ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

ندای عشق 65

خلاصه اگه بخوام بشینم در این مورد حرف بزنم تا صبح هم طول می کشه . مامان و بابا گریه می کردند و منم که نمی خواستم بمیرم . رفتم یه سری از اسباب و اثاثیه امو جمع کردم و چند تا دفترچه پس انداز و کارتهای بانکی خودمو هم گرفتم و سوار ماشینی که به اسم خودم بود شدم و اومدم لب ساحل . موقع خداحافظی هم به پدرم گفتم که پدر فقط ازت میخوام که اسم منو ار تو شناسنامه ات خط بزنی . اگرم نمی زنی و واست امکان نداره هر چند که عمر و زندگی ما دست خداست ولی یه وصیتنامه بنویس و چیزی رو به من نبخش . همین قدر رو هم که دارم با خودم می برم به عنوان قرضه . به این خاطره که تو این دنیای کثیف گیر نامردا و بی مرامها نیفتم به خاطر اینه که تا به حال به سخت زندگی کردن عادت نداشتم . پدر تو اسم خودتو میذاری مرد ؟/؟ حیف که پدرمی وگرنه کلی حرف تو دلمه که نمی دونم چه جوری بر زبونش بیارم . من یک قرون از ثروت تو رو نمی خوام . نگران نبا ش دخترت خودشو نمی کشه . در خیال خودت فکر کن یه دختر داری . یه دختری که می خواستی اونو بکشی ونتونستی . این چه عشقیه که داری . بگو پدر این چه جور دوست داشتنیه که می خواستی و میخوای هم عشق خودتو بکشی هم عشق منو .. دیگه نمی تونم یه لحظه هم تو این خونه نفرین شده بمونم -ندا منو ببخش . به پات میفتم . زانو می زنم . پدرتو ببخش . در حالی که اشک مثل سیل از چشام جاری بود با انگشتم به طرف سقف و آسمون اشاره کردم و گفتم اون که باید تو رو ببخشه خدای عاشقاست اونم تا نوید ازت نگذره هیچوقت نمی بخشدت . خدا از حق خودش می گذره ولی از حق بنده اش نه . خونه شده بود عزا خونه . مهمونا همه ساکت بودند و منم سرمو انداختم پایین اومدم . خیلی حرفای دیگه هم زدم که دیگه جاش نیست که بگم . اونا دوستم ندارند . شاید نادر داداش دوستم داشته باشه . دلم واسش تنگ میشه . امیدوارم درکم کنی . من اومدم با تو زندگی کنم . با تو و مامان مهربونت . با خدیجه خانوم گل و دوست داشتنی . محبت شما رو با هیچ سرمایه ای تو این دنیا عوض نمی کنم .-ندا منو خیلی تحت تاثیر قرار دادی . پدرت کار اشتباهی کرد . این حرکتش نشون دهنده دوست داشتنش نبود ولی هرچی باشه پدرته . یه عمر واست زحمت کشیده . اون دوستت داره . عاشقته . حالا نمی دونسته چطور عشقشو نشون بده . ندا یه جوری بهم اخم کرده بود و لبای بالا و پایینشو به هم می فشرد وگره به پیشونیش انداخته بود که حس کردم الآنه که بذاره زیر گوشم یا این که گوشامو بکشه . دستامو گذاشتم روگوشام و سرمو انداختم پایین که زیر گوشم نزنه واگه یه جوری می خواد دق دلیشو خالی کنه بزنه پشت سرم وپس گردنم -نوید چرا این جوری می کنی ؟/؟ -اگه می خوای منو بزنی آماده ام .-دیوونه این چه حرفیه سرتو بالا بگیر . من نشنیدم چی گفتی اون حرفایی رو که چند لحظه پیش گفتی تکرار کن -ندا دست از سر ما وردار بیا و هر جوری دوست داری تنبیهم کن . تو خودت خوب می دونی که من دلشو ندارم از این شوخیها باهات بکنم وگوشتو بکشم -اتفاقا باید باهات جدی برخوردکرد . زودباش بگوببینم . تکرارکن چی گفتی .. مثل این که قصد داشت تمرکز کنه تا با نیروی بیشتری به من حمله کنه . یه خورده ازش فاصله گرفتم . نمی دونم چرا یه خورده خنده اش گرفته بود .. -ندا اون پدرته .. عاشقته دوستت داره بزرگت کرده جوونی و روزهای شیرین