ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

تفاهم

بابک و پویا از بچگی با هم دوست بودند و چند سالی رو با هم همکلاس بودن . هیچکدومشون موفق نشدن برن دانشگاه و افتادن تو کار و کاسبی آزاد تا این که یه دختر خیلی خوشگل و خونواده دار و سرمایه دار که تنها بچه خونواده اش هم بود عاشق پویا میشه و پویا هم دیگه نگاه نمی کنه که دختره سه سالی ازش بزرگتره  باهاش ازدواج می کنه . این مسئله نه تنها دوستی و رفاقت بابک و پویای 23 ساله رو تضعیف نکرد بلکه دوستی اونا محکم تر از گذشته شد و سه تایی در یه محیط مشغول کار شدن . داستان از این قرار بود که پدر پرستو زن پویا یه زرگری بزرگ در مرکز شهر داشت که اداره اشو داد دست داماد و دخترش و خودشم خونه نشین شد . پرستو چون از این می ترسید که شوهرشو بقاپن اومد ور دل پویا تا هم این که کمک حالش باشه و هم مراقبش و از طرفی هم چون سرشون شلوغ بود و یه آدم معتمد هم لازم داشتند بابک رو هم به جمعشون اضافه کردند . و این گونه شد که صمیمیت بابک و پویا بیش از گذشته شد . بر خورد پرستو با بابک هم از نوع بر خوردی غربی بود . خیلی خودمونی بدون رعایت حجاب در اماکن خصوصی شوخی های معمولی و صمیمیتی فوق العاده و بی شیله پیله بودن بدون این که قصد و نیت خاصی در کار باشد . پویا و پرستو هم از زندگی زناشویی و رابطه جنسی خودشون نهایت رضایتو داشتن . بابک هرگز به این فکر نمی کرد که روزی با پرستو هم بستر بشه . اون هر گز در فکر نارو زدن به دوستش نبود و نمی خواست از اعتماد پرستو هم سوءاستفاده بکنه . ولی بعضی وقتا حرکات خودمونی زن دوستش اونو وسوسه می کرد . اکثرا بابک شامو با پویا و پرستو توی خونه شون می خورد حتی گاهی پیش میومد که هفته ای یکی دو شب هم توی خونه اونا می خوابید ولی با همه اینا چش پاک بود . اما شیطان و موریانه گاهی وقتا وجه اشتراک پیدا کرده و این میل و اشتیاق هم یواش یواش تو وجود آدم رخنه پیدا می کنه . طرز لباس پوشیدنای پرستو ,سینه هایی که اکثرا نصفشو بیرون می انداخت وباسن بر جسته ای که پوشیدن شلوار و دامن تنگ بر جسته ترش نشون می داد . همه و همه روز به روز آتیش بابکو تند تر می کرد و داشت اونو وسوسه می کرد که چی میشد اگه یه زیر آبی هم می رفت و یه ناخنکی به این پرستو خانوم می زد . هر چند بیشتر وقتا شیطونو لعنت می کرد . پرستو هم اینو به خوبی حس کرده بود . متوجه نگاههای غیر عادی بابک شده بود . از طرفی پویا و پرستو حس می کردند که رابطه جنسی اونا به شکل کلیشه ای در اومده و شوک و هیجانی میخواد تا دوباره اونارو بر سر شوق بیاره و التهاب و هوسشونو زیاد کنه .. اونا به یه وضعیتی رسیده بودند که یک خواسته مشترک داشتند ولی تابوها و تارهای عنکبوت اجتماعی تنیده شده بر پیکره جسم و روحشان این اجازه را به آنها نمی داد که خواسته خودشونو با هم در میون بذارن . پرستو حاضر بود خودشو در اختیار بابک بذاره . باهاش حال کنه و یه تنوعی واسش بشه . با این که عاشق شوهرش بود و روحش تسلیم اون ولی حس می کرد که نیاز داره که یه حال و هوایی تازه کنه و چه کسی بهتر و بی دردسر تر از بابک که هر روز به نوعی با اون در ارتباطه . اما نمی دونست چه طوری موضوع رو با شوهرش و بابک در میون بذاره . بابک دوست داشت با پرستو عشقبازی کنه . نمی دونست عکس العمل زن دوستش چیه و از این هراس داشت که اگه پویا از این جریان بویی ببره چی پیش میاد و از طرفی پویا هم که افتاده بود تو بازار کلی خوشگلای رنگ ووارنگو هرروز می دید و دوست داشت با خیلی های دیگه حال کنه . دیگه بی خیال شده بود که زن جوون و خوشگلشو یکی دیگه بکنه . همش به این فکر می کرد که یه کاری بکنه که بابک اونو بگاد . هم یه حالی به دوست قدیمش داده هم یه تنوع و هیجانی در سکسش ایجاد کرده که رابطه شون از این یکنواختی در آد اما اونم دچار هراس خاصی شده بود . هراس از این که زنش اونو به بی غیرتی متهم کنه و دوستش بابک هم فکر کنه که پویا یک بی غیرت قاطی کرده هست . اوضاع به همین منوال پیش می رفت تا این که یه شب پویا و پرستو که حس کردن سکس واسه هر دو تاشون یه خورده یه نواخت شده مسئله رو پیش کشیدن .-عزیزم حالا به نظرت چیکار کنیم ؟/؟-نمیدونم تو بگو پرستو -دوست داری با یه زن دیگه باشی و یه تنوعی واست باشه من حرفی ندارم -بد فکری نیست ولی ما به یه شوک قوی نیاز داریم این که یه مرد بخواد به غیر از همسرش با یه زن دیگه رابطه داشته باشه تقریبایه چیز معمول و جا افتاده هس ولی اگه یه زن بخواد این کارو بکنه و هیجان سکسشون بره بالا..پرستو سریعا قبل از این که موضوع عوض شه و به جاهای دیگه کشیده شه سکان حرفو در دست گرفت و گفت یعنی من برم با یکی دیگه ؟//؟نه زشته کدوم زنیه که تا حالا همچه کاری کرده باشه خوبیت نداره . مرد اگه بره صد تا کار این جوری بکنه زود سر و صداش می خوابه -اگه صداش در نیاد تو موافقی ؟/؟-تو که خوب میدونی من جز تو هیچ مردی رو تو بغل خودم نمی تونم تحمل کنم ولی اینم می دونم و باید بدونی که به خاطر تو حاضرم هر کاری بکنم ولی مردشو از کجا گیر بیاریم که کلاس کارو داشته باشه و از طرفی دهنش قرص باشه بشه بهش اعتماد کرد .تو که خودت خوب میدونی جامعه پذیرش این مسائلو نداره و فرهنگ خیلی ها پایینه .هر دو شون خوب می دونستن که اون مرد کی می تونه باشه .کی بهتر از بابک .-عزیزم مطمئنی که می تونیم رو بابک حساب کنیم .اون شاید به خیال خودش نخواد به دوستش نارو بزنه .پویا در حالی که کیر شق کرده خودشو به صورت پرستو می زد گفت این که بلند شد دوست و دشمن نمی شناسه همه چی فراموش میشه و این هم بستگی به خودت داره که ببینم چطور می تونی شک و تردید های اونو بخوابونی .باید حسابی اتیشش بزنی اونو سر شوق بیاری طوری کنی که کف کنه و به دیدن تو آب از لب و لوچه اش آویزوون شه .یادت باشه اگه می خواهی هیجان من بره بالا باید این گاییده شدن تو توسط بابک رو ببینم .-سختمه -حالا که اصلشو قبول کردیم پی بقیه رو هم باید به تنمون بمالیم .پویا دستشو رسوند به کوس پرستو -اوووووووووهههههههه چه خبره هنوز کاری نکردم که این همه خیس کردی مثل این که خیلی ثواب کردم و تو هم خیلی هوس یه کیر دیگه رو داشتی ناقلا . این قدر هیجان داشت و من نمی دونستم ؟/؟زودتر می گفتی -نیست که تو شق نکردی -کیف اصلی رو تو می کنی که می خوای بری زیر کیر یکی دیگه بخوابی -تو هم یه نوع دیگه ای کیف می کنی .خودت گفتی دیگه . تازه دعا کن که بابک هم قبول کنه و بتونم دلشو ببرم -زن اگه بخواد می تونه . اونو اگه اونور دنیا ولش کنن اگه تو غار کوه قاف هم پنهونش کنن بازم کارشو می کنه . من می دونم بابک خیلی وقته کوس نزده . می خواست بگه از وقتی که ازدواج کردم بازار اونم خراب شده که فوری متوجه شد و جلو سوتی دادنشو گرفت -عزیزم با فکر این قضیه که این قدر هوسمون بالا رفت وقتی که پیاده اش کنیم چی میشه -بیا حالا من پیاده ات کنم تا بعدا یکی دیگه سوارت شه پرستوی من . پویا کیر بیتابشو فرو کرد تو کوس زنش .-اوووووخخخخخخخ نههههههه کوسسسسسسم داررررره جلز وولزززززز میشه . بکن بکن من کیییییییییررررررررر میخخخخوام -عزیزم فکر کن کیر بابک تو کوسته تا این جوری زودتر به هیجان بیایی -اگه این فکرو بکنم بی احترامی نمیشه ؟-نه خوشگلم می تونی اسمشم ببری تا واست تمرین و عادت شه تا اون خجالتت بریزه -پس تو چی عزیزم تو چه طوری میخوای خودتو عادت بدی ؟/؟-هیچی منم یه جور دیگه ای خودمو وفق میدم . دارم به کیر خودم نگاه می کنم که میره تو کوست میاد بیرون . صحنه  مثل همیشه با حال و هوس انگیزه . کون برجسته تو دنیا رو به آتیش می کشه . هر مردی آرزوشه کیرشو فرو کنه تو کون تو . دارم فکر می کنم این کیری که الان تو کوس توست کیر بابکه و ناله های تو فریاد تو هوس تو واسه اونه پرستو خودتو خالی کن هوستو خالی کن . هر جور دوست داری ناله بکن به اسم اون ..-ممنونم پویا من الام حسمو میگم . خودت گفتی کیر تو رو کیر بابک فرض کنم -آره عزیزم وقتی اصلشو حاضرم تو کوست ببینم چرا با نمایشش مخالف باشم ؟/؟-پس حالا میگم بابک بابک کیرتو محکم تر بزن به کوسسسسسم بابک ارضام کن . نمی دونی چقدر حال میده خیانت کردن و لذت پنهونی بردن . این جوری هوس من بیشتر میشه . منو بکن .. پویا هم زده بود به سرش و داشت ادای بابکو در می آورد که این جوری خودشو راضی کرده باشه -پرستو عشق من دوستت دارم . کون لق پویا . کیر بابکو کوس پرستو رو عشق است . این کیر مال خودت تو فقط مال منی . من دیگه حسودیم میشه که تو پیش شوهرت بخوابی -عزیزم کییییییییرررررررتو بده کییییییرررررت فقط باید مال من باشه بابک جونم تو هم نباید دنبال دوست دختر بگردی . خودم تامینت می کنم هواتو دارم . بابک جون انگشتاتو هم بفرست تو کوسسسسسم دارم ارضا میشم نههههههه نههههههه زودتر زودتر تند تر جااااااان . بالشی رو که دم دست داشت به شدت گاز می گرفت و با پنجه هاش به اون فشار می آورد . وقتی که بالش از دستش رها شد پویا که دیگه تحمل نداشت و فهمیده بود که زنشو تونسته خودشو با کیر خبالی بابک به ار گاسم برسونه تو خیال خودش آورد که دوستش داره زنشو میگاد که با کیر پر آب تری به مهمونی کوس زنش بره . یه بار دیگه خودشو جای دوستش گذاشت -پرستو آب کیرمو میخوام بریزم تو کوست . اگه بار دارشی چیکار می کنی . مشکلی نیست ؟/؟یه وقتی شوهرت نفهمه بچه مال اون نیست ؟/؟پرستو هم در این نمایش و سناریوی ساختگی شوهرش شرکت کرد و گفت نه بابک جون آبتو بریز تو کوسم من تشنه امه . پویا کوس خله روراحت فریبش میدم . بریز آب کیرتو بریز .-جووووون بگیر آخخخخخخ آخخخخخخخخ خیلی دارم حال می کنم . جاااااااااان ببین همین جور داره می ریزه . کوس حرام چه حالی میده -حلالت باشه بابک . چقدر آب داری منو تو آب کیرت غرق کردی بابک . وقتی عشقبازی تموم شد هر دو تو بغل هم تا می تونستند خندیدند .-پرستو خیلی خوشگل تونستی نقش یه زن خیانتکارو بازی کنی -هر چند تا چند وقت دیگه عملشو هم باید بکنی -تو هم خیلی راحت تونستی نقش مردی رو که از خیانت و کوس دادن زنش لذت می بره بازی کنی .. هر چند چون این یه توافقیه بین من و تو در اصل نمیشه اسمشو خیانت گذاشت ... در هر حال یه مهمونی تو خونه ویلایی خودشون ترتیب دادن که سعی کردن به غیر از بابک که مثلا خانه محرم بود بقیه دعوت شوندگان از محارم و درجه یک ها باشن که زیاد گیر ندن . پدر و مادر های دو طرف و کل خواهر برادرای مجرد و متاهل رو با همسراشون دعوت کردند . پرستو هم از نظر پذیرایی و فراهم کردن وسایل پذیرایی سنگ تموم گذاشته بود و هم از نظر رسیدگی به خودش و طرز لباس پوشیدنش .قبل از این که مهمونی شروع شه با شوهرش پویا مشورت کرد .-عزیزم تو الان چند ساله با بابک دوستی خوب میدونی که اون باید از چه مدل لباس و پوششی بیشتر تحریک شه -اگه بتونی به جای پیرهن یکسره یا بلوز دامن تحریک کننده یه شلوار پارچه ای جین نما و کشی بپوشی که بر جستگیهای کونتو حیلی خوب نشون بده و بیشتر ناحیه کمر و شکمتم لخت باشه و حداقل نصف سینه هات هم مشخص باشه یه مدل هوس انگیزی در میاد . قسمت پایین به رنگ آبی روشن و نیمتنه اتو هم از رنگ صورتی استفاده کنی بد نیست .-فکر نمی کنی یه خورده مسخره و عجیب و غریب باشه -مگه این چیزایی که این روزا به اسم مد به خورد مردم میدن خیلی بهتر از ایناست ؟/؟همیناست دیگه . یه وقتی دیدی مردم به جای کلاه شورت گذاشتن سرشون و گفتن که این مد روزه .. اگه شانس بیاریم و کار تو و بابک به جاهای حساس برسه اون خیلی راحت می تونه از این مسیر شلوارتو بکشه پایین و کون لختت که یهو توی دید میفته .هیجانش میره بالا دیگه اون وقت به هیچ چیزی جز تو توی این دنیا فکر نمی کنه -خدا از دهنت بشنوه و ازدلت عزیزم من که دهنم آب افتاد .-یه کار دیگه هم می تونی بکنی پرستو جان که خیلی خوبه -بگو عزیزم تو تجربه ات خوبه . هر دستور و راهنمایی که داشته باشی انجام میدم -اگه زیر این شلوار نرم و کیپ کونت ,شورت هم نپوشی خیلی بهتره ولی سوتین میل خودته . اون بسته به نوع بلوزت داره اگه یه بلوز پارچه ای مدل کمربند با چند حلقه مایلو می خوای تنت کنی که میشه رو نصف سینه ها پوشش داد نیازی به سوتین نداری .یه قسمت از دور پار چه رو میندازی قسمت زیر سینه هات .