ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 14

من و ندا بدون این که کسی رو مشکوک کنیم بعد از شام راه افتادیم طرف دریا .شانس آوردیم که این کلاسهای متفرقه پدر نادر رو در آورده بود وگرنه موی دماغمون می شد . رفتیم به جای همیشگی . اونجایی که واسه اولین بار همدیگه رو دیده بودیم . جای دنجی که اون دزدای نامرد بهش حمله کرده بودند و شانس آوردم که من نتونستم نامردی کنم . جایی که یه دیوونه بعدا اونجا مغازه مثلا سوپری راه انداخت و اون شبی که من و ندا داشتیم تو اون دنیا به هم می رسیدیم به کمک ما شتافت . حالا من و عزیز دلم یه بار دیگه تو این مکان خلوت کرده بودیم . چراغهای مغازه بی مشتری روشن بود و من و اون رفتیم یه گوشه تاریک تری یه جایی که بتونیم راحت صدای امواجو بشنویم . من شده بودم چشمای ندا -عزیزم حالا موج بعدی داره می رسه به ساحل . کف های سرش زیاد شده من فقط سفیدی و تاج سر اونو می بینم -میگی عروس شده ؟.. ندا با یه آه کشیدن خاصی این جمله رو بیان کرد و منم با یه حسرت خاص دیگه ای نگاش کردم .-دیگه بقیه دریا سکوته و آرامش و ستاره هایی که اون بالا دارن مارو می بینن -یعنی میشه منم یه روز اونا رو ببینم ؟/؟فعلا که همه نومیدم کردن -ندا جونم اگه خدا بخواد هیچی نشد نداره . تو حتما می بینی . رو زمین نشسته بودم و ندا سرشو گذاشته بود روپام و به همون اندازه که دوست داشت نوازش شه منم دوست داشتم نوازشش کنم -نوید اگه خدا ازم بخواد واسه چند لحظه فقط چند لحظه بینایی امو بهم بر گردونه ازش می خوام اون لحظه ای باشه که تو در کنار من باشی تا بتونم صورت قشنگ تو رو ببینم -ندا این تصوری که ازم داری شاید غلط از آب در آد شاید من زشت باشم . حالتو بهم بزنم .-زیبایی به این نیست که تر کیب اجزای صورتت به صورتی باشه که با هم تناسب و هار مونی داشته باشن و بهت بگن خوشگل یا خوش تیپ . صورت یه آدم مهربون همیشه قشنگه و تو عزیز دل من واسم همیشه قشنگ ترینی چون بهترینی مهربون ترینی دوست داشتنی ترینی . حتی تو بغل تو از مردن هم نمی ترسم . در آغوش تو حاضرم جون بدم . چون حس می کنم که زندگی من واست مهمه و هیچوقت فراموشم نمی کنی . حس می کنم با تو خوشبختی رو می بینم زیباییها رو می بینم . این خوشبختی رو ازم نگیر . نذار که من دوباره احساس کنم که کورم . اگه یه زمانی تو رو نداشته باشم و تنهام بذاری همچه احساسی بهم دست میده -هیچوقت تنهات نمی ذارم . مگر این که تو دیگه منو نخوای . بهم بگی از پیشت برم . بگی که دیگه دوستم نداری . عاشقم نیستی . عاشق یه پسر فقیر ویه آدمی که خونه و زندگی درست و حسابی نداره و تا چند وقت پیش همیشه گرسنه اش بود . شاید وقتی که بتونی ببینی بیدار شی و بفهمی که این عشق و عاشق واست هیچ فایده ای نداره -نوید با این حرفات دلمو درد نیار شاید خدا کورم کرده باشه ولی چشامو به روی حقایق زیادی باز کرده . حقایقی که با چشم روشن نمی تونستم اونا رو ببینم . نه این که بخوام بگم چون در مانده شدم وناتوانم این حرفا رو می زنم . نه . می خوام بگم آدم قدر یه سری نعمتهاشو وقتی می فهمه که اونا رو از دست میده . دنیای تجملات به پشیزی نمی ارزه تا وقتی که چشم نداشته باشی و اونا رو نبینی . تا وقتی که سلامتی نداشته باشی ثروت و تفریح واست هیچ ارزشی نداره . تا وقتی عشق نباشه هوس به دیناری نمی ارزه . تا وقتی کسی رو نداشته باشی که با تمام وجود برات ارزش قائل باشه همدمت باشه شریک غم و شادیهات باشه حس می کنی که یه آدم بی ارزشی هستی که تو هم باید توی این دنیای خود خواهیها به فکر خودت باشی و گلیم خودتو از آب بیرون بکشی . اگه ببینی یکی جلو پات داره دست و پا می زنه و می میره بهش اعتنا نکنی . شاید من این جوری نبودم ولی آدم بی خیالی بودم . بگذریم جدایی از تو واسم یعنی مرگ . مرگ من و مرگ باورهام .. نمی دونستم در مقابل حرفای ندا چی تحویلش بدم . راستی راستی داشتم کم می آوردم یعنی آوردم . داشتم فکر می کردم ببینم تو کتابا چی خوندم و تو فیلما چی شنیدم . اهل کتاب که نبودم . فیلم هم که هر چی می دیدم یا سکسی بود یا کاراته و ترسناک . ولی نگاه تاریک و معصومانه ندا و ندای شیرین ندا دنیایی از کلام عاشقانه و پر احساسو ریخت به قلبم و اصلا معلوم نبود چی دارم میگم . طوری با احساس حرف می زدم که ندا فقط داشت اشک می ریخت . اگه یکی بهم می گفت دوباره این حرفامو تکرار کنم شاید بیشتر از یکی دو جمله اشو یادم نمیومد فقط می دونم محور صحبتهام رووفاداری و تنها نذاشتنش بود . اون هم عاشقم بود و هم عاشق عشق . از این که ولش کنم وحشت داشت .-نوید من هیچوقت ازت نمی خوام واسم قسم بخوری چون اولا کسی که نامرد و بی مرام باشه قسم واسش مفهومی نداره و از این چیزا نمی ترسه . از طرفی من یه دختر ناقصم . یه آدمی که تا آخر عمر وبال تو میشم . اگه منو نمی خوای اگه میخوای دلمو بشکنی از همین حالا بگو -شاید باور نکنی ولی حس می کنم که اگه یکی بخواد عشقمونو خراب کنه ., پا رو همه چی بذاره من نیستم -پس حتما منم دیگه -نه ندا منظورم تو نبودی -دیوونه پس منظورت کی بود . حتما خورزو خانه دیگه . یه نگاهی به دو رو برم انداختم و یه خورده بلندش کرده به طرف خودم کشوندمش و در میان قطرات اشکی که از چشای هردومون جاری بود لبهای همو خیلی آروم و به فرمان عشقی پاک برروی لبای هم قرار دادیم . بوسه ای آرام ,عاشقانه پر التهاب و طولانی که برای دقایقی اندیشه و اضطراب فردا ها رو از ما دور ساخته بود . وقتی لبامو از روی لبای ندا بر داشتم چشاش هنوز بسته بود . اول پیشونیشو بوسیدم و بعد بوسه ای بر چشای زیباش دادم و گفتم دوستت دارم حتی اگر نخواهی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

6 نظرات:

مینا گفت...

سلام جناب ایرانی
فقط اومدم یک عرض سلام و تبریک عید داشته باشم که فکر نکنی از اون بی معرفت ها هستم.

موفق باشی

ناشناس گفت...

merc iraniiie aziiz

Kalmatet bartafte az zibaiiie vojodete

Dast mariiizad o khaste nabashiiii


Aay eshgh aay eshgh range aabiat peyda niiiist

ناشناس گفت...

shomare gozariii konim

Man shomaream 13 :d


Nazarat chie irani :d


Baam khaste nabashiii

Emza yare nashenas 13

ایرانی گفت...

هموطن عزیز ایرانی من! من هیچوقت همچین فکری راجع به شمای گرامی نکرده نخواهم کرد .پیامهای گرمت خوشحالم کرده سکوتت را درک خواهم کرد .مینا جان !امیدوارم در تمام زمینه های زندگی موفق و کامیاب باشی ..ایرانی

مرتضی گفت...

به خاطره داستانه قشنگت ممنونم.
منتظره ادامش هستم...

ایرانی گفت...

دوست خوب آشنام و مرتضی جان سپاسگزارم از پیامهای گرمتون .آشنای عزیز شماره 13 من !طرز جمله بندیهات و روح کلامت طوری بود و هست که حتی بدون شماره هم برایم آشنایی ومی دونم ومی تونم از بقیه آشنایان تفکیک کنم . هردومون عاشق این داستانیم .شماره خوش یمن و خجسته ای انتخاب کردی .امیدوارم در زندگیت همیشه خوش شانس باشی و به هر مسی که دست می زنی تبدیل به طلا بشه .داداش مرتضی وسیزده خجسته وگرامی !شاد و خرم باشید ..ایرانی

 

ابزار وبمستر