ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 21

منو ببخش ندای قشنگم . عشق من عزیز من همه چیز من زندگی من اخماتو باز کن . تو که می دونی من دلشو ندارم سر سوزنی اخم و ناراحتی تو رو ببینم -تو دروغ میگی تو اصلا دوستم نداری خالصانه دوستم نداری . اون جوری که  من عاشقم عاشقم نیستی -ندا بس کن مثلا اومدی این جا یه خورده تمرکز کنی انرژی بگیری دیگه قرار نبود این همه آه و ناله کنی -آخه تو صدای آدمو در میاری -عمدی نبود .-مگه تو نمیگی دوستم داری . آدم کسی رو که دوست داره این قدر ناراحت نمی کنه که ... چقدر از بوی تنش خوشم میومد . وقتی بهم می چسبید بوی هر چی خوبی به مشامم می رسید . حرارت عشق .. دوباره اونو به خودم فشردم . رام بود و آرام . گونه ها و گوشه های صورتشو با بوسه های نرم خودم داغشون کرده بودم . آروم با صدایی که می دونم تو اعماق وجودش می نشست با یه ندای ندایی تو گوشش زمزمه می کردم -عزیزم ندای من ! من بدون تو می میرم . من فقط صدای عشقو نمیخوام . فقط نگاه عشقو نمیخوام . فقط اینو نمیخوام که همیشه تو یه دنیایی پر از بیم و امید باشم . هراس از این که فردا چی میشه من فقط تو رو میخوام . خود عشقو میخوام . روح عشقو . تو رو که از همه چی واسم بالاتری . زیباتری بهتری . تو همه چیز منی واون با کلام عاشقانه خودشو به من سپرده بود . فقط خیلی آروم اینو به من گفت میشه یه روزی من و تو زیر سایه همین درختا تو بغل هم سرمونو بگیریم طرفش و گلهای سفید یا اون بهار نارنجای سفیدی که  بوش هر بیداری رو خواب و هر عاقلی رو مست می کنه ببینیم . هر چند هیچکدوم از اینا نمی تونه به اندازه عشق تو مستم کنه . مشتی گلهای نارنجو که بر روی زمین ریخته شده بود جمع کرده به دستش دادم . اونا رو بو می کرد .-عزیزم از اینا عرق بهار هم می گیرن با این گلها مربا هم درست می کنن -چه جالب اگه مادر جون ( به مادرم می گفت ) بهم یاد بده منم همیشه واست درست می کنم -تو از کجا میدونی اون وارده -اون یه کدبانوست دیگه  معلومه .. ندای خوش خیال من چه زود خودشو زن من فرض کرده بود . بر عکس من که اصلا خوش بین نبودم . راستش اصلا خوشی و خوشحالی به من نمیومد . می خواستم بازم یه نفوس بد دیگه بزنم که فوری چفت دهنمو بستم راست می گفت این ندا . آدم کسی رو که دوست داره این قدر که ناراحت نمی کنه و نمی رنجونه -نوید من اصلا دلشو ندارم همش از نومیدی واسم بگی . من به اندازه کافی دلم شکسته . من زندگی و امیدو با تو پیدا کردم . خدا یه چیزو ازم گرفته و به جاش تو رو که یه دنیا خوشبختی و امیدی , به من داده من رهات نمی کنم . من ازت نمی گذرم اگه یه روز بخوای ولم کنی و بری واگذارت می کنم به خدا همون خدایی که بهت گفت که منو از دل دریا به ساحل نجات برسونی . من بدون تو حتی چشامو هم نمی خوام -ندا عشق من طوری باهام حرف می زنی که انگار دوستت ندارم که انگار واست ارزش قائل نیستم که انگار حالیم نیست چطور عاشق باشم . در حالی که با انگشتاش آروم با صورت و لبهای من بازی می کرد گفت عاشق بودن و نشون دادن عشق تکنیک نمیخواد . اگه یکی رو دوست داشته باشی خودتو تو وجود اون خلاصه می کنی . هرچی که اون بخواد خواسته تو هم هست . همین احساسو هم اگه طرفت نسبت به تو داشته باشه دیگه اون وقت میشین یه روح تو دو بدن .... همو درک می کنین . با هم به تفاهم می رسین .-ندا فکر می کنی من و تو الان در یه همچه حالتی هستیم ؟/؟دیگه ادامه ندادم چون نمی دونستم چی باید بگم . این ندا همش حرفای گنده گنده می زد و من واسه این که در مقابلش کم نیارم مجبور بودم هر چی می دونم و نمیدونمو قاطی کنم و یه چیزایی تحویلش بدم . یعنی میشه یه روز ندا مادر بچه های من بشه ؟/؟مثلا با هم سر لوس کردن بچه دعوا بیفتیم ؟/؟