ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

مامان آمپولی من 25


مامان لباشو آروم رو لب من داشت و من همین جور با هوس ناله می کردم یه خورده که بین لبهامون فاصله میفتاد ناله های هوسمو با حرف زدن ادامه می دادم اوخ مامان جون مامان جوووووون من امشب خانوم شدم عروس شدم .. فریده خانوم سینه هام ! فتان جون قربون دهنت چقدر شیرین کوسمو می خوری امشب یه حال و هوای دیگه ای داره .. اوخ که چقدر خوشم میاد . عزیز که که یه گوشه ای بیکار نشسته بود اومد بالا سر مون و هر گوشه ای  از بدنمو که خالی گیر می آورد و دستش بهش می رسید شروع می کرد به ماساژدادن . دیگه یه حال درست و حسابی داشتن بهم می دادند . وای چه حس و حالی داره وقتی یه چیزی تا ته کوس آدم فرو بره . چند دقیقه ای منو به همین صورت آب بندی کردند . فریده جون در حالی که با محبت و گرمی باهام حرف می زد گفت عروس خوشگلم این کیفی که داری می کنی چیزی نیست حالا یه کیف و حال درست و حسابی بهت نشون میدیم که حظ کنی حالشو ببری . دنیا دوروزه , باید کیف کرد . سرتو اونور کنی می بینی که پیر شدی و هیچی از زندگی نفهمیدی . فتانه انگشتشو فرو کرده بود تو کوسم و از بغل هم اونو می لیسید . اولش یه خورده دردم می گرفت یه کمی که بیشتر به کارش ادامه داد و کوسم لحظه به لحظه خیس تر می شد بیشتر و بهتر حال می کردم . دیگه تنگی کوسم منو اذیت نمی کرد . دوست داشتم تا صبح همین جوری با انگشتاش منو بکنه و بهم لذت بده . چه شب خوب و فراموش نشدنی در پیش داشتم . همه واسه من بسیج شده و بهم تبریک می گفتند . فریده خانوم یه ندایی به فتانه داد و گفت که بره چند تا کیر مصنوعی بر داره بیاره که ببینه کدومش با حال و روز رویا جون ساز گار تره . فتانه در حالی که لبشو از رو کوس من بر می داشت یه ماچ آبدار صدا دار از روش بر داشت و گفت کنیز زن داداش خودمم . دیگه رویا جونم خانوم شده و باید یه دختر خوشگل واسه مون بیاره که حسابی ورودش به گروه خودمونو جشن بگیریم .. فریده در حالی که آه می کشید می گفت یعنی میشه میشه یه روزی من به این آرزوم برسم ؟/؟ فر هاد جونم از امریکا بر گرده و با رویا جون عروسی کنه و یه دختر خوشگل هم نتیجه از دواجشون باشه ؟/؟ از همون روز اول آموزشش میدم . قبل از این که حرف زدن یاد بگیره عزیز صداش در اومد -وا فریده جون احساساتی شدی ها . بچه قنداقی چی حالیشه .. -اون حالیش نیست ما که حالیمونه . من که نمیخوام بخورمش -حواست باشه نوه تو اون وقت نوه  دخترمم میشه ها -عزیز حالا چرا این قدر جدی بر خورد می کنی ؟/؟ رزا جون که حرفی نداره تو چرا این جوری می کنی .. در همین لحظه فتانه با یک ساک پر از انواع و اقسام کیر مصنوعی و آلات و ابزار در این زمینه بر گشت . فریده جون چند تا رو دست مالی کرد و یکی رو می گفت این زیادی نرمه و یکی رو زیادی خشک می دونست و یکی رو نازک و یکی رو کلفت . انگشتشو فرو کرد تو کوسم و یکی از اونا رو با کوسم میزون کرد و با یکی دو تا کیر ویبره و معمولی اومد سراغم . اول کیر معمولی کت و کلفت و نرم و درازو فرو کرد تو کوسم . -رویا جون من دارم از پایین به بالا می فرستم تو کوست که این جوری کمتر دردت بگیره هر وقت احساس درد کردی بگو . یه خورده کیر رو هم روغن مالی کرد که این کارش باعث شد بیشتر خوشم بیاد . بیشتر کیر رفت تو کوسم . بازم جا داشت که بره . کوسم تنگ و کوچولو بود ولی انگار راه درازی اون داخل بود که کیر درازو قبول کرد . -دردت نیومد ؟/؟ -نه فریده جون خوشم میاد فقط یه کمی می سوزه . خانوم دکتر کیرو فرو می کرد تو کوسم و با سرعت درش می آورد . چاره ای نداشتم جز این که جیغ بزنم و این جوری هوسمو خالی کنم -اوخ دختر دختر تو که با این داری به عرش لذت می رسی اون کیر برقی رو چطور می تونی تحمل کنی -فریده جون دخترم دل دست نده -این قدر ترسو نباشین . اگه قرار باشه کسی از ما از لذت و هوس زیاد سنکوب کنه اون عزیز و من هستیم و بعدشم رزا جون و فریبا هم که فعلا این جا نیست . وقتی لذت به یه حدی می رسه یهو فرمان ریزش آب و ارگاسم از سوی مغز صادر میشه وبعد تمام سیستم بدن و سیستم عصبی بدن طوری تنظیم میشه که آدم دلش می خواد تا ابد تو همون حالت بمونه . اینجاشو که دیگه همه تون بار ها و بار ها تجربه کردین و حالا این دختر و عروس گلمونه که باید تجربه اش کنه . امشب ممکنه حسش نباشه یا اون توانشو نداشته باشیم که به طور طبیعی رویا جونو به اوجش برسونیم من میگم با این کیر لرزون حالشو جا بیاریم یه مزه درست و حسابی بگیره . می دونین الان چند ساله با ماست ؟/؟ خانوم دکتر کارشو شروع کرد . یه کیر متوسط ویبره رو گذاشت رو کوسم و چند سانتی رو فرو کرد داخل . دور کیر رو از آروم گذاشت رو متوسط و بعدش تند .. داشتم از لذت دیوونه می شدم تا حالا همچین حالتی بهم دست نداده بود -خوبه خوبه بسسسسسه کوسسسسسم آتیش گرفته خانوم دکتر داره آب میشه دارم آب میشم چقدر خوشم میاد خواهش می کنم . -بچه ها بیایین کمک . چهار دست و پا در حال لگد پروندن و دست و پا زدن بودم . فتانه دو تا پامو محکم رو زمین فشار می داد .عزیز دو تا دستامو و مامان هم لبشو گذاشته بود رو لبام تا جیغ نزنم . فقط یه چند سانتی سرمو این طرف و اون طرف تکون می دادم . کوسم داشت کنده می شد و می رفت هوا . نمی دونستم این چه کیف و لذتیه که داره دیوونم می کنه . تپش قلبم یه جوری شده بود . مامان با یه دستش با سینه هام ور می رفت . خانوم دکتر یه خورده دور چرخش کیررو کم کرد و بعد دوباره برد بالا یه خورده اونو بیشتر فرستاد تو کوسم . حس کردم یه چیز ی از وجودم داغ شده ذوب شده و داره می ریزه . یه حالت خوشی و سر مستی به من دست داده بود که واسه اولین بار بود تو عمرم که در یه همچین حدی  لذت می بردم . تا به حال هرچی کیف کرده بودم نصف این حالت هم نمی شد . چه آرامشی چه نشاطی . حس می کردم خیلی سبک شدم . انگاری تازه متولد شدم بدون هیچ غم و دغدغه ای با این تفاوت که یک متولد هوشیار بودم .. ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

0 نظرات:

 

ابزار وبمستر