خوب بهش حالت میدی قسمت بالای سینه هاتو هم میندازی بیرون . بقیه آرایش رو هم که خودت واردی . فقط یادت باشه امشب واسه پذیرایی من بابکو می فرستم کمکت تا خوب آب بندیش کنی پرستو . من روی تو حساب می کنم . باید کاری کنی کارستون تا من از زن بردن خودم پشیمون نشم و به وجودت و زرنگی تو افتخار کنم -عزیزم من سعیمو می کنم تا تو رو راضی نگه داشته باشم . حتی اگه شده از اون داروها و قطره های تحریک کننده جنسی مخصوص خانوما بخوری این کارو بکن تا عطش و هوس بیشتری داشته باشی . پرستو که از شوق و ذوق هماغوشی با یه مرد دیگه و خوابیدن زیر یه کیر دیگه در حال گر گرفتن بود دیگه نخواست بیشتر از این شوهرشو متوجه اشتیاق و هوسش بکنه و گفت نه عزیزم همین قدر خوبه زیادم پررو نشه بهتره . از اون طرف پویا به بابک گفت که امشب اگه بتونی در پذیرایی از مهمونا به پرستو کمک کنی خیلی ازت ممنون میشم . این مهمونا با این که همه شون درجه یک و یکن ولی انگار که میرن به یه مجلسی با سریش به زمین می چسبن و همه شون کون گشاد میشن . این یه تیکه رو راست می گفت .. بعد هم ادامه داد تازه توقع هم دارن که یکی پیششون بشینه و باهاشون گپ بزنه . بابک اولش یکه خورد و داشت پشیمون میشد از این که دعوت پویا رو قبول کرده ولی وقتی اون قد و هیکل رعنا و اون صورت مثل ماه و اندام وسوسه انگیز پرستو رو دید یه برقی به چشاش افتاد و در جا قبول کرد و با خودش گفت حاضرم چند شبانه روز نخوابم و کنار این پری بمونم و پذیرایی کنم . پرستو رو تا به حال این قدر سکسی و وسوسه انگیز ندیده بود . ترکیب صورتی و آبی ملایم بهش میومد . دیگه به رفاقتش با پویا وبا هم همکار بودن و پرستو رو به چشم خواهری دیدن فکر نمی کرد. کیرش در حال تر کیدن بود . جلوی شلوارش ورکم کرده بود . پرستو زیر چشمی داخل شلوار بابکو زیر نظر داشت . خیلی سریعتر از اونچه که تصورشو می کرد تونسته بود اونو اسیر خودش کنه . پوست سفید تن پرستو و سرخی لبهاش ,کشیدگی ابروهاش و موهای بلوند و طبیعی سرش که نه رنگی درش به کار برده بود و نه مش کرده بود و تا نیمه های کمر نیمه برهنه اش می رسید و خط چشاش دل و دین بابکو ربوده بود . پرستو فتنه گری خودشو به اوج رسونده بود .کاری به کار مهمونا نداشت که چقدر معطل میشن . اونجایی که مهمونا نشسته بودند نسبت به اونا دید نداشت .. مخصوصا این مکانو واسه نشستن مهمونا انتخاب کرده بودند که شاهد فتنه گریهای بابک و پرستو نباشن . بابک وقتی سینی چای رو بلند کرد تا ببره طرف مهمونا دستاش می لرزید . اوج این لرزشو ناشی از این می دونست که چند لحظه قبلش پرستو طوری کونشو به طرف اون قمبل کرده بود که شاید اگه لختشو یه دفعه نشونش می داد تا این حد وسوسه نمی شد . پرستو چشاشو خمار کردو با طنازی از دوست شوهرش پرسید -چی شده دستات می لرزه . مگه واست اومدن خواستگاری که می ترسی قبولت نکنن ؟/؟او این حرفا رو وقتی بر زبون آورد که نیمتنه اشو به طرف بابک خم کرده بود و برای چند لحظه ای هم بند و پوشش اون قسمت از سینه رو به سمت پایین و ناف طوری تنظیم کرده بود که نوک سینه های تیزش بیفته بیرون و تو دید مرد باشه . بابک آهی کشید و به زحمت بر خود مسلط شد . فکرشو جای دیگه ای مشغول کرد تا یه خورده از کیرش بره پایین و موقع پذیرایی آبرو ریزی نشه . وقتی دو تا ییشون سرگرم پذیرایی شدن پرستو به شوهرش یه چشمکی زد و یه اشاره ای به کیر ورم کرده بابک هم کرد و وقتی به شوهرش رسید گفت چطوره ؟/؟پویا هم که گل از گلش شکفته  بود گفت این کیر ورم کرده و شق شده بابک تا توی کوست نره و آبشو اون تو خالی نکنه دل من آروم نمی گیره . فقط باید ترسشو از بین ببری . من اخلاقشو خوب می دونم . هر چند دقیقه یه بار به یه بهونه ای می رفتن آشپز خونه و هر دو تا شون کیف می کردند ولی بابک نمی دونست که پرستو هم داره لذت می بره . اون فکر می کرد که از بی شیله پیله بودن و صفا و صمیمیت و سادگی پرستوست که پیش اون این قدر راحته . مرتب خودشو لعنت می کرد که ای کاش می تونست همین حسو اونم داشته باشه که تا این حد در برابر یه جنس ضعیف این قدر ضعف نداشته باشه ولی بازم با خودش حساب کرد کی گفته این زنا و دخترا جنسشون ضعیفه وقتی اونا کمر ما رو خم می کنن و ابهت و قدرت شیر گونه ما مردارو می برن زیر سوال پس حتما باید  قوی تر از ما باشن . در یه صحنه دیگه وقتی که بابک برای برداشتن شیرینی خم شده بود پرستو هم از طرف مقابل واسه گرفتن ظرف میوه خودشو خم کرد و زمانی که بابک داشت کمرشو صاف می کرد تا به کارش ادامه بده همین کارو در یه جای تنگ و تاریک پرستو هم انجام داد طوری که واسه یه لحظه لباشون در حال چسبیدن به لبای هم بود -اوه ببخش بابک جان متوجه نبودم -نه تو منو ببخش من باید حواسم می بود . مرد میذاشت که زنه جلو بیفته تا بتونه راحت چش چرونی کنه . واسه هیچ کس و کوسی تا به حال این قدر کف نکرده بودکه این زنه عنان اختیارشو تا این حد از کفش ربوده بود . پرستو که می دونست بابک حسابی اونو زیر نظر داره ازش خواست که سرشو اون طرف بگیره تا یه لحظه بندک بلوزشو که به شکل چند تا خط ضربدری بود درست کنه . به  شیشه ویترین توجه داشت . طوری از پهلو سینه هاشو انداخت بیرون و دوباره میزانشون کرد که بابکی که حرفشو گوش نداده و سرشو اون ور نکرده بود بتونه راحت دیدش بزنه . اون همه اینا رو از تو شیشه می دید و بابک که هوش از سرش پریده بود به این چیزا توجهی نداشت . زن زیر شلوار پارچه ای کیپ و چسبون لی نمای خودش شورتی نپوشیده بود . کوسش خیس خیس بود . هر چند لحظه در میون می رفت یه گوشه ای و با دستمال کوسشو خشک می کرد ولی هوسش خیلی سریعتر کوسشو تر می کرد یه بار که بابک دست پرستو رو دید که رفته داخل شلوار و طرف کوسش درست متوجه نشد که اون داره چیکار می کنه . فکر کرد حتما پریوده و داره با نوارش ورمیره . کار به جایی رسیده بود که هر دو تاشون حال و روز درست و حسابی نداشتند . منتهی بابک در حال مردن بود . و پرستو هم به زحمت بر خودش مسلط شد و از حالت مرگ خودشو رسوند به تب هوس . پویا که دید اوضاع زیاده از حد جوره و وضع داره خراب میشه به بابک گفت کمی استراحت کنه و سر مهمونا رو گرم کنه که بقیه پذیرایی رو خودش انجام میده . بابک با این که ته دلش راضی نبود ولی قبول کرد چون صحنه آخرو دیگه به زحمت تونست تحمل کنه و شلوار پرستو رو از کونش در نیاره . چون بازم در یکی از این حالتها هر دو واسه بر داشتن یه وسیله رفته بودن که این بار پرستو شیطون کاری کرد که بابک از روبرو به کونش بچسبه و واسه چند لحظه کیر و کون از پشت شلوار با هم در تماس باشن هردوشون اینجا یه مکث چند ثانیه ای داشتن و همدیگه رو ول کردن دیگه از ببخشید و متوجه نبودم خبری نبود . پویا پرستو رو کشید یه گوشه ای و با این که زنش خجالت می کشید که شوهره خیسی کوسشو ببینه ولی شوهره شلوار اونو پایین کشید و گفت بمیرم برات چقدر سختی می کشی . تو که بیشتر از بابک داغی  . چقدر خیسه این کوست -پویا همش واسه توست عزیزم . این هیجان که من بتونم کارمو درست انجام بدم داره منو می کشه . از این که تو ازم راضی باشی خیلی خوشحالم -معلومه دستت درد نکنه اگه تو رو نداشتم چیکار می کردم . اونا حتی تا به اون حد پیش رفته بودن که پویا از زنش خواسته بود که چند روزی رو واسه مهمونی گرفتن صبر کنن واسه این که موی کوس پرستو بلند شه اون کوسشو برق بندازه و تمیزش کنه فقط یه قسمت بالای کوسو به شکل مربع مثل سبیل چارلی چاپلین یا هیتلر موهاشو بذاره باشه که بابک از این سبک خیلی خوشش میاد .