فرض می کنیم یه دختر داشته باشیم .... من عاشق دختر بچه هام . حرفای قشنگ و شیرینی می زنن . لباسای خوشگل که می پوشن با دامنای کوتاه و کفشای کوچولویی که وقتی راه میرن صدا میده حتی اگه خوشگلم نباشن بازم خوشگل نشون میدن . خودشونو واسه باباشون لوس می کنن . ناز می کنن . دخترا معمولا باباشونو بیشتر دوست دارن . منم یه کاری می کنم دخترم منو بیشتر دوست داشته باشه . اون وقت این بدجنسی نمیشه ؟/؟یعنی اون موقع دلم میاد ندا جونمو ناراحت کنم ؟/؟ندا هم باید چشاش ببینه . این خیالات به من لذت می داد . مثل خوردن ناهار که چشامو سنگین می کرد . یه پسرم داشته باشیم بد نیست . این فامیلای از خود راضی رو چیکارش کنیم . اصلا از کراوات زدن خوشم نمیاد . این سوسول بازیها چیه . ندا حالیشه مجبورم نمی کنه منم مث اونا شم . چیه  باید یه چیزی رو مثل برگ کاهو به گردنمون آویزون کنیم و بگیم چون آدمای با کلاس دنیا به خودشون آویزون می کنن ما هم باید بکنیم . دیگه نمی فهمیدم به چی دارم فکر می کنم فقط یه وقتی متوجه شدم که دستای لطیف ندا روی چشا و پلکای بسته امه . خوابم برده بود -حالت خوبه ؟/؟جوابمو چرا نمی دی ؟/؟فکرت کجا بود ؟/؟-رفته بود یه سری به رویاهای شیرینش بزنه . یه چیزایی که همش حسرتشو می خورم . به روزگاری که نمی دونم آیا می تونم بهش برسم یا نه ؟/؟به داشتن تو . به این که یه روز رو کاغذ , رو نوشته ها و از دیدگاه مردم هم تو بشی شریک زندگی من . به این که پیوند عشق من و تو اونقدر محکم باشه که هیچ زلزله ای نتونه تکونش بده . مثل این که بازم گند زده بودم . حقم بود . با انگشت شست و سبابه یکی از دستاش با آخرین زورش یه نیشگون طولانی از گونه ام ورداشت که با لب و دندونام به خودم فشار می آوردم و تحمل می کردم . تا اونجایی به این فشارش ادامه داد که انگشتاش درد گرفت و ولم کرد -آخیش دلم خنک شد . صددفعه بهت میگم از این فکرا نکن شانس آوردی ناخنام بلند نبود . از الان بلندش می کنم واسه دفعه دیگه که از این غلطا کردی خدمتت می رسم .-ندا فکر می کنم تا چتد وقت همین طور پوست صورتم بسوزه . دلت اومد ؟/؟-بذار بسوزه . تو همش دل منو داری می سوزونی . تو دلمو شکارش کردی . منو توقفس عشق خودت زندونی کردی و داری بازم از این حرفا می زنی ؟/؟کی می خوای یاد بگیری -می دونم هیچی حالیم نیست و بلد نیستم و به همون اندازه که پول دارم می فهمم . منتظر بودم این دفعه یه سیلی بزنه زیر گوشم تا بگه بیدار شم ولی اون این کارو نکرد . لباشو گذاشت رو صورتم . همونجایی که نشگونش گرفته بود . منو بوسید . حالا اون بود که دستاشو می ذاشت لای موهای نرمم و نوازشم می کرد . چقدر کیف می کردم . بیخود نبود که ندا با نوازشهای من چشاشو می بست .-نوید تو حالا واسه من شدی دختر تو خودت می دونی که من چقدر دوستت دارم و بدون تو هیچی نیستم . دوست داری همش بهت بگم واسه تو می میرم ؟/؟ با نفسهای تو جون می گیرم ؟//با خنده های تو می خندم ؟/؟هر وقت که بخوای واست میگم . هر چی که بخوای واست میگم . می دونم حس می کنی که اعتماد به نفس نداری .. با خودم گفتم خاک بر سرت نوید خاک بر سرت که اسم خودتو عاشق نذاری یه دختر نابینا ولی عاشق  این جور منطقی و درست تو رو شناخته و تو این جوری داری خودتو عذاب میدی . خاک بر سرت تو هم اسم خودتو میذاری عاشق ؟/؟فکر می کنی فقط به این خاطر که نمی بینه احساسش قویه ؟/؟بازم خاک بر سرت نوید تو اگه کورم بودی  هیچی حالیت نبود -عزیزم دیگه وقتشه که همه عالم و آدم بدونن که اون که واسش می میرم تویی نه هیشکی دیگه .. هر چند حالاشم خیلی ها می دونن ولی باید کاری کنم که همین یه ذره تردید هاشون هم از بین بره -ندا من می ترسم -نترس نوید تو که باهام هستی از هیچی نمی ترسم . وقتشه که همه دنیا بدونن اون که واسش می میرم اونیه که جون منو جون خودش می دونه . آره اون که واسش می میرم و بهش میگم دوستت دارم تویی تویی تو فقط تو .. ادامه دارد .. نویسنده ... ایرانی 

7 نظرات:

ناشناس گفت...

merc iraniii jon :d

Khaste nabashiiiii :x

Ina inghade asheghan ma delemon aab mishe ha

Merc babate zahmat hat

13

ایرانی گفت...

نیمه شبت خوش آشنای عزیز .باز هم با پیام گرمت این انگیزه را در من به وجود میاری که با عشق و احساس و لطافت بیشتری این داستانو ادامه بدم .عشقی که همراه با تنش و التهاب و هیجان خاصی باشه تلاش و امید ی که گذشته و آینده رو برای رهایی از غم امروز به هم ارتباط بده .بالاخره چی میشه و آخرش چی بشه بهتره ؟امیدوارم دل پاکت را هر گز کسی نشکند وبه آنچه که می خواهی برسی .زندگی زیباست و آرزوها بی پایان .شاد و شاد و شاد باشی تا زیبایی زندگی را احساس کنی وحس کنی که از مرز آرزوها گذشته ای ...ایرانی

vhd گفت...

messe hamishe aali bud jenabe irani.
asheghe in dastanam0 tarafdare paropa ghor3sham,faqat kash baqiasham hamintor tabi'i bemune.
june man zud zud upesh kon.
khoshhalam k tu tanha site sexy ke miram in dastane gheyre sexye ziba hast. plz akharish nabashe.
duset daram irani jun.
montazere edamasham.
mamnun

vhd گفت...

rasti amir jan man ghablan davatname gereftam0 ozv shodam ama un seri k blog ro ghofl karde budi movafap nemishodam varede site sham.
khahesh mikonam age khasti ghofl koni begu chetor varede site shim.
az in dastane k bahash ashk rikhtamo shad shodam o zendegi kardam bahash mahrumam nakon.
merc aziz.

ناشناس گفت...

چطور بود نداره که عالیه فقط تو جوابت اشاره ای کن این اقا نوید ما به عشقش ندا میرسه یا نه ؟میدونم هیجانش به اینه که ادم ندونه منتظر ادامه داستان باشه.
فرزاد.ص

ناشناس گفت...

ایرانی عزیز،
داستانهات واقعأ فوق العاده س.مخصوصأ ندای عشق،
ولی سایت داره دعوت نامه ای میشه،من نمیدونم چیکار کنم،داستانای عاشقانه ت رو خیلی دوست دارم

ایرانی گفت...

آشنای خوبم فرزاد عزیزم vhdنازنین وحتی سیزده مهربانم که روز قبل پاسخ پیامتو دادم ودوست دارم بازم بهت اشاره کنم از این که همه تون به من و این داستان لطف دارین سپاسگزارم .اگه این شور و حال به همین صورت در همه داستانها بود و خواننده های عزیز ما با همفکری و همکاری بیشتر خودشون وبا نظرات گرمشون بیشتر ما رو یاری و راهنمایی می کردند این تصمیمات گرفته نمی شد در هر حال داداش امیر هم خیلی مهربون و صبوره و به فکر همه هست .اگه غیر از این بود دیگه این یکی دوسالی با همه این ناملایمات و نامردیهای دوست نماها این مجموعه رو به خاطر شما عزیزان محترم و دوست داشتنی سر پا نگه نمی داشت .این طور هم نباید باشه وقتی امیر چیزی از ما میخواد چند روزی بهش توجه کنیم و بعد پشت گوش بندازیم .درمورد کپی برداری که بعضی از دوستان تو ضیحاتی دادند و این مشکل تا دمیدن صور اسرافیل ادامه داره مگر این که سیستم جامعه ما عوض بشه ولی در مورد بیان عقاید و ایده ها و نظرات و انتقادات خودتان داداش امیر چندین بار این مسئله رو بیان کرده .درهرحال یک بازیکن فوتبال یا یک تیم اگه تماشاچی بیشتری به استادیوم بیاد بیشتر خوشحال میشه وانگیزه اش برای بهتر بازی کردن زیاد تر میشه ولی اگه بیشتر تماشاچیا بخوان سر د باشن ...درهر حال ما که همه رو دوست داریم .درمورد داستان ندای عشق فعلا تا قسمت 31 اونو نوشته ام .وارد قسمتهایی شدم که یه تحولی ایجاد شده وچند تا زمین لرزه هم درست کردم وسعی می کنم طوری مسائل عشقی و احساسی و عاطفی روبیان کنم که خواننده زده نشه .البته بعضی داستانهاست که اگه عاشق و معشوق به هم نرسن شاید اثرات آموزشی دیگه ای داشته باشه ولی من در این مورد چیزی نمیگم اون وقت میشم خشایار زیر آسمان شهر. ولی خودمنم که فیلم همسایه ها رو از فارسی وان می دیدم رفتم از اینترنت تیکه های آخر فیلمو که اسکار و تاتیانا به هم می رسن دانلود کردم تا بتونم بشینم با دل درست بقیه فیلمو ببینم .حالا نوید و ندارو باید ببینم اثر کوبندگیش چه جوری بیشتره .دسته جمعی خدا نگه دار ..به امید روزی که بگیم به امید دیدار ...ایرانی

 

ابزار وبمستر