ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 72

واییییییی زریییییی نه نهههههههه حالا نههههههه بذار بیشتر حال کنم . دوسسسسستتتتتت دارم زری یواشتر . یواشتر . کیرمو بالا و پایینش کن . دوسسسسستتتتتت دارم . دست زری خود به خود از روی کیر سلیم جدا شد و چند لحظه بعد در حال رسیدن به ار گاسم جیغی کشید و با یه دستش کیر سلیمو محکم فشار داد و با دست دیگه اش فقط تونست ملافه کنارشو چنگ بندازه -آخیششششش آخیشششش جون کوسسسسسسم دیگه شکایتی نداره . دیگگگگگه گله ای نداره . آرررررروم شدم -دیگه کیر نمی خوای ؟/؟-چی ؟/؟ هنوز اول راهه . به همین زودی در جا زدی ؟/؟ هنوز به وسطای کار نرسیدیم . دوس داری کوسسسسسم با من و کیییییرررررتو قهر کنه ؟/؟ -شوخی کردم بابا . تا جررررررت ندم و پاررررره پاررررررت نکنم ول کنت نیستم .-هم کونمو باید چاکککککشششش بدی هم کوسسسسسمو -ترتیب هر دو تا رو میدم . به من میگن سلیم سلاخ . حالا زری جون راستی راستی فکر کردی من دلشو دارم که تیکه پاره ات کنم .-برو بابا شما مردا غصه خودتونو می خورین . حتما تو هم می ترسی که اگه پاره پارم کنی دیگه نتونی کوسسسسمو بگایی -چقدر تو حرف می زنی دختر -کیر تو بلبل زبونم کرده -پس به کوسسسست بگو کیرمم تو خودش جا بده تا بلبل کوس هم بشی -بفر ما این من و این کوسسسسم در خدمت شماست سرورم . هنوز جمله زری به انتها نرسیده بود که کیر سلیم تا ته رفته بود تو کوس زری . این مدت کوتاهی که از فعالیت این دوست پر کارم می گذشت عجیب جا دار شده بود . ظاهرش نشون نمی داد که این قدر جا باز کرده باشه ولی باطنشو راستش زیاد دقت نکرده بودم . فکر کنم روزا که خونه رو خلوت  گیر می آورد این چند تا کیر کلفت دست به نقدو به نوبت به خونه شون دعوت می کرد . این قدر هم حشری شده بود و و به کون و کوس دادن عادت کرده بود که با این که حتم داشتم امروز وسط کار یه مرخصی گرفته و رفته خونه کوس داده و بر گشته بازم آتیش هوسش فرو کش نکرده بود . البته هر وقت یکی دوساعت مرخصی می خواست و روز قبلشم رفته بود میومد پیش من و منو واسطه می گرفت . آخه اونم در جریان نفوذی بودن من قرار گرفته بود و به فرشاد هم گفته بودم که زری جون از خودمونه و یه بهونه ای سر هم کرده بودم که پدرش مریضه و... حالا از قضیه دور نشیم که کیر مشتی سلیم کوس تسلیم شده زری رو به آتیش کشیده اشکشو در آورده بود . زری جون قمبل کرده بود و منم یه خورده صندلی خودمو گوشه کشیدم تا زاویه دید بیشتری داشته باشم . خیسی و غلظت کوس زری که داشت کیر سلیمو شستشو می داد منو هم داغ کرده بود طوری که در دید نباشه دستمو گذاشتم لای کوسمو باهاش ور می رفتم . زری کونشو قمبل کرده و از پشت یه گارد سگی گرفته وسلیم هم از همون طرف در حال گاییدن کوسش بود . الان دیگه بهتر و بیشتر از دقایق قبل می تونستم بر اوضاع و احوال این جبهه جنگ مسلط باشم . واسه من یه جهاد بزرگی بود که این صحنه ها رو ببینم و جلو نرم . داشتم با نفس خودم مبارزه می کردم . این کوروش چه بلایی که بر سرم نیاورده بود . ای بابا دوباره یاد این لعنتی افتاده بودم . نه نباید اجازه می دادم که زندگی منو نابود کنه . نه . فوری صحنه های کیر و کوس و بدن لخت زری و سلیمو مجسم کرده و یک لحظه هم خودمو گذاشتم جای زری و کوروشو هم گذاشتم جای سلیم که داره منو میگاد . حالا دیگه از واقعیت دورشده شده بودم یک دختر رویایی . حالت بعدی که برای دید زدن از این وضعیت هم بهتر بود این بود که سلیم طاقباز روی تخت دراز کشید وزری هم پشت به من روی کیرش نشست . حالا کل کون و پشت دوستم و کیر سلیمو می تونستم راحت راحت ببینم و اونا هم هیشکدومشون قادر به دیدنم نبودند . مگر این که در کشمکش بکن بکن سلیم خودشو کج می کرد . دیدن کون قمبل شده زری که از این طرف دو برابر نشون می داد و کیر سلیم که از یک خط کش بیست سانتی هم دراز تر بود باعث شد که از مرز داغی هم بگذرم و به صد درجه برسم . زری کونشو از بالا به کیر می چسبوند و سلیم هم از پایین به بالا می زد ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

2 نظرات:

matin گفت...

خیلی عالیه مرسی ایرانی عزیز

ایرانی گفت...

ممنونم داداش متین .شادباشی ...ایرانی

 

ابزار وبمستر