ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 69

کوروش رفت و مرا با دنیایی از غم و اندوه تنها گذاشت . تمام آنچه که در این یکی دو ماهه اخیر بر سرم گذشته بود مثل تصویر یک فیلم از جلوی چشمانم گذشت . از پاکی ونجابت و مهربانی به این درجه از پستی و شرارت رسیده بودم که حتی خودم هم از خودم بدم می آمد . شاید می تونستم هرزه باشم که بودم پست باشم که بودم . بیشرم باشم انتقامجو باشم ولی هرگز نمی تونستم یک قاتل باشم . من نمی تونستم پرپر شدن پرنده کوچکی رو که هنوز چگونه پریدنو نمی دونست ببینم . یه روزی خودمم هم سن اون بودم . اون روزا از دنیا و خدا یه تصور دیگه ای داشتم . به من می گفتن این خداست که همه چی رو آفریده . گاهی وقتا فکرمی کردم که خورشید خداست . گاهی وقتا فکر می کردم که این ابر ها هستند که دنیا رو به وجود آوردند تا این که بزرگترشدم وفهمیدم که خدایی که نمی تونیم ببینیمش همه جا هست . وقتی که اندازه عاطفه بودم همه رو خوب می دونستم . فکر نمی کردم آدم بد وجود داشته باشه . راستش یه خورده از ناظم مدرسه می ترسیدم ولی دل کوچیک  من به من می گفت که اونم بد نیست . از دیو و جادوگرای توی قصه ها بدم میومد ولی آدمارو دوست داشتم . فکر نمی کردم یه روزی برسه که فرشته ها هم دیو صفت بشن . حالا من یک فرشته بد بودم . فرشته ای که داشت جون فرشته کوچولورو می گرفت . خدای من چه طور نتونستم بفهمم که کوروش یه نموره ای دوستم داره . من که راز نگاه رو خیلی خوب می خوندم . اون چطور تونسته بود از نگاه من بخونه که واسش پاپوش درست کردم ؟/؟ من چطور نتونستم دیگه تو چشاش نگاه کنم ؟/؟ اشکامو پاک کردم . چشامو شستم و آبی به صورتم زدم . حس کردم یه خورده تار می بینم . اعصابم به هم ریخته بود . اون چه طور می تونست به یه آدم هرزه وکثیف و هوسبازی مثل من دل ببنده . من لیاقت اونو نداشتم . شاید تا دوماه پیش این طور نبودم ولی حالا دیگه وضع خیلی عوض شده بود وجود متعفن من جز با سوخته شدن پاک نمی شد . روح و روانم در حال سوختن بود وجسم گندیده من به دنبال هوس . هوسی که حس می کردم میره تا تو دلم بمیره . حتی جن هم یکی دوشب بود که با من مدارا می کرد . زری هم که نگران اوضاع و احوالم بود سری به من زد و دلداریم داد . اما گفته های او و همدردیهاش دردی رو دوا نکرد . از من خواهش کرده بود که امشبو بهش اجازه بدم که با سلیم و توخونه ما خلوت کنه . حالا دیگه خودکفا شده و هر طور می خواست عمل می کرد -فرشته جون امشب سلیم استراحت داره ومنم که می دونی می تونم یه بهونه بیارم وشبو پیشت باشم . سلیم هم پسر خیلی خوبیه . کیرشم دست کمی از کیر قاسم و کاظم نداره . اگه دوست داشته باشی اول میگم تو رو بکنه که یه وقت بدت نیاد که چرا اول اومده سراغ من و به اصطلاح آک تحویل تو باشه -زری دیوونه شدی ؟/؟ توخودت بیارش ولی کاری به کار من نداشته باش . من اصلا حوصله اشو ندارم که فعلا دست مردی به من بخوره . شاید یه چند روز بگذره حالم بهتر شه وراحت تر بتونم با این وضع کنار بیام . هر کاری که می خواهی بکن صاحب اختیاری . کاری به کار من نداشته باش . این بهانه هم هنوز پا بر جاست که من مریضم و رحم من ویروسی شده واز این چرندیات -تورو خدا بخند فرشته جون . حوصله مردونداری . حوصله زنو که داری ؟/؟ -ولم کن فرشته اعصاب ندارم -ببین اگه سلیم بخواد بیاد اینجا تا دوساعت دیگه نمیاد من و تو وقت داریم که یه لز درست و حسابی با هم داشته باشیم . حالا بد اخلاق نشو ومثل یک دختر خوب بیا تو بغلم . سرمو گذاشتم رو سینه هاش ودوباره گریه رو سر دادم . اونم اشکامو پاک کرد ولبامو بوسید . اصلا نفهمیدم کی لختم کرد . خودمو در اختیارش گذاشته بودم . چشام بسته بود ودوست داشتم جز به لذت لز به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم چند بار افکار مزاحم به سراغم اومدند ولی زود خودمو خلاص کرده وخواستم که حداقل یه دوساعتی رو در آرامش باشم  داشت یادم می رفت که لذت سکس و هوس چه جوریه .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

سعید گفت...

سلام
از تغییر مسیری که تو داستان دادی واقعا لذت بردم عالی بود

ایرانی گفت...

دقت و نکته سنجی ات قابل تحسین است سعید جان .تندرست باشی ...ایرانی

matin گفت...

ایرانی عزیز فکر نمیکنی رو به بی مزگی گذاشته نه سکسی نه چیزی

ایرانی گفت...

در دو قسمت بعدی یه سکس معمولی داریم میره تافروردین و اردیبهشت 91.متین جان همه چی که سکس نیست .تا عشق نباشه سکس معنا نداره .در این سایت یه داستان عشقی خالص داریم که ندای عشقه و یکی هم این که از نیمه راه به بعد مخلوط شده ولی سوژه اش بد نیست تا آخر پیگیری کن .موفق باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر