ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

راز نگاه 73

هنوز روبوسی و هماغوشی کوس و کیر تموم نشده بود -بریز عزیزم سلیم آبتو می خوام سلیم من تشنه امه . کوسسسسم آب میخواد . زود باش خیلی وقته که دوباره ارضام کردی حالا آب بده -جوووون پس اینو داشته باش که غرق نشی -اگه تو آب کیر تو غرق بشم دوباره زندگی می گیرم . دوباره جون می گیرم . آب حیات منه ابدی میشم .-پس بیا تا ابدی ابدیت بکنم . پوزیشن خودشونو عوض کردن و دیگه نه کوسو می دیدم نه کیرو . زری طاقباز کرده بود و سلیم افتاده بود روش . این جوری کرده بودند تا آب سلیم کمتر حروم شه وبیشترش داخل کوس جا بگیره . سلیم تمام هیکلشو انداخت روی زری و با چند ضربه خودشو یعنی آبشو خالی کرد . بدنشو انداخت روی زری . زن که نفسش گرفته بود با همون حالت هوسیش گفت جووووون سبک شدم سیرابم کردی -الان دیگه نوبت چیه عزیزم ؟/؟ -ای ناقلا از هر چی بگذری از کون من نمی تونی بگذری ؟/؟ -قول میدم جرش ندم -نه هر چی میلته گفتم که کنیزتم گفتم که میل خودته اگه خواستی پاره اش کن درسته که من یه زنم ولی حرفم از دهنم در میاد -قربون دهنت برم قربون اون سوراخ کون ناز و تنگ و سوزنیت برم که به جون کیرم آتیش می زنه . خودمو می کشم اگه یه قطره خون ازت بریزه . از همون روی میز توالت یه قوطی کرم بر داشت و قسمتی از اونو روی سوراخ کون زری مالید و حسابی آماده اش کرد .زری دوباره قمبل کرد و منم خوب صورتشو نمی دیدم که متوجه شم وقتی کیر داره میره توی کونش چقدر درد می کشه . فقط می دیدم با دو دستش میله های تختو فشار می گیره . این تعارف کردنای زری هم کار دستش داده بود . آخه پدر آمرزیده تو که زیاد اهل کون دادن نبودی ولی باید یه جوری هم تمرین می کرد که برای دفعات بعد راحت تر می شد . یک لحظه کیر میثمو به خاطر آوردم و پیش خودم حساب کردم که این کیر واسه زری و عادت دادن او به کون دادن خیلی خوبه . زری در حالی که هم درد می کشید و هم هوس داشت به سلیم گفت که اگه دوست داره می تونه آبشو خالی کنه -زوده هنوز زوده بذار حال کنم . از این کونها مگه هر چند وقت در میون گیر آدم میاد -تو حق نداری کونهای دیگه رو با کون من مقایسه کنی . اگه از زنای دیگه حرف بزنی من کونمو از کیرت می کشم بیرونا -شوخی کردم . می خواستم متوجه شی که چه کون با حالی داری . تازه مگه همین چند وقت پیش نبود که پیش من کاظم و قاسم و سامان تو رو گاییدن ؟/؟  اینو گفت و دیگه بیرحم شد . با فشار و شدت کون زری رو می گایید و اجازه نفس کشیدن به زن بیچاره رو نمی داد . دو تا کف دستشو گذاشته بود روی دو تا قاچ کون زری ومحکم فشارش می داد و کیرشم با شدت و سرعت  میذاشت داخل مقعدش و در می آورد -سلیم آب آب می خوام . زود تند باش . خیلی صحنه مامانی و مشتی شده بود . سلیم داشت می گایید و زری هم از پشت خودشو به بدن سلیم می چسبوند و به گاییده شدن خودش کمک می کرد تا این که یه وقتی دیدم که آب کیر سلیم از کناره های کون و دو طرف رون زری در حال سرازیر شدنه و هر دو تا که حسابی خسته شده بودند نیمساعتی رو توی بغل هم آروم گرفتند . رفتم براشون شربت و شیرینی آورده تا تجدید قوایی بکنن و زری رو دیگه نذاشتم بره . سلیم رفت پی کار خودشو زری هم دیگه مجبور بود پیش من بمونه و کمر سنگین منو سبک کنه . چیکار کنم تقصیر خودش بود . اون و سلیم دوتایی آتیش به جونم زده بودند . بیچاره حرفی هم نداشت زری با جان و دل و بدون این که خستگی خودشو به رخم بکشه دوساعتی رو با کوس و کون و سایر اعضای بدنم وررفت و منو به ار گاسم رسوند . خوشبختانه اسیر حالت خلسه و خماری بعد از سکس شده بودم . چنانچه وقتی که به خواب رفتم تا به فکر عاطفه و کوروش افتادم خوابم برد ولی تا صبح صد دفعه از خواب بیدار شده وهمش به این فکر می کردم که چی سر عاطفه میاد و منم با جای خالی کوروش در فروشگاه چه جوری کنار بیام ؟/؟  ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی 

4 نظرات:

ناشناس گفت...

ایرانی جون سلام داستانی باعنوان زن خوشگل حشری دوستم بذاری

ایرانی گفت...

در فرصت مناسب این داستانو هم می نویسم .هرچند عنوانش طولانیه .برقرار باشی ..ایرانی

matin گفت...

خیلی عالیه ایرانی عزیز مرسی

ایرانی گفت...

تشکر داداش متین خوب وعزیزم .موفق باشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر