ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

چشم پوشی 7

مامان تو که می دونی اگه آدم تو آب حرکت نداشته باشه بدنش سرد میشه ؟/؟ -من که تکون بخور نیستم -دوست دارم همین طور چشاتو بسته نگه داشته باشی -علتشو که بهت گفتم آب وان ولرم بود ولی کمی داشت سردم می شد . تنها نقطه ای از بدنم که احساس گرما می کرد نوک کیرم بود که با سر کوسش در تماس بود . بهاره چشاشو بسته بود تا تو نگاه من چیزی رو احساس نکنه .. آره اون با تمام وجودش خودشو تسلیمم کرده بود . می خواست که من کیرمو تو کوسش فروکنم . اون دیگه تسلیم من شده بود . اون تسلیم سرنوشت شده بود . سرنوشت این طور می خواست که من با مادرم حال کنم واز وجودش لذت ببرم . دیگه مقاومتی نمی کرد . چشاشو بسته بود . کیرمو یه خورده بر سر کوسش فشار دادم . دو تا لبه کوسش به طرفین یه خورده باز شده و سر کیرم رو کوسش یه جایی واسه خودش دست و پا کرد . چشاش هنوز بسته بود . صدای نفسهاش کمی آروم تر شده بود . دستامو رو سینه هاش زوم کردم و یه بار دیگه لبمو به لبش چسبوندم . فشار کیرمو از پایین زیادش کردم . با این که چشاش بسته بود ولی سرشو یه پهلوکرد . چه لذتی داشت توی آب گاییدن مادری که پس از گذشت از هفت خان رستم تونستم کیرمو تو کوسش فرو کنم وچه لذتی داشت وقتی که بدنم داشت سرد می شد گرمای حاصل از تماس کیر با کوس که به تمام تنم لذت می بخشید . هنوز نیمه بیشتر کیرم بیرون از کوسش قرار داشت . گام به گام این حرارت وگرما رو بیشترش می کردم . سرشو رو لبه وان قرار داده بود . می دونستم که شاید تنش درد بگیره واحساس خستگی کنه . یه فشار دیگه به بدنم آوردم وبا این فشارم کیرم تا ته کوسش رفت . حالا به یه آرزویی رسیدم که از آرزوی قبلیم بزرگتر بود . گاییدن مامان که واسم مهم تر از خوردن کوسش بود . لذت اون داغی و حرارتو با هیچی دیگه تو این دنیا عوض نمی کردم . این اوج خوشی و خوشبختی من بود . حرارت یک عشق .. شکوه یک هوس .. اوج یک پیوند .. شکست بزرگترین تابوی زندگیم . من موفق شده بودم . حس کردم مامان در اوج هوس یه حالت خاصی پیدا کرده که نمی دونستم به چی تشبیهش کنم -بهاره خوشگلم . چرا ناراحتی . این که خجالت نداره . این همون چیزی بود که ما هردومون از اولش می خواستیم . حالا اون جور که باید نمی دونستیم چطور انجامش بدیم . ازش فرار می کردیم . داشتیم خودمونو گول می زدیم و از خواسته مون فرار می کردیم . حالا ببین اگه خواستی چشای خوشگل و نازتو باز کنی مسئله ای نیست . من و تو , تو این آب کفی , کیر و کوس همو نمی بینیم . احساسش می کنیم . همان طوری که من گرمای وجودتو احساس می کنم . تو اونو نمی بینی . این حرارتو نمی بینی که چه جوری میره تو کوست و میاد بیرون فقط احساسش می کنی . دوستت دارم بهاره با تمام وجودم وجودتو میخوام و از سکس با تو لذت می برم . داغی و خیسی کوس مامانو حسش می کردم . هیجان تو تمام تنش رخنه کرده بود . از هوس بود یا چیز دیگه ای به خودش می لرزید .. یه خورده تند تر اونو تو آب می کردمش تا گرمترش کنم -آههههه عزیزم پسرم . یعنی این کیر توست که داره گرمم می کنه ؟/؟ بالاخره این طلسمو شکستی -تو که نمی خواستی این طلسم شکسته شه -شایدم می خواستم و خودم نمی دونستم . شایدم می خواستم که تو هر جوری شده این کارو بکنی تا من میون یه کار انجام شد قرار بگیرم . شاید می خواستم قدرت تو رو ببینم وحس کنم که پسرم یه مرد شده -پس چشاتو باز کن مامان دیگه خجالت نکش . دیگه باید همه چی رو بین خودمون حل کنیم . باید از لحظه های با هم بودن لذت ببریم . مامان تو باید حس کنی و ببینی که کیر من با چه لذت و هوسی وارد کوست میشه و کوست با چه هیجانی اونو تو خودش جا میده . چشاتو باز کن . از واقعیات فرار نکن . واقعیت تو بغلته . اون چیزیه که خودت ساختیش و داری باهاش زندگی می کنی . لذت ببر کیف کن . وجدان تو همون چیزیه که داری ازش لذت می بری وتورو به آرامش می رسونه تا خودش آروم بگیره . تو داری از حق طبیعی خودت استفاده می کنی . تو از نحستین سالهای جوونیت اون لذتی رو که باید ببری نبردی . بهاره یواش یواش چشاشو باز کرد . هوس ,  ضربات کیر وحرفایی که بهش زده بودم آرومش کرده بود -محکمتر . کوسسسسمو با کیییییرررررت تنبیهش کن . جرررررششششششش بده . بزنش این بی حیارو که همش می خواست خودشو ازت قایم کنه . واییییییی بردیا بیا بیا ببین منو حالا چشام بازه . به من نگاه کن تو چشام چی می بینی . من این فاصله ها رو شکستم .-مامان منم شکستم -آره من مدیون توام که منو از این خواب گران بیدارکردی . حالا میخوام زیر کیر تو حال کنم و دوباره بخوابم . کیف کنم لذت ببرم -مامان از شروع تا آخرش چه زود گذشت ؟/؟ -بردیا این تازه شروع کاره از کدوم آخر حرف می زنی -مامان من آخر این موش و گربه بازیها رو میگم . دستمو از همون داخل آب روبدن مامان می کشیدم -آخخخخخخخ من میخوام همه جاتو ببینم .  کیرتو ببینم . ببینم که چطور با هوس میره توکوسم و میاد بیرون -حالا یه خورده تو آب حال کنیم یه تنوعی شه بد نیست -ما که تازه شروع کردیم هر کاری کنیم تنوعه . وای مامان بی شتاب گازشو زیاد کرده بود . دلم واسه چسبیدن به کونش یه ذره شده بود . اونو یه دور بر گردوندم طوری که کونش رو به کیرم باشه وبا هر ضربه ای که تا ته کوسش وارد کنم بدنم بخوره به کونش . اوخ که تجسم کون مامان همراه با لحظه های ورود و خروج کیر چه حالی می داد -بریم بیرون بردیا . حالا که جان و تنمو آماده کردی دلم واسه دیدن کیر حریصت یه ذره شده .-پس مامان تو هم حریصی -خوب شد یه سری آب کیرمو خالی کردی . دوتایی مون از آب خارج شده و رفتیم زیر دوش . مامان سرشو با عجله شست . دیگه واسه کیر من داشت خودشو می کشت . اونو رو همون کف حموم ودمرو خوابوندمش . کون خوش فرمش با یه برجستگی خوشگل ووسوسه انگیز اومد بالا . منم سرمو گذاشتم روش و از وسط بازش کردم و دیگه با زبونم به جفت سوراخاش رحم نمی کردم -عزیزم چه حالیه یه جوری شدم . مورمورم میشه از اون مورمورای شیرین ولذیذ که اگه بعدا کیرتو بدی بهم بخورم لذیذترم میشه . حالا که تسلیمم کردی خاطرت جمع شد و کیرت تنبل شد ؟/؟ معطل چی هستی . زودباش بکنش توکوسم . من که دیگه نباید بهت بگم .-می خواستم یه خورده باهم حال کنیم -اوووووووووووووکی میره این همه راه رو . بس نبود این همه با هم حالک کردیم ؟/؟ حالا حال می کنیم . دوتاپای مامانو از مچ تا زانو تو دستای خودم خم کرده یه خورده اونو به طرف خودم کشیدم وکیرمو کردم تو کوس توپش ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

