ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 70

وقتی که از لخت کردن من خاطر جمع شد خودشم لخت شد و افتاد روی من . لذت و هیجان خاصی در تمام بدنم احساس می کردم . رعشه و لذتی که هر موقع جنه میفتاد روی من بهم دست می داد با ابن تفاوت که جن دو سه دقیقه ای تموم می کرد وزری می تونست ادامه بده زری خیلی تلاش می کرد تا به من حال بده . همش ازم می خواست که همین جور ساکت و ثابت باشم و به فکر عکس العمل نباشم . راستش نیازی نبود که این حرفو بزنه چون من یک مرده متحرک شده بودم وفقط دوست داشتم که حال کنم . هیچ کیری جز کیر کوروش که به دست آوردنش واسم رویایی شده بود نمی تونست راضیم کنه . فقط چشامو بستم و جز لذت سکس به چیز دیگه ای فکر نکردم . هرکی منو می دید فکر می کرد که دراز کش دارم ورزش یوگا می کنم . بد جوری رفته بود م توی حس . زری به سینه هام رسیده بود . نوکهای تیزشو وسط دو تا لباش می گردوند . شدت ضربان قلبم زیاد شده بود . حرکت دستها و زبونشو روی ناف و شکمم احساس می کردم . اومد پایین تر و رسید به کوسم . زبونشو تا ته از حلقش در آورد و کشید روی کوسم  . اینجا بود که حس کردم دارم آتیش می گیرم ومتوجه شدم که این چند وقتی که کوس ندادم چقدر کمرم سنگین شده و آب هوسم باید خالی شه -زرییییییی همین جارو بچسب ولللللللم نکن . کوسسسسسسم داغ شده . لیسسسسسسشششششش بززززززن . میکککک بزن قربون دهنت . بخخخخخخورررررششششش . بذارررریه ساعتی بی غم باشم . اوووووفففففف چه خوب می خوری . با دستات بمالش .انگشتاتو زبونتو هر جایی رو که می تونی باید بفرستیششششش توی کوسسسسسسم  . تو باید حاللللل بدی . باید امشب آبمو بیاری . تا کوسسسسسسمو سبک نکنی از سلیم ملیم خبری نیست . زری دو طرف کشاله ران و دوطرف بالای کوسمو با دو انگشت شست و سبابه هریک از دستاش گرفت و جمع کرد . فضای سوراخ کوسمو گرد کرد و یک دفعه فرو برد تو دهنش -زری جون راستی راستی که منو گاییدی . همین طور ادامه بده . تنها کاری که از دستم بر میومد و می تونست یه کمک حال زری باشه این بود که با کف دستام سینه هامو بمالم و هوسمو زیاد تر کنم ولی پس از چند لحظه دست از این کار کشیدم تا دوباره چشامو ببندم و برم تو عالم خماری و مستی -آهههههه زرررررری باور کن یه دقیقه دیگه کوسسسسسمو میککککشششش بزززززنی دیگه تمومه .. کار به یه دقیقه هم نکشید . چند تا تکون شدید خوردم و چنگی بر سینه هام انداختم و حرکت گرم و ادامه داری رو زیر سینه ها و داخل کوسم احساس کردم . زری کاری کرد که این لذت من بیشتر طول بکشه وادامه داشته باشه . کوس خیس منو با لب و دهن و زبونش خشک کرد و هرچی آب و ترشح لای پام بود همه رو مثل یه دستگاه مکنده مکید و قورت داد -ببخش زری جون من حالشو ندارم جبران کنم -این چه حرفیه می زنی فرشته جون . پس دوست به درد چی می خوره . من الان زنگ می زنم به سلیم که راه بیفته من اگه جای تو بودم پس از چند هفته ریاضت کشیدن امشب دیگه با کیر سلیم طلسمو می شکوندم . کیر خیلی با حالی داره . سرزنده و شاداب و کاریه . اصلا از گاییدن خسته نمیشه . حالا میای ببینیش -زری جون یه بار بهم گفتی گفتم فعلا نمیخوام با هیچ مردی باشم -کوروش چی ؟/؟ -بس کن دیگه نمی خوام اسمشو بشنوم . یادم نیار . همین که سبکم کردی آبمو آوردی ممنونم . حتما که نباید یه آقا بالا سر داشته باشیم -پس باید قول بدی که وقتی داره منو میگاد تماشا کنی -اینو باشه ولی اگه خوشم نیومد و رفتم اتاق دیگه نباید ناراحت بشی . جریان عاطفه رو هم واسش تعریف کرده بودم و اون حالا بیشتر متوجه بود که باید باهام مدارا کنه . سلیم خان هم اومد . یه چیزی در همون مایه های قاسم و کاظم با پشم و پیله ای کمتر یود . سلیم هم فکر می کرد که من بیماری زنانگی دارم وزری هم به اون سفارش کرده بود که زیاد باهام گرم نگیره . از تخت اومدم پایین و رفتم روی یه صندلی کنار یه میز کوچیکی که ته اتاق بود نشستم تا شاهد قضیه باشم . زیاد هم تمایلی برای دید زدن نداشتم . فقط می خواستم کمتر فکر کنم تا یه جوری زمان بگذره وصبح شه . شاید اون موقع مخم بیشتر به کار می افتادویه فکر بهتری می کردم . سلیم لباساشو در آورده  با یه شورت کنار زری قرار داشت که اونم با یه شورت و سوتین بود . کیر سلیم داشت شورتو پاره می کرد زری رفت سراغش . شورت سلیمو از پاش بیرون کشید .کیرش یهو زد بیرون ..... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر