ابزار وبمستر

ابزار وبمستر

آبی عشق 2


نستوه یه لحظه رفت سرشو کج کنه تا بهتر نسیمو ببینه ولی یهو پاش تو گل گیر کرد و زمین خورد و صدای افتادنش همان و بر گردانده شده سر نسیم همان . دختر خجالتی بدون این که اعتراضی کنه احترام مهمونشو نگه داشت و روسریشو گذاشت سرش شلوارشو تا مچ پاش پایین کشید . نازی یه سری تکون داد و یه اخمی به داداشش کرد که یعنی گند زدی .. نازی میون نسیم و نستوه قرار گرفت و سه تایی  به قدم زدن پرداختند . نستوه می خواست سر صحبتو باز کنه ولی نمی دونست چه طوری . حس می کرد واسه اولین بار یه خورده داره احساس ضعف می کنه . شاید به این خاطر بود که هنوز نسیم به اون توجهی نشون نداده بود . -خیلی گرمه نازی جون -آره ولی بیشتر از اون که گرم باشه شرجیه ولی به خوشگلیش می ارزه . قابل تحمله . نستوه هم واسه این که سر صحبتو باز کنه و یه چیزی واسه گفتن داشته باشه گفت منم از زیباییهای طبیعت خیلی خوشم میاد . چقدر اینجا دنجه . آسمون آبی بالا سرمون .. صدای پرنده ها و شرشر آب رودخونه .. خیلی حال میده . نازی با آرنج زد به پهلوی نستوه و اونو متوجه کرد که حال دادن جمله خوبی نیست . اون به خوبی می دونست که نستوه می خواد نسیمو تور کنه . هر چند از این که برادرش هرروز بایکی نرد عشق ببازه راضی نبود ولی هر چه بود بازم داداشش بود و اونم می خواست که برادرش همیشه از اون راضی باشه . نسیم از این که پاهای نیمه لختش تو دید نستوه افتاده هنوز خجالت زده بود . بااین که مذهبی و خشک نبود ولی یه خورده مراعات می کرد . سختش بود تا حالا دوست پسر نداشته بود واین حس هم در او به وجود اومده بود که این چشم آبی نمی تونه از اونایی باشه که به یکی وفادار بمونه . نستوه یه اشاره ای به نازی زد و اونم از اونا فاصله گرفت . پسر دلو زد به دریا .. -نسیم خانم شما چرا این قدر ساکتین . مثل یه نسیم آرومین . نسیم داشت به این فکر می کرد که این پسره هر چند که با اونا آشناست ولی چرا اینجوری باهاش حرف می زنه اصلا چه لزومی داره صحبتشون به این مسائل کشیده بشه و به اون چه مربوطه که من مث یه نسیم ساکت و ملایمم . سرشو آورد یالا واسه اولین بار چشاش تو چشای نستوه خیره شد . قلبش لرزید . نمی تونست بفهمه چشای زیباش از چی دارن میگن . دختر باسواد و درس خونی بود و اطلاعات علمی و معلومات عمومی زیادی هم داشت و نویسندگیش هم بد نبود ولی اون لحظه حس کرد که هیچی از اینا رو نمی دونه . -خب آدم باید یه حرفی واسه گفتن داشته باشه . جمله بعدیشو با خنده ای مختصر بیان کرد تا احساس ضغف نکنه . شما پسرید و علاقمندیهای مخصوص خودتونو دارین من و نازی جون هم با هم خوب کنار میاییم . نستوه نمی دونست چه جوری ادامه بده . فقط دوست داشت صدای لطیف و ظریف نسیمو بشنوه ولذت ببره . به زمین و آسمون و درخت و آب و حتی به خورشید طلایی نگاه می کرد تا یه چیزی واسه گفتن پیدا کنه -راستی این رود خونه ها ماهی هم دارن -تا دلت بخواد ... -چه جالب من عاشق ماهیگیریم -اتفاقا بابا یه لانسر هم داره -منم مال خودمو آوردم .  نسیم هم حس کرده بود که نیاز داره با یه جنس مخالف صحبت کنه . هیچوقت تا به این اندازه به یه پسر غریبه نزدیک نشده بود .. -خیلی دوست دارم با زیر و بم و ریزه کاریهای اینجا آشنا بشم . دوست دارم هرچی از طبیعت اینجا می دونین واسم بگین . نسیم حس کرد که باید یه خورده خجالتو کنار بذاره ولی به این که بخواد با این پسر دوست شه فکر نمی کرد . شاید از خونواده اش می ترسید . شایدم از اون و شاید از خودش . ولی یه حس غریبی داشت . دوست داشت نفوذ کلامش به اوج برسه و بتونه نستوه رو راضی نگه داشته باشه . -ببینم اگه جسارت نمیشه میخوام ازتون بپرسم یکی دوبار صبح خیلی زود این دور وبرا بودین کار خاصی داشتین ؟/؟.. نسیم تودلش گف این پسره عجب فضول چش چرونیه . ولی یه لحظه رفت به این فکر که خب بد کاری هم نکرده و خدا کنه اون موقع سر و وضع آشفته ای نداشته بوده باشه -میشه اگه جسارت نمیشه من اول از شما یه چیزی بپرسم -بفرمایید نسیم خانوم -شما اول صبح چی شد که دنبالم راه افتادین ؟/؟ فوری از این گفته اش پشیمون شد . نفهمید چرا این حرفو زده -من تصادفی از اتاقم شما رو دیدم و بر خلاف اونچه که شما فکر می کنین آدم هیزی نیستم . ببخشید! سرشو انداخت پایین و می خواست از نسیم دورشه که دختر صداش کرد ببخشید منظوری نداشتم راستش من از سکوت و آرامشی که در دل صبح وجود داره خوشم میاد . انگار همه چیز تازه تازه و صاف و روشنه . بکر و دست نخورده . هوای سالم , زندگی آرام . وقتی که ما چشامون بسته رود خونه ها بیدارن . در سکوت صبحه وقتی که آدما خوابن صدای اونا رو بهتر می تونی بشنوی -چه شاعرانه نسیم خانوم ! حرفای شما مث یه نسیم روح و تن آدمو نوازش میده ... ادامه دارد .. نویسنده .. ایرانی

2 نظرات:

دلفین گفت...

منتظر ادامش هستم مرسی

ایرانی گفت...

حتما دلفین عزیزم .خسته نباشی ..ایرانی

 

ابزار وبمستر