ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

پری قسمت اول

من پری هستم 33 ساله میخواستم داستان خودم و شوهرم و اعمالی که ما انجام
دادیم رو براتون تعریف کنم.شوهرم مدتها بود که رفت و آمدش به منزل نا
مرتب شده بود و گه گاه وقتی بمنزل میومد بوی عطر زنونه میداد و میشد حدس
زد که با زن یا زنانی در ارتباط باشه از همین جهت و با اینکه من همیشه
تلاش میکردم که وقتی میاد خونه حسابی آرایش کنم و شیکترین و جذابترین و
سکسترین لباسهامو بپوشم و غذاهایی که بیشتر دوست داره براش آماده کنم
بازم تصمیم گرفتم که تلاشمو بیشتر کنم تا زندگیم حفظ بشه و تنها پسرم که
11 سالشه متوجه غمی که در دل دارم نشه.در مورد خودم توضیح بدم من رنگ
پوستم سفید و رنگ طبیعی موهام مشکی قدم 168 سانت وزنم 57 کیلو چهره ام هم
نسبتا زیباست و خوش لباسم هستم و معمولا در مهمونیها و مراسمها نظر
دیگران بمن جلب میشه و کاملا میشه از نگاه اطرافیان فهمید که با یک نگاه
تحسین آمیز و آمیخته به شهوت من رو زیر نظر میگیرن و اما همسرم رضا
مردیست موفق خوش تیپ شیک پوش نسبتا زیبا و جذاب شوخ طبع و شیطون و کلا در
اجتماعات دوستانه صمیمی و دوست داشتنی که هر زنی آرزو داره یک همچین مردی
همسرش باشه.البته تا زمانیکه ندونه این آقا شیطنتهاش جنبه و بوی خیانت هم
داره.من و رضا کلا زندگی خوبی داشتیم و منم تا وقتیکه فقط شک بود تلاش
بیشتری میکردم که رضا کمبود محبت نداشته باشه و زندگیمون حفظ شه تا اینکه
مکررا و چندین بار دیدم که دیر بمنزل میاد و وقتی هم میاد بدون اینکه سکس
بخواد میخوابه در صورتیکه رضا همیشه حشریه و بقول خودش تشنه سکسه تا
اینکه تصمیم گرفتم با رضا صحبت کنم و بقول معروف سنگهام رو وا
بچینم.یکروز به رضا گفتم دو نفری شامو بریم بیرون و صحبت کنیم و به اون
گفتم که حس بدی دارم و احساس میکنم با خانمی در ارتباطی اما او کتمان کرد
و با کلمات عاشقانه و اصرار و قسمهای متوالی گفت تو همه چیز منی و هیچکسی
در زندگی من نیست و من فقط تو رو میخوام و علت دوریم از تو مربوط میشه به
مشغله زیاد و گرفتاریهای کاری و...خلاصه بعد از اینکه احساس کرد منو قانع
کرده و غائله ختم شده بمنزل برگشتیم و برای اینکه ناراحتی رو از دلم
دربیاره هنگام خواب منو در آغوش کشید و نوازش کرد و بوسید و گفت نگران
نباش دیوونه تو همیشه عشق منی و هیچکس جای تو رو توی دلم نمیگیره و آنشب
به پایان رسید تا اینکه چند روز بعد که باید پسرمو میبردم مدرسه چون
اونروز سرویسش نیومده بود رفتم داخل ماشینم ولی هر کاری کردم روشن نشد
چون چند روزی بود که از ماشین استفاده نکرده بودم باطریش دچار مشکل شده
بود به ناچار رفتم داخل منزل و چون رضا خواب بود و میدونستم تا ساعت 9
صبح از منزل خارج نمیشه سوییچ ماشینشو از جیبش برداشتم و راه افتادم بطرف
مدرسه پسرم و اونو رسوندم.در برگشت یک سیگار روشن کردم و درب زیر سیگاری
ماشینو باز کردم که دیدم چند ته سیگار که انتهاش ماتیکی هست در زیر
سیگاری هست؟؟/؟؟ بللللللله وقتی خوب دقت کردم دیدم پنج ته سیگار ماتیکی
توی زیر سیگاری هست که نشون دهنده این مطلبه که یک خانم حداقل یکی دو
ساعت در ماشین بوده.از طرفی خیلی ناراحت شدم و از طرفی هم خیلی عصبی رفتم
منزل و وقتی رضا بیدار شد پرسیدم در چند روز گذشته چه کسانی توی ماشینت
نشستن ؟/؟ اون چند تا از دوستانشو نام برد.من با عصبانیت گفتم کدومشون
ماتیک میزنه هاااااااان؟/؟ اون گفت منظورت چیه؟/؟ منم ته سیگارها رو بهش
نشون دادم گفتم نمیدونستم نادر یا امیر ماتیک میزنن.اون گفت من نمیدونم
باور کن مربوط بمن نیست یکروز ماشینو دادم به امیر شاید اون با زنش رفتن
بیرون و زنش سیگار کشیده و خلاصه باز منو بغل کرد و گفت بابا تو دیوونه
شدی هاااااا من اهل این حرفها نیستم و.... تا اینکه من تصمیم گرفتم هر
جور شده سر از کارش در بیارم و تا شب صبر کردم که بیاد و بخوابه رفتم
سراغ موبایلش تموم دفتر تلفن و مسیج هاشو چک کردم شماره هایی که رمزی یا
مخفف سیو کرده بود دیدم با شماره های مسیج های ثبت شده در بعضی موارد
تطبیق میکنه فرداش شروع کردم تماس با اون شماره ها تماس گرفتن دیدم با دو
تا از شماره ها وقتی تماس میگیرم خانمهایی گوشی رو برمیدارن که اتفاقا هر
مسیجی که از طریق این دو شماره فرستاده یا دریافت شده از اون مسیج های
سکسی و یا عشقولانه هستن؟/؟ خلاصه دلشکسته و خسته و عصبانی به رضا تلفن
زدم و گفتم بیاد خونه کارش دارم ولی اون گفت گرفتارم و شب می بینمت.منم
گفتم باشه ولی اگه شب اومدی و دیدی خونه نیستم بیا خونه پدرم تا تکلیفمون
روشن شه.اون پرسید مگه چی شده باز دیوونه شدی؟؟/؟؟ گفتم آره همون روزیکه
سعی کردم اولین دروغت رو باور کنم دیوونه شدم و خلاصه رضا گفت باشه اجازه
بده ظهر بیام دنبالت ناهارو بریم بیرون و بیشتر صحبت کنیم من گفتم فکر
نمیکنم حرفی برای گفتن مونده باشه اون گفت ظاهرا تصمیمت رو گرفتی و
میخوای بدون محاکمه حکم اعدامم رو صادر کنی و خلاصه گفت بگذار من
توضیحاتم رو بدم بعد خودت تصمیم بگیر ولی فرصت صحبت بهم بده.منم قبول
کردم که ناهار بریم بیرون و بیشتر صحبت کنیم به خواهرم تلفن کردم بیاد
خونه ما و چون من و رضا کاری داریم که باید بریم بیرون پسرم که از مدرسه
میاد پشت در نمونه خلاصه من تا ظهر فکر میکردم که چه واکنشی نشون بدم
میدونستم که قرار نیست جواب قانع کننده ای بشنوم تقریبا همه چیز روشن بود
و بنا نبود چیز جدیدی بشنوم همون توجیهات همیشگی که قراره آخر کار اون
قیافه حق به جانب بگیره و توی دلش هم به من بخنده و بگه عجب زن خری دارم
بازم تونستم خرش کنم خدا رو شکر خدا زنها رو ناقص العقل و خر آفریده از
جهتی فکرش برام چندش آور بود و شاید بگم توهین به عقلم و از جهتی چیکار
میشد کرد؟/؟ فرض کن قهر کردم و رفتم خونه مادرم آخرش که چی؟/؟ پسرم چی
میشه؟؟/؟؟ نمیدونستم چکار کنم به شوهرم از نظر مادی نیاز نداشتم ولی پسرم
چی میشد؟/؟ لطمه روحی و بحران و خودم دربدر و یک زن شکست خورده و نا امید
و از جهتی هم ملامت اطرافیان برام قابل پیش بینی بود که اولش همه حق رو
بمن میدن ولی بعد کم کم میگن حتما اشتباه میکنی رضا اهل این حرفها نیست
تو خوشی زیر دلت زده بود و یا اینکه همه مردها همینطورن این یک قانونه
همه همینن تو بیخود سخت میگیری کون لقش بزار هر گوهی میخوره بخوره و
یکسری هم میخوان بگن از این به بعد چهار چشمی مواظبش باش و نذار از جلوی
چشمت دور شه اصلا خودت هر روز باهاش برو شرکت و... خلاصه این تفکرات مثل
آوار روی سرم خراب میشد و داشت واقعا دیوانم میکرد تا اینکه فکری به سرم
رسید.در همین افکار بودم که رضا تلفن زد و گفت تا چند دقیقه میرسم خونه
آماده شو که بوق زدم بیای دم در تا بریم من رفتم دم در و تا رسید سوار
ماشین شدم توی راه گفت چی شده باز دیوونه شدی؟/؟ گفتم برو سمت اوشون فشم
یک ناهار بخوریم نمیخوام ناهار کوفتت شه خیال دعوا هم ندارم تصمیمی هم
برای جدایی ندارم فقط میخوام حرف بزنیم و با کمک هم یک نتیجه بگیریم رضا
گفت اوکی خدا رو شکر اول که تلفن زدی خیلی ترسیدم خیال کردم مشکلی پیش
اومده ولی انگار لطفت شامل حالم شده و میخوای افتخار بدی یک ناهار در
خدمتت باشم و یک نفس راحت کشید و یک دستی به رونم کشید که واقعا برای
اولین بار چندشم شد و از پر رو بازیش بدم اومد اما چیزی نگفتم و رفتیم
ناهار رو در یکی از باغات خونوادگی خوردیم.بعد از نهار سفارش یک چای و
قلیون دادیم و شروع به صحبت کردیم.رضا گفت خانم گل تعریف کن ببینم از چی
ناراحتی؟/؟ من با خونسردی گفتم رضا من فقط حرف میزنم و تو گوش میدی وقتی
تموم شد تو حرف میزنی و من گوش میدم اصلا هم توی حرف هم نمی پریم قبوله
؟؟/؟؟ گفت هر چی خانم گلم بگه گفتم رضا اصلا دلم نمیخواد توجیه کنی و به
شعورم توهین کنی من تلفن و مسیج هاتو کنترل کردم و برام یقین شده که
حداقل و خوشبینانه اگه بخوام فرض کنم با دو تا زن در ارتباطی اما این
اصلا برام مهم نیست شاید لیاقتت همین باشه که با یک مشت لاشی بگردی شایدم
من جوابگوی نیازهای جنسیت نیستم و شایدم تو حریصتر از این حرفها هستی به
هر حال برام فرق زیادی نمیکنه اما یک تصمیم دارم برای حفظ آبروم و به
حرمت پسرمون نه تصمیم به قهر دارم نه تصمیم به جدایی و نه دعوا ولی فقط
به یک شرط که تا آخر عمر این اجازه رو بهت نمیدم بمن دست بزنی و دیگه
کاری بکارت ندارم ولی اگه یکروز تصمیم بگیری که دست بمن بزنی میزنم توی
گوشت و بی درنگ خونه رو ترک میکنم تو برو و با همون جنده ها خوش باش
کاریتم ندارم حتما با اونها بهت بیشتر خوش میگذره و بعد تا اومد حرف بزنه
گفتم حرفم تموم نشده و دست کردم توی کیفم و تلفنها و مسیج ها رو که
یادداشت کرده بودم دادم دستش و گفتم خوب حالا هر چی میخوای بگو ولی نه
توجیه کن نه سعی کن خرم کنی و نه توهین به شعورم کن در جواب دادنم عجله
نکن و فکر کن تا سنجیده جواب بدی چون اگه سعی کنی کوس شعر تحویلم بدی
احتمال داره که کار به دعوا و جدایی بکشه و دیگه شاید راهی برای ادامه
همین زندگی مسخره هم برامون نمونه هااااااا.رضا فکری کرد بعد از یک سکوت
طولانی گفت اوکی فرض بر اینکه تو درست میگی و من به تو خیانت کردم اول
باید از برخورد صمیمی و عاقلانت تشکر کنم و دوم اینکه بگم خیلی خانمی ولی
حالا که تو تنهایی این تصمیمات رو گرفتی میتونم ازت خواهش کنم بگی چیکار
کنم و چه تعهدی بدم که تو منو ببخشی و زندگیمون سرد و بی انگیزه و بی روح
نشه؟/؟ گفتم آقا رضا این فکرها رو باید اونموقعکه من برای حفظ زندگیمون
بهت هشدار میدادم و با تموم وجودم تلاش میکردم بهت بفهمونم که همه چیزو
میدونم میکردی ولی تو در عالم خودت منو خر میکردی و ترجیح میدادی بقول
خودت دودرم کنی حالا چرا فکر میکنی که باید تو رو ببخشم؟؟/؟؟ اصلا اگه
خودت جای من بودی و منو در حال خیانت میدیدی می بخشیدیم؟/؟ رضا گفت آره
من می بخشیدم.گفتم تو غلط کردی که می بخشیدی مردها در این مواقع میگن
زنمون جنده بود که یا کشتیمش یا طرفشو کشتیم یا حداقل اینکه بعد از اینکه
پیش در و همسایه و فامیل بی آبرو و خار و ذلیلش کردن طلاقش میدن و بعد به
استناد اینکه طرف جنده است حتی بچه شو ازش میگیرن مهرش رو پایمال میکنن و
اجازه نگهداری که سهله ملاقات با بچه شم ازش میگیرن جز اینه ؟/؟ رضا گفت
آره درست میگی ولی من اینطوری نیستم منو هنوز نشناختی.گفتم رضا دیگه داری
منو عصبی میکنی هاااااااا یعنی اگه امروز تو جای من بودی و میشنیدی یا
میفهمیدی که من با کسی ارتباط جنسی دارم تو میومدی و خیلی ریلکس میگفتی
عزیزم خسته نباشی اگه کیر یارو اذیتت کرده ببرمت دکتر؟/؟ برو رضا حتما
باز یک کلکی سوار کردی و میگی خوب دیگه باز پری خر شد و خیلی آروم از
کنار قضیه گذشت و قرار شد ازم بگذره و همه چیز فراموش بشه چون رضا جونم
در یک بحران روحی لازم دید یک چند تایی خانم بکنه و حالا هم که دیگه
بحران تموم شده و خدا رو شکر همه چیز به خیر و خوشی تمام شد و حتما بعد
از یکی دو ماه هم میخوای بگی حالا که اوندفعه گذشت کردی و دیدی که هیچی
از تو کم نشد و ثابت شد که بحران روحی من با چند بار کوس کردن حل میشه
لطف کن از خونه برو بیرون چون من دوباره دچار بحران روحی شدم و لازمه یک
خانم رو بیارم و روی تخت تو بکنمش؟/؟ بعدشم وقتی توی بغل خانمه هستی بگی
دیدی من میگم زنم خرتر از این حرفهاست اون کوس خوله و حتما از دفعه بعدم
میگی بعد از این وقتی من خانم میارم تو برو برای ایشون غذا درست کن چون
طفلک بعد از کوس دادن ضعف میکنه و نیاز داره که یک چیزی بخوره و مورد
محبت قرار بگیره هاااااااان؟؟/؟؟ رضا خندید و گفت خوب دیگه خانم تو یکضرب
داری حرف میزنی و اجازه نمیدی من حرف بزنم لطفا بمن هم اجازه بده حرفم
تموم شه و زود نتیجه گیری نکن.گفتم خوب شما بفرمایید گفت پری میخوام
چشمهام رو ببندم و حرف دلمو بزنم ولی تو رو خدا توی حرفم نپر و اجازه بده
حرفم تموم شه و قول میدم بعد از پایان حرفم هر تصمیمی بگیری بی چون و چرا
قبول کنم اینو مردونه بهت قول میدم حتی اگه از من جدا هم بشی‎ با اینکه
نیاز مالی بمن نداری ولی قول‎ ‎میدم نصف داراییمو بنامت کنم و تا آخر عمر
حمایتت کنم.گفتم اوکی حرفتو بزن.رضا گفت ببین پری شک نداشته باش که با
تموم وجودم دوستت دارم و حاضر نیستم یک تار موهات رو هم با تموم دنیا عوض
کنم و خودت میدونی که هنوز از اول زندگیمون حتی یکبار سالگرد ازدواج یا
تولدت رو فراموش نکردم تو توی زندگی من همه چیزی امید و انگیزمی و
عاشقونه دوستت دارم و اینها رو همیشه در طول زندگیمون بهت ثابت کردم و تا
بحال نشده چیزی از من بخوای ولی من در حد توانم برای خواسته تو تلاش
نکرده باشم اینها رو که قبول داری؟/؟ گفتم آره درست میگی ولی حرفمو برید
و گفت ادامه نده فقط میخواستم تایید کنی که میدونی چقدر دوستت دارم ولی
حرفم ادامه داره گفتم خوب بگو گفت ببین پری شاید من بیمار باشم شاید احمق
باشم و شاید یک مرد هیز و زن باز باشم تموم اینها قبول ولی با تموم وجودم
دوستت دارم و زندگی بدون تو برام از مرگم سختره یعنی از ته دل میگم اگه
بنا باشه یکروز جدا از تو زندگی کنم آرزو میکنم که اونروز بمیرم چون فکر
میکنم سختی مرگ از سختی دوری از تو کمتر و لذت زندگی بمراتب کمتر از تلخی
دوری از توئه بعد کمی بفکر فرو رفت و ادامه داد پری من دیوونه و مریض و
عاشق سکسم از یکنواختی خسته شدم از یکنواختی سکس نه از تو.نمیدونم میتونم
حرفم رو برسونم یا نه؟/؟ تو برام یکنواخت نشدی بلکه سکس برام یکنواخت شده
احساس میکنم به تنوع احتیاج دارم به یک شکل تازه.گفتم یعنی
چیییییییییی؟/؟ حتما دو روز دیگه هم من برات یکنواخت میشم و هوس یک زن
تازه میکنی؟/؟ منکه گفتم برو به سکست برس فقط با من کاری نداشته باش و
بمن دست نزن و سکست رو به داخل خونه نیار بعد از این من با تو کاری
ندارم....ادامه دارد

تابو

این داستان چون قشنگ بود من کپی کردم و با کمی تصحیح لغات برای اونهاییکه
نخوندنش میزارم از نویسنده محترم داستان هم از طرف خودم همینجا تشکر
میکنم.نمیدانم باید از کجا شروع کنم نزدیک به 2 ساله که میخواهم این
موارد را بنویسم ولی هر بار که شروع به نوشتن میکنم پس از نوشتن چند سطر
منصرف میشوم بارها پیش خودم فکر کردم اگر کسی این متن را بخواند نسبت بمن
چه فکری خواهد کرد ولی باز که مینشینم و فکر میکنم میگویم مگر کسی مرا
میشناسد؟/؟ و از کجا معلوم که بین این همه آدم حتما هستند کسانیکه شرایط
منو تجربه کردند از اینرو تصمیم گرفتم که بالاخره هر چیزی توی سینم هست
بنویسم حالا هر کی هر قضاوتی میخواهد بکند خوشحال میشوم اگر واقعا زن یا
دختری این تجربه را داشتن نظرش رو بگوید البته فقط با کسایی چت میکنم که
ثابت کنند دختر یا زن هستند من یک زن 51 ساله به اسم مینو هستم که نزدیک
به 20 ساله همراه پسرم شروین 27 ساله و دخترم شیوا 22 ساله در کشور آلمان
و شهر هامبورگ زندگی میکنم در سن 22 سالگی با شوهرم در ایران ازدواج کردم
و یکسال بعد شروین پسرم بدنیا اومد از روز اول ازدواجم رابطه خوبی با
شوهرم نداشتم چون خونواده من بخاطر اینکه من همیشه دختر شیطونی بودم به
تنگ اومده بودن و به زور منو شوهر دادن من قبل ازدواجم 6-7 تا دوست پسر
عوض کرده بودم و با همشون هم سکس داشتم و کلا سکس قسمت عمده زندگی منو
تشکیل میداد به همین خاطر در سن 28 سالگی از شوهرم طلاق گرفتم و از اونجا
که پدرم فوت شده بود و ارثیه خوبی بمن رسیده بود از مهریه شوهرم چشم پوشی
کردم و با توافق شوهرم با پسرم به آلمان اومدم پس از 3 ماه در یک شرکت
مواد غذایی مشغول بکار شدم یک مدت بعد هم با یک مرد ایرانی آشنا شدم و پس
از 5 ماه ازدواج کردم از اون صاحب یک دختر بنام شیوا شدم ولی 3 سال بعد
بعلت بیکاری شوهرم و اینکه فقط چشم به پولهای من و سودی که از بانک ایران
میگرفتم و مامانم میفرستاد دوخته بود طلاق گرفتم و از شهر هامبورگ به
فرانکفورت رفتم و در اونجا یک خونه ویلایی دوبلکس که شامل 3 اتاق خواب و
یک حیاط بهمراه یک استخر کوچیک داشت خریدم حالا لازمه یکم از خودم بگم من
یک زن با قد 1.78 با وزن 72 با موهای بلند که گاهی مشکی و گاهی شرابی رنگ
میکنم سایز سینم 90 و سه سال پیش هم عمل زیبایی انجام دادم پاهای کشیده
تو پر و یک کون برجسته هم دارم بعد از طلاق از شوهر دومم با دو سه نفر
دوست شدم که اکثرا از من کوچیکتر بودن اگه بخوام از رابطه خودم و بچه هام
تعریف کنم باید بگم که همیشه با بچه هام راحت بودم و درباره کوچکترین
مسائل زندگی باهاشون مشورت میکردم پیششون لباس باز میپوشیدم و یا لباس
عوض میکردم با دوست پسرهای دخترم و دوست دخترهای پسرم مثل خودشون رفتار
میکردم و باهاشون توی استخر خونمون شنا میکردم حتی زمانیکه اونها کوچیکتر
بودن یعنی تا سن 17-18 سالگی من ازادانه دوست پسرهای خودم رو خونه
میاوردم ولی هیچوقت در منزل خودمون باهاشون سکس نمیکردم رابطه ام با شیوا
خیلی خیلی نزدیکتر بود و تقریبا در همه مسایل سکسی با هم حرف میزدیم حتی
بعضی وقتها به شوخی از دوست پسرها و سایز آلتشون و کارهایی که میکردیم با
هم صحبت میکردیم شیوا هم کوچیکترین مسائلش رو با من درمیون میذاشت و حتی
وقتیکه 17 سالش بود و با یک پسر دوست بود و پردش رو زده بود با من درمیون
گذاشت این رابطه بین پسرم شروین و دخترم شیوا هم تا حدی وجود داشت اونها
تا سن14-15 سالگی پیش هم لخت میشدن با هم شنا میکردن و حتی پیش اومده که
با هم حموم هم رفتن البته شیوا خیلی پر رو تر رفتار میکنه و بارها تا
همین اواخرم با شورت و یکی دو بارم اتفاقی بدون سوتین پیش شروین مانور
داده از اونجا که توی یک کشور اروپایی زندگی میکردیم و بچه های منم با
همون فرهنگ بزرگ میشدن زیاد سخت نمیگرفتم شروین و شیوا هم مثل خود
آلمانیها بزرگ میشدن شیوا دخترم تماما بمن رفته یک دختر قد بلند و سکسی
که میتونم به جرات بگم آرزوی هر مردی داشتن اونه با یک هیکل متوسط سینه
های سایز 75 سفت باسن متوسط و یک کس کوچیک که من بعضی وقتها تعجب میکنم
چطوری شیوا سکس میکنه؟؟/؟؟ موهایی به رنگ قهوه ای تیره و پسرم شروین که
اونم قد بلند با موهای مشکی و خوش هیکل که تا حالا 5-6 تا دوست دختر عوض
کرده و همچنان دل هر دختری رو میبره زندگی ما ادامه داشت تا اینکه شروین
به دانشگاه رفت و شیوا هم درسش رو تموم کرد و مشغول بکار شد منم در سن50
سالگی دست از کار کشیدم و بیشتر وقتم رو در خونه یا با دو تا دوست خانمی
که داشتم میگذروندم یک مدتی بود که هیچگونه رابطه سکسی هم با کسی نداشتم
و باعث شده بود که یک مقدار عصبی باشم تا اینکه یکروز اتفاقی افتاد و
جریان زندگی منو عوض کرد حس شهوت و سکس رو دوباره بمن برگردوند جریان از
این قرار بود که پسرم دانشگاه رو تموم کرده بود و مشغول بکار شده بود تا
اینکه یکی از روزهایی که دوست دخترش رو که یک دختر دانشجوی مراکشی فوق
العاده سکسی بنام ماها بود به خونه آورد و پس از یک مقدار صحبت و نوشیدن
قهوه رفتن استخر برای شنا منم که کاری نداشتم به اتاقم رفتم و روی تخت
دراز کشیدم و مشغول کتاب خوندن شدم یک یک ساعتی گذشت بلند شدم که برای
پسرم و دوست دخترش شربت ببرم وقتی از آشپزخونه بیرون اومدم تا به حیاط
برم یکدفعه چشمم افتاد کنار استخر که دیدم شروین کنار استخر نشسته و
پاهاشو انداخته توی آب و ماها توی آب ایستاده و داره برای شروین ساک
میزنه باورم نمیشد گیج شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم؟/؟ البته بارها
شده بود که شروین با دوست دخترهاش توی اتاقش سکس کنه ولی تا حالا همچین
صحنه ای ندیده بودم پس از چند ثانیه که مبهوت نگاه کردن بودم سینی شربتو
گذاشتم روی میز و رفتم طبقه بالا و از اتاق شیوا که دید خوبی به استخر
داشت از پشت پرده شروع به نگاه کردن کردم با اینکه فاصله یک مقدار زیاد
بود ولی کیر شروین کاملا مشخص بود باورم نمیشد این کیر پسرمه که میبینم
؟/؟ بقدری کلفت و بزرگ بود که از دور هم خودنمایی میکرد با خودم فکر کردم
چرا تا حالا با اینکه بارها شروین رو لخت دیده بودم به کیرش توجه
نکردم؟/؟ ناخودآَگاه دستمو بردم طرف کسم و از روی دامن شروع به مالیدن
کردم یک آن پشیمون شدم که چرا اینکارو میکنم و بهتره برگردم اتاقم و به
کارهام برسم ولی حس کنجکاوی مانع میشد و دوباره با دقت شروع کردم به نگاه
کردن هر از چند گاهی شروین یک نگاهی به خونه میکرد معلوم بود میترسید که
من یکدفعه بیرون نرم خلاصه این وضعیت تا 7-8 دقیقه ادامه داشت و دختره
ساک میزد و منم با کسم ور میرفتم تا اینکه احساس کردم آب شروین اومد بلند
شدن و رفتن زیر دوش حیاط منم سریع به طبقه پایین رفتم و وقتی مطمئن شدم
کارشون تموم شده سینی شربتو برداشتم و رفتم پیششون دیدم روی تخت کنار
استخر دراز کشیدن اونشب من تا صبح نخوابیدم و صحنه ساک زدن دختره و کیر
شروین رو مجسم میکردم نمیفهمیدم چرا؟/؟ ولی یک حس و یک کششی نسبت به پسرم
پیدا کرده بودم و ناخودآگاه انقدر کس و سینمو مالیدم که ارضا شدم از روز
بعد دوباره احساس سکس و سکسی بودن در من ایجاد شد روز بعد به آرایشگاه
رفتم و موهامو مشکی خرمایی رنگ کردم ناخنهام رو درست کردم و اپیلاسیون
کردم رفتم پیش صمیمی ترین دوستم سوزی که پس از مرگ شوهرش تنها زندگی
میکرد با من و من کردن بهش فهموندم هوس سکس کردم کسی رو سراغ نداری؟/؟
سوزی گفت چی شده دوباره شیطونیت گل کرده؟/؟ منم گفتم یک مدت سکس نداشتم
عصبی هستم سوزی گفت چرا یک پسره هست که باهاش رابطه داره زنگ میزنه بیاد
نزدیک به دو ساعت بعدش سر و کله پسره پیدا شد اونروز انقدر حشری بودم دو
بار سکس کردم و ناخودآگاه موقع سکس شروین و کیرش و صحنه ساک زدن ماها رو
مجسم میکردم خلاصه اونروز گذشت من روز به روز رفتارم توی خونه وقیح تر
میشد تاپهای نازک و توری میپوشیدم دامن کوتاه تنم میکردم و موقع لباس عوض
کردن در اتاقمو نمیبستم با شورت میگشتم و موقع شنا هم مایوهایی میپوشیدم
که تموم بدنم بیرون میزد البته چون اکثرا با بچه هام راحت بودم زیاد جلب
توجه نمیکردم روزها که شروین و شیوا سر کار بودن بیشتر از10 بار جلوی
آینه خودم رو برانداز میکردم شورتهای سکسی لامبادایی امتحان میکردم و با
چند تا فیلم سکسی که خریده بودم و اکثرا موضوع اونها سکس زنهای مسن و
پسرهای جوون بود با قرار دادن خودم بجای هنر پیشه های فیلم خود ارضایی
میکردم وقتی هم که شروین خونه بود چهار چشمی به شلوارک یا شورتش نگاه
میکردم و یا بعضی وقتها که شروین نبود و منو شیوا با هم استخر میرفتیم و
معمولا بالا تنه لخت بود به اندام شیوا نگاه میکردم خلاصه هر کاری میکردم
تا یکجوری نظر شروین رو نسبت به حرکاتم جلب کنم چند بارم کارهایی رو به
عمد انجام میدادم مثلا یکبار حموم رفتم و شروین رو صدا زدم که حولم رو
بیاره وقتی حولم رو آورد طوری ایستادم تا سینهام رو ببینه یا چند بار شب
وقتی شروین داشت تلویزیون نگاه میکرد با یک شورت و تاپ از جلوش رد میشدم
و به آشپزخونه یا توالت میرفتم و زیر چشمی شروین رو میپاییدم که اونم منو
نگاه میکنه؟/؟ یکروز منو شروین خونه تنها بودیم با هم رفتیم استخر من یک
مایو دو تیکه زرد رنگ پوشیده بودم که وقتی خیس شد سینه و کسم از زیرش
معلوم بود اونروز من توی استخر کلی با شروین شوخی کردم شروین هم چند بار
منو از پشت بغل کرد و منو توی آب پرت میکرد که هر وقت اینکارو میکرد
کیرشو روی کونم احساس میکردم و متوجه میشدم شروینم از عمد اینکارو میکنه
البته میگم چون همیشه با هم راحت بودیم و اینکارها رو میکردیم زیاد
مصنوعی نبود فقط فرقش با بقیه دفعات این بود که من خودم با حس خاصی این
کارها رو میکردم تا اینکه یکروز دیگه که منو شروین استخر بودیم اتفاق
مهمی رخ داد اونروز منو شروین طبق معمول شنا کردیم و بعد از یکساعت من از
آب خارج شدم و روی تخت دراز کشیدم شروین گفت میره دوش بگیره و بره بیرون
که منم گفتم عزیزم برو در حیاط رو ببیند میخوام آَفتاب بگیرم به این معنی
بود که میخواستم بالا تنه مایوم رو دربیارم شروین رفت توی خونه و منم
سوتین رو دراوردم و روی تخت دراز کشیدم یک حس خاصی بمن میگفت که شروین از
یک جایی حتما دید میزنه بخاطر همین عینک آفتابیم رو گذاشتم و زیر چشمی
پنجره های اتاق خوابها رو نگاه میکردم و از اینکه شروین احتمالا سینه هام
رو لخت میبینه خود بخود حشری میشدم و با دستم سینه هامو میمالیدم با دقت
پنجر های اتاق خواب شیوا و شروین رو نگاه میکردم ولی چیز خاصی دستگیرم
نشد نیم ساعتی گذشت و چون آفتاب غروب میکرد تصمیم گرفتم برم خونه از به
همین خاطر حوله و سوتین مایوم رو برداشتم و رفتم داخل و طبقه بالا تا برم
حموم نزدیک حموم که رسیدم دیدم در حموم بازه و شروین با یک شورت ایستاده
و صورتش رو اصلاح میکنه منکه یکمقدار جا خورده بودم و فکر میکردم شروین
بیرون رفته و یکم هم هول شده بودم گفتم شروین جان هنوز نرفتی؟/؟ شروین
نگاهی بمن و سینه های لختم کرد و گفت نه داشتم اصلاح میکردم بعد دوش
بگیرم برم منم که فرصت رو مناسب دیدم گفتم آخه میخواستم دوش بگیرم شروین
گفت باشه تو دوش بگیر بعدش من میرم دوش بگیرم منم رفتم پرده حموم رو
کشیدم گفتم اگه دوست داری بیا تو هم دوش بگیر؟/؟ شروین انگار از خدا
خواسته بود سریع گفت باشه من شیر آب رو باز کردم و با مایو ایستادم زیر
دوش شروین کارش تموم شد گفت مامان بیام؟/؟ گفتم بیا و پشتم رو کردم بهش
شروین پرده رو کنار زد و اومد پشتم ایستاد قلبم بشدت میزد نمیدونستم
چیکار کنم؟/؟ خودمو یک مقدار کشیدم کنار گفتم عزیزم بیا زیر دوش شروینم
اومد زیر دوش موهاشو خیس کرد و رفت عقب شامپو ریخت روی موهاش و چشمهاشو
بست و شروع به مالیدن سرش کرد منم داشتم نگاهش میکردم و چشم از کیرش که
زیر شورت سفیدش کاملا برجسته و معلوم بود برنمیداشتم شروین رفت زیر دوش و
موهاشو شست اومد کنار و من سرمو شامپو زدم و رفتم زیر دوش چون دیگه
خجالتم ریخته بود طوری زیر دوش ایستادم که شروین میتونست سینه هامو ببینه
توی همون حین که چشمهامو بسته بودم و زیر دوش بودم گفتم شروین جان اون
کیسه رو بردار کمرم رو کیسه بکش شروین هم یک چشمممممم گفت و شروع کرد
کمرم رو کیسه کشیدن بقدری حس خوبی داشتم میخواستم اون لحضه ها تموم نشه و
ناخودآگاه به شروین گفتم عزیزم خیلی واردی چرا تا حالا مامانتو کیسه
نمیکشیدی؟/؟ شروین گفت کی از من خواستی و من نکردم؟/؟ منم خندیدم گفتم از
این به بعد همیشه میگم بیای کیسه بکشی از اینکه این حرفها رو زده بودم
احساس خوب و پیروزی میکردم بعد که کیسه کشیدن شروین تموم شد رفتم کنار
گفتم بیا زیر دوش خودتو بشور‎ برو بیرون شروینم اومد زیر دوش خودشو آب
کشید گفتم شورتت رو دربیار من میشورم شروین پشتشو کرد بمن شورتشو دراورد
یکمقدار زیر آب موند و بعد پرده رو زد کنار و رفت که حولش رو برداره من
واسه چند لحظه کیرشو که نیمه شق و آویزون بود دیدم منم دیدم شروین داره
میره مایوم رو کندم مشغول دوش گرفتن شدم شروین حولش رو پیچید دور خودش
رفت طرف در که بره بیرون یکدفعه برگشت طرف من و مثل برق گرفته ها گفت
مامان مثل اینکه شیوا اومده؟/؟ من یکم هول شده بودم سرمو از پرده بیرون
آوردم گفتم چیییییییی؟/؟ گفت صدا میاد مثل اینکه شیوا اومده گفتم اشکالی
نداره من اول میرم بیرون میگم اومده بودم پشت تو رو کیسه بکشم و همونطور
لخت و هول هولکی از پشت پرده رفتم بیرون و جلوی شروین که ذل زده بود به
بدن لختم مایوم رو پوشیدم و آروم به شروین گفتم تو پنج دقیقه دیگه بیا
بیرون و حولم رو پیچیدم دورم رفتم بیرون دیدم شیوا توی آشپزخونه قهوه
درست میکنه گفتم کی اومدی؟/؟ شیوا گفت یک 5 دقیقه ای میشه منم واسه اینکه
ضایع نشه گفتم منو شروین هم استخر بودیم کمر شروین جوش زده بود رفتم کیسه
کشیدم دیدم شیوا هیچ عکس العملی نشون نداد و خیلی عادی برخورد کرد و فقط
گفت مامان همیشه شروین ارجعیت داره برای تو پس کمر منم کیسه میکشی؟/؟
گفتم عزیزم بزار شروین بیاد بیرون من باید برم حموم تو هم بیا مال تو رو
هم بکشم آفرین دختر خوب واسه منم یک قهوه درست کن نشستیم قهوه خوردیم که
شروین اومد پایین خداحافظی کرد و رفت منم به شیوا گفتم میرم حموم بیا و
رفتم حموم لخت شدم رفتم زیر دوش شیوا هم پشت سر من اومد و لخت شد منو
شیوا بارها با هم لخت حموم میرفتیم من کیسه رو صابونی کردم و شروع کردم
کیسه کشیدن و با شیوا حرف زدن و چند بار هم به شوخی سینه هاشو وشگون
میگرفتم شیوا هم که کلا پر رو تر از شروین بود همون کارها رو با من میکرد
و سینه هامو محکم میگرفت و میخندید گفتم شیوا آروم سینه هام درد
گرفت.شیوا: من قربون سینه های مامانم برم که انقدر سفت و خوشگلن.من:همچین
میگی انگار مال خودت سفت نیستن؟/؟ شیوا: مال تو کجا مال من کجا.دوباره
سینه هامو محکم چنگ انداخت که خیلی درد گرفت من بلند داد زدم بسهههههههه
شیوا درد گرفت شیوا: آخه مامان از وقتی عمل کردی خیلی ناز شده آدم دلش
میخواد چنگ بندازه شروین خودشو خب کنترل کرده(خنده).من: شیوا خیلی بی
حیایی من پیش شروین که لخت نمیشم؟/؟ شیوا خودشو لوس کرد گفت راستشو بگو
یعنی با هم حموم میایید لخت نمیشین؟/؟ من: شیوا من بعد از چند سال برای
اولین بار با شروین حموم اومدم.شیوا: مامان تو که امل نبودی.من: شیوا به
تو چه؟/؟ تازه اون پسرمه هر کاری بخوام میکنم حسودیت میشه؟/؟ شیوا منو
بغل کرد گفت مامان شوخی میکنم چرا ناراحت میشی هر کاری دلت میخواد بکن
مگه من و تو از این حرفها داریم تو مامان گل و ناز منی اصلا پسرت مال
خودت به من چه و منو بوسید.من: شیوا یک چیزی بگم قول میدی لو ندی؟/؟
شیوا: چی مامان؟؟/؟؟ من: شیوا اونروز یک چیزی دیدم.شیوا: چیییییی
مامان؟؟/؟؟ من: چند روز پیش شروین رو ماها توی استخر بودن من شروین رو
لخت دیدم.شیوا: مامان مگه لخت شنا میکردن؟/؟ من: نههههه شیوا ماها کنار
استخر داشت واسه شروین ساک میزد. شیوا: جدی میگی مامان پس تو کجا بودی
چطوری دیدی؟/؟ من: توی اتاقم خوابیده بودم بلند شدم خواستم براشون شربت
ببرم او صحنه رو دیدم.شیوا: وااااااااای مامان پس حسابی فیلم سکسی نگاه
کردی؟/؟ من: چه جورم باورت نمیشه لامصب کیرش رو ندیده بودم هیولا
بود.شیوا: مامان شروین از بچگی هم کیرش بزرگ بود یادت نیست؟/؟ تازه مایو
هم که میپوشه معلومه که باید بزرگ باشه.من: آره شیوا خیلی بزرگه.خلاصه با
هم دوش گرفتیم و اومدیم بیرون و هر کدوممون مشغول به کارهای خودمون شدیم
اونشب من خوابم نمیومد و با شیوا تا دیر وقت نشستیم و صحبت کردیم از همه
چیز و بیشتر صحبتمون درباره سکس و دوست پسرهای شیوا بود شیوا بمن گفت
مامان تو چرا دیگه دوست پسر نمیگیری؟/؟ گفتم شیوا چون اولا شما بزرگ شدین
و من خجالت میکشم دوما دوست پسر داشتن که فقط دردسره و من خجالت میکشم
کسی رو بیارم خونه شیوا گفت مامان خوشگلم تو دوست پسر رو پیدا کن منم
هواتو دارم گفتم شیوا چی میگی؟/؟ گفت مامان حالتو بکن این حرفها قدیمیه
چند روزی گذشت و من هر روز سکسی تر و پر رو تر میشدم روزی میشد که چند
بار با دیلدو (کیر مصنوعی) خود ارضایی میکردم تا اینکه شروین گفت از طرف
شرکتش میبایست برای دو روز به ماموریت بره از شنیدن اینکه شروین میره کمی
ناراحت شدم ولی از طرفی موقعیت رو مناسب دیدم برای یک سکس توپ بخاطر همین
یکم فکر کردم و بهترین کار رو از سوزی کمک گرفتن دیدم بهش زنگ زدم و
شماره اون پسره دنی رو گرفتم و برای شب باهاش قرار گذاشتم فقط میموند
شیوا رو در جریان بزارم ولی روم نمیشد بهش زنگ بزنم بالاخره یک اس ام اس
برای شیوا نوشتم و جریان شب رو بهش گفتم شیوا هم در جوابم نوشت ایول پس
امشب سکس داریم من تعجب کردم و براش نوشتم به تو چه؟/؟ شیوا نوشت مامان
مگه ما دل نداریم حالا غروب میام صحبت میکنیم من کارهامو کردم دوش گرفتم
و یک مینی ژوپ کوتاه با یک تاپ بدن نما پوشیدم شیوا از سر کار برگشت گفت
مامان چقدر خوشگل شدی این شاه دوماد خوشبخت کیه؟/؟ و رفت حموم و لباس
پوشید اومد طبقه پایین دیدم یک دامن کوتاه جین که لپهای کونش از هر طرف
بیرون زده بود با یک بولیز قرمز رنگ پوشیده نشستیم قهوه خوردیم که زنگ
خونه رو زدن و دنی که یک پسر30 ساله بود اومد بمن سلام گرمی کرد و شیوا
رو معرفی کردم نیم ساعتی نشستیم آبجو خوردیم و چرت و پرت گفتیم شیوا هم
مثل همیشه عشوه میریخت بمن به فارسی میگفت مامان اونجاش چند سانته و شوخی
میکرد به شیوا گفتم بسه دیگه بلند شو برو اتاقت شیوا گفت یعنی من نیام؟/؟
گفتم شیوا زشته گفت کجاش زشته اینکه از خداشه من دیدم شیوا ول کن نیست
دست دنی رو گرفتم و از پله ها رفتیم بالا و به شیوا گفتم بزار بریم بالا
اگه شد به تو هم میگم بیا شیوا حرفی نزد و ما وارد اتاق شدیم من در رو
باز گذاشتم و سر بسته به دنی گفتم شاید شیوا هم بیاد از چشمهای دنی
خوشحالی رو دیدم چون از وقتی وارد خونه شده بود چشم از شیوا برنمیداشت
خلاصه دنی لخت شد و دامنم رو داد بالا و افتاد به جون کسم و شروع به
لیسیدن کرد کم کم آخ خ خ و اوخ خ خ من دراومده بود که دیدم شیوا جلوی در
ایستاده و داره میخنده من به روی خودم نیاوردم تا خجالت نکشه و بیاد روی
تخت شیوا هم پس از چند ثانیه نگاه کردن اومد روی تخت و نشست دنی تا شیوا
رو دید گفت هیچی از مامانت کم نداری فرشته و بلند شد و بولیز شیوا رو
دراورد و سینه های خوشگلش رو توی دست گرفت و شروع به لب گرفتن کرد منم
لباسهامو کامل کندم به بغل خوابیدم و کیر دنی رو گذاشتم توی دهنم شیوا هم
ایستاد دامنشو دراورد و کسشو گذاشت جلوی دهن دنی دیگه خجالتها ریخته بود
و منو دخترم مثل دو تا غریبه مشغول سکس بودیم دنی دراز کشید و من با کسم
نشستم روی کیرش که البته زیاد بزرگ نبود حدود 16سانت و شیوا هم کونشو
گذاشت روی دهن دنی هر دو با صدای بلند آخ خ خ و اوخ خ خ میکردیم و لذتی
که نمیتونم وصفش کنم رو تجربه کردیم با اینکه بارها شیوا رو لخت دیده
بودم ولی اینبار هیکل و کسش چیز دیگه ای بود بقدری کسش کوچیک و تنگ بود
که پیش خودم فکر کردم اگه این کیر بره توی کسش لابد میمیره؟/؟ خلاصه نوبت
شیوا شد که بده من خودمو کنار کشیدم و دنی شیوا رو خوابوند و افتاد روش و
کیرشو کرد توی کسش که شیوا هوارش خونه رو گرفت من با سر و صدای شیوا
بیشتر حشری میشدم یکبار دیگه جاهامون رو عوض کردیم و نوبت من شد که کس
بدم شیوا اینبار نگاه میکرد تا اینکه دنی کیرشو دراورد و آبشو خالی کرد
روی سینه های شیوا یکمدت کنار هم دراز کشیدیم و حرف زدیم بعد دنی بلند شد
و لباس پوشید و رفت وقتی دنی رفت من برگشتم اتاق دیدم شیوا میخنده گفتم
چرا میخندی بی حیا؟/؟ گفت مامان اینجوریش رو نکرده بودم منم خندم گرفت و
با هم رفتیم حموم اونشب کلی درمورد اونروز و سکس و علایق سکسیمون صحبت
کردیم گفتم من: شیوا فکرشو کن اگه یکدفعه شروین میومد چی میشد ما رو با
هم میدید؟/؟ شیوا در کمال خونسردی و خنده گفت فکر میکنی چی میشد احتمالا
هر سه تامون رو میکرد.من کلی از این جوابش تعجب کردم گفتم یعنی میومد
حاضر بودی باهاش سکس کنی؟/؟ شیوا: اولا اگه میومد معلوم نبود چه بلایی سر
ما بیاره دوما وقتی منو تو با هم راحتیم با اونم حتما راحت میشیم تازه
منو شروین فقط از یک مادریم ها مامان جون من نخواستم خوشحالیم رو از این
حرف شیوا نشون بدم گفتم شیوا واقعا تو بیشرفی.شیوا: بابا شوخی میکنم
مامان من همیشه دوست داشتم سه نفری سکس داشته باشم ولی اصلا فکرشو نکرده
بودم یکروز با تو سکس کنم.من: منم اصلا فکرشو نکرده بودم ولی جالب
بود.شیوا: آره ولی دنی زود ارضا شد منکه ارضا نشدم تو شدی مامان؟/؟من: نه
شیوا من دیر ارضا میشم و خیلی وقتها از اینکه ارضا نمیشم عصابم بدتر خراب
میشه.شیوا: ولی خوبه که آدم تجربه های مختلف داشته باشه به نظرم یک دختر
یا پسر قبل ازدواج هر کاری دوست داره باید انجام بده من: شیوا من باهات
موافقم ولی زیادش هم میشه جنده بودن.شیوا: مامان منکه نگفتم هر روز با
یکنفر منظورم شیوه های مختلف بود اونشب گذشت و بعد از اونم یکبار دیگه که
شروین نبود منو شیوا با دنی سکس کردیم ولی کلا فکر و ذهنم سکس با شروین و
کیر شروین بود من به حرکاتم ادامه میدادم و پیش شروین هر کاری میتونستم
انجام میدادم شیوا هم از قبل بیشتر سکسی تر و راحت تر پیش شروین میگشت
حتی یکبار یادمه یکروز تعطیل که ماها برای شنا اومده بود شیوا یک مایوی
خیلی تنگ پوشیده بود که نصف سینه هاش بیرون بودند اونروز کلی هم با شروین
توی آب شوخی کرد و خودشو به بهونه های مختلف به شروین چسبوند یک هفته
گذشت یک شنبه شب تعطیل که ماها اومده بود خونه ما و شیوا هم با دوستهاش
دیسکو رفته بود به شروین پیشنهاد کردم اگه میخواد ماها شب خونمون بمونه
شروین هم با خوشحالی گفت باشه ماها هم که مشکلی بابت موندن نداشت پذیرفت
که بمونه اونشب تا ساعت 12 نشستیم مشروب خوردیم و ورق بازی کردیم منکه
مقداری کمرم درد میکرد شب بخیر گفتم و به اتاقم رفتم وقتی دراز کشیدم از
حس اینکه الان شروین با ماها توی اتاقشون چیکار میکنن حشری میشدم اروم
بلند شدم از اتاقم رفتم بیرون و گوشم رو نزدیک در اتاق شروین کردم ببینم
چه خبره که صدای خاصی نشنیدم به اتاقم برگشتم و از اینکه خبری نبود حالم
گرفته شد و خواب از سرم پرید بلند شدم تصمیم گرفتم برم وان حموم رو پر
کنم و توی آب گرم دراز بکشم رفتم شیر وان رو باز کردم برگشتم لخت شدم و
رفتم حموم چراغ رو کم نور کردم و دراز کشیدم چشمهام رو بسته بودم و توی
فکرهای خودم بودم که یکدفعه در حموم باز شد و شروین حوله به دست و با یک
شورت وارد شد منو که دید انگار جن دیده رنگش مثل گچ سفید شد گفت مامان
ترسیدم صدایی نبود فکر کردم کسی نیست نمیدونستم حمومی؟/؟ من: شروین جان
کمرم درد میکرد و خوابم نمیومد گفتم بیام توی وان آب گرم دراز
بکشم.شروین: پس میرم بیرون بعدا میام.من: نه شروین جان تو دوش بگیر من
کاری ندارم.شروین حرفی نزد و رفت پشت پرده و دوش رو باز کرد منم فقط
حواسم به این بود که میتونم یک چیزی ببینم یا نه شروین گفت: مامان کمرت
خیلی درد میکنه میخوای ماساژ بدم؟/؟ منم از خدا خواسته گفتم آره شروین
جان فقط در حموم رو ببند یکدفعه ماها نیاد بد میشه.شروین: اون خواب خوابه
اومد کنار وان منم یک مقداری برگشتم کمرم رو دادم طرفش و شروین نشست روی
لبه وان و شروع کرد کمرمو مالیدن یکم که گذشت گفتم بیا توب وان اینطوری
سخته کمرت درد میگیره شروینم که معلوم بود از خداشه از پشتم اومد توی آب
و نشست توی وان کمی خودمو دادم عقب و نشستم وسط پاهای شروین و به اندازه
10 سانت از شروین فاصله گرفتم شروین آروم کمرمو میمالید گفتم: شاه پسر
بهت خوش گذشت؟/؟ شروین: کجا مامان؟/؟ من: با ماها توی اتاقت.شروین خندید
جوابی نداد.من: از سر و صداتون که مشخص بود خوش گذشته.شروین: جدی میگی
مامان صدا میومد؟/؟ من: آره صداتون خونه رو برداشته بود.شروین: شوخی
میکنی مامان؟/؟ من: مگه عیبی داره خجالت کشیدی؟/؟ شروین: آخه خیلی آروم
بودیم.من: اشکالی نداره من عمدا گفتم ماها بمونه که با هم راحت باشین
منکه میدونم ماها توی خونه دانشجوایش معذبه.شروین حرفی نمیزد شروع کرد
کمرمو به آرومی ماساژ داد یک آن احساس کردم یک چیزی میخوره به کمرم؟/؟
اول فکر کردم دست شروینه ولی بار دوم فهمیدم کیرشه که از روی شورت میماله
باورم نمیشد اما همچین اتفاقی افتاده بود پس از روزها فکر کردن و آرزوی
کیرشو داشتن الان کیرررررررر بزرگش روی کمرم بود خواستم بیشتر شهوتیش کنم
پاهامو باز کردم کاملا چسبوندم به پاهاش و یکمی خودمو دادم عقب که احساس
کردم کیر کلفتش کاملا روی کمرمه بعد از یکم مالیدن کمرم گفتم شروین یکم
پایین تر رو ماساژ بده و یک مقدار نیم خیز شدم تا کونم بالاتر اومد شروین
دستشو گذاشت روی کمرم و آروم ماساژ میداد گفتم خوبه همینطوری ادامه بده و
با یک صدای شهوت مانندی آروم آه ه ه میکشیدم هر از چند گاهی پاهامو به
پاهاش میمالیدم اضطراب اولیم ریخته بود و حس خوبی داشتم کم کم شروین
دستشو آورد روی خط کونم و همزمان کوووووون و کمرمو میمالید احساس کردم
شروین هم خجالتش ریخته هم جرات پیدا کرده گفتم: میخوای شورتت رو دربیار
راحت باش.شروین: مامان اشکالی نداره؟/؟من: نه عزیزم از من خجالت نکش و
راحت باش.شروینم انگار منتظر همچین پیشنهادی بود گفت: باشه ولی مامان
یکدفعه شیوا نیاد؟/؟ من: مگه ساعت چنده؟/؟ شروین: فکر میکنم 12.5
باشه.من: شیوا زودتر از ساعت 2-3 نمیاد ولی بذار یک نگاهی کنم جلوی شروین
از وان اومدم بیرون و رفتم در حمام رو باز کردم یک نگاهی بیرون انداختم
یک سر به اتاق شیوا زدم و یک سری هم به اتاق شروین زدم که دیدم ماها لخت
روی تخت خوابیده خیالم راحت شد برگشتم حموم در رو از پشت بستم دیدم شروین
ذل زده به سینه و کسم منم به روی خودم نیاوردم و گفتم شیوا نیومده ماها
هم خوابیده و رفتم داخل وان شدم دیدم شروین شورتش رو دراورده و کیر نیمه
شقش توی آب ولو شده به روی خودم نیاوردم و نشستم توی آب و مثل دفعه قبل
پشت کردم به شروین نشستم وسط پاهاش شروین دستشو گذاشت روی کمرم و شروع به
مالیدن کرد ولی اینبار موقع مالیدن کمرم هر از چند گاهی کیرشو که به خط
کونم مالیده میشد احساس میکردم و شهوتی میشدم دوست داشتم چنگ بزنم بکنم
توی دهنم ولی نمیتونستم و ناخوداگاه عقب نشینی میکردم از طرفی وجود ماها
و یا اومدن شیوا مضطربم میکرد و از طرفی دوست داشتم این رابطه زود تموم
نشه و بازی رو که شروع کرده بودم ادامه داشته باشه به همین دلیل گفتم
شروین جان بسه بلند شو دوش بگیر برو شروین بلند شد و از وان بیرون رفت و
زیر دوش رفت و مشغول شد منم نگاهم از شروین و کیر شق شدش که عمدا گاهی
برمیگشت برنمیداشتم شروین کارش تموم شد و شیر آب رو بست حولش رو پیچید
دورش و خواست از حموم بره بیرون با خنده گفتم شروین جان میری اتاقت
ایندفعه آرومتر همه خوابن شروین هم خندش گرفت گفت چشم مامان هواسم هست
منم بلند شدم دوش گرفتم و از در دیگه حموم که به اتاقم باز میشد وارد
اتاق شدم یک آن صدای آخی شنیدم و ساکت شدم؟/؟ چراغ اتاقو خاموش کردم و
گوشمو گذاشتم روی در اما تحمل نکردم و در اتاق رو آروم باز کردم و وارد
راهرو شدم نگاهی به اتاق شیوا که درش باز بود انداختم دیدم هنوز نیومده
نزدیک اتاق شروین که ته راهرو بود شدم دیدم در اتاقش 5 سانتی بازه و صدای
اه ه ه کشیدن ماها میاد چند بار تصمیم گرفتم که در اتاق رو بیشتر باز کنم
ولی ترسیدم صدا کنه و متوجه بشن برای همین اروم پشت در ایستادم و گوش
میکردم ماها که معلوم بود خودش رو کنترل میکنه با صدای خفیف فقط آخ خ خ و
اوخ خ خ میکرد میگفت آروم آروم وحشییییییی من لخت ایستاده بودم و از فکر
اینکه شروین کیرشو توی کس ماها کرده حشری میشدم ولی کاری از دستم بر
نمیومد توی همون حین بودم که صدای ماشین شنیدم و فهمیدم شیوا اومده سریع
بطرف اتاقم برگشتم وقتی وارد اتاقم میشدم سایه شروین رو دیدم که پشت در
اتاقش یک مکثی کرد و در اتاق رو بست برگشتم توی تختم‎ ‎دراز کشیدم و فکر
اینکه آیا شروین فهمیده من اونجا بودم مشغولم کرد و پیش خودم فکر میکردم
حتما شروین عمدا در اتاقشو باز گذاشته نفهمیدم که کی خوابم برد روز بعد
که از خواب بیدار شدم شروین و ماها رفته بودن و شیوا توی هال نشسته بود و
تلویزیون نگاه میکرد رفتم آشپزخونه چایی ریختم و رفتم پیش شیوا نشستم و
از پارتی دیشبش پرسیدم شیوا هم یک مقدار تعریف کرد و بعد گفت: مامان دیشب
ماها اینجا بود؟/؟ من: آره شب اینجا بود ولی صبح مثل اینکه زودتر
رفتن.شیوا: آره من خواب آلود بودم که صداشون رو شنیدم دارن میرن مامان
دیشب که چیز هیولایی ندیدی؟/؟من:(خنده) شیوا یک چیز جالبتر اتفاق
افتاد.شیوا: چی مامان بگو؟/؟ من: دیشب کمرم درد میکرد رفتم وان رو آب گرم
ریختم دراز کشیده بودم که شروین سر زده اومد داخل تا دوش بگیره منو که
دید رنگش مثل گچ سفید شد.شیوا: خوب؟/؟ من: میخواست بره بیرون گفتم اشکالی
نداره دوش بگیر نگاهت نمیکنم.شیوا: مامان لخت بود؟/؟ من: آره دیگه.شیوا:
بعدش چی شد؟/؟ من: هیچی وقتی فهمید کمرم درد میکنه گفت میخوای ماساژ بدم
منم گفتم باشه نشستم لبه وان شروین هم کمرمو ماساژ داد کارش که تموم شد
اومدم از حموم بیام بیرون دیدم کیرش شقه شقه.شیوا: مامان تو هم لخت
بودی؟/؟ من: خوب آره دیگه.شیوا :خوب خودتو کنترل کردی.من: خوب چیکار
میکردم اون پسرم بود؟/؟شیوا: ای بابا از کی تا حالا پسرت شده یعنی من
دخترت نبودم پیش من سکس کردی؟/؟ من: بی شعور منکه با تو سکس
نکردم؟/؟شیوا: من اگه جای تو بودم نمیتونستم خودمو کنترل کنم.من: معلومه
تو بی حیایی.شیوا: مامان واقعا کیرش بزرگه؟/؟ من: آره بیشرف فکر کنم 22
سانتی میشه و کلفت.شیوا: کوفتت بشه ایکاش منم میدیدم.من: حالا منکه دیدم
چی از دیشب خوابم نمیبره (خنده).شیوا: تو که باهاش الان راحتی و همدیگه
رو لخت دیدید.من : خوب که چی؟/؟ شیوا :هیچی مامان.من: چی میخواستی بگی؟/؟
شیوا: مامان واقعا دوست داشتی باهاش سکس داشته باشی ؟/؟ من:
شیواااااااااا.شیوا: مامان شاید فکر کنی من افکارم پوچ و پسته ولی واقعا
بین دوستهام شنیدم بعضیها با مادر و خواهرشون رابطه دارن.من: جدی از کی
شنیدی؟/؟ شیوا: دوستم نیکول رو دیدی؟/؟ من: آره اون دختر بلونده؟/؟ شیوا:
