ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

هر کی به هر کی 11

گاییدن کون مادر بزرگ ادامه داشت . یه چسبندگی خاصی بین کیرمن و سوراخ کون پری جون به وجود اومده بود که دلم نمیومد به این زودی ازش دل بکنم . مادر بزرگ حریص من ول کن قضیه نبود وهر لحظه تشنه تر از لحظه پیش می شد . کیرمو تند تند فرو می کردم تو کونش و در می آوردم وهر بار که ضربه رو به جلو بود و کیر به ته کونش یا آخرین نقطه حرکتش می رسید می گفتم جان جان جان .. اونم می گفت بگو بگو بگو . خلاصه پس از این که یه حال مشتی کردم و پری جونم یه صفایی کرد هنوز کیرمو از کونش بیرون نکشیده بودم که دیدم این نصفه شبیه صدای پا میاد -پری جون پدر بزرگ بیدار شده من خجالت می کشم آبروم میره -ساکت باش پسر تو که کاری نمی کنی داری امتحان میدی تو مثلا شاگردی و من استاد هر چند که فعلا کیر تو استاد منه و رئیس و همه کاره تویی . مگه اون وقتا که اون جون داشت و زنای فامیلو تست می کرد و می گایید من می گفتم که بالای چشمت ابروست ؟/؟تازه ما این حرفا رو نداریم ممکنه بازم از این امتحانا از هر کی دیگه بگیرم .-یعنی از پسر عمو هم تست گرفتی ؟/؟ -خب زیاد مشکل نبود . همون اول ولش کردم حالشو نداشتم -پس چرا این قدر در مورد من سختگیری کردی ؟/؟ -من اونایی رو که بیشتر دوستشون دارم می خوام بیشتر تو چنگم داشته باشم وفکر خودمم باید باشم . دیگه کوس و کون منم غذا میخواد حال میخواد منم انسانم دیگه -پس خدا نکنه از کسی خوشت بیاد خدا به دادش برسه -بد جنس نشو آریا حالا که جوازتو گرفتی باهام این طور حرف می زنی ؟/؟ -نه پری جون من تو رو واسه خودت دوست دارم ... آرمان خان وارد شد . پری خیلی خونسرد بود و من هیجان زده و شرمسار . سرمو پایین انداخته و یه سلامی کردم و گفتم ببخشید آقا جون داشتم امتحان می دادم . خواستم کیرمو بکشم بیرون و به رسم ادب برم طرفش که گفت نه پسرم همونجوری باش . از سر جلسه امتحان بلند نشو -آقاجون دیگه آخراشه .. این حرکات متین و بزرگ منشانه پدر بزرگو که دیدم دلم آروم گرفت . مردی موقر و چهار شونه بود با صورت و هیکلی درشت و خوش قیافه . ریششو هرروز تیغ می کرد ولی سبیلی داشت که نوکشو تاب می داد . یه تیپ با سیاستی داشت ولی خیلی مهربون و خوش قلب بود . دوست داشت همه از خوان نعمتش بهره مند شن . اون و مادر بزرگ یه عمر در صفا و صمیمیت و همدلی با هم زندگی کرده بودند و کوچکترین خیانتی به هم نکردند . پشت پری جونم خم شده و زیر گوشش گفتم مادر جون اجازه هست بیرون بکشم ؟/؟ -به شرطی که قولی که دادی یادت نره . یواش بهش گفتم پری جون پس تو هم به من کمک کن تا بابا بزرگ وکالت مربی گری و تست از داوطلبین پروانه سکس خانوادگی زنان رو به من بده -حتما مال خودته -آقا جون این دیگه آخرای امتحان بود . اگه اجازه می فر مایید بکشم بیرون -اینو باید استادت تشخیص بده پسرم . من که کاره ای نیستم . پری جون واقعا عمر آدمی چه زود می گذره . ما اصلا نفهمیدیم این نوه ما کی بزرگ شد . کیرمو از کون مادر بزرگ بیرون کشیده و با همون حالت رفتم طرف پدر بزرگ تا صورتشو ببوسم . کیر از بس دراز بود خودمو عقب کشیدم تا به بدنش نخوره و بی احترامی نشه -به به ماشاءالله ماشاءالله عجب کیری به هم زدی واقعا بیسته -آقا جون هر چی باشه از تخم شماست وحتما به کیر شما رفته . من افتخار می کنم که یه پدر جونی مث شما دارم . دستشو بوسیدم . سریع شورتمو پام کردم و شلوارمو پوشیدم و بغلش کردم . چشم پدر بزرگ افتاد به جوازی که کنار پری جون بود -می بینم که اول جواز صادر می کنی بعد امتحان می گیری . امضای منم که خودم بهت اجازه شو دادم که اونو هم زدی . معلومه خیلی آریا رو دوست داری -خیلی گله آرمان جون . بیشتر از هر کسی تو دنیا دوستش دارم -از منم بیشتر -تو که خودت جای خود داری . قرار بر این شد که چند ساعت دیگه هم پیششون بمونم . این پیر مرده مثل این که از خواب سیر شده بود و منم که فقط حرص جواز داشتم . نشستیم دو تایی تخته نرد زدیم . مادر بزرگ کیر خورده من به خاطر این که هفته ای یه بار هم که شده به مراد ش که کیر من باشه برسه همش دور و بر ما می پلکید که هر طوری شده وکالت منو جور کنه . منم بیشتر از این که حواسم به بازی باشه به حالات آرمان جون توجه داشتم که اونو سر کیف بیارم . دست اولو ازش باختم یعنی تخته نرد رو . با این که بازی پدر بزرگ خوب بود ولی منم یه خورده شل گرفتم می خواستم اونو شاد ببینم . دست دوم هم باختم و دست سومو بردم . خیلی هیجان زده شده بود . خیلی هم ریسک می کرد واکثر ریسکهاش هم موفقیت آمیز بود . این جفت تاس ها هم با هاش رفیق بودند . ولی اگه شل نمی گرفتم این دویکی که به نفع اون بود بر عکس می شد -ببینم آرمان جون این روزا قراره چند تا زن دیگه هم بیان تو گروه ما مجوز میخوان . بالاخره یه فکری واسه وکیلت کردی ؟/؟ -الان چه وقت این حرفاست . اگه ببازم مساوی میشیم .. مجبور شدم سریع دستو بدم . سریع باختم و شدیم سه بریک . پری جون دوباره شروع کرد . پدر بزرگ دستی به سر و صورتم کشید و گفت منم این نوه گلمو خیلی دوست دارم . کی از اون بهتر . اخلاق نداره که داره . خوش تیپ که نیست هست . کیر کلفت و دراز نداره که داره . رضایت تو رو نداره که داره . چی از این بهتر . به درک که چشم بعضی ها از کاسه در میاد . به اونا چه مر بوطه . تصمیم گیرنده من و توییم . محبت محبت میاره . فوری رفت و یه بر گ وکالت نامه آورد و من و اون و مادر بزرگ امضا زدیم و امضا چند تا شاهد هم از پیش زیرش زده بود و داد دست من .-البته پسرم نیازی به این نبود همون شفاهی کفایت می کرد ولی این برای بستن دهن حسوداست . فقط یادت باشه کم محبت نشی به ما سر بزنی . یه تخته ای هم با هم بزنیم تو بازیت از بقیه حریفام بهتره ولی خودمونیم چند جا هم ملاحظه منو کردی  . این پیریه این موها رو الکی تو آسیاب سفید نکرده -آرمان جون من شاید هر چند وقت در میون مثلا هر هفته یه تستی از این آریا جونم بگیرم که ضعیف نشده باشه چون اگه بخواد زنارو در اول کار تست کنه باید همیشه آماده باشه و هر گونه ضعف اون یعنی ضعف ما -عزیزم تو صاحب احتیاری حتی می تونی هر روز تستش کنی -آقا جون تو مدرسه هم که هر روز امتحان نمی گیرن . همون هفتگی خوبه . خندید و گفت شوخی کردم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