8 نظرات:

ایرانی گفت...

این هم که قسمت ماقبل آخرش بوده و قسمت آخرشو که هنوز موفق نشدم واسه انتشار ذخیره اش کنم در اصل باید شب جمعه منتشر شه که اگه به دلایل موجه وقفه ای بیفته تا اطلاع ثانوی به طور موجه شرمنده میشم ..ایرانی

دلفین گفت...

سلام ایرانی عزیزم منتظر قسمت بعدیش هستم

جيبر گفت...

بلاخره بعداز اين همه فرازونشيب جاهاي حساسش رسيد تشكرازايراني كه انقدرماهرانه اين داستان را ادامه ميدي

ایرانی گفت...

با سپاس از جبیر خان ودلفین جان .قسمت آخرش احتمالا آخرهفته منتشر میشه ..ایرانی

matin گفت...

خیلی عالیه مرسی

ایرانی گفت...

سپاسگزارم متین جان .موفق باشی ....ایرانی

ناشناس گفت...

آقایان اسه یه لحظه خدا را در نظرتان بیارید ببینید به چه نتیجه ای میرسید.از خدا بترسید.الانه علم به این نتیجه رسیده که اگر خدت را به گرهی شبیه کنی دیر یا زود شبیه به آنها خواهی شد.پس مواظب باشیداین کلمات از ذهن یک شیطان بیرون می آید.مواظب باشید 2 روز دنیا ارزش این تفکرات را نداره.

ایرانی گفت...

سلام به دوست خوب آشنایم ..بار ها وبار ها هدف از نوشتن این داستانها را نوشته ایم .خوشحالیم که ما شیاطین نصیحت شنو هستیم و امیدواریم که فرشته هایی که نیمه شب به ندای فریبانه ما گوش فرا می دهند وراز ونیاز نیمه شبانه آنها با ماست همراهمان نگردند .راستی آیا می توانید راس الشیطان راهم این چنین عتاب و خطاب کنید ؟!منتظر پیامهای بعدیتان هستم. پس فردا نیمه شب, روز عشق را فراموش نکنید(29بهمن ) .روز عشق آریایی یا ایرانی را ..ایرانی

 

ابزار وبمستر