آره میگفت مامانش با برادرش شبها با هم میخوابن.من: خوب که چی خیلی ها با
پسرشون میخوابن اینکه نشد دلیل؟/؟ شیوا: نه مامان میگفت بارها دیده
مامانش لخت بوده که خوابیده.من: نمیدونم والا؟/؟شیوا: مامان یک چیز بگم
واقعا ناراحت نمیشی؟/؟ من: نه بگو.شیوا: بگو مرگ شیوا.من: مرگ شیوا.شیوا
مامان اگه واقعا موقعیت باشه با شروین سکس میکنی؟/؟ من: نمیدونم.شیوا:
ولی فکر میکنم تو بدت نمیاد.من: چرا اینطور فکر میکنی ؟/؟ شیوا: آخه تو
این اواخر پیش شروین بیش از حد سکسی میگردی.من: مگه قبلا نبودم؟/؟شیوا:
نه مثل حال.من: نه که تو خیلی پوشیده میگردی؟/؟ شیوا: خوب منم همینطور
ولی واقعا اشکالی داره اینجور روابط؟/؟ منکه نظرم اینه آدم با هر کی لذت
میبره باید حالش رو کنه عمر کوتاهه یکروز میرسه که پشیمون میشیم.من: آره
حرفت درسته ولی سکس با محارم جا افتاده و مورد قبول خیلیها نیست.شیوا:
مامان مثلا بین قبیله های آفریقایی که همه لخت میگردن و با هم سکس میکنن
و حتی بچه دارم میشن چی؟/؟ یعنی همشون گناه کارن و همشون میرن جهنم؟/؟
شیوا این رو گفت و رفت اتاقش لباس پوشید گفت میره خونه دوستش که با هم
برن سینما شایدم دیر بیاد من موندم و نشستم به حرفهایی که شیوا زده بود
فکر کردم حرفهایی که درمورد قبایل آفریقایی و سکس با محارم رو تجزیه و
تحلیل کردم و یک آن پشیمون شدم که همچین رابطه ای رو شروع کردم ولی
دوباره وقتی شروین و کیرشو مجسم میکردم به کاری که میکردم رازی میشدم ولی
از طرفی نمیخواستم پای شیوا هم به ماجرا باز بشه به نوعی حسودیم میشد
میخواستم شروین فقط مال من باشه ولی از طرفی وجود شیوا باعث میشد من بدون
ترس و راحت تر با شروین رابطه داشته باشم خیلی فکر کردم چیکار کنم ولی
عقلم بجایی نرسید یک مقدار خوابیدم بلند شدم و خودمو مشغول کارهای خونه
کردم شب شد و شروین اومد سلام علیک کرد گفت چقدر هوا گرمه رفت اتاقش و با
یک شلوارک برگشت پایین ولو شد روی مبل گفتم شروین بیا همبرگر درست کردم
بخور شروین هم اومد آشپزخونه و نشست مشغول خوردن شد نگاهی به شروین
انداختم و دوباره هوس با شروین بودن رو کردم پشتمو کردم و مشغول ظرف شستن
شدم و نقشه میکشیدم چیکار کنم؟/؟ ظرف شستنم تموم شد برگشتم و یکدفعه فکری
به سرم زد گفتم: چرا موهای بدنت رو نمیزنی؟/؟ شروین: یکبار ماها زد ولی
دوباره دراومده.من: با تیغ زده؟/؟ شروین: آره مامان.من: باید مومک کنی
طاقت درد داری برات کنم؟/؟شروین: خیلی درد داره؟/؟ من: نه زیاد دفعه اول
شاید یکم درد بگیره.شروین: باشه مامان اگه اینطوریه راحت میشم چون فقط یک
مقدار روی سینم و کمرم مو داره.من: شامت رو خوردی برو حموم من برم مومک
رو گرم کنم بیام.از آشپزخونه اومدم بیرون رفتم دستگاه مومک رو گذاشتم
حموم تا گرم شه رفتم اتاقم و پیش خودم فکر کردم چی بپوشم تا شروین رو
حشری کنم؟/؟ یک شورت مشکی نازک توری با یک سوتین بدن نما توری پوشیدم و
رفتم حموم شروین هنوز نیومده بود مومک رو چک کردم دیدم شروینم با یک شورت
نازک آبی رنگ که کلفتی کیرش کاملا معلوم بود اومد گفتم شروین جان برو روی
سنگ وان و روی شکم دراز بکش منم پشتمو کردم به شروین و کوووووون لختم رو
نمایش دادم برگشتم و کارم رو شروع کردم برخلاف اون چیزیکه فکر میکردم
شروین تحملش نسبت به درد مومک زیاد بود کمرشو که تموم کردم گفتم برگرد
سینتو مومک کنم شروین برگشت و روی کمر خوابید من شروع کردم سینشو مومک
انداختن عمدا هر بار خم میشدم و سینه هامو نمایش میدادم نگاهی هم به شورت
شروین میکردم که کیرررررش معلوم بود شقه و به روش نمیاورد کارم داشت تموم
میشد شروین گفت مامان خودت بدنتو مومک میندازی؟/؟ گفتم آره بعضی وقتها هم
شیوا اینکارو میکنه ولی ایندفعه باید برم آرایشگاه چون بعضی جاهام رو
نمیبینم و نمیتونم شروین گفت کجا؟/؟ گفتم دیگه اینکار زنونست گفت خوب من
نمیتونم اینکار رو کنم؟/؟ منم که از خدام بود ولی نمیخواستم سریع قبول
کنم گفتم آخه کار تو نیست سخته شروین گفت من الان که میکردی دیدم فکر
نکنم زیاد سخت باشه؟/؟ گفتم آخه اونجایی که مو هست باید تیغ بزنم گفت خوب
بهتر تیغ که آسونتره گفتم منظورم لای کونمه چون اولین بار بود این کلمه
رو پیش شروین گفته بودم خجالت کشیدم شروین به روی خودش نیاورد و گفت در
هر صورت میخوای برات میکنم گفتم حالا بزار کار تو رو تموم کنم بعد مشغول
بکارم شدم در حین کار پیش خودم فکر میکردم که حالا که فرصت مناسبه بزارم
اینکار رو کنه و از اینکه میبایست شورتم رو درمیاوردم و جلوی شروین
میخوابیدم شهوتی میشدم بلاخره تصمیم گرفتم اینکار رو کنم در نتیجه وقتی
کار شروین تموم شد گفتم پس بیا مال منو هم بکن و یک تیغ برداشتم دادم به
شروین منم شورتمو دراوردم و یک زانومو گذاشتم روی لبه وان پاهامو باز
کردم و کونمو دادم عقب سرمو برگردوندم دیدم شروین کونمو نگاه میکنه گفتم
چیه خجالت میکشی؟/؟ گفت نه مامان و نزدیک شد گفتم اول یکم صابون بمال بعد
تیغ بزن شروین صابون رو برداشت و با دستش شروع کرد لای کپل های کون و
کسمو صابونی کردن بعدش تیغ رو بدست گرفت و خیلی آروم به بدنم میکشید
انقدری حس خوب و جالبی داشتم که دوست داشتم فریاد بزنم و از اینکه شروین
هم کم کم روش با من باز شده بود خوشحال بودم و میتونستم دیگه خیلی راحت
هر چیزیکه میخواستم رو باهاش درمیون بذارم پس بهش گفتم شروین تو هم دوست
داری زن اینجاش پشم داشته باشه؟/؟ شروین خندید گفت آره بدم نمیاد گفتم
مثل مال من؟/؟ من بالای کسم یک مقدار پشم داشتم گفت آره مامان بعدش شروین
گفت مامان اینورش تموم شد باید برگردی بقیه اش رو از اونور بزنم منم
برگشتم روی سکو نشستم و پاهامو باز کردم شروین تیغو برداشت دستشو گذاشت
روی رونم و با دست دیگش بغلهای کسمو تیغ انداخت من چشم از شورت و کیر شق
شده شروین که روبروی کسم ایستاده بود برنمیداشتم شروین گفت مامان تو هم
پشم دوست داری؟/؟ گفتم اگه دوست نداشتم که میزدم گفت نه منظورم مال
مردهاست؟/؟ گفتم خوب آره یک مقدارش خوبه ولی جنگلی دوست ندارم و اضافه
کردم مال تو چطوریه؟/؟ گفت مال من کمه یک آن از دهنم پرید گفتم میتونم
ببینم؟/؟ شروین یک نگاه به شورت و کیرش انداخت و گفت آخه گفتم چیه راست
شده خجالت میکشی؟/؟ گفت آره گفتم از من چرا؟/؟ منکه پیشت انقدر راحتم؟/؟
گفت آخه گفتم خجالت نکش درش بیار شروین تیغو گذاشت پایین و دستهاشو گذاشت
روی شورتش و کشید پایین باورم نمیشد یک کیر کلفت با سر بزرگ افتاد بیرون
من ناخوداگاه خندم گرفت نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم شروین گفت مامان چرا
میخندی؟/؟ گفتم آخه فکر نمیکردم انقدر بزرگ باشه گفت مگه بده؟/؟ گفتم نه
عزیزم کی گفته بده آرزوی هر زنیه همچین چیزی داشته باشه شروین کمی قرمز
شد من ادامه دادم این چه جوری اونجای ماها جا میشه؟/؟ شروین خندید من یکم
جلو اومدم شروین رو کشیدم طرفم طوریکه کیرش افتاد روی پاهام و بغلش کردم
گفتم پس بگو چرا دخترها انقدر ناز پسرمو میکشن و قربون صدقش رفتم شهوتی
شده بودم و نمیدونستم چیکار کنم توی همون حال که شروین رو بغل کرده بودم
دستمو بردم طرف رونهام و کیر شروین رو گرفتم و دوباره خندم گرفت کیرشو
گرفته بودم و هی میگفتم باورم نمیشه شروینم میخندید و از اینکه کیرش توی
دستم بود حال میکرد یکدفعه حس بدی از این حالت بهم دست داد کیرشو ول کردم
سرمو روی سینش گذاشتم با یک حالت لوس مانند گفتم عزیزم منو ببخش من نباید
اینکار رو میکردم چند مدت بود با هیچ مردی تماس نداشتم نتونستم خودمو
کنترل کنم شروین کمی مکث کرد گفت مامان ناراحت نشو میفهمم تو چرا دیگه با
کسی ارتباط نداری هنوز جون و خوش هیکلی خوب اذیت میشی؟/؟ منم چند تا دلیل
براش آوردم و گفتم نه دیگه حوصله ندارم شروین گفت پس چیکار میکنی؟/؟ با
خجالت فراوان گفتم همون کاری که همه میکنن گفت خود ارضایی؟/؟ گفتم آره
بعد احساس کردم حالم بده گفتم شروین جان میترسم یکبار شیوا بیاد بد میشه
من میرم بیرون بعدا اگه شد با هم حرف میزنیم و سریع دوش گرفتم و رفتم
اتاقم دو سه روز اعصابم بهم ریخته بود زود عصبانی میشدم و شبها با
آرامبخش میخوابیدم کاراهایی که کرده بودم عذابم میداد و از اینکه انقدر
به راحتی جلوی پسرم لخت شده بودم و کیرشو بدست گرفته بودم احساس پشیمونی
میکردم شروین هم زیاد پیش من آفتابی نمیشد و شبها دیر خونه میومد و سریع
میرفت اتاقش و میخوابید دوباره که شب میشد و دراز میکشیدم اون صحنه ها
جلوی چشمام رژه میرفتند و با تجسم کیر شروین دوباره حشری میشدم چند روزی
گذشت شیوا بمن گفت که تعطیلات آخر هفته با دوستهاش میخواد بره بیرون شهر
ویلای یکی از دوستهاش جمعه بعد از ظهر شد و شیوا رفت دوباره همون افکار
اومد سراغم جلوی تلویزیون نشسته بودم و غرق در افکارم بودم که شروین
نزدیکهای ساعت 11 اومد گفتم گرسنته میخوای غذا گرم کنم؟/؟ گفت نه بیرون
خوردم بعد ازم پرسید گفت مامان چرا یک مدته ناراحتی؟/؟ گفتم چیزی نیست
شروین گفت چرا یک چیزیت هست و رفت طبقه بالا منم تلویزیون رو خاموش کردم
رفتم طبقه بالا از کنار اتاق شروین گذشتم دیدم با یک شورت نشسته پشت
کامپیوتر قبلا که شروین رو با شورت میدیدم هیچ حسی نداشتم ولی بعد از این
جریانات خود بخود حشری میشدم رفتم اتاقم لباسهامو دراوردم و یک لباس خواب
کوتاه توری زرد رنگ پوشیدم در اتاقو باز کردم گفتم شروین جان میای پیشم
میخوام باهات حرف بزنم؟/؟ شروین هم گفت چشم الان میام من دراز کشیدم که
دیدم شروین اومد گفت چیه؟/؟ گفتم بیا پیشم دراز بکش شروینم دراز کشید
گفتم: شروین جان من از بابت اونروز خیلی ناراحتم نباید اون کار رو میکردم
شروین: اه مامان واسه این ناراحتی آخه کاری نکردی.من: چرا من نباید پیشت
لخت میشدم تو هم جونی حس داری تحریک میشی اونروز تحریک نشدی؟/؟
شروین:(خنده) مامان خوب چرا.من: دیدی بعد از اینکه تحریک شدی چیکار
کردی؟/؟ شروین:( خنده) مامان همون کاریکه گفتی وقتی همه تحریک میشن
میکنن.من: خود ارضایی کردی ؟؟/؟؟ شروین: خوب آره دیگه.من: حالا دیدی من
چرا ناراحتم چون باعث میشم تو واسه من.... شروین: مامان خواهش میکنم
ناراحت نباش.من: ااااااای شیطون پس تو واسه مامانت جلق میزنی.شروین سرشو
انداخت پایین خجالت میکشید.من: خجالت نکش بگو چرا؟/؟ شروین: مامان شاید
باور نکنی من خیلی وقته اینکارو میکنم.من: چراااااا مگه دوست دختر نداری
باهاش سکس نمیکنی؟/؟شروین: چرا ولی من خیلی شهوتی میشم.من: یعنی من انقدر
سکسی هستم؟/؟ شروین: خیلیییییییی.من: شروین امیدوارم کردی فکر میکردم
دیگه پیر شدم.شروین: نه مامان.من: حالا بیشتر چه چیز من تو رو شهوتی
میکنه؟/؟شروین: باور میکنی بگم شورتهایی که میپوشی؟/؟ من: قربون این پسر
سکسیم برم شروین جان منم خیلی شهوتی هستم و بعضی وقتها نمیتونم خودمو
کنترل کنم و خود ارضایی میکنم.شروین: با چی؟/؟ من: از ماهواره کانال سکسی
نگاه میکنم و با دیلدو (کیر مصنوعی) خود ارضایی میکنم.شروین: میشه
ببینم؟/؟ من خم شدم از کشوی بغلم یک دیلدوی 15 سانتی رو برداشتم و دادم
به شروین شروین خندید گفت مامان این کوچیک نیست؟/؟ گفتم چرا در مقابل مال
تو خیلی کوچیکه شروین: یعنی مامان تو تا حالا مثل مال منو ندیده بودی؟/؟
من: از16سالگی که دوست پسر داشتم تا حالا بجز توی فیلمها ندیده بودم
شروین: ماها هم همین رو میگه.من: اون بیچاره که فکر میکنم خیلی تنگ باشه
عذاب میکشه؟/؟ شروین: آره مامان همیشه میگه درد میکشم.ملافه رو از روم
کشیدم و لباس خوابم رو دادم بالا و شورت توری زرد رنگم رو نشون دادم
گفتم: حالا این شورتم قشنگه؟/؟ شروین: خیلییییی من: زیر شرتم چی اونم
قشنگه؟/؟ شروین انگشتشو گذاشت روی لبه شورتم و کنار زد گفت حرف نداره من:
دوست داشتی چیکار کنی؟/؟ شروین: خوب خوب دوست داشتم گازش بگیرم.من: اگه
قول بدی زیاده روی نکنی میزارم گازش بگیری شروین دهنشو باز کرد و گذاشت
روی کسم و مثل یک لقمه بلعید من بدنم بشدت لرزید و چنگ انداختم ملافه رو
گرفتم و یک آه ه ه کشیدم شروین هنوز دهنش روی کسم بود گفتم نهههه شروین
نمیتونم نکنننننن شروین بلند شد گفت چی شد مامان؟/؟ گفتم عزیزم نمیتونم
خودمو راضی کنم شروین گفت هر چی تو بخوای من یکم ساکت شدم گفتم میخوای
برات بمالم راحت شی؟/؟ شروین گفت اگه دوست داری باشه گفتم شورتت رو
دربیار شروین شورتشو دراورد و اومد کنارم روی زانوهاش نشست من کیرشو نگاه
کردم گفتم میذاری منم گازش بگیرم؟/؟ شروین گفت مامان فقط آروم منم کیرشو
گرفتم دستم و دهنمو بردم جلو و تا جاییکه جا شد کردم توی دهنم و یک گاز
کوچیک زدم و کیرشو دراوردم گفتم لامصب جا نمیشه و خندیدم با دستم شروع
بمالیدن کردم گفت مامان لخت نمیشی؟/؟ گفتم دوست داری لخت شم؟/؟ گفت آره
مامان منم شورتمو دراوردم و بند لباس خوابمو دادم پایین و سینه هامو
انداختم بیرون شروین دستشو گذاشت روی سینه هام و آروم شروع به مالیدن کرد
منم کیرشو میمالیدم و شروین سینه شکم و کم کم کسمو مالید بعد شروین دیلدو
رو گرفت دستش و کشید روی کسم من دیگه مقاومتی نکردم و میذاشتم هر کاری
میخواد کنه شروین اروم اروم دیلدو رو میکرد توی کسم و منم کیرشو میمالیدم
دیگه شهوتی شده بودم و با صدای اروم نفس نفس میزدم و ا ه ه ه میکردم و
کیر شروین رو محکمتر میمالیدم شورتمو گرفتم دستم و گذاشتم روی کیرش شروین
هم چشمهاشو بسته بود و اه ه ه میکشید یک آن احساس کردم دارم ارضا میشم
دیلدو رو از دست شروین گرفتم تند تند کردم توی کسم و با یک صدای بلند
آخخخخخخخخ گفتم و ارضا شدم شروین شورتمو میکشید به کیرش و جلق میزد من
سینه هامو توی دستهام گرفته بودم و میمالیدم شروین جلق زدنش رو سریعتر
کرد و یکدفعه آبش رو با شدت ریخت روی سینه هام من کیرشو گرفتم و تا آخرین
قطرشو خالی کردم هر دو افتادیم روی تخت من برگشتم رفتم روی شروین خوابیدم
و برای اولین بار لبهامو گذاشتم روی لبهاش و تا جاییکه میتونستم ازش لب
گرفتم اونشب تا دیر وقت توی بغل هم از علایق سکسیمون و حتی از کس و کون
شیوا هم حرف زدیم من سر بسته جریانمو با شیوا به شروین گفتم روز بعدش تا
بعد از ظهر منو شروین توی خونه با یک شورت میگشتیم با هم استخر رفتیم کلی
شوخی کردیم چون من خونه یکی از دوستهام دعوت داشتم لباس پوشیدم و رفتم شب
ساعت 1.5 بود که برگشتم شروین خواب بود و چون منم شب قبل تقریبا تا صبح
بیدار بودم زود خوابیدم روز بعد شروین صبح زود با دوستهاش رفته بودن
دوچرخه سواری منم به کارهای خونه رسیدم و منتظر موندم تا شب شروین بیاد
شروین ساعت 9.5 برگشت شام خورد دوش گرفت و طبق معمول با یک شورت اومد
اتاقم و بغلم دراز کشید و شروع کرد خودشو بمن مالیدن و به اصطلاح خودشو
لوس کردن یک نگاه به شورت و کیر شق شدش انداختم و بغلش کردم گفتم عزیزم
بازم دوست داری با مامانت شیطونی کنی و لبمو گذاشتم روی لبش شروین لبهامو
لیس میزد و منم خودمو توی بغلش ولو کرده بودم گفتم: دوست داری با مامانت
چیکار کنی؟/؟ شروین: دوست دارم همه جاتو لیس بزنم.من: آره ه ه دیگه چی
دوست داری؟/؟ شروین: هر چی تو دوست داشته باشی.من: اگه گفتی چی دوست
دارم؟/؟ شروین: چی؟/؟ من: دوست دارم ساعتها با کیرت بازی کنم به همه بدنم
بمالم.شروین: یک چیز بپرسم راستشو میگی؟/؟ من: آره عزیزم شروین: مامان تا
حالا دوست پسرهایی که داشتی بهشون از پشتم دادی؟/؟ من: خوب خوب چند باری
آره دادم.شروین: پس کلی حال کردن ؟/؟ من: خوب کی بدش میاد شیطون دوست
داری مامانتو ازپشت بکنی؟/؟ شروین: کی بدش میاد و خندید.من: بگو میخوای
با این کیرت کونمو پاره کنی نهههه شروین: یعنی انقدر تنگه؟/؟ من: اینو
دیگه خودت باید تشخیص بدی ولی اول کس مامانتو باید بکنی حالا دراز بکش
حرفم نزن شروین روی کمر خوابید منم ایستادم روی تخت پامو گذاشتم روی کیرش
و مالیدم با یک دستم کسمو انگشت میکردم کیر شروین کم کم شق شد و با دستش
کیرشو به پاهام میمالید رفتم بالای سرش ایستادم و پامو گذاشتم روی دهنش
شروین با یک مهارت خاص انگشتها و ساق پامو لیسید نشستم سینه هامو گذاشتم
روی کیرش و مالیدم بعدش کیرشو به شکمم گردنم به رونهام میمالیدم و لذت
میبردم بعد بلند شدم یک پامو گذاشتم روی لبه تخت و کونم رو دادم عقب گفتم
بلیس شروین چهار زانو نشست و دهنشو گذاشت روی سوراخ کونم و همزمان کون و
کوسمو لیسید بعدش بلند شد منو برگردوند سینه هام رو با دو تا دستش گرفت و
با لبو زبونش افتاد بجونشون من توی اوج لذت بودم و با دستم کیر سفت و شق
شروین رو به کسم میمالیدم با اینکه توی عمرم خیلی سکس داشتم ولی تا حالا
همچین لذتی رو تجربه نکرده بودم هر بار شروین زبونشو به سینه هام میزد
بدنم میلرزید دوست داشتم داد بزنم تا همه بفهمن دارم کوس و کون میدم
شروین دوباره نشست روی تخت از کسم شروع به لیسیدن کرد پاهامو لیسید با
زبونش لای کسمو لیسید لرزه به بدنم افتاد با صدای شهوتی گفتم آ ه ه ه
عزیزمممم قربونت برم مردمممممم بعد بلند شدم و کیرشو گرفتم دستم محکم
فشار دادم شروین هم بلند بلند نفس میکشید لبمو بردم جلو و کشیدم به نوک
کیرش شروین هم لرزید گفت مامان جووووووون بعدش کیرشو اروم کردم توی دهنم
تا نصفه بیشتر نمیرفت کیرشو دراوردم گفتم بیشرف تا حالا چرا اینو قایم
کرده بودی؟/؟ چرا نمیدادیش بمن؟/؟ شروین نفس نفس زنان گفت مال خودت فقط
مال خودته منم ساک زدنم رو سریعتر کردم دوباره بلند شدم و با دهن خیسم که
با ترشحات کیر شروین مخلوط شده بود لبهای شروین رو بوسیدم دستشو گرفتم
خوابوندمش روی زمین و با کسم اروم نشستم روی کیرش شروین چشمهاشو بست یک
فشار دادم و بهترین لحظه عمرمو تجربه کردم حالا کیر پسرم توی کسم بود
نصفش که رفت از روی شهوت یک جیغ کشیدم و دیگه دست خودم نبود که کنترل کنم
روی کیرش بالا پایین میکردم و مثل جنده های فیلمهای سکسی آخ خ خ و اوخ خ
خ میکردم بلند بلند میگفتم جووووووون کسم م م م م بگا ا ا ا ا میخوا م م
م جوووووون و محکمتر با کسم به کیرش فشار میاوردم شروین با دستش زد به
سینم برگردوندم و مثل وحشی ها کیرشو کرد توی کسم پاهامو قفل کردم دور
کمرش و شروین محکم تلمبه میزد و میگفت جوووووون و سینه هامو میلیسید
بیشتر شهوتی شدم و صدای آخ خ خ و اوخم رو بیشتر کردم شروین پس از دو سه
بار تلمبه زدن کیرشو درمیاورد و با فشار میکرد توی کسم منم داد میزدم فقط
میگفتم بکننننننن بکنننننن مردمممممم گاییدی منو بکننننن کیررررررتو در
نیارررررر بکننننن در نیاررررر آبت رو بریز توششششش بریز توشششش و یک آن
آه ه ه بلندی کشیدم و صدام قطع شد ارضا شده بودم ناخودآگاه و از لذتی که
هیچوقت توی عمرم نچشیده بودم چشمهام پر از اشک شد شروین تلمبه هاشو بیشتر
کرد و احساس کردم کسم گرم و خیس شد شروین یک آهی کشید و افتاد روی من
کیرش هنوز توی کسم بود و آخرین قطره های آبش رو خالی میکرد پس از چند
دقیقه توی همون حالت موندن از روم کنار رفت و افتاد روی تخت چشمهاشو بست
منم انگشتمو کردم توی کسم و آب کیر شروین رو درمیاوردم و به لبها و سینه
هام میکشیدم بعد شورتمو برداشتم و کسمو تمیز کردم ملافه رو کشیدم روی
جفتمون من و شروین خوابیدم نمیدنم ساعت چند بود چشمهامو باز کردم و نگاه
به اطرافم کردم صبح شده بود چشمم افتاد به در اتاقم دیدم بسته است؟/؟ تا
جاییکه یادم میومد دیشب در باز بود؟/؟ لرزه به بدنم افتاد یکدفعه یاد
شیوا افتادم آره شیواااااااا حتما برگشته بود بلند شدم ملافه رو پیچیدم
دورم از اتاق رفتم بیرون و در اتاق شیوا رو باز کردم دیدم شیوا خوابیده
پس حتما شیوا یا دیشب نصفه شب یا صبح زود برگشته و ما رو توی بغل هم دیده
و در رو بسته خوابیده؟/؟ یک لحظه دنیا دور سرم چرخید بخودم لعنت فرستادم
اومدم برگردم شیوا چشمهاشو باز کرد منو صدا زد مامان.من: شیوا کی
برگشتی؟/؟شیوا: ساعت 4 بود.من: چرا من نفهمیدم؟/؟ شیوا: خندید گفت خوب
خواب بودی.من: شیواااااا.شیوا: مامان به آرزوت رسیدی؟/؟ من: شیوا من همه
چیز رو خراب کردم.شیوا: نه مامان ناراحت نباش.من بغضم گرفت رفتم روی تخت
شیوا نشستم سرمو گذاشتم توی سینش و گریه کردم.شیوا: مامان بخدا ناراحت
نباش من ناراحت نیستم خودم بهت گفتم راحت باش هر کاری میخوای کن.من: شیوا
من نباید اینکارو میکردم.شیوا: بیا ببوسمت ناراحت نباش منم بودم اینکار
رو میکردم.من: شیوا واقعا از من نفرت نداری؟/؟ شیوا: نه مامان گلم اصلا
ناراحت هم نیستم حالا راستشو بگو چطور بود؟/؟ من: شیوا چی بگم بهترین سکس
عمرم بود.شیوا: پس خوب میکرد بیشرف ؟/؟ من: نمیتونم وصفش کنم واقعا
بهترین سکس عمرم بود.شیوا: پس کلاه رفت سرم نبودم منم میخوام.من: شیوا
خودتو لوس نکن.شیوا: جدی میگم مامان منم میخواااااااام.من: آخه چطوری
میخوای اینکار رو کنی؟/؟ شیوا: تو میری الان پیشش بیدارش میکنی شهوتیش
میکنی یک جوری میفهمونی بهش من جریانو میدونم منم سر زده میام من: نه
شیوا تو رو خدا نهههههه.شیوا: پس میخوای من برم سر وقتش؟/؟ من: نه نه
بزار خودم میرم.برگشتم اتاقم و رفتم بغل شروین که تازه بیدار شده بود گفت
کجا بودی؟/؟ گفتم رفته بودم پیش شیوا گفت کی اومده لخت رفتی ما رو
دیده؟/؟ خندیدم گفتم همه چیز رو میدونه شروین همه چی؟/؟ مامان من چطوری
الان به روش نگاه کنم؟/؟ گفتم لازم نیست اون پر رو تر از این حرفهاست گفت
یعنی چیییییی؟/؟ گفتم یعنی الان باید شیوا رو جرررررر بدی شروین دهنش باز
مونده بود من سرمو خم کردم و کیرشو گذاشتم توی دهنم شروین گفت مامان
نهههه زشته گفتم بدت میاد؟/؟ گفت نه ولی خجالت میکشم گفتم شیوا باید
خجالت بکشه توی همون لحظه شیوا لخت مادر زاد وارد اتاق شد و با کمال پر
رویی گفت دو روز نبودم سرم کلاه رفت و بلند خندید شروین نگاه نمیکرد شیوا
اومد روی تخت من کیر شروین رو ول کردم و شیوا سینه هاشو با دست گرفت گفت
کوس خول یعنی اینها رو نمیخوری؟/؟ شروین گفت برو گمشو شیوا گفت
کجاااااااا؟/؟ شروین گفت جهنم شیوا چنگ انداخت کیر شروین رو گرفت گفت خفش
کنم و محکم فشارش داد بعد مثل جنده ها و انگار نه انگار که بار اولشه کیر
شروین رو کرد توی دهنش من واقعا گیج شده بودم لخت نشستم نگاه میکردم شیوا
با حرص و ولع کیرشو ساک میزد شروین هم چشمهاشو بسته بود و هیچ حرکتی
نمیکرد پس از چند دقیقه شروین بلند شد شیوا رو محکم بلند کرد به کمر
خوابوند و با دهنش افتاد به جون کسش شیوا فقط داد میزد شروین محکم پاهاشو
گرفته بود و کسشو میلیسید بعد بلند شد و پاهای شیوا رو باز کرد و کیرشو
محکم کرد توی کسش دیگه شیوا تا جاییکه میتونست داد میزد و شروین هم که
انگار دشمنش رو میکنه میگفت خوبه حالا بازم بهم میگی کوس خول بزار حالا
وقتی گذاشتم توی کونت میفهمی و محکمتر شیوا رو میکرد بعدش خواست شیوا رو
برگردونه و کونشو بکنه که شیوا التماس میکرد نهههههه کلفته کونم تنگه
نکنننننن منم که با دیدن اون صحنه ها شهوتی شده بودم دست شروین رو گرفتم
و با اشاره بهش فهموندم منو بکن و کونمو قمبل کردم طرفش شروین مقداری
کونمو انگشت کرد و سر کیرشو گذاشت روی سوراخم و فشار داد دفعه اول توش
نرفت کمرمو داد پایین تر و دوباره فشار داد سرش که توش رفت من تموم بدنم
لرزید جیغ کشیدم شروین هم یک فشار دیگه داد و نصف کیرش رفت توی کونم
شروین تلمبه میزد و من جیغ و شیوا هم کسشو میمالید فقط درد میکشیدم شروین
تلمبه هاشو بیشتر کرد و کیرشو دراورد و دوباره کرد توی کس شیوا و 7-8 بار
که محکم تلمبه زد کیرشو دراورد بلند آه ه ه کشید و آبشو روی کس شیوا خالی
کرد هر سه بدون اینکه حرفی بزنیم تا یک ساعت دراز کشیدیم و بعد بلند شدیم
شروین به اتاقش و شیوا هم با من حمام اومد تا چندین روز منو شیوا با
شروین کمتر حرف میزدیم و شروین هم کمتر خونه آفتابی میشد بعد از اون
دوباره سکس شروع شد روزهایی میشد که دو مرتبه سکس داشتیم و بعضی روزها
شروین فقط شیوا رو میکرد و یا فقط منو بعدها منو شروین کارهای دیگه ای
کردیم که میتونم به ماجرای کردن سوزی توسط شروین اشاره کنم بعد از مدتی
یکی از دوستهای خانمم منو به مهمونیش که بمناسبت کریسمس بود دعوت کرد
اونشب از شروین خواستم با من بیاد چون اکثرا زوج بودن یا زنهایی بودند که
با دوست پسرشون میومدن اونشب من یک لباس کوتاه پوشیدم و با شروین رفتیم
اوایل مجلس مشروب خوردیم یک مقدار رقصیدیم و از اونجا که سوزی هم مجرد
بود چند بار با شروین رقصید سرمون گرم بود که شروین گفت مامان سوزی چقدر
کونش قشنگه گفتم میخوای بکنیش؟/؟ شروین گفت بدم نمیاد منم چون با سوزی سر
اینجور مسائل تعارف نداشتم وقتی اومد بغلم نشست گفتم سوزی پسرم میگه چقدر
کونت قشنگه شروین فکر نمیکرد بگم گفت مامان چی میگی؟/؟ سوزی هم که مست
بود گفت شروین هم سکسیه و برگشت به شروین گفت از کجا میدونستی کونم
میخواره؟/؟ شروین که خجالت میکشید فقط خندید سوزی هم که واقعا حشری بود
گفت یکجا پیدا کن حال کنیم بعد گفت پاشید بریم گفتم کجاااااا؟/؟ گفت یکجا
پیدا میشه دیگه و ما رو دنبال خودش برد رفتیم پشت خونه که یک حیاط کوچیک
به عرض 3 متر وجود داشت سوزی بمن گفت تو جلوی در وایستا اگه کسی اومد خبر
کن و خودش و شروین چند متری جلوتر رفتن منم سیگار روشن کردم یک چشمم به
در و یک چشمم به شروین و سوزی بود سوزی دامنشو داد بالا گفت این واسه
کردن خوبه و برگشت زیپ شروین رو کشید پایین با دیدن کیر شروین یک آهی
کشید و کیرشو کرد توی دهنش و ساک زد بعدش دستهاشو گذاشت روی دیوار و
کونشو داد عقب و به شروین گفت بکننننننن شروینم کیرشو گذاشت روی سوراخ
کونش و فشار داد سوزی که نمیخواست صداشو کسی بشنوه به زور خودشو کنترل
میکرد و اروم اخ خ خ میگفت شروین هم تا جاییکه میتونست کون سوزی رو با بی
رحمی میکرد تا اینکه آبشو توی کونش خالی کرد لباسهاشون رو مرتب کردن و
اومدن طرف من سوزی گفت مینو همچین کیری دم دست داشتی از من سراغ کیر
میگرفتی؟/؟ من از این جملش پیش شروین خیلی خجالت کشیدم و بعدا ماجرای دنی
رو برای شروین تعریف کردم الان که این ماجرا رو نوشتم از اونشب 6 ماه
میگذره شیوا با یک پسر در واقع نامزد شده و با هم زندگی میکنن منو شروین
هم با هم زندگی میکنیم این اواخر رابطه سکسی ما کمتر شده و من با یک
آقایی همسن خودم دوست شدم شایدم ازدواج کنم شروین هم با ماها دوستیش رو
ادامه میده ولی باز هر از چند گاهی منو شروین با هم سکس داریم و هنوزم از
همدیگه لذت میبریم چون من دیگه به نوعی معتاد کون دادن شدم و از
اونجاییکه شروین خیلی دیر ارضا میشه لذت میبرم.پایان

دخترم دوستت دارم قسمت اول

از زن دومم هم شانس نياوردم.هميشه برای اينکه بخوایم با هم سکس کنیم بايد
از یک هفته قبل پدر خودمو درمياوردم بايد همشيه اونی ميشدم که اون
میخواست تازه اون شبی هم که مثلا قرار بود با هم سکس داشته باشيم به
بهونه های مختلف انقدر دير میرفتيم توی تخت خواب که از خستگی خوابم ميبرد
ديگه نمیدونستم چيکار کنم ؟/؟ هيچ راهی برام نمونده بود دختر 17سالش رو
هم قبول کردم چون فکر ميکردم اگه با هم باشيم انقدر بهمون خوش ميگذره که
حاضر بودم برای رسيدن بهش هر کاری کنم توی اين يکسالی که باهم هستیم
بارها و بارها آرزوی يک سکس درست و حسابی رو داشتم اصلا يک سراب شده بود
برام منکه هم پول داشتم هم قيافمم حداقل کج و کوله نبود پس آخه چرا بايد
اينجوری باشه ؟؟/؟؟ روزها ميگذشتن تا اينکه يکبار يکی از فاميلهاشون فوت
کرد اونم مجبور شد برای مراسم بره اونجا و چند روزی اونجا باشه منکه برای
کارم نمیتونستم برم و دخترشم چون مدرسه داشت موند خونه و اون خودش تنهايی
رفت روز اولی که منو دخترم با هم بوديم خيلی معمولی گذشت صبح روز بعد طبق
معمول بلند شدم رفتم سر کار دو ساعتی بود که توی اتاقم نشسته بودم ولی
انقدر فکر و خيال توی سرم بود که داشتم ديوونه ميشدم فقط فکر و فقط فکر و
فقط فکر مدت کوتاهی که گذشت اون سر درد لعنتی دوباره اومد سراغم سالها
بود که اين سر درد منو عذاب ميداد ايندفعه انقدر زياد شد که ديگه نتونستم
سر کار بمونم سريع يک مرخصی نوشتم گذاشتم روی ميزم و اومدم بيرون سوار
ماشين شدم تا برم خونه سرم داشت منفجر ميشد نميدونم تا خونه رو چه جوری
رانندگی کردم وقتی رسيدم خونه ماشينو همون جلوی در گذاشتم رفتم داخل تا
در رو باز کردم يکدفعه دخترمو ديدم که خونست اونم تا منو ديد گفت: بابا
حالم خيلی بد بود نرفتم مدرسه خيلی عصبانی شدم سرش داد کشيدم: تو با
مامانت نرفتی اينجا موندی که مثلا بری مدرسه هاااااااااا يکدونه محکم زدم
توی گوشش قبل از اينکه من چيزی بگم سرشو آورد بالا گفت: به مامان ميگم
منو زدی منم تا اينو گفت نميدونم چه جوری کمربندم رو دراوردمو افتادم به
جونش انقدر زدمش که ديگه دست خودم هم درد گرفت همونجوری ولش کردم کتم رو
برداشتم از خونه اومدم بيرون سوار ماشين شدم و صدای ضبط رو تا آخر بلند
کردم بعد از چند دقيقه ماشينو روشن کردمو حرکت کردم نمدونستم کجا بايد
برم ؟/؟ يک ذره که گذشت تازه فهميدم چيکار کردم آخه اون دختر ۱7 ساله چه
گناهی کرده بود ؟؟/؟؟ اعصابم خيلی خورد شد اصلا نميدونستم چيکار کنم
انقدر از کارم عذاب وجدان گرفتم که حتی نتونستم به رانندگيم ادامه بدم
يکدفعه بخودم اومدم ديدم چيکار کردم واااااااایییییی يکم فکر کردم تصميم
گرفتم برگردم خونه همونجا دور زدم و برگشتم سمت خونه تا خونه برسم همش
توی اين فکر بودم چه جوری از دلش دربيارم ؟/؟ ماشينو پارک کردم از ماشين
پياده شدم جلوی در که رسيدم چند تا نفس عميق کشيدم تصميم گرفتم آروم برم
توی خونه که غافلگيرش کنم يکجوری از دلش دربيارم در خونه رو آروم باز
کردم يکم اينور و اونورو نگاه کردم ديدم نيست ؟/؟ هر چی بازم نگاه کردم
ديدم اصلا پيداش نيست ؟؟/؟؟ وقتی مطمئن شدم پايين نيست فهميدم که پس حتما
توی اتاق خودشه آروم از پله ها رفتم بالا رسيدم به اتاقش در اتاقش يکم
باز بود اول خواستم از همونجا صداش کنم ولی بعد تصميم گرفتم ببينم کجای
اتاقشه ؟/؟ تا جايیکه ميتونستم توی اتاقش رو ديدم ولی نبود ؟/؟ لای در رو
يکم باز کردم تا بتونم همه جای اتاقو ببينم ديدم نيست ؟/؟ با دقت بیشتر
نگاه کردم ديدم کمد بزرگی که گوشه اتاقشه درش بازه ؟/؟ دولا شدم که از
پايين در کمد ديدم پشت در کمد ايساده داشت لباسهاش رو عوض ميکرد از اون
پايين فقط جورابهای سفيدش معلوم بود تا زانوهاش که لخت بود بلند شدم
ايسادم بازم خواستم از همونجا صداش کنم ولی تا اومدم دهنمو باز کنم ديدم
تی شرتی رو که پوشيده بود دراورد انداخت بالای در کمد يک تی شرت سفيد بود
توی اون لحظه يکجوری شدم انگار بوی بدن لختش از توی تی شرتش به دماغم
ميخورد دهنم قفل شده بود هيچ تصميمی نمیتونستم بگيرم توی همين فکرها بودم
که ديدم دولا شد تا از روی زمين چيزی برداره ؟/؟ وووااااااییییییییی
باورم نميشه چی دارم ميبينم ؟/؟ از دو وجب بالای کمرش تا زير زانوهاش که
از کنار در کمد زده بيرون رو ديدم اووووووووف چه هيکل خوشگلی داره فقط يک
شورت مشکی پاش بود چون دولا شده بود همش رفته بود لای کووووونش و قشنگ
ميشد بدنشو لخت ديد بيشتر از چند ثانيه طول نکشيد بلند شد ايستاد منم
دهنم همينجور باز مونده بود سريع دولا شدم که از زير در کمد بتونم پاهاشو
دوباره ببينم هنوز کامل خم نشده بودم که يکدفعه يک صدايی از توی کمد اومد
منو ترسوند و سريع بلند شدم ايستادم ؟/؟ صدا از پشت در کمد ميومد خيلی
آروم خودمو به ديوار کنار در چسبوندم که اگه سرشو از پشت در کمد آورد
بيرون همون لحظه اول نتونه منو ببينه ديدم سوتینش رو دراورد و انداخت
بالای لبه در کمد من وقتی بالای در کمد تی شرت و سوتینشو ديدم و اون چند
ثانيه ای که بدنشو فقط با يک شورت تونستم ببينم داشتم ديوونه ميشدم تجسم
اينکه الان اون پشت لخت ايستاده و سينهاش چون سوتین نبسته آويزون شده و
داره ميلرزه و اون باسن گوشت آلود سفيدی که با کف دست يکدونه بهش بزنم تا
30 ثانيه فقط ميلرزه داشت حالت جنون بهم ميداد يکم ايستادم ببينم چيکار
ميکنه ؟؟/؟؟ وقتی ديدم ديگه خبری از بدن لختش نيست به فکر افتادم اگه
الان لباسهاشو بپوشه من ديگه نميتونم چيزی ببينم ؟/؟ برای همين سريع
تصميم گرفتم تا لخته به يک بهونه ای برم پيشش سریع در اتاق رو مخصوصا باز
و بسته کردم مثلا من الان اومدم توی اتاق تا صدای در رو شنيد با صدای
بلند گفت: بابایی نيای تووووووو من لختم هاااااااا اينو که گفت: ديگه من
وحشی تر شدم اين کلمه من لختم هاااااا منو کاملا ديوونه کرد قبل از اينکه
فرصت رو داشته باشه لباسهاشو بپوشه رفتم نزديک کمد و بهش گفتم: عزيزم من
واقعا ازت... هنوز حرفم تموم نشده بود که گفت: بابا شما نمی بينين من
لباس تنم نيست ؟/؟ ووواااااااییییییی اين کلمه ها همونهايی بود که من
آرزوی شنيدنش رو داشتم من لختم لباس تنم نيست ديگه داشت سرم گيج ميرفت
سريع گفتم: عزيزم من اومدم معذرت خواهی کنم ديد من ديگه خيلی به در کمد
دارم نزديک ميشم برای همين دستشو از پشت در کمد آورد بيرون که مثلا جلومو
بگيره تا جلوتر نرم منم تا دستشو ديدم مخصوصا خودمو کشيدم عقب که مجبور
شه دستشو بيشتر بياره بيرون و بدنشم با دستش بياد بيرون از پشت کمد و من
بتونم بدن لختشو ببينم همينطورم شد روشو کرده بود اونور و دستشو تا بالای
کتفش آورده بود بيرون چون روش اونور بود هواسش نبود من دارم بجای دستش به
قلمبگی زير سينش که از زير دستش زده بود بيرون نگاه ميکنم سرمو يکم خم
کردم تا رونهاش هم ببينم تا بالای رونهاشو تونستم ببينم ولی اين کافی
نبود زود دستشو گرفتم گفتم: من به اينجا هم زدم وااااای من خودمو نميبخشم
؟//؟ با يک دست بازوی نرم و لختشو گرفتم و با اون دستم از مچ دستش تا
بالای بازوش رو دستمالی کردم دخترم ديد من فقط يک قدم با پشت در کمد
فاصله دارم ناخودآگاه اون يکی دستشم آورد بيرون که مثلا منو هول بده عقب
که يکدفعه ديد لخت لخت جلوم ايستاده و داره منو هول ميده عقب تا ديد من
فقط دارم سینه هاشو که هنوز داشت ميلرزيد و پاهای لختشو نگاه ميکنم و با
دستهام بازوشو گرفتم خودش ساکت شد همونجوری داشت منو نگاه ميکرد که چه
جوری دارم رونهاشو برانداز ميکنم...ادامه دارد

ستاره و سیامک

این داستان قدیمیه اونشب طرفهای ساعت 8 بود که سيامک برام اس ام اس داد و
نوشته بود از فردا تا دو روز خونشون خاليه و ازم خواسته بود برنامه ها رو
جور کنم که فردا صبح اونجا باشم.اتفاقا فردا قرار بود مامانم از صبح بره
خونه خالم چون دو روز ديگه يک مهمونی داشتن و مامانم قرار بود بره کمکش و
شبم بمونه منم قرار بود برم اما چون فکر ميکردم من ميتونم به سيامک بگم
که اون بياد خونه ما واسه همين بهونه کلاس زبان رو آوردم و عصر هم کلاس
رانندگی.برای سيامک اس ام اس دادم که صبح تا قبل از 9 اونجام خونه سيامک
بما نزديک بود تقريبا ده دقيقه پياده روی نزديک کلاس زبان صبح مامانم
بيدارم کرد و گفت زودتر آماده بشم که منو برسونه کلاس منم ديدم اگه بهونه
بيارم ممکنه شک کنه زود آماده شدم اما نشد اونجوریکه ميخواستم بخودم برسم
مامان منو سر خيابون پياده کرد و ايستاد تا من وارد ساختمون شدم از شانس
خوبم کسی توی حياط نبود زود برگشتم بيرون رو چک کردم و مامانم رفته بود
نفس راحتی کشيدم و تا خواستم برم دوستم مريم رو ديدم.- کجا؟ چرا هولی؟
کسی دنبالت کرده؟- سلام.. نه بابا. با سيامک قرار دارم. مامان رسوندم، من
برم تا کسی من رو نديده. به معلم بگو ستاره مريض بود گواهی ميارم - باشه
شانس داری ديگه دوست پسر دکتر داشتن اين مزيتها رو هم داره خوش بگذره.زود
اومدم بيرون کليد خونه سيامک رو داشتم وقتی رسيدم در خونه رو باز کردم
رفتم تو و خيالم راحت شد يخورده که بخودم اومدم دست کردم از توی کيفم رژ
لب رو درآوردم و کمی به لبهام رژ زدم رفتم سمت در ورودی کليد انداختم
رفتم داخل.- سيامک؟ کجائی؟ صدای دوش حموم از اتاقش ميومد رفتم تو اتاقش و
در حموم باز بود آروم در زدم.- سک سک..- سلام عزيزم کی اومدی؟/؟ لباسهاتو
در بيار بيا تو که منتظرت بودم.- باشه.رفتم سمت تخت که درست روبروی حموم
بود در باز بود و ميدونستم که داره منو تماشا ميکنه اما به روی خودم
نياوردم آروم لباسهامو درآوردم فقط سوتين و شورت رو گذاشتم باشه.برگشتم
سمت سيامک با چشمهای پر هوس داشت تن منو نگاه ميکرد.- اونا رو هم در بيار
ديگه تو با شورت و سوتين ميری حموم؟؟/؟؟ درحاليکه موهام رو جمع ميکردم و
بسمت حموم ميرفتم گفتم:- نه اما اينبار فرق ميکنه و با صدای حشری جوریکه
ميدونستم تحريک ميشه ادامه دادم- ميخوام تو لختم کنی عزيزم و خودمو توی
بغلش رها کردم تنش خيس بود و ازش حرارت بلند ميشد مثل آدمهای که تب دارن
خيلی حال ميداد.تن من کمی سرد بود و از برخورد پوستمون حس خوشی بمن دست
ميداد چند دقيقه بدون هيچ حرکتی فقط منو در آغوش گرفته بود و با ريتم
آرومی تکون ميخورديم.بعد کنترل ضبط رو برداشت و يک موزيک ملايم گذاشت.منو
کمی از خودش جدا کرد و درحاليکه با نگاهی پر از هوس و التماس به چشمهام
نگاه ميکرد گفت:- دلم واست تنگ شده بود ستاره دوستت دارمممممممم قبل از
اينکه من بتونم جواب بدم لباشو گذاشت روی لبهام و يک بوسه طولانی و آروم
ازم گرفت زبونهامون رو بهم ميزديم ميدونست که من اين کار رو خيلی دوست
دارم بی اختيار چند بار ناله کردم نوک زبونامونو روی هم ميکشيديم داخل
لبهامو ميليسيد و زبونشو روی دندونهام ميکشيد نفسش داغ و قوی بود چند
بارم زبونمو توی دهنش ميگرفت بعد سرشو ميکشيد عقب و زبونمو با لبهاش آروم
لمس ميکرد بعد لبهاشو به لبهام چسبودند و دهن منو با حرکت زبونش باز کرد
و زبونشو داخل دهنم کرد منم زبونشو میک ميزدم و همينجوری رفتيم زير دوش
هيچوقت بنظرم هيچ لب گرفتنی به اندازه زير دوش مزه نميده.منو بخودش فشار
ميداد و هنوز در حال بوسيدن لبهامو میک زدن زبونم بود سيامک عاشق لب
گرفتن بود و سير نميشد دستهاشو برد توی موهام و گيره سرمو باز کرد موهام
مثل آبشار ريختن روی شونه هام با دستش موهامو نوازش ميکرد تا قوس کمرم به
قوس کمرم که ميرسيد منو بخودش فشار ميداد کيرررررررش سفت و بزرگ شده بود
و به شکمم ميخورد.دستشو برد زير موهام و سوتينم رو باز کرد مجبور شديم
کمی از هم فاصله بگيريم تا من لباسمو دربيارم اما توی اين فاصله سيامک
بيکار نبود و صورتمو بوسه بارون کرد.- دوستت دارم عسلم تا حالا چيزی به
شيرينی لبات و زبونت نخوردم ملوس من زبونم قفل شده بود و نميدونستم چی
بگم؟/؟ لباسمو که درآوردم سيامک منو بطرف خودش کشيد و باز لبهامو ميبوسيد
با يک ريتم خاصی لبهامو میک ميزد و با هر میک زدنش روی لبهامو زبونم
احساس ميکردم که کوسم خيس و خيس تر ميشه.لبهاشو بسمت پائين حرکت داد چونه
ام رو میک زد و رفت بسمت سينه هام ميبوسيد و ميرفت پائين هر دو سينه ام
رو توی دستش گرفته بود و باز اومد بالا که لبهامو ببوسه و آروم سينه هام
رو ميماليد.بعد يکی از سينه هامو به دهن گرفت و شروع کرد میک زد دهنش داغ
بود و با حرص و ولع میک ميزد.- دوستت دارممممممم ستاره من - اممممممممم
منم دوستت دارم عزيزممممم موهاشو نوازش ميکردم و اونم سينه منو میک ميزد
و گاهی هم ليس ميزد سرشو آورد بالا لبهامو بوسيد و دوباره رفت سمت اون
يکی سينه ام بوسيدشم ليسش زد و بعد آروم شروع کرد میک زدن با اينکارش
ديوونه ام ميکرد همينجور که میک ميزد دستشو برد بسمت شکمم و اروم از روی
شورت کسمو نوازش ميکرد - آه ه ه - قربون ناله هات که حشری ترم ميکنه
تنتو بچسبون بهم ايستاد و منو بخودش چسبوند بزرگی کيرشو حس ميکردم
دستهاشو دور کمرم حلقه کرده بود و بدون هيچ حرکتی سرمو روی شونه اش
گذاشته بودم و آروم تکون ميخورديم.- قشنگم بريم بيرون؟/؟ نگاهی بهش کردم
و نشستم جلوی پاش شورتش خيس بود و به کيرش چسبيده بود دستمو روی
کيررررررش گذاشتم داغ بود مثل پوست تنش کمی از روی شورت کيرشو ماليدم و
بوسيدم ليسش زدم شورتشو با دندونهام و کمک دستم کشيدم پائين کيرررررشو
خيلی دوست داشتم سفيد بلند کلفت و يجوری تميز بود کيرشو توی دستم گرفتم
کمی مالیدمش بعد سرشو بوسيدم يک نگاهی به سيامک کردم داشت با چشمهای پر
هوسش بمن نگاه ميکرد برام با لبهاش بوس فرستاد همونجوری که چشمهام به
چشمهاش بود کيرشو گذاشتم توی دهنم چشمهاشو بست و ناله کرد مشغول ساک زدن
شدم تخمهاشو هم آروم ماساژ ميدادم حسابی رفته بود توی حس ناله ميکرد و
منو حشری تر ميکرد کيرشو با ولع میک ميزدم و ميليسيدم از زير تخمهاشو
ميليسيدم تا سر کيرش کيرشو محکم میک ميزدم و تخمهاشو رو به پائين ميکشيدم
اونم سرمو بسمت کيرش فشار ميداد و موهامو چنگ ميزد يهو بخودش اومد خم شد
منو بلند کرد و گفت:- عزيزم اگه اينجوری ادامه بدی که آبم مياد درحاليکه
با کيرش بازی ميکردم گفتم خب بذار بياد آبتو ميخوام بدون اينکه منتظر
جوابش باشم کيرشو گرفتم توی دهنم و میک ميزدم تخمهاشو ميماليدم و زير
تخمهاشو آروم با سر انگشتهام نوازش ميکردم ناله ميکرد و ازم ميخواست که
تمومش کنم اما من اهميت نميدادم با صدای حشری و آه ه ه و ناله ميگفت:-
ملوسم تمومش کننننننننن آبم مياداااااااا - آب ميخوام سيامک آبتو ميخوام
دلم ميخواد مزش کنم آب بهم بده آب کيرتو بده و میک ميزدم کيرشو يهو صدای
نفسهاش بلندتر شد کيررررررش سفت تر شده بود و ميدونستم که هر لحظه آبش
مياد کيرشو گرفتم توی دهنم و محکم میک ميزدم همه آبشو خالی کرد توی دهنم
درحاليکه نگاهش ميکردم و سيامک هم نگاهش بمن بود کمی از آبشو از دهنم
ريختم روی لبهامو چونه ام بعد ليسش زدم و قورتش دادم.- نوش جونت
عزيزمممممممم خوشمزه بود؟؟/؟؟ با حرکت سرم بهش گفتم آره و سيامک خم شد
منو بلند کرد توی بغلش گرفت و لبهامو بوسيد و آب خودشو از روی لبهام ليس
زد زبونمو میک ميزد و بعد چونه و بعد گردنمو لبهاشو بسمت گوشم حرکت داد
زير گوشمو بوسيد و توی گوشم آروم زمزمه کرد:- دوستت دارم ستاره کمی که
حال سيامک جا اومد بهش گفتم بره توی اتاق تا من يک دوش کوچولو بگيرم و
بيام بعد از رفتن سيامک شورتمو دراوردم دستی به کوسم کشيدم خيس خيس بود
سريع يک دوش گرفتم و حسابی کووووووسمو شستم و اومدم بيرون سيامک خوابش
برده بود هنوز حوله تنش بود رفتم جلوی ميز توالت کيف آرايشم رو دراوردم و
کمی خودمو آرايش کردم موهامو با حوله بالای سرم بسته بودم نگاهی به صورت
خودم توی آينه انداختم خواستم يه بوس واسه خودم توی آينه بفرستم اما
پشيمون شدم همون لحظه سيامک گفت:- آنکه در آئينه دارد بوسه را از خود
دريغ کی به عاشق وا گذارد اختيار بوسه را؟/؟ - ای کلک تو بيداری پس چرا
هيچی نميگی؟؟/؟؟ سيامک بسمت من چرخيد و گفت:- دلم ميخواست آرايش کردنتو
ببينم محو آرايش شده بودی ستاره؟/؟- جونم؟/؟- بيا بغلم ميخوام يک چيزی
بهت بگم رفتم کنارش نشستم کمی اين دست اون دست کرد و آخرش گفت:- خيلی
هوست رو کردم جيگرم همونطورکه نشسته بودم و سيامک بطرفم خم شده بود دستمو
بردم روی کمر حوله اش و کمربندش رو باز کردم منو کشيد روی خودش و لبهامو
بوسيد زبونشو ميکرد توی دهنم و با دستش کمرمو نوازش کرد و بعدم کوووونمو
ميماليد و بخودش فشار ميداد کيرش سفت شده بود و معلوم بود حسابی حشری شده
نشستم روی شکمش و حوله ام رو از دور بدنم باز کردم و انداختم روی صندلی
جلوی ميز آرايش بعدم حوله ای که به موهام پيچيده بودم رو دراوردم خم شدم
روی سيامک و لبهاشو بوسيدم و کمکش کردم که دستهاش رو از حوله بياره بيرون
کوسمو به شکمش ميماليدم و ناله ميکردم روی ديوار پشت سرم يک آينه قدی بود
من چهار دست و پا روی شکم سيامک قرار گرفته بودم کونم رو داده بودم بالا
و سيامک ميتونست از بين بدن هردومون کووووووس و کوووووووون منو از پشت
توی آينه ببينه همونطورکه به کوس و کونم نگاه ميکرد و کيرشو ميماليد
گفت:- تو کوس سکسی منی ستاره کوس خيس و خوشگلمی منم دستمو از زير بردم
لای پاهام و کوسمو ميماليدم سيامک ناله ميکرد بعد آروم انگشتم رو کردم تو
کسم - اممممممممممممم داری کوس خودتو ميگائی جيگرررررر انگشتمو بيشتر فرو
کردم توش و ناله شهوت انگيزی کردم بعد انگشتمو درآوردم و گرفتم جلوی دهن
سيامک انگشتمو ليس زد و میک ميزد و کيرشو ميماليد با اينحال هنوز حواسش
به کوس و کونم از توی آينه بود انگشتمو درآوردم و به لبهاش کشيدم و باهاش
نوک سينه هامو نوازش دادم - کووووووسده ميدونستی خيلی مامانی کوس طلای
منی تو کيرم ميخوادت عزيزم من همونجور عقب رفتم و سرم لای پاهاش بود
کيرشو گرفتم توی دستم کونم رو کاملا داده بودم بالا سيامک کمی بدنش رو
بسمت لبه تخت خم کرده بود و درحاليکه کيرشو ميخوردم و براش ساک ميزدم بدن
لخت منو توی آينه ميديد - جوووووووون بخورش کير خورمی همش مال تو همشو
بکن توی دهنت قشنگم لبهای خوشگلتو دورش حلقه کن ساک بزن کير خور من کسده
ساک بزن خيلی حشری شده بود و با حرفهاش خيلی تحريکم کرده بود دست از ساک
زدن برداشتم نگاهش کردم و پرسيدم:- کوسمو دوست داری؟/؟- مستشم ديوونه شم
کوست مال منه کوس طلا برگشتم و کوسمو از پشت گرفتم جلوی صورتش- کوسمو
بخور ليسش بزن همونطور که کوسمو انگشت ميزد ميگفت:- آخ خ خ چه کوووووس
آبداری داری چقدر خيس شده اين کوس تو کوس منی جنده من خيلی حشری شده بود
کوسمو به صورتش فشار دادم و مشغول ليس زدن کوسم شد از چوچول تا سوراخ
کونمو ميليسيد و میک ميزد و با دستهاش سينه هام رو گرفته بود ميماليد-
بخور کووووووسمو کوسم مال توئه ليسش بززززززززن میکش بزننننننننن انگشتشو