زندگیشو به خاطر تو صرف کرده .. یعنی می تونسته طور دیگه ای از روزهای زندگیش استفاده کنه . هنوزم به خاطر تو داره زحمت می کشه . اون دیوونه وار دوستت داره حالا فکرش این طور بوده -نوید بلند تر بلند تر صدای امواج و باد نمیذاره من خوب حرفاتو بشنوم . شروع کردم به ادامه دادن حرفام با داد زدن که دست از سرم ورداره -اون واست زحمت کشیده از اول زندگیش برای همه شما زحمت کشیده اون دوست داشتنیه . مهربونه اون پدرته ندا ! احترامش واجبه . آدما تو زندگیشون اشتباه می کنن . یه خواسته ها و فکرایی دارن که گذشت زمان متوجهشون می کنه که بعضی از این اندیشه ها اشتباه بوده . پدرت یتیمی کشیده . بی پدری کشیده بی مادری کشیده .. ولی هیچوقت نداری نکشیده .. نمی دونسته که معنای فقر چیه . فکر می کرده که همه دنیا باید مثل اون پولدار باشن . شاید ارزش آدما رو به ثروتشون ندونه ولی در مورد خودش و خونواده اش دوست داره با اونایی بر بخوره که در طبقه خودش باشن تا بتونه شخصیت خودشو حفظ کنه . شایدم فکر می کرده من نمی تونم دخترشو خوشبخت کنم . حالا که قبول کرده من و تو با هم باشیم حالا که به اشتباهش اعتراف کرده چرا تنهاش میذاری ؟/؟ چرا گذشت نداری . مگه وقتی بچه ها اشتباه می کنن خطا می کنن بزرگتر ها نمی بخشن ؟/؟ مگه وقتی که ما گناه می کنیم خدای بزرگ و دوست داشتنی نمی بخشه . مگه تو خودت منو نبخشیدی ؟/؟ تو دلت پاک و مهربونه . باباتو ببخش . ازش بگذر . اون به گردنت حق داره . وجودت گوشت وپوست و استخونت از اونه . هستی تو بعد از خدا از اونه . نباید ناراحت باشه وشایدم به من حسادت می کنه . این همه سال وقتی که اون بود من نبودم نویدی نبود . یهو یکی مثل یه گردباد میاد و میخواد دخترشو بگیره . معلومه دیگه منم باشم یه سری حرکاتی از خودم نشون میدم که عصیان منو نشون بده . پدرت مرد خوبیه دوست داشتنیه واون الان دلش واست شور میزنه . دلشو درد آوردی ولی داره غصه اتو میخوره . من پدر نیستم ولی می دونم اون چه احساسی داره -احساس منم می دونستی ؟/؟ -ندا تو رو خدا این قدر به یادم نیار که در حقت چقدر ظلم کردم . گیج شده بودم نمی دونستم چه تصمیمی بگیرم فکر می کردم ... -نمیخواد بقیه اشو بگی خودم از بر شدم . فکر می کردی می تونم یه عاشق ثروتمند وهم طبقه رو جایگزین تو کنم . یس کن دیگه این بار دیدم که ندا داره فریاد می زنه طوری که جا رفتم ولی دیگه ازش فاصله نگرفتم ورفتم بغلش کردم وازش خواستم که آروم باشه وحرص نخوره -نه نوید بذار حرفمو بزنم چرا بقیه نباید بدونن که تو این قدر خوبی این قدر ماهی این قدر دوست داشتنی هستی که به اونایی که میخوان عشق و زندگی رو ازت بگیرن میخوای عشق و زندگی بدی .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

3 نظرات:

ناشناس گفت...

مرسی از لطفت ایرانی داداش واقعا گل کاشتی ممنونتم من به خاطر سه تا داستانات‏‏(ندای عشق.رازنگاه.هرکی به هرکی.‏)‏
فرزاد.ص

ایرانی گفت...

ممنونم ازت فرزاد جان .داستان راز نگاه هم از نظر احساسی در قسمتهای آینده اوج می گیره و این اوج تا قسمت آخر ادامه داره وسیر صعودی خودشو طی می کنه واواخرشم چند تا چاشنی سکس داره .شاد و سر بلند باشی ...ایرانی

مرتضی گفت...

درود ایرانی عزیز.
بالاخره بعد از چند رو تونستم بیام.یه جورایی دلم واسه ندای عشق و خالقش( داداش ایرانی) تنگ شده بود.

خیلی مخلصیم.

 

ابزار وبمستر