-عزیزم پرستو جان ما فکر خیلی جا ها رو کردیم تو رو خدا امشب شوهرتو رو سفید کن . من فعلا با هات ور نمیرم چون اولا جاش نیست و از طرفی میخوام عطش و هوس تو بمونه برای بابک . پیشونی زنشو بوسید و دو تایی شامو ردیف کرده و بعد هم بابک اومد کمکشون و ظاهرا آخرای مجلس بود .. این سفارشو هم پویا به پرستو کرده بود که تا می تونه هوس و احساسات خودشو در صورت سکس با بابک بیان کنه و از این که شوهرش داره اونو می بینه خجالت نکشه -عزیزم به شرطی قبول می کنم که اگه یه وقتی یه زن هم به این صورت واست جور شد و تو داری اونو می کنیش تو هم از این که احساسات خودتو پیش من بیان کنی خجالت نکشی --باشه قول میدم -چقدر خوبه که با هم تفاهم داریم  . مهمونا که داشتند می رفتند پویا یه بهونه ای آورد و از بابک عذر خواهی کرد که همراه خونواده باید بره کرج و فلان سندو بگیره قراره صبح بره داد گاه و از این حرفا که خودشم نفهمید چی داره میگه چه برسه به این که بابک بفهمه . پویا رفت بیرون و ماشینو چند تا کوچه اون ور تر پارک کرد و دوباره بر گشت خونه . از اون طرف بابک و پرستو هم تو خونه تنها موندند . بابک قصد داشت بره دستشویی به یاد کوس و کون زن دوستش جلق بزنه و بره خونه شون -بابک جون تا پویا بر گرده حداقل سه ساعت طول می کشه . اگه میشه بمون کمکم کن منم تنها نمی مونم . پویا هم که بر می گرده و تو هم شبو همین جا می خوابی و میری سر کار . بابک قبول کرد . برای چند دقیقه ای رفت دستشویی . کوپن جلقو گذاشت واسه قبل از خواب مصرفش کنه .. پویا یه لحظه از مخفیگاهش اومد بیرون و زنشو که یه خورده گیج و هاج و واج مونده بود راهنمایی کرد -عزیزم بابک دیوونه توست . ببین من الان یه لیوان نوشابه دست نخورده روی میز می بینم یه جوری اونو بریز روی شلوارش و بعد هم یه دستی روش بکش و بعد هم دیگه  باید همونجا جرقه رو به شعله اش تبدیل کنی . در واقع یه بر نامه قدیمیه که تو بعضی فیلمها هم اومده -گرفتم پویا دیگه نمی خوای تو ضیح بدی . پرستو همین کارو با بابک انجام داد و نوشابه رو ریخت روی شلوارش -اوههههه منو ببخش بابک جان .. دستشو به شلوار بابک و قسمت خیسی اون یعنی جایی که کیر پشت سرش سنگر گرفته بود مالید و بابک هم به زور بر خود مسلط بود که سر و صدا نکنه -برو تو اتاق من یه شلوار پویا رو برات بیارم . یه شورت نو هم برات میارم . رفت یه شورت و شلوار داد دستش و رفت . یه شلوار دیگه هم گرفت دستش و گوشه در ایستاد و منتظر لحظه مناسبی که خودش می دونست شد . بابک شلوار و شورتشو در آورد . پرستو تا کیر بابکو دید دستشو گذاشت لای شلوار نرم و چسبونش و مستقیم اونو رسوند به کوسش . گوشه در بیحال شده بود . داشت یادش می رفت واسه چی اون جا ایستاده . بابک هم دستی به سر و روی کیرش کشید و اونو شق کرد . جالب این جا بود که پویا حرکات زنشو زیر نظر داشت و لذت می برد از این که اون تشنه یه کیر دیگه شده و دوستش هم واسه زنش کف کرده -پرستو بجنب دیگه دیر میشه . اینو پویا خیلی آروم به زن بیحال حال دارش گفت که زودتر بره داخل تا قبل از این که بابک آبشو نریخته و هوسش کم نشده بره تو اتاق . پرستو با یه شلوار دیگه ای که تو دستش گرفته بود رفت داخل اتاق به این بهونه که اونو بده به بابک که اگه اولی اندازه اش نبود این دومی رو بپوشه . قدمهاشو تند کرد و مثلا بیخیال وارد شد -اوههههههه وااااااییییییییی معذرت میخوام یه شلوار دیگه واست آورده بودم . بابک چیکار داری می کنی . نه نه .. این کارا چیه . جوون خوش تیپ مثل تو متاسفم . کیه که بهت زن نده . این همه دختر ریخته کیه که دوست دخترت نشه . بابک سرشو انداخته بود پایین و عذر خواهی می کرد -مگه دوستان مردن ؟/؟چرا احساس غریبی می کنی ؟/؟من  و پویا خودمون هر کمکی که از دستمون بر بیاد دریغ نداریم . پرستو در حالی که به بابک پشت کرده بود گفت می بینم که از غروب تا حالا داری خودتو به آب و آتیش می زنی . راحت باش هر طوری دوست داری صفا کن . بابک کیرشو گرفته بود طرف زن دوستش و و در حالی که به بر جستگی کون از پشت شلوار می نگریست یک یار دیگه جلق زدنو شروع کرد . عطش هوس هر دوی اونا رو دیوونه کرده بود . نمی دونستند چه جوری استارت کا رو بزنن . هر کدومشون از اون یکی حساب می برد. پرستو منتظر اقدامی از سوی بابک بود و بابک هم یه چراغ سبزی از طرف پرستو می خواست . زن واسه یه لحظه سرشو به عقب بر گردوند . کیر یک وجبی مرد حشری رو دید که در میان کف دستش داره تلو تلو می خوره . اون بازم جلق زدنو شروع کرده بود . پرستو که دید وضع این جوره سرشو گذاشت زمین و یه حالت مثلثی به خودش داد که شبیه یه کوه شکیل شده بود که کونش جای قله اون کوه بود -بابک این قدر خودتو عذاب نده من دلشو ندارم که دوست صمیمی ام این قدر سختی بکشه . پویا تا سه ساعت دیگه هم بر نمی گرده . یه ساعت بسمونه -نه نه نه من نمی تونم نامردی کنم . تو شاید بتونی خیانت کنی -میل خودته تو که همین الان داری در حق خودت نامردی می کنی . عزیزم هم من میخوام هم تو . از غروب تا حالا هردومون داریم می سوزیم و می سازیم . حاضرم به یکی دیگه خیانت کنم ولی به خودم نه . تو هم اگه منو میخوای در حق خودت نباید نامردی کنی . پویا چیزی نمی فهمه . بیا زود باش فکر نکن . بیا تا گردنم درد نگرفته . بیا لختم کن . از هر جا که دوست داری شروع کن . بیاداغ داغم . نگو که هوس نداری . نگو که نمیخوای . داغی تن تو التهاب تو از این فاصله تن منو می سوزونه . می دونم منو می خوای . بیا بیا در اختیارتم . از هر جا دوست داری شروع کن . نذار این قدر تکرار کنم . بابک اومد جلوتر . دوست داشت شلوارشو تا آخر پایین بکشه ولی از بس ذوق  زده شده بود اومد خودشو به همسر دوستش چسبوند . دستشو گذاشت رو کمر نیمه لختش . قاطی کرده بود نمی دونست کجارو باز کنه . دستش بی اختیار رفت رو شلوار پرستو . پرستو دیگه صاف و طاقباز رو زمین و به روی فرش دراز کشیده بود . بیحال شده بود و حالشو نداشت که بره روی تخت . جفت دست بابک رفت رو شلوارش . بابک قبل از این که شلوار معشوقه اشو پایین بکشه سرشو گذاشت رو کونش و هنوز داشت به این فکر می کرد که خوابه یا بیدار . پویا از حاشیه در و در اوج لذت و هوس از این که می دید زنش داره موفق میشه کیف می کرد . کیرشو از شلوارش بیرون کشیده بود و داشت باهاش بازی می کرد . بابک :گفتی که پویا تا سه ساعت دیگه نمیاد ؟/؟-آره عزیزم هر جور دوست داری صفا کن حالشو ببر . بابک بلوز بند بندی پرستو رو پس از این که کلی با کمر و سینه هاش ور رفت از تنش در آورد و خودشو هم در این فاصله لخت کرد . دوست داشت شلوار پرستو رو گاز بزنه و بخوره تصور این که چه هیجان و لعبتی زیر این شلوار قایم شده داشت اونو به آتیش می کشید . با زبونش رو شلوار و قسمت کونش می کشید . کیرشو از پشت شلوار معشوقه به کون و درز وسطش چسبوند -آه بابک این طور حشری بودی و من نمی دونستم ؟/؟این کارات منو هم حشری می کنه . مرد حس می کرد که کون زن و اون کوس وسطش داره اونو دیوونه می کنه . دوست داشت که بسوزه و در این ناباوری حال کنه . بی نهایت هم حال کنه و لذت ببره . خیلی هم خوشحال شد که این شلوار کیپ پرستو نرم و نازک و کشیه . اونو چند سانت به طرف پایین می کشید و یه خورده کون لختش که مشخص می شد دوباره می کشید طرف بالا -اووووووخخخخ جون جوووووووون جووووووون کوووووووون کوووووووون بی شورته . اوووووفففففف اون زیر شورت نیست . آماده پذیرایی از کیرمه جاااااااان پرستو اوخ که چه حالی می کنم . پویا کاملا شاهد عشقبازی همسر و دوستش بود و از شور و اشتیاق و هوس آنان به وجد آمده بود . دوست داشت که پرستو و بابک در نهایت آرامش و بدون عجله و استرس عشقبازی کنند . بابک چند بار دیگه با شلوار پرستو همچین کاری رو انجام داد که پایین می کشید و دوباره می کشیدش بالا . از این حرکت حیلی هیجان زده می شد . پویا رو به این فکر مینداخت که چرا تا حالا همچه حالتی را رو زنش پیاده نکرده .. در یکی از این پایین کشیدنها دیگه شلواره رو بالا نکشید و درش آورد . پرستو هنوز پشت به بابک قرار داشت . کونشو قمبل کرد و یه قر و رقصی به کون و کمرش داد که پویا که از گوشه ای در حال دید زدن  زنش بود با فشار بیشتری کیرشو می مالید . شوهره موقتا از اونا فاصله گرفت و رفت به قسمتی از خونه که صداشو نشنون . به موبایل بابک زنگ می زنه . بابک که صدای زنگ موبایلو می شنوه و شماره پویا رو می بینه دستپاچه میشه -الو پویا کجایی ؟/؟-من کرج هستم . این مدارکی رو که می خواستم مامان معلوم نیست کجا گذاشته باید بیشتر بگردیم . من شبو همین جا می خوابم صبح از اون طرف میام سر کار . تو فقط مواظب خونه و پرستو باش . تنهاش نذار . من شب بر نمی گردم . به وقت نری ها بابک . می دونم کار داری ولی شرمنده اتم رفیق . رفاقت همین دردسرارو داره . بابک که انگاری دنیا رو بهش داده باشن گفت مخلصتیم رفیق . دوستی پس به درد چی می خوره . چشم خونه زندگیتو ول نمی کنم . خاطرت جمع باشه .-چی شده بابک -بیا گوشی رو بگیر پویا باهات کار داره -پرستو !امشب تا صبح تو و بابکو آزاد گذاشتم که راحت کاراتونو بکنین . خودت می دونی دیگه باید سنگ تموم بذاری و نشون بدی که یه آتیشپاره به تمام معنا هستی و می تونی هر کی رو که دلت میخواد به آتیش بکشی . فقط یادت باشه من الان که باهات خداحافظی کردم دوباره میام جای سابقم . اون حرکتو که داشتی کونتو می چرخوندی دوباره انجامش بده . خیلی وسوسه انگیز بود .-چشم عزیزم جای نگرانی نیست . الان که همه چی رو جمع و جور کردیم بابکو می فرستم بخوابه که واسه صبح خسته نباشه . چشم این قدر غصه دوستتو نخور . پرستو خیلی مراقب بود که حرفی نزنه تا سوتی بده .-یه دقیقه صبر کن تا من برسم و کل نمایش کونتو داشته باشم و صحنه ای از دستم در نره . اوخ چه کیفی داره وقتی کیر بابک میره توی کوست ... دوسه دقیقه بعد نمایش شروع شد . بابک زیاد نتونست کون خوش نقش پرستو رو نگاه کنه . چون دیگه تحمل نکرد . مثل یک گرگ گرسنه به طرف کون پرستو حمله ور شد -جوووووووون بده بده همشو بده بخورم . منم دل دارم منم هوس دارم -آرررررره آررررره بخور دنیا که فقط مال پویا نیست . مال تو هم هست عزیزم . بابک در حالی که زبونشو رو سوراخ کون پرستو می کشید گفت عزیزم چقدر تنگه -چیکار می کنی بابک راستی راستی خوشت میاد ؟/؟-نمی دونی وقتی هوس یه مرد زیاد میشه دوست داره تا اعماق وجود زنو هم لیس بزنه -اگه می خوای و دوست داری عسلی مربایی چیزی بریزم روکونم -نه عزیزم من این جوری بیشتر حال می کنم . کونت و سوراخش و این فضا و هر چی داخلشه واسم  طعم و بوی عسلو داره -بخور بابک کیف کن هر چی می تونی بخورش تا صبح مال تو . هر وقت دوست داشتی بازم بهت میدم که بخوریش بابک !-جووووووون -یه چیزی ازت بخوام ؟/؟-بگو جون دل من عشق من عزیز من --کوسمو می خوری ؟/؟خیلی وقته منتظر زبون و دهن و کیرته -زودتر می گفتی پرستو جونم من می خوام هر دو تامون لذت ببریم . هر دوتامون کیف کنیم . پرستو رو بغلش کرد و بر روی تختی قرار داد که تا به حال پویا روی اون زنشو می گایید و حالا جاشو داده بود به یه نفر دیگه . زن پاهاشو به دو طرف باز کرد تا از تماس دهن و چونه های مرد با کوسش لذت بیشتری ببره . بابک دهنشو انداخت رو کوس پرستو . اول چند دور سر و دهنشو چرخوند تا اونو سر حالش آورد -اوووووووووفففففففف نههههههه خواهش می کنم الان   نه نه چقدر تند و آتشین کوسمو به هیجان میاری . اوخ چه فلفلی میکش میزنی وایییییی نه بخور بخور کوسمو بخور . پویا که زنشو اسیر دوستش می دید با خودش فکر می کرد که این دفعه منم باحال تر کوس زنمو می لیسم تا اون بیشتر خوشش بیاد . بعد از کوس لیسی حالا نوبت انگشت فرو کردن تو کوس پرستو شد . بابک چهار تا انگشتشو تو کوس زن فرو می کرد و این کارو با سرعت انجام می داد و در هر رفت و بر گشتی هم کف دستشو می ذاشت قسمت بالای کوس پرستو و یه مالشی هم به اونجا می داد -وایییییی کوسسسسسسسسم اوووووهههههههه . انگشتاشو از کوس در می آورد و خیسی کوسشو که رو انگشتاش نشسته بود می لیسید و دوباره فرو می کرد توی کوسش . پرستو در حالی که نفس نفس می زد گفت چه طوره ؟/؟-خیلی خوشمزه هس -پس به منم بده . تموم نمیشه تا فردا هم که انگشتاتو فرو کنی توش بازم آب پس میده لحظاتی بعد پرستو رو بر گردوند و کونشو در یه پوزیشن قمبل مانند به طرف خودش قرار داد . حالا شستشو آروم آروم فرو کرده بود توی سوراخ کونش و چهار تا انگشت دیگه اشو کرده بود توی کوس پرستو و در حالی که خودش مست شده بود اونو تشنه کرد . پویا تقریبا این صحنه ها را به وضوح می دید و داشت به این فکر می کرد که واقعا اونی که محرومیت و سختی کشیده چه خوب قدر کوس زنشو می دونه و دوست داره تا حد نهایت ازش لذت ببره . تا اینجای قضیه به اندازه وقت یه سکس کامل با زنش ور رفته بود -عزیزم خیلی بهم حال دادی مزه ام کرد . حالا تو بیا این طرف تا منم یه خورده از شرمند گیت در آم -اصلا این حرفو نزن پرستو جون دشمنت شرمنده باشه -بیا حالا ناز نکن . زن پر هوس ,کیر سر به هوای مرد سر کش و کوس پرست رو تو دستاش گرفت و زبونشو کشید رو کیر . یه خورده صداشو برد بالا و گفت عجب کیر کلفت و تکی داری . بابک که فکر نمی کرد پرستو کیرشو با بقیه کیر ها مقایسه کنه یه خورده روش باز شد و گفت از کیر پویا هم کلفت تره ؟/؟-آره خیلی بهتره و کاری تره . جوووووون . پویا که این حرفو شنید پیش خودش گفت ای ناقلا حالا که این طور شد این دفعه یه کیری بهت بزنم که حظ کنی ولی در دل از این حرف زنش و این که اون بیشتر به هوس افتاده بیشتر کیف می کرد و لذت می برد . پرستو کیر بابکو گرفت تو دستاش و مثل یه ساندویچ سرشو گذاشت توی دهنش و تا یه خورده پایین ترشو میک می زد . از اون به بعد رو از ته بیضه تا اول قسمتی رو که تو دهنش بود به خوبی ماساژمی داد -آهههههه پرستو هم داری آتیشم می زنی و هم داری بهم بال میدی تا منم مث یه پرنده پرواز کنم . عشق من صبر کن تا با هم پرواز کنیم . پرستو که حس کرده بود کیر بابکو خوب خوب داغش کرده و هر لحظه ممکنه آبشو مثل فشفشه تو دهنش خالی کنه و از نظر اون هنوز زود بود به معشوقه اش گفت -دوست نداری کیرتو تو کوس من سرخ کنی ؟/؟-با چی ؟/؟-با روغن اصل و طبیعی -مارکش چیه ؟/؟-هوس -آخ که جون میدم واسه هوست . حالا میشه هوس در هوس -آرررررررره میششششششه کییییییررررررررتو کوسسسسسس . بابک پرستو رو یه پهلو کرد و در حالی که کون خوشگل خانومو یه پهلو و رو به فضای بیرونی اتاق و تو تیررس پویا کرده بود بالاخره پس از یک ساعت مقدمه چینی کیرشو فرو کرد توی کوس پرستو . گاییدن اولیه اش یه چیزی تو مایه های پایین کشیدن شلوارش بود . کیرشو تمام قد می چسبوند به ناحیه کوسش و دو سه سانتی رو می فرستاد داخل و بعدش با یه اصطکاک شدید اونو بیرون می کشید و چند بار پی در پی این کارو انجام می داد -بابک جون نکن . این جوری آتیشم نزن . این جوری پر و بالمو نسوزون . من همه شو می خوام . بفرست درسته تا ته تا آخرشو بفرستش بره . من کیرتو میخوام . کوسم کیرتو میخواد -چاکرتم زن داداش . اگه پویا بدونه زنش زیر کیر بهترین رفیقشه ؟-اگه بدونه زنش داره زیر کیر بهترین رفیقش به اندازه یه دنیا لذت و حال می کنه ؟/؟-وحال میده -اوخ قربون دهنت حالا که این طور شد وقتی کیرتو تا ته کردی تو کوسم لباتم باید به لبام بچسبونی . هر دو کار با هم انجام شد . پای چپ بابک روی پای راست پرستو قرار گرفت و کیرش هم تا آخر توی کوسش بود و لباشو طوری میک می زد که فریاد درون پرستو رو با تمام وجودش حس می کرد . پرستو هر کاری می کرد از زیر دست و پای بابک در ره و یه جوری با هوسش کنار بیاد نمی تونست . مرد بیکار ننشسته بود . دستشو از زیر تنه خودش رسونده بود به سینه های درشت و آبدار زن و با هوس فشار می گرفت . زاویه دید طوری شده بود که پویا کوسو نمی دید و کیرروهم وقتی که تا یه حدی بیرون میومد می تونست ببینه . حرصش گرفته بود ولی چاره ای نداشت . دلش می خواست بره شریک دوستش شه و زنشو بگاد ولی اخلاق بابکو می دونست . اگه متوجه می شد که پویا همه چی رو می دونه دیگه قبول نمی کرد زنشو بگاد و خیلی بد می شد . مجبور بود بسوزه و بسازه و به امید صحنه های بعدی بشینه . پرستو دیگه فقط به خودش فکر می کرد . یادش رفته بود که یه شوهری هم داره که یه گوشه ای پنهون شده و داره از گاییده شدن زنش توسط بهترین دوستش لذت می بره . زن به دست و پا زدن افتاده بود . عاقبت مرد خودشو ازش جدا کرد و گفت چته دردت میاد ؟/؟دچار سوزش شدی ؟/؟-نه از بس لذت می برم نمیدونم چیکار کنم دست خودم نیست -عزیزم تو که خودت استادی تا این جوری لذت نبری که به ار گاسم نمی رسی .-پس دراز بکش من بیام روت وبابک طاقباز شد و پرستو رفت روش . این بهترین و پر هیجان ترین حالت ممکنه برای پویا بود . در این حالت بدون این که صورتهای اون دو نفرو ببینه کیر و کوس و سوراخ کونو خیلی راحت و به وضوح می دید و کون قمبل کرده زنش هم بیشترین هیجانو درش به وجود می آورد . از اون فاصله و زاویه حتی صدا هاشونو هم به خوبی می شنید . چی می شد اگه می تونست نزدیک تر بره و چسبیده به اونا شاهد هیاهو و فریاد های بکن بکن اونا باشه . جلق زدنشو با حال و هوا و هیجان  بیشتری انجام می داد . بابک طوری کیرشو از زیر به کوس دوست زنش فرو می کرد و در می آورد و پرستو هم طوری خودشو رو کیر دوست و خانه محرمشون حرکت می داد که کیر بیست سانتی وقتی در حرکت بر گشتی توی دید می افتاد چهل سانتی به نظر می رسید . صحنه بهتر از این نمی شد . پویای هیجان زده به سرعت جلق زدن خودش اضافه کرد و سعی کرد این کارو با کیفیت بیشتری انجام بده تا به ارزش این لحظه ها جلای دیگه ای ببخشه و یه خورده خودشو خنک کنه . با یه دستش کاسه بزرگی رو جلو کیرش گرفته بود و با دست دیگه اش جلق می زد . چشمش به صحنه کوس دادن زنش بود تا هر چه پتانسیل تخلیه داره به فعل تبدیل شه . در لحظات نهایی چشاشو بست و لباشو به هم فشار داد تا صدای هوسش در نیاد و با لذتی بسیار شیره جونشو ریخت تو کاسه . و پس از این که یه دقیقه ای بی خیال دنیا تو حال و لذت خودش بود چشا و گوشاشو باز کرد و حواسشو دوباره برد به صحنه های گاییده شدن زنش . وقتی سر گرد شده کوس پرستو رو می دید که با حرکت کیر بابک یه حالت کششی پیدا می کنه و باز و بسته میشه دوباره کیرش شق  شد . فکر نمی کرد بعد از جلق زدن این قدر زود هوسش بر گرده ولی زیبایی و اوج کار آن قدر بود که پویا رو از خود بی خود کرده بود -بابک من دارم می میرم . دارم آتیش می گیرم . کوسسسسسسم کوسسسسسسسم با کیییییییرررررررت آبششششش کن آتیششششششش کن ریزریزششششش کن . اوووووففففف من نمی تونم دیگه نمی تونم کمرم تنم سست سسسسسسسسته بی حسسسسم کوسسسسسسم . ارضام کن . میخواد آبم بیاد . نمیدونم چرا نمیاد . داره توی یه سرعت یه جور دور می زنه . عززززززززیزززم دورشو تند کن .-پرستو عشق من نهههههه هر چی آبت  یه مدلی دور می زنه مال من می خواد سریع بریزه بیرون . نمی تونم نگهش داشته باشم . کل فضا و قسمتای کونت که رو کیرم میشینه تمام سیستمشو داره آب می کنه -نه نه کوسسسسم دلخور میشه تا سر حال سر حالش نکردی نباید آبتو توش خالی کنی . کوس من باید خالی شه و تو با کیرت دوباره بهش آب برسونی .-عزیزم پس بیا تغییر حالت بدیم که به تو فشار نیاد و فکرت و کوست هردو با تمرکز بیشتری بیفتن توی سکس -قربون تو و تکنیکت برم بابک . این بار پرستو رفت زیر و بابک رفت روش . دیگه پرستو حرکتی نمی کرد و بابک سکانو به تنهایی در دست گرفته بود و دو تا پاهای اونو انداخته بود رو شونه هاشو با آخرین فشار کیر کلفتو درازشو فرو می کرد تو کوس پرستو و سرعت کارو هم فوق العاده زیاد کرده بود . کمرش درد گرفته خسته شده بود . پویا دلش واسه بابک سوخت و با خودش گفت بی خود نبود که بیشتر وقتا پرستو به ار گاسم نرسیده می گفت ولش . گاییدن زنش شبیه به کوه کندن بود -عزیزم بابک کوسسسسسم دیگه آخرای ناز کردنشه . ببین چه راحت تسلیم کیییررررته . همین طور بکنش . دیگه داره آبشو می فرسته بیاد بیرون تا آب تو رو بریزه تو خودش . تند تر عزیزم . من داغم تشنه ام . وقتی بهت گفتم بریز امونم نده . کیرتو محکم می زنی به کوسم و آبتو خالیش می کنی . پرستو وحشی شده بود دستهاشو به تشک و کمر و پهلوهای بابک می زد . کار دیگه ای از دستش بر نمیومد .-جووووووون جووووووون داره می ریزه جووووون آبم داره میاد دارم خالی می کنم زوده صبر کن آروم آروم کیرتو فرو کن تو کوسسسسسم درش بیار لذت و هوسو تو تمام تنم پخش کن . تا من نگفتم آب کیرتو تو کوسم نریز . هر وقت چشامو باز کردم و بهت گفتم آبتو خالی می کنی . بابک کیرشو شاعرانه تو کوس پرستو می کرد و منتظر بود کی دستور حمله صادر میشه . پرستو چند دقیقه ای با چشمان بسته در دنیای حال و هوس خود سیر می کرد و یه حالت بیهوشی بهش دست داده بود . سر انجام بخت کیر بابک باز شد و فرماندهی کوس بهش دستور حمله و سد شکنی و ریختن آبو داد . بابک هم مث یه زندونی که بهش گفته باشن می تونی خودتو از قفس هوس نجات بدی کیرشو به دیواره ها و داخل کوس می کوبید -آخخخخخخخ جاااااان کوسسسسسسسس داغ .من می میرم براش . بگیرش پرستو پرواز نکن . باش این آب کیر منو بگیر بعد برو تو دل آسمون . داره می ریزه توی کوسسسسست بگیر . خیلی آروم داشت تعداد جهشهایی رو که توی کوس پرستو آب می ریخت می شمرد . یکی .. دو تا .. ده تا .. شونزده تا .. دیگه از این به بعدشو پویا متوجه نشد -جااااان بابک خیلی تشنه ام بود . پرستوی تو الان داره تو آسمون هوس پرواز می کنه بال بال می زنه . پاهای پرستو از رو شونه های بابک افتاده بود پایین و به دو طرف تخت آویزوون شده بود . بابک خودشو روی اون ولو کرده بود و دو تا دستاشو به دو تا سینه هاش رسونده بود . دو تایی تو سکوت و آرامش بعد از سکس غرق بودند . در حالی که آب کیر بابک از کوس پرستو در حال برگشت رو پاش بود . چند دقیقه ای رو هم افتاده بودند . بعد از رفع خستگی مدل به مدل با هم عشقبازی می کردند که در یکی از این مدلها بابک پرستو رو سر و ته کرد و پس از این که سوراخ کونشو با یه پماد مخصوص نرم و چرب کرد کیرشو لاک پشتی فرو کرد تو کون پرستو . پرستو طوری ناله و حال می کرد که به نظر میومد تازه کیر خوردنو شروع کرده . نزدیکای صبح بود که لخت تو بغل هم خوابیدند و فقط یه بار که بابک می خواست بره پویا اونو که لخت لخت بود کنار کشید و به زنش التماس کرد که بهش کون بده -ببینم مرغ همسایه غازه ؟/؟مااز خانوم کون می خواهیم تنگه و کیرت کلفته و درد میاد و از این حرفا چطورشد امروز گذاشتی که کیری کلفت تر از کیر من بره تو سوراخ کونت . مگه من شوهرت نبودم ؟/؟-ببین پویا خودت گفتی که بادوستت حال کنم . منت نذار . اونم مهمون ماست و احترامش واجب . پس باهام دعوا نیفت .-ببینم می تونم یه خواهش ازت بکنم ؟/؟حاضرم چند دقیقه ای بهت کون بدم ولی یه شرط داره -بگو -من می خوام توی حموم هم با بابک حال کنم  . تو دیگه نمی تونی ببینی . خسته شدم تو فضای خالی اتاق -حرفی ندارم عزیزم . هرکی خربزه می خوره پای لرزش هم می شینه -پس زود باش می ترسم -بابک به دیرکردن من شک کنه . رفتن به اتاق دیگه درو از داخل قفل کردند -پرستو !همسر قشنگ من حالا بیشتر قدر کوستو می دونم . چیز مشتیه .-زود باش اگه بابک بفهمه شوهرم داره منو میگاد ناراحت میشه . ممکنه دیگه قبولم نکنه -چشم عزیزم حالا این قدر منو چوب نزن . پویا کیرشو خیلی راحت فرستاد توی کون زنش چون دوستش قبلا یه خورده راه کونشو باز کرده آماده اش کرده بود . حس کرد که کون و سوراخ چسبنده زنش داره کیرشو میک می زنه -هوووووووفففففف هووووووفففففف جووووووون بچسبون . چند ضربه محکم به سوراخ و کون پرستو وارد کرد و در حالی که به زور جلوی آه و ناله اشو می گرفت آبشو ریخت تو کون زنش و یه دو دقیقه ای هم با دستمال آبای بر گشتی از سوراخ کون زنشو جمع کرد تا سوتی نده و آبروش پیش بابک نره هر چند احتمال داشت ته مونده ای از آب کیرش تو کون پرستو مونده باشه ولی دو سه قطره رو می تونست بندازه گردن بابک و بگه آب کیر تو بوده . اونجا موندن پویا فایده ای نداشت . از خونه رفت بیرون و با ماشین رفت تو یکی از کوچه پس کوچه ها تا یه چرتی بزنه . از اون طرف هم بابک و پرستو رفتن حموم و پرستو رو کف حموم دراز کشید . بابک هم پس از یک روغن مالی کیفیت بالا شروع کرد به ماساژدادن کون و کپل و رون و کمرش . طوری پرستو رو ماساژش می داد که زن دوست نداشت اصلا اون روز زرگری رو باز کنه و خیر کاسبی رو خورده بود چون کیر بابکو از هر طلایی با ارزش تر می دونست . بابک کف دستشو از طرف کون پرستو به کوس رسونده بود و باهاش بازی می کرد زن خوابش برده بود . وقتی چشاشو باز کرد حس کرد که یه چیزی داره تو کوسش یه حرکتایی رفت و برگشتی می کنه .-واااااااااخخخخخخخخ بززززززززن بززززززن فقط کوسسسسسسمو بکن . کوسسسسسسم کییییییییررررررمیخواد . کییییییررت حالا باید فقط کوسسسسسمو بخخخخخواد -میخواد میخواد عزیزم . بابک دلش طاقت نیاورد و واسه این که بی نصیب نمونه یه انگشتشو هم کرد تو سوراخ کون پرستو طوری هم اونو می گردوند که زن از این کارش فوق العاده لذت می برد -جووووووون بکن بکن کونمو ول نکن . همین جوری  بزنش . با کون ژله ایم ور برو هوسم زیاد تر میشه . هوسشو زیاد تر کن . سنگینم . ارضام کن .سینه هاموبگیر تو دستات . بابک اونو بر گردوند و به سختی پاهای زنو به دو طرف دراز کرد . کیرشو انداخت توش و دهنشو به سینه های حشری پرستو چسبوند . وقتی دید خوردن دو تا سینه با هم کار سختیه یکی یکی و به نوبت میکشون می زد .-آهههههه باااااابک جاااااااان یه چیزی داره مث یه موج از توی شکمم طرف ساحل کوسسسسم  می ریزه . پرستو کمر بابکو محکم نگه داشت .-عزیزم پرستو وایییییی کییییییرررررم . کوسسسسسست کشتت اونو جوووووون داره خالی میشه . بخور آب کیرمو کوس خوشگل من . این کیر داره آبشو می ریزه تا دیگه نگی تشنه ام -عزیزم معشوق من ,من همیشه تشنه اتم . پرستو دوست داشت تا نزدیکای ظهر تو بغل بابک باشه چون از طرف شوهرش مطمئن بود ولی بابک می ترسید . حدود ساعت ده صبح بود که هر سه  شاد و شنگول تو زرگری دور هم بودند . چهره هر سه تاشون از خوشحالی برق می زد . واقعا نمی شد گفت که کدومشون شاد ترند .. پایان .. نویسنده .... ایرانی 

15 نظرات:

matin گفت...

عالی عالی داداش خیلی ردیف بود قلمت معرکس مرسی

ایرانی گفت...

سپاس متین جان .تو خودتم خیلی خوب و معرکه ای .شاد و موفق باشی ...ایرانی

مرتضی گفت...

دروووووووووود به ایرانی عزیز
داداش معرکه بود/حرف نداشت.
دسته گلت درد نکنه

ایرانی گفت...

بازهم سلام به آقا مرتضای معرکه که حرف نداره و دست گلشم درد نکنه که این پیامها رو تایپ یا ارسال می کنه ..ایرانی

ناشناس گفت...

من کارم نوشتنه، چطوری میشه باهاتون کار کرد؟

ناشناس گفت...

من کارم نوشتنه، چطوری میشه باهاتون کار کرد؟

ایرانی گفت...

با درود و سلام و عرض ادب و احترام .... اتفاقا من خودمم کارم نوشتنه .. منتها از بچگی به نوشتن مطالب احساسی و ادبی و خاطره علاقه مند بودم و می نوشتم . اصلا از سکسی نویسی خوشم نمیومد . سال 89 اومدم به چند سایت و مدیر این وبلاگ امیر عزیز هوامو داشت و گفت من کار دارم و نمی تونم سر بزنم تو می تونی مطالب سکسی و ادبی رو این جا بنویسی . حالا چون یه مدت سکسی نوشته بودم و عده ای دوست داشتند دیگه نتونستم دست بکشم . کارای این جا یه حالت علاقه مندی و آماتوری داره و یه زمانی شبی 5 یا 6 داستان می ذاشتم الان نمی رسم و یکی دو تا بیشتر نمی ذارم .. ما این جا کار حرفه ای نداریم و نوشتن از روی علاقه هست ..فکر کنم ایمیل مدیر وبلاگ جایی ثبت شده باشه ولی راستش من خودم مدتهاست ازش خبری ندارم .. اگرم از راه کادر پیام بشه مطالبو فرستاد اینم میشه ..موفق باشید ... ایرانی

ناشناس گفت...

شما داخل ایران فعالیت میکنین؟ یعنی شما در ازای هیچ کار میکنین؟ مطمعنا این حرفتون صادقانه نیست چون بالاخره این سایت رو هیچی بنا نشده و یه درآمدی برای مدیر سایت داره، بازم ممنون ازتون، وقت بخیر، موفق باشین.

ناشناس گفت...

شما داخل ایران فعالیت میکنین؟ یعنی شما در ازای هیچ کار میکنین؟ مطمعنا این حرفتون صادقانه نیست چون بالاخره این سایت رو هیچی بنا نشده و یه درآمدی برای مدیر سایت داره، بازم ممنون ازتون، وقت بخیر، موفق باشین.

ناشناس گفت...

باید اضافه کنم شما داستانهای سکسی و غیر سکسیتون هیچ تفاوتی باهم نداره، کلا تکراره فقط تو داستانهای غیرسکسیتون تایمای سکس رو فاکتور میگیرین، لطفا با این تعریفا به ادبیات توهین نکنین.

ایرانی گفت...

با درود ... البته این که در ایران یا در خارج از کشور هستیم در این مورد زیاد چیزی نمیگم ولی بابت منافع که چه عرض کنم برای من جز هزینه شخصی و حدودا 13000 ساعت وقتی که صرف نوشتن داستانها کردم عایدی دیگه ای نداشته . متنفرم یا بدم میاد از نوشتن داستانهای سکسی .. و اصلا تخصص و عشق و علاقه من به نوشتن مطالب ادبی و رمان و داستانهای غیر سکسیه . البته در این وبلاگ نمیشه اونا رو به طور مزتب گیر آورد .. در سایت لوتی این تنظیمات بهتر به چشم میاد ... و اگه می خواهید به سبک نگارش و آثار من آشنا شید بهترین نمونه اش تاپیک دل نوشته های ایرانی در تالار خاطرات و داستانهای ادبی در سایت لوتی و چند ین رمان دیگه در اون بخشه که به غیر از یکی دو مورد همه اون مطالب در این جا هم هست ولی در این جا دسته بندی نشده . البته این طور نیست هر موقع که اراده کردم بتونم ادبی احساسی بنویسم نوشتن حس می خواد بازی با کلمات و استفاده از صنایع مختلف و مترادفات و آهنگ و موسیقی کلام .. همه و همه یک شبه به دست نیومده .. نت در دوران دبستان و راهنمایی و .. صد ها رمان و کتاب و مجله خوندم و نوشتم و نوشتن برای من یک لذت بود و.....خود به خود اومدم به این جا و نا خود آگاه کشیده شدم به نوشتن این داستانها .. چند تا کف و آفرین و رودر بایستی منو مجبور به ادامه نوشتن کرد ... پیام آخر شما رو متوجه نشدم .. فقط توصیه می کنم حتما به سایت لوتی .. بخش یا تالار خاطرات و داستانهای ادبی .. تاپیک دل نوشته های ایرانی مراجعه بفر مایید .. و رمانهای دیگه ای هم در همون تاپیک هست و در بخش سکسی هم صد ها داستان کوتاه و دنباله دار دارم ..یعنی بیش از 7000 پست داستانی و ادبی و اجتماعی و خاطره به نویسندگی من هست که حدود 85 درصدش سکسیه .. هر جا هم دیدی نوشته شده نویسنده ایرانی ... در این دو سایت امیر و لوتی و شاید هم بعضی سایت های دیگه بنده حقیر می باشم .. . خوشحال شدم از آشنایی با شما .... باور کن من 1 ریــال نفع مالی نداشته از جیب هم خرج کرده ام . کاری به مدیر این جا ندارم . عشق به نویسندگی و بعد همراهی خوانند گان مشغولم کرده . با احترام : ایرانی

ناشناس گفت...

میشه لطفا لیست داستانای شبیه به تفاهم یا امیر و ترانه رو اینجا بنویسی؟

ایرانی گفت...

با درود به آشنای گلم ... من تا چند روز دیگه پرونده سکسی نویسی هایم را خواهم بست و دیگه داستان سکسی نمی نویسم .. که البته دو ماه پیش در پستی به نام پس از 66 ماه دلایلشو گفتم . داستان خواهر ومادر یا زن داداش ها آخرین داستان سکسی منه که حداکثر هفت هشت قسمت دیگه ادامه داره . حالا ممکنه در این فاصله اگه فرصت شه یکی دو داستان تک قسمتی ساده هم بنویسم .. ممنونم از همراهی شما .. ایرانی

ناشناس گفت...

متوجه منظورم نشدی! میگم تو داستانهایی که تا الان نوشتی کدوماشون شبیه « تفاهم» و « امیر و ترانه» هستن؟ مرسی

ایرانی گفت...

با درود به آشنای گلم .. خسته نباشی ... پوزش می خوام بد متوجه شدم .. البته داستانی که جزئیات و روندش مثل این باشه یا منطبق بر حالات این داستان ..حضور ذهن ندارم که به این شکل باشه منتها داستانهای زیادی هرکدوم یه اثری ازش دارن که بیشترش یا قسمتی از اونو میشه در داستانهای ضربدری دید . اون جا که مثلا زن مخالف ضربدریه ولی سه تا دیگه موافقت و زمینه چینی می کنن که اون شوهره با زن مخالف رودرو شن زنه که نرم شد و راه داد بقیه خودشونو نشون بدن ...دو سه داستان این مدلی داشتم حالا اسم دقیقشو خاطرم نیست ولی کلمه ضربدری ها در بیشتر داستانهای ضربدری هست . بازم اگه چیز خاصی به دهنم اومد همین جا می نویسم .ممنونم از همراهی تو عزیز نازنین و گل .. ارادتمند : ایرانی

 

ابزار وبمستر