آروم کرد توی کوسم و عقب و جلو ميکرد حسابی حشری شده بودم چشمم به کيرش
افتاد کيرررررررش رو توی دهن گرفتم و همونطور که میک ميزدم تخمهاشو سوراخ
کونشو هم ميماليدم آروم انگشتمو روی سوراخ کونش ميکشيدم و همونموقع سيامک
محکمتر کوسمو میک ميزد و توی کوسم ناله ميکرد ميدونستم از اينکه با سوراخ
کونش بازی کنم خوشش مياد لبهامو زير تخمهاش ميکشيدم و سوراخ کونش رو
بوسيدم و بعد هم داخل رونش رو و آروم شروع به ليس زدن سوراخ کونش کردم و
کيرش رو ميماليدم ديگه کوسم رو نميخورد اما با انگشتاش با کوسم ور ميرفت
و ناله ميکرد.- بليس منو عزيزمممممم وووااااااایییییی چقدر ناز سوراخ
کونم رو ميليسی عين يک بچه گربه ملوس زبونتو فشار بده توشششششششش عزيزم
کوس طلای من ميخوای منو بکنی ؟/؟ - آره ميخوام آمادگيش رو داری ؟/؟- من
هر کاری بخوای بکنی هميشه آماده هستم برگشتم طرفش لبهاشو بوسيدم و با
کيرش بازی ميکردم بعد منو بغل کرد و غلت خورديم حالا من زير بودم و اون
رو بود لبهامو بوسيد و بعد رفت سراغ سينه هام و مشغول ليسيدن و مکيدنشون
شد نوک سينه هام رو توی دهنش گرفته بود و محکم میک ميزد و با انگشتش
کوسمو ميماليد.- واااااااااایییییییییی چه حالی ميده انگشتم که ميکنی
خيلی حال ميکنم پاهامو باز کرده بود و انگشتهای سيامک همه جای کوسمو لمس
ميکرد بعد اومد بالا لبهامو بوسيد و برگشت و کونش رو گرفت بطرفم کمی کونش
رو دست کشيدم و بوسيدمش از کمرش تا زير کونش رو با هر دو دست ماليدم و
ميبوسيدم ميدونستم از اينکه کونش رو ببوسم و با لبهام لمس کنم لذت ميبره
کمرشو قوس داده بود و پاهاشو کامل باز کرده بود جوری که کيرش بين سينه
هام قرار گرفته بود و خيلی هم داغ و سفت بود مشغول ليسيدن و ماليدن تخماش
شدم و هم زمان با انگشتم روی سوراخ کونش ميکشيدم از روی ميز کنار تخت يک
دستکش لاتکس برداشتم دستم کردم و بعد با کرم چربش کردم توی اين فاصله
سيامک از توی آينه همه کارهای منو ميديد و کيرش رو ميماليد حسابی حشری
شده بود بعد درحاليکه با دست ديگه ام که دستکش نداشت کونش رو ميماليدم
نوک انگشتمو گذاشتم روی سوراخ کونش.- چی ميخوای؟/؟ با سر انگشتش دور
سوراخ کونش رو لمس کردم - ميخوای بکنمت؟/؟ ناله ای کرد و گفت:- آره بکن
منو انگشتم کننننننننن دستمو گرفتم به کمرش کمی بطرف خودم کشيدمش سوراخ
کونش رو بوسيدم و زبون زدم خودشو از بدنم بلند کرد و کيرشو ميماليد
تخمهاشو کمی میک زدم و همزمان انگشتمو گذاشتم روی سوراخ کونش و ميماليدمش
آروم آروم انگشتمو توی کونش فرو ميکردم و سيامک ناله ميکرد - آه ه ه بکن
منو انگشتت رو تا ته بکن توی کونم خودش راهنمائی ام ميکرد وقتی انگشتم
کاملا رفت توی کونش کمی صبر کردم و بعد با اشاره خودش شروع به عقب جلو
کردن انگشتم توی کونش شدم.ـ چه حالی ميده بکننننننن بيشتر سريعتر
عزيزممممممم حالا انگشتت رو بطرف شکمم قلاب کن تو کونم آه ه ه آره عزيزم
همينطوری هر کاری ميگفت براش ميکردم بعد ازم خواست همين کار رو دو انگشتی
براش بکنم با صدای سکسی و گرفته بهش گفتم:- عزيزم ديگه اينقدر با کير
خوشگلت بازی نکن نميخوام الان آبت بيادهاااااااا کمرشو قوس داده بود و
حسابی از حرکت انگشتهای من توی کونش لذت ميبرد بعد شروع کرد به ليسيدن و
میک زدن کوس من که حسابی خيس بود اونم دو تا از انگشتهاش رو توی کوسم
کرده بود و عقب جلو ميکرد من خيلی حشری شده بودم از طرفی داشتم کون سيامک
رو ميگائيدم و منظره کيرش و تخمهاش از پشت حسابی بهم حال ميداد و از طرف
ديگه سيامک دو تا از انگشتهاش رو توی کوسم عقب جلو ميکرد و با زبونش
چوچولم رو ميليسيد و گاهی هم میک ميزد.نزديک ارگاسم شده بود و ديگه تمرکز
نداشتم که انگشتهام رو توی کون سيامک کنم شروع کردم به ليسيدن و میک زدن
تخمهای سيامک و بعد که انگشتهامو درآوردم سوراخ کونش رو ميليسیدم و میک
ميزدم سيامک متوجه شده بود که نزديک به ارگاسم هستم محکمتر کوسمو میک
ميزد و سعی ميکرد با حرفهاش تحريکمو بيشتر کنه - آبت داره مياد کوسده من
؟/؟ آررررررره ميدونم ميخوای بمن آب بدی آب کوستو ميخوام عزيزمممممممم تو
کوسمی کوس سکسی و جنده منی جنده آب کوستو ميخوامممممم کمرمو بلند کردم و
کوسمو بصورتش فشار دادم و با يک آه ه ه بلند آبمو توی دهنش خالی کردم -
جووووون چه آب کوست شيرينه عزيزم کوست مال منه تو کوس طلای منی و آروم
کوسم رو ميماليد و منم کم کم آروم شدم بعد برگشت طرفم دستهامو دور گردنش
حلقه کردم و لبهای خيسش رو روی لبهام گذاشت و زبونش رو توی دهنم فرو کرد
- تو زن سکسی منی جنده خودمی ملوسم.- سيامک دوستت دارم دلم ميخواد هميشه
جنده تو باشم.- هستی کوس طلا تو کوس جنده منی غلت خورديم و منو به پهلو
از پشت بغل کرد کمی خواب آلود بودم و خوابم برد نميدونم چقدر خوابيده
بودم که احساس کردم يک چيزی داره به لبهام ماليده ميشه فکر کردم شايد
سيامک داره کيرشو به لبهام ميماله اما سيامک پشت سرم بود؟/؟ چشمهامو باز
کردم و ديدم يک جعبه مخملی توی دستش گرفته و داره اونو به لبهام ميماله
برگشتم طرفش پرسيدم - اين چيه ديگه؟؟/؟؟- بازش کن تا بهت بگم خوشگل خانم
جعبه رو گرفتم و باز کردم توش يک حلقه بود واااااااای باورم نميشد يک
نگاه به حلقه انداختم و يک نگاه به سيامک که لبخند ميزد - چيه؟/؟ چرا
اينجوری نگاه ميکنی تا حالا منو نديدی يا حلقه نديدی؟/؟ - خوب آخه اين
يعنی چی؟/؟ لبهاشو روی لبهام گذاشت و با احساس منو بوسيد و بعد دستشو برد
بطرف سينه هام و نوک سينه هام رو ميکشيد لبهامو از لبهاش جدا کردم گفتم -
حرف بزن ديگه سيامک بگو ببينم اين يعنی چی؟/؟ نگاهی کرد و چشمهای پر از
هوسش رو بمن دوخت و گفت - يعنی تو نميدونی يعنی چی؟/؟ و قبل از اينکه من
حرفی بزنم دستشو برد روی کوسم و انگشتشو کشيد لای لبه های کوسم و گفت -
يعنی ميخوام اين کوسو برای هميشه به نام کيرم کنم انگشتشو فرو کرد توی
کوسم و توی گوشم گفت - يعنی ميخوام اين کوس خيس و سکسی و تنگت رو هر شب
بگام بازم بگم ؟/؟ من نفسم بند اومده بود و حرفهای سيامک و حرکاتش حسابی
مستم کرده بود سيامک انگشتشو کشيد بيرون و گرفت جلوی لبهام و درحاليکه
لبهای خودش رو هم به صورتم نزديک ميکرد گفت.- يعنی ميخوام آب کوست رو هر
وقت دلم خواست بخورم و انگشتمو کرد توی دهنش و بعد لبهامو آروم و طولانی
بوسيد.- يعنی ميخوام زنم بشی بعد دوباره انگشتشو ماليد به کوسم و گفت.-
زنم ميشی؟/؟ با من عروسی ميکنه کوس طلای من؟/؟ تا حالا کسی اينطوری ازم
خواستگاری نکرده بود با صدای حشری و پر هوس توی چشمهای پر از شهوتش نگاهی
کردم و گفتم - آرهههههه - جوووووون اين سکسی ترين آره بود که يک مرد
ميتونه از زبون زنش بشنوه اونم برای درخواست ازدواج کوس خوشگلمی و لبهامو
بوسيد و انگشتش رو توی کوسم پائين بالا ميکرد.- خوب حالا که قرار شده
رسما زنم بشی بهتره قبل از اينکه کوس خوشگلتو بگام يکم ازت پذيرائی کنم
نظرت چيه؟/؟ من گيج و منگتر از اونی بودم که بتونم جواب بدم سيامک که حال
منو ديدی گفت.- کوس طلا چرا انقدر ماتی؟/؟ حرف بزن ببينم زبونت از کار
نيفتاده باشه و بلند بلند خنديد و سينه هام رو ميماليد ناله ای کردم و
گفتم - نه زبونم کار ميکنه اون عقلمه که هنگ کرده - چرا خوشگله؟/؟ انقدر
عجيب بود ازت خواستگاری کردم؟/؟- نميدونم فقط اينو ميدونم که خيلی
خوشحالم و دوستت دارم - اين يعنی اينکه کوس من هستی؟/؟ - آره عزيزممممم
کوستم کوس خيس و سکسی - ستاره فقط يه چيزی يهو دلم ريخت با ترس پرسيدم
چی؟/؟ - نترس گلم فقط موضوع اينه که هنوز خجالتی هستی و روت نميشه بی
تربيت باشی و حرفهای سکسی بزنی سعی کن دهنت رو بدون قفل و چفت بذاری واسه
من باشه کوسم؟/؟ تا خواستم حرفی بزنم گفت - نميخوام از الان شروع کنی
خودم سر فرصت يادت ميدم کوس طلا فقط بخواه که اينکار رو کنی خودش درست
ميشه - باشه عزيزم سعی ميکنم.- خوب پاشيم بريم يک چيزی بزنيم توی رگ که
حسابی باهات کار دارم جيگرم بلند شدم و خواستم حوله بپوشم که سيامک گفت -
يک کادوی ديگه هم برات دارم از توی کشو اولی برش دار يک بسته بود و وقتی
بازش کردم يک ست شورت و سوتين قرمز رنگ سکسی بود که از ديدنش ذوق کردم
پريدم گردن سيامک رو گرفتم و لباش رو بوسيدم.- مرسی عزيزم خيلی ناز و
خوشگله - تن تو که باشه نازتره دلم ميخواد توی خونه يا لخت باشی يا با
شورت و سوتين باشه؟/؟ حالا برو بپوشش که از ديشب تا حالا همش منتظر هستم
بپوشيش و از ديدنت لذت ببرم بعد يه ضربه به کونم زد و رفت دستشوئی منم ست
رو پوشيدم و موهامو کمی خشک کردم و بستم بالا سيامک از دستشوئی که اومد
يه شورت تنگ قرمز پوشيده بود خيلی سکسی شده بود.- واااای اينجوریکه من
نميتونم خودمو کنترل کنم.- منم همين طور چقدر بهت مياد خيلی مامان شدی
اومد جلو بغلم کرد و لبهامو بوسيد و کيرشو به کوسم ميماليد بعد منو از
خودش جدا کرد و گفت - خوب بهتره تا ضعف نکردی يک چيزی بدم بخوری اينجوری
فرصت ميکنم تنت رو هم سياحت کنم ساعت 12:10 بود يک زنگ زدم به مامانم و
گفتم که برای ناهار با مريم ميرم بيرون و خيالش راحت باشه در حالی اين
حرفها رو به مامانم ميگفتم که روی پاهای سيامک نشسته بودم خيلی بهم چسبيد
و بعد که قطع کردم تلفن رو سيامک لپمو ویشگون گرفت و گفت - ای شيطون که
با مريمی هان؟/؟- چيه نکنه توقع داشتی بگم با داماد آيندتم اونم با يک ست
شورت و سوتين سکسی و روی پاش نشستم اونم فقط يک شورت پوشيده و ديدن کيرش
داره ديوونم ميکنه هااااااان؟/؟- اوه نه بابا ديگه اين همه جزئياتم لازم
نيست پا شدم و رفتم سمت يخچال - چی قراره بخوريم؟/؟- قراره ساعت 12:30
پيتزا بيارن بعد با کمک هم ميز رو آماده کرديم و سر ساعت مقرر پيتزا رو
آوردن و مشغول خوردن شديم بعد از غذا با هم ميز رو جمع کرديم و رفتم اتاق
سيامک من خودمو انداختم روی تخت و در حال نگاه کردن به حلقه ای که دستم
بود گفتم - وااااااای چقدر خوابم مياد سيامک با تعجب نگاهی بمن کرد و گفت
- حتما شوخی ميکنی مگه نه؟/؟خواستم سر به سرش بزارم پشتمو کردم بهش و
گفتم - شوخی؟/؟ اصلا خيلی خوابم مياد حتی نميتونم پتو بکشم روی خودم ميشه
روم رو بپوشونی اومد طرفم دستشو کشيد به کونم و گفت - حتما چرا که نه و
بعد کنارم خوابيد و پاهاشو دورم حلقه کرد و کيررررشو از پشت ميماليد به
لای کونم با عشوه و ناز گفتم - اااا نکن گفتم روم رو بپوشون - منم دارم
همينکار رو ميکنم اما بجای پتو خودمو ميکشم روت جيگر سکسی بعد منو بطرف
خودش چرخوند و لبهاشو روی لبهام گذاشت از حال رفته بودم کيرش رو به کوسم
ميماليد و لبهاشو از روی لبهام بسمت پائين حرکت ميداد سوتينی که خريده
بود يک قلابم از جلو داشت و باز ميشد سوتين رو درآورد و سينه هامو توی
دستش گرفته بود و ميماليدشون و فشارشون ميداد.- آه ه ه آرومتر عزيزم دردم
مياد - منم ميخوام دردت بياد که صدای ناله های سکسيت رو بشنوم عزيزم بعد
شروع به خوردن سينه هام کرد - چه سينه های کوسی داری نگهاشون ميکنم حشرم
ميزنه بالا تو تمومه تنت واسه من کووووووسه - کوستم عزيزم همش مال توئه
هر کاری ميخوای بکن بعد رفت پائينتر و شکممو ميليسيد و زبونشو توی نافم
ميچرخوند بعد کوسمو از روی شورت بوسيد و بو ميکرد و زبون ميزد شورتم توری
بود و حسابی داغيه زبونش بهم حال ميداد شورتمو درآورد و پاهامو گذاشت روی
شونه هاش و روی کوسم خم شد و مشغول ليسيدن شد - کووووس ليسمی کووووس کنمی
بخورررررش کووووسمو بليس زبون داغتو بکن توششششششش توشو ليس بزززززن میک
بزززززن کووووسم مال خودته بخورررررش کوس خورررر يک لحظه متوقف شد و
نگاهی بمن کرد و گفت - همين خوبه جندهء من هر چی از دهنت در مياد بگو
خجالت نکش جنده نبايد کم رو باشه مگه تو جنده من نيستی؟/؟- چرااااا هستم
من کوس جنده تواااااام و سرشو به کوسم فشار دادم و دوباره مشغول ليسيدن
شد - آآآیییییییی بخور کوسمو الان آبم مياااااد انگشتتو بکن توی کوسم
کسمو پاره کنننننننن آه ه ه اوووممم اوووممممد کوسمو به صورتش فشار دادم
و آبمو توی دهنش خالی کردم سيامک کوسمو نوازش ميکرد وقتی خالی شدم آروم
شروع به ليس زدن کوسم کرد - مثل حيوونها که زخم ميشن و زخمشون رو ميليسن
اينکارو ميکنی خوشم مياد نگاهی بمن کرد لبخند زد و اومد روم گردنمو
ميليسيد و ميبوسيد - آخه دوست دارم کوس پاره من تو خيلی سکسی هستی جنده -
واسه خاطر اينکه که دوستت دارم و ميدونم از گائيدنم لذت ميبری - آره خيلی
حال ميکنم حالا پاهاتو باز کن که کيرم داره واسه کوست له له ميزنه خوشگله
- کوس منم همينطور دلش کيرررر کلفتت رو ميخواد کير وحشی و داغتو يهو با
فشار کيرشو کرد توششش من نتونستم جلوی جيغمو بگيرم - آآآییییییییی پاره
ام کردییییییی داری جرررررررم ميدی - مگه نگفتی کوس جنده ات کير وحشی
ميخواد مگه نگفتی کوس پاره منی؟/؟- چرا گفتم ميخوااااامش کيرتو تا ته توی
کسم ميخوامممممم جررررم بده پاره ام کنننننن کيرت توی کوسم ـ جووووووون
خيلی جنده ای ستاره کيرم توی کوست کوس طلا کوسده ناله کن - آه ه ه
جووووون چه کيررررررری داری دلم واسش لک زده بود بکن توششششش پاهامو دور
کمرش حلقه کردم و با دستم کونشو به سمت کوسم هول ميدادم.- آخ خ خ جرررررر
خوردم بکننننننن منو کوووووووسم کيررررررر ميخواد همشو ميخواممممممم ـ
کيری به کوست بدم که بفهمی کوس دادن يعنی چی کوسده جنده کوستو جر ميدم
پاره اش ميکنم ميگامش - بگا سيامک کوسمو بگااااااا من جنده توام عزيزم
دوست دارم کوسم مال تو و کيرته - کيرم تو کوست جنده سکسی کوس کوچولوت مال
کير کلفتمه داری جر ميخوری نه جنده حشری؟/؟- اوهوم جررررم بده سريعتر
بکننننن منو سيامک کيرتو بزن ته کووووووسم آبم داره ميااااااااد - آبتو
ول کن بذار خالی شه بيشتر خيسم کن کيرمو با آب کوست خيس کن جنده منم دارم
مياااااام چند بار محکم تلمبه زد و با شدت آبم اومد و تنم ميلرزيد هنوز
آروم نشده بودم که کيرشو بيرون کشيد و آب داغشو روی صورتم و سينه هام
خالی کرد.- آه ه ه جون چه کوسی بود حسابی حالمو جا اورد کيرشو به دهن
گرفتم و شروع کردم ليسيدن کيرش و تميز کردن آبش چشمهاشو بسته بود و لذت
ميبرد - حرکت زبونت روی کيرم چقدر ناز و لذت بخشه خم شد لبهامو بوسيد
کيرشو به کوسم ميماليد و گفت - زنمی زن حشری و سکسی منی خوشگله من بعدم
مشغول ليسيدن گردنم و سينه هام شد بقيه آبشو هم با دستمال از روی بدنم
پاک کرد کنارم دراز کشيد و گفت - حالا يک خواب راحت مزه ميده نه؟/؟ سرمو
روی سينه اش گذاشتم و گفتم - آره سيامکم و در حاليکه بوی تنش به مشامم
ميخورد گردنشو آروم بوسيديم و چشمهامو بستم با بوسه های سيامک روی شونه
هام و لبهام از خواب بيدار شدم - ساعت چنده؟/؟- نزديک به 5 نميخوای دوش
بگيری تنبل؟/؟ با هم رفتيم دوش گرفتيم و کمی هم عشقبازی کرديم بعد که
اومدم بيرون لباس پوشيدم سيامک گفت - باز که لباس پوشيدی؟/؟- عزيزم ديگه
بايد برم ساعت 6 کلاس رانندگی دارم و مامانم همونجا ميياد دنبالم که بريم
خونه خالم کمی ناراحت بود اما خوب راضی شد دستمو دور گردنش انداختم و