12 نظرات:

jemco گفت...

بازم گل کاشتی داداش
خسته نباشی
پاینده باشی...

جيبر گفت...

عالي بود تشكر

ایرانی گفت...

جمکو جان وجبیر عزیز ..دویاور همیشگی من ! ممنونم از پیامهای گرمتان ..همیشه شاد همیشه خندان باشید ..ایرانی

ar@sh گفت...

har roz behtar az diroz.namayandegi dastan haye jazabe sexy irani.
Faqat dastan haye khod ra az ma bekhahid.
Karet doroste.dare jaleb mishe man montazere majlesam.*

دلفین گفت...

ایرانی عزیزم سلام عالیتر از این نمیشد منتظر قسمت بعدیش هستم شاد باشی

ناشناس گفت...

خیلی این مامان بزرگ رو کش میدی امید وارم موقع کردن مامانم اینقدر کش دار باشه

ایرانی گفت...

آرش عزیزم ممنونم از پیام داغ و ابتکاروتبلیغات داغ ترت .بنده آماتور در خور این همه تعریف نیستم وامیدوارم که نقطه ضعفهایم کمتر شود تا شرمنده شما دوستان و یاران باوفایم نگردم ...ایرانی

ایرانی گفت...

بازهم سلامی دیگر به دلفین عزیزم و آشنای گلم .آشنا جان مقتضای داستان ایجاب می کرد که جریان با مامان بزرگ کش دار بشه واز طرفی علاوه بر مجوز یه تفویض اختیار هم واسه قهرمان داستان توراهه که همه وهمه به طولانی ومتنوع شدن داستان کمک می کنه .پاینده باشی ...ایرانی

matin گفت...

خیلی عالی مرسی

ایرانی گفت...

متشکرم متین عزیز وگلم ..ایرانی

مرتضی گفت...

داداش دمت گرم...

ایرانی گفت...

ممنون مرتضی جان به خاطر همه زحماتی که می کشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر