینه های متوسط ولی خوش دست و نوک خوشگل مامان از اون زیر تکون تکون می خورد ند به خودم و اسد فشار می آوردم تا در برم و به مامان کمک کنم ولی کاری از دستم ساخته نبود .-جووووووون چه کووووس خوشمزززززه و کوچیکیه . سوراخشم که گاییدم خیلی تنگ بود . کوس مامانو تو دهنش می گردوند و مزه مزه می کرد . مینا چشاشو بسته بود و انگار خوابش برده بود . بیچاره واسه این که تجاوز گرا کاری به کار بچه هاش نداشته باشن دیگه صداش در نمیومد -وای چه کون گرد و تپلی . اووووووووفففففففف گاییدن داره وجاوید داشت از پشت کوس مامانو می خورد . صمد هم که کیرشو فرو کرده بود تو دهن مامان . جاوید این بار کیرشو از پشت فرو کرد تو کوس مامان -آههههههههه کییییییییرررررررررررم واییییییییی توی کوسسسسسسسسسس تنگ و خوشگله تا حالا همچین کوسی ندیده و نگاییده بودم . دو دستی کمر مامانو گرفته بود و کیرشو تا ته میفرستاد داخل  و محکم تنشو به کون مامان می زد . شاید شرایط دیگه ای بود من در اون وضعیت تحریک آمیز کلی حشری می شدم ولی جاش نبود به این چیزا فکر کنم . حرصم می گرفت نه نه یعنی واقعا دارن مامانمو میگان و من بیکار نشسته ام . یک لحظه دستاشو شل کرده بود و من خودمو ول کرده رفتم طرف مامان . جاوید تفنگو بر داشت و با قنداقش محکم به شکمم کوبید از درد به خودم می پیچیدم این بار اسد منو پرس کرد که در نرم .-چه بلایی سر بچه ام آوردی عوضی ؟/؟-خفه شو تو کوس و کو نتو بده و کار دیگه ای نکن .-جاوید جون چه حالی میده آدم تو باغ و تو این فضا کوس بکنه -الان یه تیکه تریاک می خواست تا چند ساعت آبت نیاد و بتونی کلی حال کنی جاوید چند تا ضربه دیگه به کون مامان زد .-آهههههه جوووووووونم بگگگگگیررررر با فشار و شدت مامانو می گایید تا کیرش بره ته کوس و برگرده . تو یکی از این ضربات مامان محکم با سر خورد به درخت ولی جاوید با بیرحمی سینه هاشو گرفت تو دستاش و در حال بازی کردن با اونا آبشو خالی کرد تو کوس مامان .-صمد صمد سوختم عجب کوسسسسسسیه من حاضرم واسش اعدام بشم بمیرم تازه و سر حال شدم حالا نوبت توست یه موقع نگو رفیقم نامرده و فکر خودشه .یه چیزی داریم که باید باهم قسمت کنیم ما باهم شریکیم . کیرشو از کوس مینا جون که کشید بیرون آب کیرش بر گشت کرد . اسد که کیرشو جلو صورت مهسا گرفته بود به اتفاق خود مهسا محو این صحنه شده بودند . در حالت بعدی بازم جاوید همونجا بود و صمد رفت زیر مامان دراز کشید و کوسشو هدف گرفت وکیرشو فرو کرد تو کوس ولی مشکل اصلی این بود که کیر جاوید به این راحتی تو کون مامان نمی رفت .-من باید هر جوری شده فرو کنم تو سوراخت کونتو بگام . نامرد باشم اگه کیرمو توی کونت فرو نکنم منی خودشو که روی کوس مینا جون و اطرافش در حال حل شدن بود روی سوراخ کون مامان مالید هر چند برای چرب شدن کافی نبود . مامان دلش داشت از جا در میومد . من زجر می کشیدم . شکمم از قنداقی که خورده بودم درد گرفته بود . حالا دو تا کیر توی تن مامان بود . مامان ناز و پاک و نجیبم دامنش لکه دار شده بود . اگه بابا بفهمه خودشو می کشه . خیلی مامانو دوست داشت . همیشه از این که یکی با نگاه خریداری بهش نگاه کنه حرصش می گرفت . پیشونی مامان در اثر ضربه سرش به درخت خراش گرفته بود .دو تا کیر داشتن مامانو می گاییدن . بیچاره مهسا !ترس از این واقعه یه طرف و هول کردن از تماشای کیر کلفت یه طرف دیگه . جاوید فقط سر کیرشو فرستاده بود توی کون مامان . بیشتر از این نمی رفت داخل . مامان جون درختو بغل زده داشت تا روبه جلو و به زمین نیفته .. بازم مثل قبل آروم جیغ می کشید و گایندگانشو لعنت می کرد . از این که سه تا دزد داشتند مامانو می کردن و کاری از دستم بر نمیومد آرزوی مرگ می کردم . جاوید کیرشو با فشار بیشتری رو به جلو و توی کون مامان حرکت می داد . اشک درد و غم توی چشای مامان جمع شده بود .-بیرحما ولم کنین بذارین برم . جاوید کیرشو بیرون کشید . یه خون کمی روی کیرش مشخص بود . دورو بر سوراخ کون مامان هم یه خون قرمز بود . مثل این که کون مامان پاره شده بود . ولی شدت پارگی و جراحت زیاد نبود . حالا دیگه جاوید خودشو کنار کشید و جاشو داد به اسد . با همون کیر لختش کنار ما وایساده بود . این بار نوبت اسد بود که کون مامانو بکنه . کوفتتون بشه چقدر این زن بیچاره رو عذابش میدین شما کشتینش . کیر اسد با این که تحملش راحت تر بود ولی بازم مامانو عذاب می داد . صمد از زیر کمر مینا جونو داشت و من بودم و تماشای دو کیری که می رفتن تو کوس و کون مامان و بر می گشتن . نمی دونستم چرا این قدر بی غیرت شدم که دارم این صحنه ها رو می بینم . جاوید که کنار ما ایستاده بود گفت چیه هر دوتون زل زدین به مامان . دارین می بینین چه جوری گاییده شدنشو ؟/؟بیچاره مهسا نمی دونست گاییده شدن یعنی چه شایدم می دونست و نشون نمی داد . خوب حال کن آقا میلاد . اومد در گوشم و طوری که مهسا نشنوه گفت ببین وقتی رفتی خونه یه سرویس تو هم با مامانت حال می کنی بد نیست چیز درستیه . حالا که هم اون روش باز شده و هم تو می تونی امشب مامان جونتو دلداری بدی . آشغال عوضی معلوم نبود چی داره میگه . حس کردم بد چیزی هم نمیگه . کیرم تیز شده بود .. نه نه نه لعنت بر شیطان دلم واسه مامانم می سوخت . بازم خیلی با مرام بودن از این که آبجی منو لخت نکردن و جلو چشام اونو نگاییدن . جاوید دستشو از رو شلوارم گذاشت رو کیرم -پسر این قد واسه ما فیلم نیا این که سیخ سیخه . اگه با دیدن مامان جونت حال نمی کنی پس این چرا این جوریه ؟/؟دیگه همه ما سکوت کرده بودیم شاهد نفس زدنها و آه کشیدنهای اسد و صمد بودیم .-اوووووووووففففففف جاوید جاوید ممنونم کونشو زود ول کردی . این چیه . یه دست گاییدنش یعنی یه عمر لذت .-چرا کوسسسسسسشششششششو نمی گی همین جوررررر داره منو می سوزونه دلم نمیاد حالا حالا ها آب کیرمو بریزم داخلش . دست خودم که نیست اوخ جوووووووون داره میاد داره میاد . کاشکی این زن مال من بود واییییییییی اومد آخخخخخخخ . کیییییییففففففففف داره . می ریزززززززه تو کوسسسسششششش . آب خالص کیییییییررررررررمه . سفارشیه خانوم !همش مال خودت . از اون طرفم اسد که دیگه به مرز جنون رسیده بود دستشو گذاشت وسط کون مامان درزشو به دو طرف کشید تا لای کون مامان بیشتر باز شه . مامان زخمی که با این حرکت کونش بیشتر سوخت جیغی کشید و چند لحظه بعد دوباره ساکت شد و اسد نصف کیرشو کرده بود تو کون مامان . موهای سر مینا جونو می کشید و محکم می زد به درخت وحشی شده بود . آخه خودش یه ساعت فقط تماشاچی بود و جنون زده بود به سرش . مامان خوبم مامان نازم . چرا این جوری می کنین ؟/؟چند لحظه بعد هم صمد و هم اسد کیرشونو از سوراخای مامان کشیدن بیرون . آب کیر هر دوتاشون از دو تا سوراخ مامان زده بود بیرون . به این هم رحم نکردند اونو طاقباز انداختند رو زمین و یکی افتاد رو سینه هاش و یکی هم کیرشو مالید به دهن مامان . این بار مامانی خودش دهنشو باز کرد تا کیر اسدو ساک بزنه . حس کردم خسته شده و می خواد زودتر از دستشون خلاص شه . ولی اسد خیلی کیف می کرد -جااااااااان میک بزن میک بزن میک بزن ..جاوید :خانوم خانوما تازه داری آدم میشی . تو خودت از اول مهربون می شدی دیگه . حالا که حال کردن ما تموم شد ؟/؟ظاهرا کارشون تموم شده بود جاوید رفت در گوش اون دونفر یه چیزی گفت که سه تاییشون خندیدند .-ما کارمون داره تموم میشه ولی میخواهیم یه ثوابی بکنیم و این جا رو ترک کنیم . صمد و اسد اومدن منو گرفتن و به زور شلوارو از پام کشیدن پایین -با پسرم کاری نداشته باشین . .من داشتم از ترس سکته می کردم . نه نمی تونستم کیر کلفتو تحمل کنم .-آقایون ننه امو که کردین با کون من کاری نداشته باشین . من تا حالا کون ندادم ... اومدن جلو.  جاوید اومد در گوش من گفت به نفعته ساکت شی . مامانو دوباره به حالت سگی و کون قمبل شده در آوردند و کمر و پامو گرفته و به زور کیرمو از پشت به کوس مامان چسبوندن . هم خجالت می کشیدم هم استرس داشتم .-نه این کارو نکنین . احترام بین من و پسرمو حفظ کنین . بیایین دوباره با من حال کنین . من خودمو می کشم .-خانوم ما حالمونو کردیم . این کمر سبک شده . این پسرم دل داره . فردا پس فردا بره خیابون منحرف شه دلتون میاد ؟/؟-خیلی پستین . تفنگ ساچمه ای رو گذاشتن رو کله مامان -آق میلاد خوب خوبی ننه اتو میگایی اگه این کارو نکنی یه ساچمه میندازیم تو کله اش . ما رحم نداریم . اگه هم نکشه . اگه هم زیاد تو کله اش نره دیگه این ننه ننه بشو نیست یه جوری اونو بکن که ما ببینیم و حالشو ببریم منم از خدا خواسته ترس و خجالتو کنار گذاشته بهونه خوبی داشتم . بعدا اگه مامان اعتراض می کرد می گفتم به خاطر حفظ جونت مجبور شدم همچین ایثار گری رو بکنم . دو طرف کون مامانو گرفتم و کیرمو فرو کردم تو کوس به اندازه کافی کار کرده بود..این یه ساعتی خوب راه سوراخو یاد گرفته بودم . کیر من تازه کار بود هنوز جا واسه رشد داشت ولی خیلی زود داغ می کرد . جوووووون چه مزه ای می داد نمی تونستم احساس حال کردنمو پیش مامانی بر زبون بیارم . اون وقت ارزش ایثار من پایین میومد  . مامان و من هر دو داغ کرده بودیم . لذت و هیجان شدیدی داشتم . کیرم تو کون مامان قفل شده بود . احساس شیرین و لذت بخشی بود . حس می کردم با همون یه بار گاییدن دارم معتاد میشم اون وقت باید هر روز یه جوری بایه کسی و یه کوسی خودمو راضی کنم . کیرم خیس شده بود . یه چیزای چربی هم روش نشسته بود . من و مامان سکوت کرده بودیم و هیچکدوممون حرفی نمی زدیم . امیدوارم متوجه شده باشه که من به خاطر حفظ جونشه که دارم اونو میگام . ولی خودم که می دونستم در اصل یک تیر و دو نشونه  کاشکی جریان من و مامان طبیعی تر بود و می تونستم به سینه هاش چنگ بندازم . لباشو ببوسم . موهاشو نوازش کنم . کمرشو بمالم . خودمو صدای هوسمو خفه کردم . دیگه نتونستم خودمو نگه داشته باشم . اوف اوف هم نکردم که مامان ناراحت نشه . تا اون آخرین جهش کیر کیرمو تو کوس مامان نگه داشتم . چقدم آب داشتم . بیشتر از صد تا جق بهم حال داد . جاوید :ثوابی هم کردیم که یه جوونی رو به یه نوایی رسوندیم . دسته جمعی لباسای خودمونو پوشیده تا دم در و حتی تا کنار ماشین مارو با خودشون کشونده و گفتند اگه جیغ بکشین ما رحم نداریم و هر سه تاتونو در جا خلاص می کنیم . ماشینو که یه رنو قراضه سفید رنگ بود روشن کرده در رفتند . از ما دیگه کاری ساخته نبود . گیلاسها رو هم با خودشون نبردند . غروب بود . رفتیم سگا رو باز کردیم . از خجالت نمی تونستم به مامان نگاه کنم . تو خونه همدیگه رو بر وبر نگاه می کردیم . مامان به شدت می گریست . ازمون خواست در مورد این مسئله چیزی به بابا نگیم . بهش قول دادیم مامان رفت حموم تا خودشو تمیز کنه و از شر این آلودگیها و کثافات نجات بده . منو مهسا هم رفتیم تو یه اتاق دیگه . خواهر کوچولوم تازه بلبل زبون شده بود -بیچاره مامانی چه کار زشتی باهاش کردن . داداشی من خیلی خجالت کشیدم .توهم خیلی خجالت کشیدی من بمیرم خیلی سختت بود اون کار بدو مجبوری با مامان کردی .-حرفشم نزن مهسا دلم می گیره . اگه اون کارو نمی کردم مامانو می کشتن . دیدم یهو خودشو انداخت تو بغل من چه جور اشک می ریزه . دامن کوچولوی دخترونه اشو بالا زد و نصف کون کوچیکشو که مشخص شده بود نشونم داد . منم سرمو اونورکردم .این نیم وجبی هم دم در آورده بود . جریان امروز اونو حسابی حشری کرده بود . آخه من با کجای تن و بدن این دختره حال کنم .؟/؟چهل کیلو هم وزنش نمی شد . کونش کوچیک سینه هاشو نمی دونم . اونم حتما باید به اندازه یه خرما باشه . دیگه از این بزرگتر نمی تونست باشه . دیدم اومد کنارم و تو چشام زل زد و با یه زار و التماسی بهم نگاه می کرد که دلم واسش می سوخت . هر چی باشه آبجی خودم بود و غیرتم اجازه نمی داد که این جور زار زار آه بکشه . اگه می رفت دنبال پسر مردم تا خارششو بگیرن من یکی خودمو نمی بخشیدم . حالا که خودش می خواد یه خورده بهش حال بدم بد نیست . ولی میدونستم شرایط طوریه که نمیشه کیرو توی سوراخ کونش فرو کرد . این کون آکی که او ن داشت و با اون تن لاغرش یک هفته ای باید کونشو خیس و آماده می کردم تا واسه گاییده شدن آماده شه . اول در اتاقو قفل کردم . دیگه متوجه شد که منم می خوام . اخماش باز شد و لبخند رو لباش نشست . لبامو گذاشتم رو لباش . دستمو از زیر بلوزش که به رنگ سفبد بود و یه حالت مجلسی داشت به سینه هاش رسونده و با اونا که خیلی کوچولو بود بازی می کردم . حدسم درست بود فقط یه خورده از دونه خرما بزرگتر بود .-آهههههههه داداشی داداشی من میخواااااام -چی میخوای . من که نمی تونم زنت کنم . خطرناکه باشه بهت حال میدم . صورتش داغ شده بود . دلش مث یه گنجشک اسیر تند تند می زد . از تب 50 درجه هم اون ور تر رفته بود . همه تنش می سوخت .-ببین من نمی تونم الان لخت لختت کنم یهمو ممکنه مامان بیاد درو که قفل کردیم . حالا یه نیمچه حالی با هم می کنیم تا بعد . کف دست پهنمو باز کرده دو تا سینه کوچولوشو گرفتم و می گردوندمش . اون کف اتاق دراز کش شده بود . خودشو به من سپرده بود . طوری شده بود که اگه اون موقع کوسشو پاره هم می کردم عین خیالش نبود . دستمو از لای شورتش به کوسش رسوندم . نیم وجبی چه جورم خیس کرده بود . منم که زیاد توی این مایه ها نبودم ولی می دونستم از هوس زیاده . هر چی با دستمال پاکش می کردم بازم خیس می شد . کوس خوری رو از اون مردا و فیلمای سکسی که تو خونه دوستان می دیدم یاد گرفته بودم . زبونمو کشیدم رو کوس مهسا -داداش شورتمو پایین تر بکش بیشتر حال کنی . منم بیشتر حا ل می کنم .-عزیزم این جوری خطر ناکه نمی خوام مامان سر برسه ما دستپاچه شیم . کوس کوچولوشو طوری میک می زدم که شهوتی شهوتی شه گرمای تنش از پنجاه هم بزنه بالا . یه دستم رو سینه هاش بود و یه دستم رو دهنش .. وای با اون تن و بدن کوچولوش چه اعجوبه ای بود چه تحرکی داشت . مدام از این پهلو به اون پهلو  می غلتید . یک آن ساکت شد .ارضا شده بود .  این تمرین خوبی بود واسه من که بتونم یه سری هم به مامان جونم بزنم  . فکر کنم مهسا سبک شده بود ولی من سنگین بودم . با این حال آب کیرمو داشته بودم واسه مامانی اگه می تونستم قلقشو بگیرم . شاید اون بهم راه نمی داد.  حس کردم اون جوری که من گاییدمش و با من حال کرده با اون سه تا دزد حال نکرده . دزدا وقتی کیرشونو از کوس مامان می کشیدن بیرون به اون صورت خیس نبود ولی من وقتی کیرمو تو کوس مامان فرو کرده بودم خیلی چرب و لغزنده و خیس بود . پس مامان خوشش اومده . ولی چه طوری می تونم دوباره اون صحنه رو اون لحظات شیرینو باز سازیش کنم . تازه سر شب شده بود -مهسا من یه سری به مامان می زنم تا از دلش در بیارم . یه عذر خواهی هم ازش بکنم -حتما خودش میدونه که مجبوری بوده و دیگه این کارای بد بین تو و اون انجام  نمیشه -آره هر چی باشه مادره و...این مهسا با این که 11 سالش بود ولی عقلش ده سال بیشتر از سنش کار می کرد . اینو تازه فهمیده بودم . زده بود به خال . غیر مستقیم داشت بهم حالی می کردکه نباید به مامان نظر داشته باشم . بیشتر حسودیش میشد . یعنی ازم بر میاد که قلق مامانو بگیرم ؟/؟مامان که خیلی زن نجیبی بود و هست و تمام جریان امروز به جز اجبار چیزی نبوده . از حموم بر گشته بود . منم یه دوش سر پایی گرفتم و خودمو خوشبو کردم . در اتاقشو زدم -بیاتو -اومدم واسه جریان امروز ازت عذر خواهی کنم -ممنونم پسرم .مگه من تو رو نمی شناسم . خودم بزرگت کردم . شیر منو خوردی . تو به خاطر من و این که منو نکشن خودتو عذاب دادی . من بمیرم واست -مامان جاییت زخمی نیست درد نمی کنه ؟/؟-یه جام زخمیه خودم دوا مالیش می کنم . تنم کوفته هس . -بگو من ماساژت بدم خیلی سردته ؟/؟پتو رو از تنش کنار دادم تا کارمو شروع کنم . واییییییییی لخت لخت بود -ببخشید مامان نمی دونستم -عیبی نداره تو پسرمی من و تو که همه چیزمون واسه هم رو شنه . اون لخت لخت بود و من با یه تی شرت و شلوارک . در اتاقو قفل کردم -چرا قفلش کردی ؟/؟-بده یه وقتی مهسا بی هوا بیاد داخل تو رو لخت ببینه . شونه های مامانو آروم آروم با دستام مالشش می دادم بعد گوشتای کمرشو با ملایمت بین انگشتام جمع کرده یدفعه ولش می کردم . کف دستامو میذاشتم رو کمرشو یه ماساژگرم بهش می دادم کونش دیوونه ام کرده بود -میلاد جون پاهام یادت نره . از کمر یه پرشی زدم و رفتم رو ی رون پاش . با دو تا دستام چسبیدم به یه رون . دو طرفشو گرفتم بین دو کف دستم و با یه مالش تند اونو سر حالش می کردم . کیف می کرد . خونو توی تمام تنش به جریان در آورده بودم . رفتم از رونش بپرم به کمر که از پشت دستمو گرفت و گذاشت رو کونش .-عزیزم ماساژ اینجا یادت رفته میخوای تنم سنگین بمونه ؟/؟اینجا هم مث یه قسمت دیگه تنم . قربون مامان خوشگلم برم انگار فکر و خواسته منو می خوند . دستمو گذاشتم رو کون تپلش . دو تا کف دستمو گذاشتم رو وسط هر کدوم از قاچای کونش و فرم ماساژو طوری کردم که هر چند لحظه یه بار اون وسط طوری باز شه که بتونم سوراخاشو خوب دید بزنم . اون وسط خیس خیس بود .-می تونی یه کاری واسم انجام بدی -بگو مامان جونم . .یه پمادی از روبروش ورداشت و داد دستم و گفت بمالش به سوراخ کونم . یه خورده هم اگه فرستادیش داخل ایرادی نداره اگه بدت نمیاد این کارو بکن . تو دلم گفتم مامان تو صد دفعه هزار دفعه از این کارا ازم بخواه . یه خورده از پماد و رو انگشتم گذاشته و مالیدمش به سوراخ کونش . مخصوصا دستمو یه خورده پایین تر می کشیدم که با کوسش هم در تماس باشه . باخودم گفتم بهترین موقعیته که سر صحبتو باز کنم .-مامان منو به خاطر اون کاری که امروز کردم می بخشی ؟/؟-این چه حرفیه که می زنی ؟/؟تازه من یه تشکر هم بهت بدهکارم . تو جونمو نجات دادی . حالا میشه یه چیزی ازت بپرسم ؟/؟راستشو بگو تو وقتی که داشتی با من اون کارو می کردی لذت هم می بردی ؟/؟حالا میگیم خالی کردن آب در اثر تماس یه لذت طبیعی و اجتناب نا پذیره . نگو خوشت نیومده . حالت ضربه هات و سفتی اونجات و داغی تنت وقتی که بهم می خورد .. سرخ شده بودم این چه سوالی بود که ازم می کرد . فوری یه فکری به ذهنم رسید -من ازت یه چیزی بپرسم ؟/؟-بپرس عزیزم .-مامان تو که این قدر زرنگی و احساس منو درک می کنی خودتم خوشت اومد ؟/؟-تو چی فکر می کنی ؟/؟همونجوری که داشتم سوراخ کونشو به بهونه دوا زدن می مالیدم دستمو بردم پایین تر و یه چنگ به کوسش انداختم و گفتم مامانی من جوابمو از این گرفتم . نمی خوای چیزی بگی ؟/؟-آههههههه نههههههههه عزیزم نههههههههه . واسسسسست میگم . راستشو میگم من امروز کمرم سنگین شده بود اون نامردا حالمو گرفته بودن نمی خواستم تسلیم شم . ازت خجالت می کشیدم . دوست نداشتم با کیر اوناراضی شم . وقتی تو کیرتو فرو کردی تو کوسسسسسم فهمیدم دارم به خواسته ام می رسم حالا که آلوده شده بودم بذار آلوده تو می شدم . دوست داشتم اونقدر منو بگایی که ارضا شم . از بد شانسی تو هم منو زود ول کردی تا حالا . ولی از این که بهم تجاوز شده خیلی ناراحتم . یه زن هرچی از کیر مرد فرار کنه بازم یه چیزایی تو وجودش بیدار میشه .. دیگه مامان نفهمید من کی خودمو لخت کردم و کی کیرمو فرو کردم توی کوسش .-نوکرتم مامانی غلومتم . عبدتم . عبیدتم خاک زیر پاتم . خودم سبکت می کنم . خودم راضیت می کنم . روی مامان سوار شده و کیرمو میذاشتم توی کوسش و درش می آوردم . مامان در اختیار من بود . آروم آروم ناله می کرد  .منم آروم آروم باهاش حال می کردم .. دنیا مال من و اون بود .-بززززززززن کوسسسسسسمو بزززززززن کییییییرررررررتو می خوام همین جوررررررررربکنم . تا صبح باید پیشم بمونی -از خدامه ولی مهسا چی -اووووووففففف راس میگی اون مزاحمو چیکارش کنم باشه از فردا یه چند روزی می فرستمش تهرون پیش خالش این روزای آخر تابستونو اونجا بمونه . من و تو تنهای تنها .. جوووووون . میلاد اصلا فکرشو نکن که اون نامردا بامن چیکار کردن من فقط از تو لذت می برم این تویی که داری به من حال میدی . بکن منو . منو بکن . دوستم داشته باش . به مامانت حال بده . با مامانت حال کن . از کوسش لذت ببر . دیگه هر روز واست خوشگل می کنم . تو دل برو تر میشم .-مامان تو خودت خوشگلی . خوشگل ترین زن دنیایی .  من دوستت دارم عاشقتم .-صبر کن رو کنم . مامان طاقباز کرد و خودش با دست خودش کیر مو گرفت و فرستاد داخل کوس . بغلش کرده روش دراز کشیدم . مامانو مث یه معشوقه بوسیدم . غیر از اینم نبود اون حالا شده بود معشوقه ام . فشار زیادی به خودم می آوردم که آبم خالی نشه . هر چند جای شکرش باقی بود که مامان قرص ضد بار داری می خوره ولی نمی خواستم کیرم شل شه . کمر مامانو با دستام قفل کرده و لباشو هم به لبام چسبونده و با میک زدن اونا و با گاییدن سریع کوس مامان از پایین اونو حشری حشریش کرده بودم .دیگه نمی دونست باید چیکار کنه . تحمل نداشت . دهنشو محکم گرفته بود و با چند تا تکون شدیدی که خورد و آروم گرفت فهمیدم که دیگه آب پاکی رو تو کوس خودش خالی کرده وحالا نوبت من بود . فرصت فکر کردنم به من نداد . چسبید کمرمو گرفت و نگهش داشت .  کیرم نه می تونست جلوبره نه عقب بیاد . داغ داغ شده بود . فقط با ریختن آب داغ خودش می تونست خنک شه .-آههههههه مامان مینا جونم وای وایییییییییییی اویییییییییی داره میاد -بذار بیاد مادرت منتظرشه -چشاتو بخورم مامانی -همه جامو بخور عزیزم چقدر داغی میلاد جون .جاااااااااااااااان بریزش تو کوسسسسسسسسم آب کییییییییییییرررررررررررتو بریزش تو کوسسسسسسسسمممممم .-مامان جووووون داره میاد اومد اومد ساکت شدم تا هوس و خلسه به من لذت بیشتری بده بعد از آخرین ریزش یه آه بلندی کشیدم و مامانو بغل کردم . نیمساعت تمام تو بغل هم فقط داشتیم به موها و صورت هم دست می کشیدیم و همو می بوسیدیم . مثل عاشق و معشوقای واقعی . پشت پنجره بزرگی که مشرف به تراس بود و پرده بزرگی هم روش کشیده شده بود یه سایه هایی می دیدم . بوی مهسارو حس می کردم . خدا کنه بوبردار نشده باشه. من و مامان خودمونو مرتب کردیم . آروم قفل درو باز کردم و قبلشم به مامان گفتم که خودشو بزنه به خواب . این وروجک خیلی فضول بود . نمی ذاشت راحت حالمونو بکنیم . من و مامان تازه گرم افتاده بودیم . خیلی مزاحمه این دختره .وایییییی چی می دیدم . مهسا رو تخت یه نفره اش دراز کشیده بود و با انگشتاش و کرم سفید رنگی که کنارش قرار داشت سوراخ کونشو چرب و شلش می کرد . می خواست واسه کیر من میزونش کنه .-کارت با مامان تموم شد ؟/؟-آره با هم درددل کردیم و ازش عذر خواهی کردم -واسه کار الانت کی ازش عذر خواهی می کنی ؟/؟دوزاریم افتاده بود ولی خودمو زدم به کوچه علی چپ ..-متوجه منظورت نشدم -تو گفتی و منم باور کردم . آدمی که درددل می کنه این قدر که سر و صورت و دستاش و زیر گردنش سرخ و داغ نمیشه . راست می گفت من و مامان موقع نوازش کردن هم خیلی همدیگه رو می لیسیدیم .-خفه میشی یا نه . چی میخوای بگی دختره فضول .! من از خجالت کار بعد از ظهرم سرخ شدم  .تازه به تو چه مربوطه من چیکار می کنم . می خواستم دوباره دررم برم اتاق مامان که یه لقمه درست و حسابی تر بودش که دیدم مهسا به گریه افتاد و خودشو انداخت به دست و پامو ازم عذر خواهی کرد . منم گربه رو دم حجله کشتم و گفتم میخوای بخواه نمی خوای نخواه از این به بعد همینه . خوشت نمیاد بگو کارت نداشته باشم . ولی کون نقلی مهسا هم بد چیزی نبود. می تونستم از این به بعد رو خواهر کوچولوی خودمم تسلط داشته باشم . از من کوتاه تر بود نمی تونست راحت منو ببوسه . دلم واسش سوخت . بیشتر از اون که بخواد حسادت کنه دوست داشت تنها کسی باشه که به داداشش حال میده . رفتم طرفش و نازش کردم و دستی به موهاش کشیدم . خیلی دل نازک بود .-مهسا واسه امروز اعصابم خرد بود .. دیدم بغضش ترکید و زار زار گریه و خودشو انداخت تو بغلم . مامانشو داشتن جلو چشاش می گاییدن و هر لحظه خطر کشته شدن ما بود این جور گریه نمی کرد -چرا همش میخوای خیطم کنی ؟/؟چرا با من این جوری حرف می زنی ؟/؟چرا دلمومی شکنی ؟/؟من که خیلی دوستت دارم . مگه یه خواهر بیشتر داری ؟/؟-تو رو خدا این جوری گریه نکن مامان همه چی رو می فهمه -بذار بفهمه دیگه هیچی برام مهم نیست شاید این جوری کمتر بهت بچسبه ... خدا بگم این تلویزیون های وطنی خودمونو چیکار کنه . فیلمای لوس آنجلسی و فارسی وانو مسخره می کنن !بابا مامان واسه منحرف نشدن ما ماهواره غیر ایرونی نذاشتن ولی این دختره از بس فیلمای خودمونو دیده بلبل زبون شده و حرفای گنده تر از دهنش می زنه . اونو بغلش کردم و بردم رو تختش گذاشتم . خودمم کیپ کیپ کنارش دراز کشیدم -داداش یه چیزی یادت نرفته ؟/؟-چی رو ؟/؟-مثل این که این دفعه حرارت اون دفعه رو نداری . ای بابا این دیگه چقدر حساس بود . خودش پاشد رفت درو آروم قفل کرد . یه خرده رو فرمش آوردم . راستش با گاییدن مامان سبک شده بودم و کمی زمان می برد تا هوسم بیشتر از این شه . مقدمه چینی هارو شروع کردم و خودمو انداختم رو تن مهسا وبلوزشم در آوردم وایییییی چه ناز و لقمه ای بود . شورت کوچولو و دخترونه اشو هم از پاش بیرون کشیدم . این بار واسش کوس لیسی کردم و اونو به اوج هوس رسوندم -داداش میلاد جون کییییییییرررررمیخخخخوام . کیییییییییییییرررررررررررتو بهم نشون بده . امروز که گذاشتی تو کوس مامان دوست داشتم تو هم یه روزی منو بکنی.  خیلی هوس کیییییییییرررررررررررتو کردم . کیر تو بده ببینم . بده دارم دیوونه میشم . منو بیشتر نسوزون . خواهر کوچولوت داره می میره آه آهههههه میخوام یالله . منم بیش از این منتظرش نذاشتم . کیرم دیگه تیز شده بود و بر گشته بود به همون نقطه و اندازه وقتی که می خواست بره تو کوس مامان .-مهسا جون کونت کوچولوست . سوراخشم خیلی ریزه یه وقتی اگه تحمل نکنی .-کون من بهت حال نمیده ؟/؟دوسش نداری ؟/؟خیلی لاغرم زشتم ؟/؟دوستم نداری ؟/؟چیکار کنم دست خودم نیست . هر چی می خورم چاق نمیشم دیدم دوباره داره گریه اش می گیره این آبجی ناز نازوی ما .-تو دلت میاد دل آبجیتو بشکنی و اشک به چشاش بیاری ؟/؟من اگه با درد و فشار کیر تو اشک بریزم بهتره تا از بی توجهی تو گریه کنم . اونجوری حداقل دلم نمی شکنه . باورم نمی شد این خود مهسا کوچولو باشه این حرفا رو داره می زنه . مهسای زبون بسته خودمون . شاید همه این چیزارو می دونست ولی یه تلنگری لازم بود تا استعداد های بالقوه اش بالفعل بشه .-حالا که خودت می خوای باشه .-جررررررررم بدی ناراحت نمی شم . به شوخی بهش گفتم یه جوری جرت بدم که زبونت از دهنت بیفته که نتونی این قدر بلبل زبونی کنی .-مهسا کیر داداشی رو که می بینه آواز می خونه . کیرمو یه خورده رو کوسش مالیده و بعدش به طرف کونش کشیدم بالا . نمی دونستم چیکار کنم . کیرمو با سر سوراخ کونش مماس کردم . حتی یک میل هم باز نمی شد . این دیگه چه کونی بود . داشتم فکر می کردم پس هر وقت میره دستشویی چطور باز میشه که با خودم حساب کردم اون در اثر تحریکات داخلیه و ربطی به فشار های مکانیکی خارجی و این طرف نداره . دوباره پماد مالی رو شروع کردم . اون قدر جون من جون تو پدرت خوب مادرت خوب کردم که سه چهار سانتی رو تونستم فرو کنم تو سوراخ کون آبجی مهسا . با این که از درد کون  به خودش می پیچید و فشارش داشت میومد پایین ولی از خوشحالی می خندید از این که داره یک مفعول مفید واقع میشه . کیرمو چهار پنج سانت دیگه هم فرستادم جلوتر . دیگه بیشتر از این جایز نبود .-اوووووووووفففففف مهسا چه کون ناز و چه سوراخ تنگ و با حالی داری -خوشحالم که خوشت میاد داداشی لذت ببر چشم و دلت سیر باشه دیگه دنبال هیشکی دیگه راه نیفتی -تو چی مهسا اگه یه پسر بخواد باهات دوست شه چی ؟/؟-من فقط مال توام داداشی فقط تو . تا موقعی که تو خونه بابام مال توام بعدشم یه کاریش می کنیم . جل الخالق !این که بازم داره حرفای گنده تر از دهنش می زنه ..  هیچی نشده واسه چند سال بر نامه ریزی کرده . فقط نصف کیرم تو کون مهسا بود . همونشم واسه اولین بارش خیلی زیاد بود . اون پشت به من قمبل کرده و در یه حالت سگی داشت کون می داد . سینه های کوچولوشو دوباره گرفتم تو دستام . مست مستش کرده بودم . داشت خودشو واسه داداشش می کشت . سوراخ کونش همچین تنگ بود که انگار یکی کیرمو با نهایت زور و توانش تو دستاش فشار داده . با این که این بار آب کمتری پشت کیرم جمع شده بود نتونستم جلو گیری کنم .-جاااااااااننننننن قربون کون کوچولو و داغ و هوس انگیز مهسا جون . قربون سوراخ کون تنگت و قربون کوس داغ و حشریت . خودشو ازم جدا کرد و کیرمو گذاشت تو دهنش و یکی دو قطره آبی رو که تنش چسبیده بود میک زد و ساک زدنو شروع کرد . مثل هنر پیشه زن فیلمای سکسی واسم ساک می زد . این دیگه کی بود . نصف کیرم تو دهنش بود . به همون اندازه ای که فرو کرده بودم تو کونش -آهههههه مهسا تو که همش داری به من حال میدی . خودتم حال می کنی ؟/؟-مگه میشه داداش منو بگاد حال نکنم ؟/؟مگه میشه داداشم راضی باشه من خوشم نیاد ؟/؟دفعه قبل ارضا شدم حالا دارم حال می کنم ..... در هر حال اون شب شده بود این که تا صبح از این اتاق برم به اون اتاق و فقط یه نیمساعتی ما سه نفر نشستیم دو رهم شام خوردیم  .هر دفعه هم بر می گشتم طرف مهسا نمی گفتم که مامانو گاییدم می گفتم بالاسرش بودم که افسردگی نگیره . می دونم حرفمو باور نمی کرد . اون زرنگ تر از این حرفا بود . دیگه هم خالی نکردم . درجه مقاومت منم بالا رفته بود . نزدیکای صبح بازم هوس کرده بودم که آبمو خالی کنم ولی گذاشتمش واسه فردا خیلی خسته شده بودم . مامانو منصرفش کردم از این که مهسارو بفرسته تهرون تا چندروز پیش خالش بمونه . آخه وقتی بابا بر می گشت من شبا تنهایی چیکار می کردم . دستم از هردو تاشون کوتاه می موند . فقط گفتم بعد از ظهرها بفرستش کلاس تقویتی زبان . ین جوری بهتر بود . در هر حال ادامه کلام این که تصمیم گرفتم که یه چرتی بزنم و دیگه به هیچکدوم از این اتاقا سر نزنم چون هیشکدومشون سیر بشو نبودن . حالا من دو تا آماده ور دستم دارم که هر وقت بخوام می تونم اونا رو بگام . چه نعمتی از این بالا تر باید قدر این لحظه ها رو بدونم سردم شده بود . می ترسیدم برم تو اتاق پتو بگیرم باز داشتم کنن . هر کدومشون فکر می کردن من اون طرفم . از گوشه و کنار چند تا رو انداز و هر چی پارچه و ملافه و از این آت و آشغالا گیر آوردم پس از دراز کشیدن رو کاناپه کشیدم رو تنم تا یه خورده گرم بیفتم . داشتم واسه سلامتی و بهروزی اون سه تا دزد دعا می کردم که همونجا خوابم برد .. پایان .. نویسنده .. ایرانی

10 نظرات:

کیوان گفت...

داستان عالی و خوبی بود ممنون ایرانی عزیز

ariayi گفت...

امیر و ایرانی جان مرسی مثل همیشه کارتون درسته موفق باشین . ایرانی جان داستانت مثل همیشه جالب بود فقط اینم مثل داستان یا دو تا یا هیچی اخراش یه یکم خلاصه کردی .منتظر داستان های بعدی هستیم بازم ممنون موفق باشین .

ناشناس گفت...

با عرض شلام و خسته نباشید ممنون از داستانه زیبات من از این نوع داستانا خیلی خوشم مییاد اگه امکانش هست بازم از این داستانا بنویس ایرانی عزیز.

ایرانی گفت...

دوستان خوبم کیوان آریایی و ناشناس عزیز از نظرات گرمتون ممنون .اریایی عزیز من می خواستم این داستانو خیلی کوتاه بنویسم ولی خود به خود بلند شد سوژه داستان روند طبیعی خودشو طی کرد و با خلاصه بودن آن در صحنه ها و روابط سکسی با نظر شما موافقم ...ایرانی

ایرانی گفت...

دوستان خوبم کیوان آریایی و ناشناس عزیز از نظرات گرمتون ممنون .اریایی عزیز من می خواستم این داستانو خیلی کوتاه بنویسم ولی خود به خود بلند شد سوژه داستان روند طبیعی خودشو طی کرد و با خلاصه بودن آن در صحنه ها و روابط سکسی با نظر شما موافقم ...ایرانی

عباس گفت...

فقط میخوام بگم کارت بیسته واقعا ازت ممنونم که این داستانهای زیبا رو میزاری فقط داستان با پسر با مامان که مامان برا پسرش از فامیل و درو همسایه شریک سکسی جور کنه بزاری ممنون میشم خیلی دوست دارم یه همچین داستانی رو بزاری بازم ازت ممنونم و دوست دارم به کارت ادامه بدی...............

matin گفت...

داستان زیبای هست مرسی ایرانی عزیز خیلی حال کردم

ایرانی گفت...

با تشکر مجدد از کلیه نظر دهندگان ..عباس آقای گل چشم حتما این داستان رو هم به این سبک و شیوه ای که خواستی می نویسم .من نمیدونم این داستانهای مادر و خواهر چقدر طرفدار داره .خوشحال میشم از این که در خدمت تو و سایر دوستان علاقمند به داستانهای مورد نظرشون باشم .یه سری داستانهای نیمه کاره مثل زبون دراز ومثلث عشق و چند تا دیگه هست که تا تموم نکنم خاطرم جمع نمیشه .روز و روزگارهمه تان خوش باد ..ایرانی

ناشناس گفت...

سلام داش امير داستانات عاليه اگه ميتوني داستان زورگيري يا ضربدري رو بيشتر بذار قربونه داداش

ناشناس گفت...

خيلي عالي بود. اگه ميشه داستانهايي كه مامان جنده جلوي پسرش با مردها سكس ميكنه بنويس. ممنون

 

ابزار وبمستر