گفتم - ديگه کم کم به هميشه با هم بودن نزديک ميشيم عزيزم غصه نخور
لبهامو بوسيد و گفت - دلم برات تنگ ميشه هرچند که اشکالی نداره ميدونم که
هر چی بيشتر احتياط کنيم بهتره خودمو توی بغلش رها کردم و با هر چی عشق
توی وجودم داشتم بوسيدمش - عزيزم اگه بخوای اينکار رو کنی مجبورم ميکنی
همين امشب بيام خواستگاريت - من که از خدامه - باور کن اگه خونه خودتون
بودين ميومدم اما باشه واسه آخر هفته ديگه ولی يک شرط داره - چه شرطی؟/؟-
روزیکه شبش قراره بيام خونتون بايد بيای پيشم باشه؟/؟ - چرااااااا؟/؟-
چون ميخوام موقع خواستگاری گرمای کوستو تصور کنم ميخوام وقتی چایی بهم
تعارف ميکنی چای رو با طعم کوست بخورم جنده من حرفهاش خيلی تحريکم کرده
بود اما حيف که نميشد معطل کرد سيامکم فهميده بود دستشو کرد توی شلوارم و
شورتم کوسمو ميماليد- حشری شدی کس طلا؟/؟ - آره مگه ميشه تو حرفهای سکسی
بزنی و من حشری نشم؟/؟- واسه همين چيزاست که ميگم جنده ای بعد بوسيدم و
منو از بغلش بيرون آورد و آماده شد که منو برسونه کلاس قبل از اينکه از
خونه بزنيم بيرون کونمو ماليد و گفت - قبل از خواستگاری ميخوام از کون
بکنمت باشه؟/؟ - باشه عزيزم کوس و کونم مال خودته هر کاری ميخوای بکن بعد
از بوسه پر از احساس و شهوت با هم از خونه زديم بيرون در حاليکه به شب
خواستگاری فکر ميکردم و پر از خوشی و لذت بودم از اينکه سيامک تا هميش
مال من ميشه.پایان

جبران اشتباه

چند روز به سالگرد ازدواجمون مونده بود دو سال بود با هم زندگي ميکرديم
هيچ تنوعي توی زندگيم وجود نداشت هر شب ساعت 11 ميومد خونه و شام نخورده
ميگرفت ميخوابيد من فقط برای اين بودم که خونه رو جمع و جور کنم يادمه از
سال دوم دبيرستان با يکي از دوستهام به اسم ميترا درمورد سکس حرف ميزديم
ميترا برام درمورد کير حرف ميزد و من توی ذهنم يک کيرررررررر قشنگو مجسم
ميکردم يکروز با ميترا قرار گذاشتيم وقتي ازدواج کرديم بازم درمورد کير و
سکس با هم حرف بزنيم ولي اينبار درمورد کير و سکسهائي که با شوهرامون
داريم حرف بزنيم شوهرم هيچي درمورد دوستم و مخصوصا صحبتهائي که با هم
ميکنيم نميدونست ولي ميترا با شوهرش که يک آَدم مايه داري بود هيچ مشکلي
نداشت و اينطوري که خودش ميگفت درمورد صحبتهائي که با من ميکنه به شوهرشم
ميگه ميگفت شوهرش تقريبا هر شب باهاش سکس ميکنه و اونو خوب ارضا ميکنه از
ماجراهاي شبش بمن ميگفت ولي وقتيکه نوبت من ميشد نميدونستم چي بگم؟؟/؟؟
يک مشت چرت و پرت سر هم ميکردم تحويلش ميدادم ولي مشخص بود دارم کوس شعر
ميگم روز سالگرد ازدواجمون به سینا شوهرم گفتم شام بيا خونه و با هم شام
بخوريم اميدوار بودم لااقل اونشب بتونم يک سکس حسابي داشته باشم و بتونم
براي ميترا تعريف کنم و خودم هم حال کنم شام خوبي درست کردم همه چيز رو
آماده کردم و يک کيف پول قشنگ بعنوان هدیه براش خريدم ديگه همه چيز آماده
بود تا سر شام آرزوم رو بهش بگم ساعت 10 بود دل شوره عجيبي داشتم
ميترسيدم يکوقت نياد يا يادش رفته باشه مرتب اينجور فکرها از سرم میگذشت
ديگه مطمئن شده بودم نمياد شمعهاي سر ميز رو خاموش کردم اشک توی چشمهام
جمع شده بود نفسم سنگين بالا ميومد احساس ميکردم همه دارن توی سرم ميزنن
که تو يک آدم اضافه هستي احساس خستگي ميکردم انگار تموم خستگي اين دو سال
رو گذاشتن روی دوشم رفتم حموم تا بعدش بگيرم بخوابم دوست داشتم ديگه از
خواب بلند نشم لباسمو دراوردم نشستم توی وان و آب سرد رو باز کردم آب کم
کم رسيد به کوسم سردي آبو توی کوسم احساس کردم فکر ميکردم دارم ارضا ميشم
مسخرست نه؟/؟ آدم معني درست ارضا شدن رو هم ندونه؟/؟ دستم رو بردم طرف
کووووووسم آروم روی کوسم دست کشيدم يک لحظه آرزو کردم کاش شوهرم از اون
مردهائي بود که فقط ادم رو براي سکس ميخواد يک نفر که هر شب بتونه با
کررررررررير بزرگش منو به اوج برسونه برای من توی اون لحظه همون قطره هاي
آب سردم زياد بود گريم گرفت چشمهامو بستم و همينطور اشک ميريختم آه ه ه
خداااااااااا ديگه چشمهام داشت میسوخت انقدر اشک ريخته بودم که براي
چشمهام رمقي باقي نمونده بود داشت خوابم ميبرد يک نفر لبهامو بوسيد
ترسيدممممممممم؟/؟ چشمهامو به زحمت باز کردم وااااااییییییی باورم نميشد
سينا بود داشت لبهامو بوس ميکرد يک شاخه گل گذشت بين پام زد زیر گريه و
خودشو که لختم بود روم انداخت؟؟/؟؟ ميگفت منو ببخش من انقدر بفکر کار
بودم که حتي تو رو هم فراموش کردم سرشو گذاشت روی سينم منم سرشو توی بغل
گرفتم و بوسش کردم يکم که گذشت گفتم سينا جون دوست داري جبران کني؟/؟ گفت
آره عزیزم هر کاری بتونم برات میکنم يکم ساکت شدم و گفتم منو بکن با تعجب
پرسيد چيیییییی ؟/؟ دوباره گفتم منو بکنننننننننننننن يکم ساکت موند بعد
شورتشو دراورد بنظر ميرسيد ميخواست تموم بي توجهي که توی اين چند سال بمن
کرده بود رو يک شبه توی همون وان حموم جبران کنه سرشو برد پائين يک لحظه
بي حرکت بود بعد احساس کردم داره چشمهام بسته ميشه به زور چشمهامو که
تازه اشکهاش خشک شده بود رو باز کردم ديدم سينا داره با زبونش با کوسم
بازي ميکنه زبونش رو داخل کوسم ميکرد و ميچرخوند واااااااااییییییی
نميدونستم اينکار رو از کجا ياد گرفته بود؟/؟ دقيقا مثل کارهایي بود که
ميترا برام تعريف ميکرد با يک دستش داشت با چوچولم بازي ميکرد و با زبونش
کووووووووسم رو ليس ميزد و با يک دستش سعي ميکرد سينمو بگيره بدنم بي حس
شده بود و کنترلي نداشتم مثل يک مرده شده بودم که سينا هر کاری که
ميخواست ميتونست با من انجام بده يکدفعه يادم اومد ميترا تعريف ميکرد که
مردها از ساک زدن خيلي خوششون مياد و لذت ميبرن به سينا گفتم بسه نوبت
منه ميخوام برات بخورمشششششش و خودمو به زحمت از زير دستهاش کشيدم بيرون
و اونو خوابونم زير آروم يک دست به سينهاي قشنگش کشيدم و سرمو رسوندم به
کيررررررررش پشمهاشو زده بود و خيليم تميز بود خيلي تعجب کردم؟/؟ انگار
خودشو از قبل براي سکس با من آماده کرده بود؟/؟ خيلي روی اين موضوع وسواس
نشون ندادم و مشغول کار خودم شدم و کيرش رو گرفتم توی دستم ميخواستم خوب
لمسش کنم ميخواستم کمبود اين چند سال رو جبران کنم داشتم خوب نگاهش
ميکردم که صداي سينا دراومد گفت پس منتظر چي هستي اينم کيرررررررر بخورش
ديگهههههههه منم صبر نکردم و کردم توی دهنم آخ خ خ دهنم داغ شد
واااااااااایییییییییي چه طعمي داشت داشتم غش ميکردم از صداهائيکه سينا
از خودش در مياورد فهميدم داره لذت ميبره با دستم کيرش رو ميمالیدم کيرشو
از دهنم در مياوردم و دوباره ميکردم توش کيرشو به تموم صورتم و سینه هام
ميمالیدم صداي آه ه ه ه کردن سينا بلندتر شده بود کيرش مثل سنگ سفت و مثل
چوب دراز شده بود منتظر بودم کیرررررررررشو بفرسته توی کوووووووووسم ول
کن نبودم سير نميشدم تا سينا از جاش بلند شد بمن اشاره کرد که روی
زانوهام برم طوريکه کونم بياد بالا کوسم خيسسسسسس شده بود و خيلي داغ بود
تموم آب کوسم دورش برق ميزد ديدم سينا داره مياد نزديک کيرش رو توی دستش
گرفته بود و اومد نزديک با دستش کونم رو باز کرد و با يک انگشت کرد تو
کوسم و شروع کرد به انگشت کردنم اوووووووووووف بعد يک انگشت ديگش رو آورد
داخل و حرکت دستهاشو سريعتر کرد يکم اين کار رو ادامه داد کيرش يکم
خوابيده بود من دوباره براش خوردم تا شق شه اومد پشتم و يکم کيرش رو دور
کوسم چرخوند و سعي کرد که بکنه توشششششش چون کوسم خيلي تنگ بود به اين
راحتي نميرفتت توش خودم کمکش کردم تا بلاخره رفت توشششششش جوووووووووووون
واقعا کووووووووسم تنگ بود و وقتي ميخواست بکنه خيلي دردم ميگرفت و از
درد جيغم ميرفت هوا ديگه انقدر درد داشتم که تموم لذت اولش رو فراموش
کردم سينا که درد کشيدن منو ديد کيرش رو آروم دراورد و بازم با انگشت
داخل کوسم کرد و کیرشو توف زد دوباره سعي کرد دردش خيلي کمتر شده بود چند
بار دراورد و کرد توش تا درد تبديل به لذت شد سينا هم تندتر تلمبه ميزد
يکم به اين حالت کرد و بعد خودش خوابيد و منو نشوند روی کيرش منم کيرش رو
هل دادم با دست توی کوسم و روش تلمبه زدم اين کار رو حتي ميترا هم برام
تعريف نکرده بود يکم که من تلمبه زدم خسته شدم و به همون حالت سينا زیرم
شروع کرد به تلمبه زدن جيغم رفت هوا تنم لرزيد عرق کردم سردم شد از روی
سينا افتادم کنار به ارگاسم رسيده بودم سينا فهميد کيرشو کشيد بيرون و
تند جلق زد و آبش رو ريخت روم منم بيحال بودم بلند شد اومد طرفم لبهامو
دوباره بوسيد و با هم دوش گرفتيم اومدیم بیرون موقغ خواب ازش پرسيدم چه
جوري انقدر عوض شدی؟؟/؟؟ گفت شوهر ميترا با من صحبت کرد و فهمیدم چقدر در
اشتباه بودم و برات کم گذاشتم توی این مدت و یک بوسم کرد.پایان

پیشنهاد عجیب

من 16سالم بود که از خونه فرار کردم بابام يک آدم معتاد بود که وقتي خمارميشد تمام حرصش رو سر من بيچاره خالي ميکرد تموم تنم جاي مشت و لگدهاي‎ ‎اون آدم مافنگي بو يکروز مثل هميشه افتاده بود گوشه خونه از مدرسه که‎ ‎اومدم خونه سلام کردم رفتم نشستم اومدم تلويزيون رو روشن کنم که يکدفعه‎ ‎لگدم زد گفت تو با پسر سکس ميکني؟/؟ که تو يک جنده ای؟؟/؟؟ هر چي از دهنشدر ميومد بمن گفت بيچاره مادرم هم باورش شده بود ديگه نميتونستم اون وضعرو تحمل کنم شب زدم بيرون از همون شب اول مزاحمتها شروع شد پسرها مرتباذيتم ميکردن يادم يکبار چند تا پسر که توی ماشين بودن از پشت زدن لایپام که از درد افتادم زمين و ملت اومدن کمک اونهام فرار کردن شبها از ترساينکه کسي پيدام نکنه تا صبح توی دستشوئي پارک ميخوابيدم دور تا دروم همهآدمهاي معتاد و دخترهاي جنده بودن داشتم از بي کسي ديونه ميشدم تا اينکهبا يک خانم 27 ساله آشنا شدم منو برد خونش و بمن گفت که اگه ميخواي ازاين وضع راحت شي من ميتونم کمکت کنم منم از خدام بود که از اين همه سختيراحت شم گفتم هر کاری حاضرم کنم بعد گفت ميخواد چيکار کنه گفت که منميفرستمت دوبي پيش دوستهام تا اونجا کار کني و راحت زندگي کني من اولش جاخوردم از يکطرف اين همه بدبختي رو داشتم از يکطرفم به اين فکر ميکردم کهحرفهائي که بابام زده داره درست از آب درمياد ولي انقدر اون وضع برام سختبود که حتي چند شب مجبور بودم گشنه بخوابم تا يک چيزي برای خوردن پيداکنم قبول کردم و قرار شد که دو هفته بعد که پاسپورتم آماده ميشه با سه‎ ‎نفر ديگه برم دوبي وقتيکه رسيديم اونجا يک دختر ايروني اومد دنبالمون وبردمون يک خونه خيلي شيک يکمدت که استراحت کردم يک مرد ايروني که بعدافهميدم اسمش امیر بود در اتاقم رو باز کرد با دختری خيلي خوشگل و خوشهيکل که همراهش بود اومدن داخل امیر گفت لخت شو من شکه شدم منظورش‎ ‎چيه؟؟/؟؟ فکر کردم نيومده ميخواد ترتيبم رو بده دوباره گفت لخت شو.منداشتم از ترس همينجوری ميلرزيدم اين اولين باره ميخواستم جلوی کسي لباسمودربيارم اما مجبور بودم.ميدونستم که اگه بخوام مخالفت کنم همونموقع منوميندازن بيرون بالاخره لخت شدم بمن گفت يک چرخ بزن ببينم؟/؟ بعد برگشت بهاون دختر که همراهش بود گفت کسي برای اينجور دخترها پول نميده خودت بسازشبعدم رفت بيرون خيالم راحت شد اون دختره منو برد يک سالن که پر ازدستگاهاي بدنسازي بود و يک استخر بزرگ داش از همون روز اول روزي چند ساعتمجبور بودم که با اون دستگاها کار کنم بعد از چند ماه هيکلم ما نکن شدهبود بعدش با يک دختر ديگه هر شب ميرفتيم يک کافه ميشستيم و يک گلاس عرقميگرفتيم دستمون و به ملت نگاه ميکرديم بعد يکسري افراد ميومدن جلومون واون دختره چيزي به انگليسي بهشون ميگفت که بعضي ها ميموندن برای قراره شبتا برن توی هتل يا اينکه خونشون اکثرا هم پسرهای خارجي بودن منم ديگه يادگرفته بودم هر شب مجبور بودم تنها برم اونجا تا يکي به تورم بخوره خلاصهيکشب که رفته بودم يک پسر خيلي خوشگل اومد جلوم و ازم قيمت خواست منمقیمتو بهش گفتم اونم قبول کرد و گفت همين الان بريم هتل باهاش رفتم تویراه توی ماشين فهميدم اینم امسش امیره و ايرانيم هست خيلي خوشحال شدم کهلااقل مجبور نيستم با يک آدم خارجي سکس داشته باشم چون يکبار يک آمریکاییباهام خيلي بدجور سکس داشت بنظرم ديوونه بود همش منو ميزد امیر از اينکهچه جوري اومدم اينجا سوال ميکرد مثل يک برادر باهام حرف ميزد کنارش احساسآرامش ميکردم تا اينکه دیدم جلوی در هتل هستيم بازم دلم لرزيد؟/؟ مثلهميشه باز ترس تموم تنم رو گرفت دعوتم کرد برم داخل يک اتاق دو تخته داشتاتاقش خيلي شيک بود رفتم روی تخت دراز کشيدم ميدونستم اونم من رو مثل همهبرای کوس وکونم ميخواد ولي خيلي مهربونتر بنظر ميومد زنگ زد برامون يکشام حسابي آوردن وقتي شام خورديم گفت ديگه بريم بخوابيم گفتم سريع کارترو بکن من ديرم شده بالاخري راضيم کرد بمن کلي پول بده تا پيشش بخوابمرفت زير پتو منم که کارمو بلد بودم چراغ رو خاموش کردم و رفتم زير پتوسرمو گذاشتم روی سينش شروع کرد با موهام بازی کردن گرمي بدنشو حس ميکردماحساس ميکردم پدرم منو بغل کرده دستشو برد روی سينم دستشو خيلي آروم حرکتميداد داشتم حشري ميشدم گردنمو بوس ميکرد خودشو بمن مي چسبوند و فشارررررميداد داشتم لذت ميبردم دستشو خيلي آروم از پشت کرد توی شورتم و شروع کردبه بازي کردن با چوچولم با يک دست داشت سينهامو ميماليد و با يک دست داشتبا چوچولم بازي میکرد وااااااااایییییی خیلی حال میداد صورتمو برگردوندتوی چشمهاش التماس رو ديدم لبهامو بردم نزديک چشمهاش بسته شده بودنميتونست ديگه تحمل کنه نفسهاش خيلي تندتر شده بود منم لباسهامو کاملدراوردم لخت جلوش ايستادم ميخواست بلندشه منو بگيره بهش اجازه ندادمميخواستم از اونشب يک خاطره بسازم دستمال برداشتم و با اون دستهاشو بهکنار تخت بستم شلوارکش رو از پاش دراوردم و شروع کردم به مالیدنکيرررررررررش با آب دهنم خيسش کردم کيرشو کردم توی دهنم ميخواستم با کيرشتا ميتونم حال کنم هي ميکردم توی دهنم و درمياوردم از اينکار خيلي لذتميبرد ولي توی نگاهش چيز ديگه اي بود نشستم روی کيرش کيررررررش رو کردمتوی کوووووووووسم جاااااااااااااان گرمي کيرشو کاملا توی کوسم احساس کردمشروع کردم به تلمبه زدن صدای آه ه ه گفتنش بلند شد منم براي اينکه حشريتر شه شروع کردم به جيغ زدن واااااااااایییییییی جوووووووووون چهکیرررررررری دارییییییی امیرررررررررررر جونممممممم چشمهاش رو نميتونستباز کنه عرق سردی کرده بود تموم تنش داشت ميلرزيد ولي من ول کن نبودم وسريعتر داشتم تلمبه ميزدم داد کشيد گفت تو رو خدااااااااااااابسههههههههههه حدس زدم آبش ميخواد بياد از روش بلند شدم و دوباره شروعکردم به ساک زدن با يک دستم کيرشو گرفتم و سرشو کردم توی دهنم از دفعهاول سريعتر ساک ميزدم که یکدفعه دهنم پر شد از آب کيرش داشت به شدت نفسنفس میزد کيرش کاملا شل شده بود من بلند شدم و رفتم خودمو بشورم فقطميگفت مرسيیییییی عزيزم وقتي برگشتم ديدم همونجوري روی تخت افتاده لبهاشوبوسیدم و دستهاشو از تخت باز کردم وقتي لباسهامو پوشيدم بمن پيشنهادی دادکه خيلللللللي جا خوردم نميدونستم چي بگم؟؟/؟؟ واااای خدااااا بمن گفتباهاش ازدواج کنم‎ ‎پایان
 

ابزار وبمستر